تاریخ انتشار: ۶ شهریور ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
موسیقی محلی زنان ایران

لالایی‌ها، موسیقی مشترک تمامی مادران


موسیقی زنان، آن دسته از موسیقی است که زنان هم ترانه‌سرا، هم آهنگ‌ساز و هم خواننده‌ی آن‌ها هستند. این ترانه‌ها از نظر مضمونی یک تقسیم‌بندی کلی دارند:
ترانه‌های کار، که زنان به هنگام کار در مزرعه، صحرا، شالیزار و یا کار در خانه، با خود می‌خوانند.
شادخوانیها، ترانه‌هایی که زنان به هنگام شادی، عروسی، جشن‌ها و اعیاد می‌خوانند.
مولودی خوانی‌ها که به هنگام تعزیه، عزاداری و مراسم مذهبی انجام می‌گیرد.
لالائی‌ها که زنان به هنگام خواباندن کودک خود، بر بالین کودک و یا برگهواره‌ی او می‌خوانند.
مضمون ترانه‌های کار و بویژه لالائی‌ها، بیشتر بازگوکننده‌ی درد درونی زن و یا مادر است که از سختی روزگار، جفای مردم ، بی‌وفایی شوهر و ظلم قدرتمندان می‌گوید. بخش دیگری از این لالائی‌ها را آرزومندی‌های مادر برای کودکش تشکیل می‌دهد.

لالایی‌ها تاثیرات بلاواسطه‌ای بر روح و روان كودک و مادر دارند. خواباندن کودک، پایین آوردن اضطراب‌های او در عین حال آرامش یافتن مادر، بخشی از كاركردهای لالایی‌ها هستند. مادر در لابه‌لای «لالایی‌ها» در حقیقت، سنگ صبوری در وجود نوزاد خود پیدا می‌كند كه مشكلات، نگرانی‌ها و آرزوهای خود را با او طرح میی‌كند و به این ترتیب به نوعی، از فشارهای عصبی رها می‌شود.

در بعضی مواردلالائی‌ها واگویه‌ی داستان کوتاهی است که مادر، آن را در شکل لالائی برای کودکش نقل می‌کند. این داستان‌ها شامل داستان‌های فولکلور، شرح حال قهرمانان، پهلوانان، سرداران، ائمه و یا کسی است که چه در واقعیت و چه در افسانه‌ها حضور داشته‌است. نمونه‌ای برای این نوع از لالائی‌ها را می‌توان از نوشته‌های صادق هدایت، نویسنده‌ی معاصر کشورمان آورد که در جمع آوری فولکلور ایران نقش مهمی داشته است.

لالا لالا گل نسری (نسرین)
کوچه‌م (به کوچه‌ام ) کردی، درو بسی (بستی)
منم رفتم به خاک‌بازی
دوتا هندو مرا دیدن
مرا بردن به هندسون
به صد نازی بزرگم کرد
به صد عشقی عروسم کرد
پسر دارم ملک جمشید
دختر دارم ملک خورشید
ملک جمشید به گهواره
به گهواره‌ش سه مرواری (مروارید)
کمربندی طلاکاری
بیا دایه، برو دایه
بیار این تشت و آفتابه

بشور این روی مهپاره
که مهپاره خدا داده

امروزه هنوز هم «اتل متل توتوله، گاو حسن چجوره»، «حمومک مورچه داره بشین و پاشو خنده‌داره» و یا «عمو زنجیرباف» مورد علاقه‌ی کودکان است. داستان‌هایی که به صورت شعر و به زبان عامیانه باشد، راحت‌تر در ذهن کودک می‌نشیند. گاه این لالائی‌های داستان‌گونه، زمینه‌ی مذهبی دارند:

لالا لالا/ی لالائی
شبی رفتم به دریایی
درآوردم سه تا ماهی
یکی اکبر، یکی اصغر،
یکی داماد پیغمبر
که پیغمبر دعا می‌کرد
علی ذکر خدا می‌کرد
علی کَنده در خیبر
به حکم خالق اکبر
منم گفتم خدا یارت
علی باشد نگهدارت

داستان‌هایی که در شکل لالائی برای کودک نقل می‌شود، گاه سرگذشت دلاور، قهرمان و یا سرداری بوده که دلاوری‌ها و ویژگیهای اخلاقیش زبانزد مردم بوده‌است. در بین هر قوم و زبانی چنین قهرمانانی وجود دارند که شرح دلاوری‌هایشان زبانزد مردم شده و مادران نیز سینه به سینه آن را با آوای دلنشین خود به کودک منتقل کرده‌اند تا سرگذشت این دلاوری‌ها همچنان زنده بماند و کودک نیز به نوبه‌ی خود به فرزند یا فرزندانش انتقال دهد.
نقل این گونه داستان‌ها گاه در رده‌بندی لالایی‌های سیاسی قرار می‌گیرد مثل سرودواره‌هایی در وصف «میرزا کوچک‌خان» و بر مبنای سرگذشت دلاوری‌های او که هنوز هم در منطقه گیلان زمین بر زبان مادران جاری‌ست.
یکی از این ترانه‌سرودها را که در وصف «میرزا کوچک‌خان» جنگلی است، توسط «ناصر مسعودی» خواننده‌ی خوش‌صدای خطه‌ی شمال ایران خوانده شده که روایتگر مبارزی تنها است که به دشمنش رحم کرده به او شلیک نمی‌کند؛ اما توسط دوستش کشته می شود! موسیقی این ترانه سرود، آهنگی حماسی همراه با مویه، و از ساخته‌های زنده‌یاد «مرتضی حنانه» است.

بسیاری از لالائی‌ها از نظر جامعه‌شناسی ارزش ویژه دارند. در بیشتر این لالائی‌ها مادر ضمن نوازش کودک و مانندکردن او به گل‌های گوناگون، از نبودن پدر فرزندش و عدم حضور او در کنار آن‌ها یاد می‌کند. این پدر در جاهای گوناگون می‌تواند باشد که مادر در حضور کودک یادش را زنده می‌کند.

لالا لالا گل خشخاش ـ بابات رفته خدا همراش
لالا لالا گل گردو ـ بابات رفته توی اردو
لالا لالا گل نعنا ـ بابات رفته، شدم تنها
لالا لالا گل پسته ـ بابات بار سفر بسته
لالا لالا گل پسته ـ بابات رفته کمر بسته
لالا لالا گل قالی ـ بابات رفته که جاش خالی
لالا لالا گل سوسن ـ بابات اومد چشوم روشن

لالا لالا گل زیره ـ بابات رفته زنی گیره
لالا لالا گل زیره ـ بابات دستاش به زنجیره

لالایی از زیباترین و لطیف‌ترین آوازهایی است که ریشه در کهن‌ترین تفکرات واحساسات مردم ایران‌زمین دارد.
در بررسی موسیقی‌های فولکور نقاط مختلف ایران کهن،لالایی را می‌توان به عنوان یک بخش مشترک در میان آنها بازشناسی کرد. در کردستان،لرستان، خراسان و مازندران هر کدام به شیوه‌‌ای با ویژگی‌های هماهنگ با شرایط اقلیمی‌و جغرافیایی، لالایی، پیوسته روشنگر پیوند مادر و فرزند بوده است.

لالایی‌ها، موسیقی مشترک تمامی زنان است. تمامی مادران ایران با زبان و لهجه‌ی خود در لالایی‌ها منعکس‌کننده‌ی فرهنگ قوم خویش هستند. لالایی‌ها آیینه‌ی تمام‌نمای آرزوها و آرمان‌های زنان است. با این آوازهای غمین و شورهای حزین به آرزوهای درونی آنان می‌توان پی برد.
به عنوان مثال، لالایی های لرستان را از نقطه نظر توجه به جنسیت فرزند به دو دسته تقسیم می‌شود:
دسته‌ی اول لالایی هایی هستند كه بی توجه به جنسیت فرزند بیان می شوند (لالایی‌های عمومی).
دسته‌ی دوم نیز لالایی هایی هستند كه به طور اختصاصی برای دختر و یا پسر خوانده می شوند.

ترجمه‌ی یکی از لالائی‌های عمومی را برای آشناشدن با فرهنگ خاص آن منطقه می‌آوریم. اگر چه ترجمه مضمونی آن، گیرایی و لطف زبان لری را ندار در این لالایی بروجردی كه احتمالاً از مناطق مركزی ایران به بروجرد راه یافته، مادر ضمنِ تصویر سازی برای فرزندش از مظاهر طبیعت ، دلتنگی خود را نیز از دوری اقوام بیان می‌كند.

لالای لالای لالای لای خوابیدنت چه آرام است
متكای زیر سرت از مخمل تازه است (نرم است)
آنقدر برایت لالایی می خوانم تا ماه از پشت كوه در آید
و پستان گاو كوهی برای گوساله‌اش پر از شیر شود
گهواره ات را بر شاخ درخت بیدی آویزان می‌كنم
و آن گاه به امید آن كه بزرگ شوی
(و دستم را بگیری برایت لالایی می‌خوانم)
سماور كه پر از شیر گوسفندان است، دارد می‌جوشد.
و دل من هم چون دل این سماور
برای دیدن اقوام و خویشاوندانم پر می‌زند (می‌جوشد).

در لالائی‌هایی که مخصوص پسر هست، مادر از این که خداوند به او فرزند پسر عطا کرده شکرگزار است.

به شكرانه‌ای که، شكرش را به جا آوردم
این پسر را به من هدیه داد.

و یا

لالای فرزندم لالای با تو سخن می‌گویم
با تو كه دندانت طلایی و كاكلت ابریشمین است
لالایی برایت می‌خوانم تا وقتی كه بزرگ شوی
و خودم به خواستگاری بروم و برایت زن بگیرم.

خانه‌مان گل‌باران شده است
زیرا پسرم بر روی پشت‌بام رفته است.

مردم لرستان برای دختران خود نیز لالائی‌های ویژه‌ی آنان را دارند. تر جمه‌ی نمونه‌ای از آن چنین است:

دخترم شاه دختران است و گویی مهتاب به چهره دارد.
قیمت یك تار موی او ،
یک اسكناس صد تومانی و یك مادیان است.

گویا که در گذشته صد علامت تمول مالی اشخاص بوده‌است. در اینجا هم مادر ضمن تشبیه چهره‌ی دخترش به مهتاب، قیمت یك تار موی او را با این میزان دارندگی مقایسه می‌كند.

ترانه‌هایی که مضمون داستان دارد و مادر برای فرزندش می‌خواند نیز بین مردم لرستان و مادران این خطه متداول است. ترانه‌ی «شیر علیمردون» به‌زبان لری نیز همین حال و هوا را دارد.

غرض از خواندن لالائی‌ها بر بالین کودک، صرف‌نظر از واگویه‌های دردهای مادر، و سنگ صبور بودن فرزند در این رابطه، هدف اصلی خواباندن کودک است. اما در بسیاری از این لالائی‌ها ضمن خواباندن کودک، مادر در ترانه‌هایش کلمه‌ی نخواب را مورد استفاده قرار می‌دهد. به نمونه‌هایی از این لالائی‌ها اشاره می‌کنیم.

لا لا لا لا نخواب سودی نداره
همون بهتر که بشماری ستاره
همون بهتر که چشمات وا بمونه
که ماه غصه اش نشه تنها بیداره
لا لا لا لا نخواب باز هم سفر رفت
نمی‌دونم به کارون یا خزر رفت
فقط دردم اینه، مثل همیشه
بدون اطلاع و بی‌خبر رفت

لا لا لا لا نخواب میدونه جنگه
دست هر کی می‌بینی یه تفنگه
یه عمره دور چشماش گشتم اما
نفهمیدم که اون چشما چه رنگه

لا لا لا لا نخواب زندونه دنیا
سر ناسازگاری داره با ما
بشین باز هم دعا کن واسه اون
که ما رو اینجا گذاشت تنهای تنها

لا لا لا لا نخواب اون راه دوره
خدا میدونه که حالش چه جوره
توی خلوت می‌گم اینجا کسی نیست
خداییش که دلم خیلی صبوره

لا لا لا لا نخواب تیره است چراغم
مثل آتشفشان می‌مونه داغم
به جون گلدونا کم غصه‌ای نیست
هزار شب شد، هزار شب شد، نیومد باز سراغم

لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نیست
دل دیوونه داشتن که خطا نیست
میگن دست از سرش بردار نمیشه
آخه عاشق شدن که دست ما نیست

لا لا لا لا نخواب تنها می‌مونم
کاش اون قدر چشماتو بدونم
چرا چشمات پر خشم عزیزم
مگه من مثل اون نامهربونم

لا لا لا لا نخواب ماه رو نگاه کن
من اسفند رو میارم تو دعا کن
بگو برگرده پیش ما بمونه
کتاب حافظ رو بردار و وا کن

لا لا لا لا نخواب سرما تو راهه
همیشه عمر خوشبختی کوتاهه
میگن با یه فرشته اونو دیدن
دروغه جون دریا اشتباهه

لا لا لا لا نخواب تلخه جدایی
کمر خم میشه زیر بی وفایی
تو بیدار باش همه تو خواب نازن
برای کی بخونم پس لالایی

لا لا لا لا نخواب تنهایی زرده
اگه طولانی شه مثل یه درده
اگه چشم انتظار باشی که هیچی
دروغ میگی به دل که برمی‌گرده

لا لا لا لا نخواب اشکت زلاله
مثل بارون پای نخل وصاله
من و تو هم شب و هم قلب و کشتیم
ولی اون چی؟ چقدر اون بی‌خیاله

لا لا لا لا نخواب دنیا خسیسه
واسه کم آدمی خوب می‌نویسه
یکی لبهاش تو خوابم غرق خنده‌ست
یکی پلکاش تو خوابم خیسه خیسه

لا لا لا لا نخواب عاشق یه سیبه
همیشه سرخ و تب‌دار و غریبه
تا اون بالاست رسیده است اما تنهاست
پایین هم که بیوفته بی‌نصیبه

این بخش از برنامه را با ترانه‌ی زیبای لالائی که «شیرین مهربد» خوانده به پایان می‌بریم . این ترانه نیز به ‌جای خوابیدن، نخوابیدن را توصیه می‌کند و به معنای واقعی جزو لالائی‌هایی است که برای بیداری گفته شده‌است.

لالالالا می‌گم اما نخوابی
که دارم من سوال بیجوابی
ز دنیا و ز آدمهای دنیا
که تا شاید کنی پیدا جوابی

سوالم این چنین بودست و شاید
چه معنا می‌دهد فرمان باید
که هر کس در حریم قدرت خویش
نویسد این چنین، جز این نباید

لالالالا می‌گم ای چشم بیدار
نخواب آروم نخواب در این شب تار
که دیو قصه امشب در کمین است
نشسته منتظر در پشت دیوار

نشسته منتظرتا تو بخوابی
که از یادت بره فکر رهایی
که تا از تو بدزده آسمونو
همون طرح تو از دنیای آبی

لالالا می‌گم خوابت نگیره
که نسل ما همون نسل اسیره
تو شاید پاک کنی مُهر شقاوت
ز تاریخی که مانده از قبیله

نخواب آروم نخواب ای دختر من
که ناخوانده نماند دفتر من
بمان بیدار و با یاران بخوانش
که یادموسمان این دفترمن
. . .
. . .

برنامه را از [اینجا] بشنوید!

بخش چهارم برنامه را در [اینجا]
بخش سوم برنامه را در [اینجا]
بخش دوم برنامه را در [اینجا]
بخش اول برنامه را در [اینجا]

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

خداوندا تو ستاری
همه خوابن، تو بیداری
عزیزم را نگه داری
. . .
. . .

-- شادي ، Sep 2, 2007

با تشكر از برنامه زيباي شما
متاسفانه فايل صوتي اين برنامه قابل استفاده نمي‌باشد. در صورت امكان فايل صوتي آنرا در اختيار شنوندگان قرار دهيد.
. . .
جُنگ صدا: با سپاس از توجه و یادآوری شما. ایراد مربوط به لینک فایل صوتی این برنامه برطرف شد.

-- جواد ، Sep 3, 2007

با تشکر از برنامه زیبای شما

-- بدون نام ، Sep 4, 2007

با سلام و خسته نباشيد
بسيا ر روح نواز است حتي پس از سالياني بس دراز
با دعاي خير براي مادران واقعي

-- حسن ، Sep 4, 2007

اون لالایی یکی مونده به آخر با مطلع «لالا نخواب سودی نداره» سروده مریم حیدرزاده است. به صفحه 16 کتاب «من او ندارم» مراجعه کنید. عجیبه که اشاره‌ای نکردید.

-- مهیار هادی زاده ، Sep 19, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)