تاریخ انتشار: ۱۳ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
موسیقی محلی زنان ایران

لالایی‌ها، گسترده بر دامنۀ شرق تا غرب


روی جلد کتاب «آوازهای روح‌نواز» نوشتۀ هوشنگ جاوید

در برنامه‌های گذشته، در خصوص لالائی به گویش و زبانهای مختلف و رایج در ایران، اشاره ای به لالائی‌های کردی، لری و مازندرانی داشتیم. متاسفانه هنوز هم با همه‌ی ‌اهمیتی که این بخش از فرهنگ ما دارد، به دلیل شفاهی بودن آن، بیم آن می‌رود که به نابودی سپرده شود.
در آخرین بخش از مجموعه برنامه‌های موسیقی محلی زنان، به سراغ لالائی‌های قشقایی می‌رویم . آن چه را که می‌شد یافت، اگر چه اندک، اما ارزشمند و پراهمیت بود. زنان ایران، اعم از کُرد، لُر، بلوچ، ترک، عرب، ترکمن و فارس، اگر حتی به زبان هم آشنایی نداشته باشند، اما مضمون لالایی‌هایی که می‌خوانند به سبب دردهای مشترک، همجنس بودن و زن، و مادر بودن خیلی به‌هم نزدیک است.
از دیگر لالایی‌ها به زبان‌های محلی، یکی هم می‌توان از لالایی‌های قشقایی نام برد که نمونۀ آن را «افسانه جهانگیری» با ساز و تنظیم «حسین علیزاده» در فیلم «گبه» خوانده است.
افسانه جهانگیری، همسر «فرود گرگین‌پور»، مشهورترین موسیقیدان و احیاکننده‌ی موسیقی قشقایی است. [+]

از کوهپایه‌های پربرف ایل قشفایی در زمستان و دشت‌های داغ تابستان‌هایش، به کشور همسایه‌مان افغانستان می‌رویم.
مادر افغانی، زبانش چه پشتو باشد و چه هزاره‌ای و چه دری، همچون هر مادر دیگری، جگرگوشه‌اش برای او عزیزترین موجود روی زمین. و آن چه که در لالائی‌های او انعکاس می‌یابد، طبیعتاً یا بازتاب همان آرزومندی‌هاست برای فرزندش؛ یا ظلم و ستم‌های اجتماعی، فرهنگی‌‌ای که بر او اعمال شده و می‌شود.

اوضاع و احوال اجتماعی ـ سیاسی امروزه‌ی مادران افغان هنوز هم همچون گذشته دردناک و تاسف‌بار است. اما این درد و غمها و این ستم‌ها، نه تنها آرزومندی‌های مادر را کم نمی‌کند، بلکه به دلیل ستمی که بر او می‌رود، دامنه‌ی این آرزوها به مراتب بلندتر، رنگین‌تر و گسترده‌تر می‌شود. ترانه‌ی لالائی‌ای به لهجه‌ی هزاره‌ی افغانی می‌شنوید، از آن دسته ترانه‌هاست که به دلیل ریتم شادی که دارد، نه تنها کودک را نمی‌خواباند که شاد و سرحال و سرزنده می‌کند. در لهجه‌ی هزاره‌ی افغانی به لالائی «لوری‌لَی» Lorlay، می‌گویند:

لوریلی لوریلی بچه‌ی من ـ آی نور دو دیده‌ی من
بچه‌ی من کلان شود ـ والی بامیان شود
شیربچه‌ی افغان شود ـ دشمن اجنبیان شود
بچه از من تحصیل کند ـ سیمای خود کامل کُند
با نام و با نشان شود ـ مراد دل حاصل کُند

بداهه‌سرایی زنان در این اشعار، موضوع لالایی‌ها که نوعی درددل های مادر از غم و درد و سختی‌ها و جفای روزگار، آرزومندی‌های او برای فرزندش و نقش سنگ صبور بودن کودک، بیشترین وجه مشترک این لالائی‌هاست. اما راستی آیا لالائی‌های اروپایی و یا آمریکایی و دیگر نقاط دنیا هم با ما، در این امر و در این نوع از موسیقی زنان مشترک هستند؟ «گلاره جمشیدی»، لالایی‌هایی را که از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده شده‌است در وبلاگ خود «گلاره و نارنج طلا» جمع‌آوری کرده است.

همچنان‌که برای محبت و عشق مادر، مرزی وجود ندارد، برای لالائی‌ها نیز که از دل مهربان مادر، از هر نژاد و رنگ و پوست و زبان، برمی‌خیزد، مرزی وجود ندارد. اگر لالائی‌های سرزمین‌های گوناگون را بررسی کنیم، بدون تردید، آرزوهای مشترک را برای کودک، در همه‌ی آن‌ها خواهیم دید و از آنجا که نوای لالایی برای خواباندن کودک است، به یقین در بیشتر زبان‌ها، باید از آرامشی برخوردار باشد. در لالائی‌هایی که از زبان انگلیسی ترجمه شده، مادر برای خواباندن کودکش دنیایی رؤیایی و زیبا فراهم می‌آورد و بر بستری از آرامش و آرزو، کودکش را به سرزمین خواب‌ها بدرقه می‌کند.
رودخانه‌ها آواز می‌خوانند، همه‌ی موجودات زیر آسمان پرستاره، در صلح و آرامش به خواب می‌روند. خوابی که خواب نیست. در حقیقت، رؤیاست. باد که از وسط درختان وزیدن را آغاز می‌کند، برگ‌ها، آوازشان را شروع می‌کنند و باد و جویبار در یک سمفونی زیبا، لالائیشان را پخش می‌کنند. پرده‌ی شب به آرامی پایین می‌آید و خورشید را پنهان می‌سازدتا چشم های کودک نیز بسته شود و سفر رؤیایی خودش را آغاز کند.

وقتی هوای گرگ و میش، می‌رسه به آخراش
آوازهای ملایم و لطیفِ «اولین لالائی» را می‌شنوی.
همه‌ی چیزهایی که جوانه می‌زنند و
شکوفه می‌دهند،
همه‌ی اونهایی که می‌خوابند و
به رویا فرو می‌روند،
آرام شروع کردند به گوش دادن
به زمزمۀ رودخانه و جویبار،
که یک ملودی ساده را می‌نواختند،
تاآن‌ها را به خوابی آرام فرو ببرند
و همه‌ی موجوداتی که تازه به دنیاآمده بودند،
در آن فضای آرام و رؤیایی
به خواب فرو رفتند.
اونوقت باد، نرم و آهسته
شروع کرد به وزیدن از بین درختان
و همه‌ی برگها آواز خودشان را
وقت وزش نسیم عصرگاهی
زمزمه کردند
و باد و جویبارها
در یک سمفونی
لالایی‌شان رو پخش کردند به
همۀ زمین،
خشکی‌ها و برکه‌ها،
و دریاهای آرام و تیره

موقعی که شب آمد پایین
و رودخانه‌ها آواز خواندند
تا نسیم به وزش در بیاید،
همه‌ی موجودات در زیر آسمان،
با صلح و آرامش به خواب رفتند.

وقتی که پرده‌ی شب،
خیلی آرام برای خوابیدن پایین می‌آید
و خورشید درخشان را
در سفر طولانی خودش به غرب
مخفی می‌کند،
چشم‌های شیرین تو بسته
و رؤیاهایت شروع می‌شود
تو سفر می‌کنی به جاهایی
که هیچ‌وقت تا حالا نرفته‌ای

وقتی ماه روشن و درخشان
و ستاره‌های نفره‌ای و نورافشان
همگی رهسپار رفتن می‌شوند
و خورشید پشت ابرها
سپیده‌ی گلی رنگ را روشن می‌کند،
وقتی شب دیگه به آخر می‌رسد
و خواب دیدن تو تمام می‌شود،
تو با یک لبخند بیدار می‌شوی
که به درخشندگی خورشید است.

از آنچه که از ترجمه‌ی نمونه‌ای از لالائی‌های به زبان انگلیسی برمی‌آید، می‌توان فهمید که بین مضمون لالائی‌های مادران ایرانی و کلاً مشرق زمین با اروپا و آمریکا چه اندازه تفاوت هست. چه خوب که کودک از این غمناله‌ها و درد مادر چیزی نمی‌فهمد و با آوای آرام و حزین او به‌خواب می‌رود وگرنه نه تنها آرامش نمی‌یافت و نمی‌خوابید بلکه از سوز دل مادر ناله سر می‌داد و پابه‌پای او می‌گریست.

لالائی‌های سوزناک و حزین مادر شرقی، از ستمی‌است که سالیان دراز بر او رفته و می‌رود. پای‌بندی‌های سنتی، مذهبی، قبیله‌ای و عشیره‌ای زن شرقی را کجا یک زن اروپایی داراست. رنجی را که یک مادر ایرانی، افغانی، عرب، و کلاً زن آسیایی و آفریقایی از وجود تابوها و سنت‌های عقب‌مانده، می‌برد، کمتر دامن‌گیر یک زن اروپایی است. مناسبات اجتماعی و اقتصادی او نیز بسیار متفاوت است. اگرچه زن اروپایی و آمریکایی هنوز هم جایگاه درست خود را نیافته، ولی از تلاش برای به‌دست آوردن آن، نایستاده‌است. حال آن که ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم و از حق و حقوق اولیه‌ی یک زن و مادر به عنوان یک انسان بی‌بهره‌ایم. آنچه که بین همه‌ی این مادران مشترک است عشق به فرزند هست. چه غربی و چه شرقی.

چندی پیش ترانه‌هایی از انواع لالایی‌ها به زبان‌های مختلف دنیا در مجموعه‌ای با نام «لالایی‌های محور شرارت» منتشر شد که در آن خوانندگان مختلفی از کشورهای ایران، عراق، فلسطین، افغانستان، کره‌ی شمالی، سوریه و کوبا، لالایی‌هایی در ترکیب با لالائی‌هایی که مادران در کشورهای نروژ، سوئد، دانمارک، اتگلستان و آمریکا می‌خوانند را به‌شکل دوصدایی اجرا کرده‌اند. عنوان این سی‌دی از اصطلاجی که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا در اشاره به برخی از کشورها گرفته شده است.

اریک هیلشتاد، که نروژی‌ست و تهیه کننده‌ی این سی‌دی، ضبط آوازها را در کشورهای ذکر شده انجام داده‌ و در سال 2004 منتشر کرده ‌است. او معتقد است: از آنجا که لالائی‌ها از طبیعی‌ترین ارتباط‌های موسیقایی است که به شکلی ساده، تأثیرات عمیقی به‌جای می‌گذارد، می‌تواند در حد و اندازه‌ی خود پلی باشد بین غرب و شرق. زیرا که مادر، که خواننده‌ی اصلی این لالائی‌هاست در هرکجای این جهان که باشد، دور از هرگونه مسئله‌ی نژادی، زبانی و ملیتی، مادر است.

با این امید که مجموعه‌ برنامه‌های موسیقی محلی زنان و لالائی‌ها مورد توجه شما قرار گرفته باشد. شاید در میان شما دوستانی که این برنامه‌ها را شنیده‌اید؛ کسانی باشند که نمونه‌های دیگری از این لالائی‌ها را در ذهن دارند یا در جایی خوانده‌اند. خوشحال خواهیم شد اگر با یادداشت کردن آن‌ها در بخش نظرات، این کار را غنای بیشتری ببخشید.

برنامه را از [اینجا] بشنوید!
بخش پیشین را هم در [اینجا]

در تهیۀ این مجموعه از برنامه‌ها بهره‌مند بودیم از:

سایت «گلاره و نارنج طلا» در [اینجا]
نخستین شعرهای ناننوشتۀ از پیرایه یغمایی [اینجا]
تالار گفت‌وگوی «هم‌میهن» در مورد لالائی‌ها [اینجا]
سی‌دی «لالایی‌های محور شرارت» با امکان دانلود [اینجا]

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

آی پونه‌ها، اقاقیا، شقایقای خسته
كبوترا، قناریا، جغدای دل‌شكسته
قصه‌ی كهنه‌ی شما، آخر اونو نخوابوند
ترس از لولو مرده دیگه پشت درای بسته
دیگه براش نمی‌خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راحت‌تر می خوابه بانغمه‌ی جدایی
بارونای ریز و درشت و عاشق بهاری
ماه لطیف و نقره‌ای ، عكسای یادگاری
آسمون خم شده از غصه‌ی دور دریا
شب‌های یلدای پر از هق‌هق و بی‌قراری
دیگه كسی نیس كه براش هزار و یك شب بگم
رفت اونی كه از اولم همش قرار بود بره
دیدید با چه یقینی دائم زیر لب می‌گفتم
محاله اون تا آخرش كنار من بمونه
دیگه براش نمی‌خونم ، لالایی بی لالایی
انگار راخت‌تر می‌خوابه با نغمه‌ی جدایی
پروانه‌ها بسوزید و دور چراغ بگردید
شما دیگه روحرفتون باشید و برنگردید
یه كار كنید تو قصه‌های بچه های فردا
نگن شما، باآبروی شمعا بازی كردید
تمام شبها شاهدم ، چیزی براش كم نبود
قصه های تكراری تو هیچ جای حرفم نبود
ستاره ها خوب می دونستن كه براش می‌میرم
اندازه ی من كسی عاشقش تو عالم نبود
. . .
. . .

به همه شما خسته نباشید میگم.
خاطره انگیز و زیبابود. کار خیلی خوبی بود.

-- سیما ، Sep 5, 2007

با توجه اینکه لال یی های مادران ایرانی بخصوص لالایی های سوزنده مادران قشقایی که بیشتر به صورت شفاهی است جمع آوری اینها بسیار ضروری ولازم میباشد.
باتشکر

-- ali ، Jan 12, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)