خانه
>
جنگ صدا
>
برنامههای جُنگ صدا
>
«اعظم علی» قند پارسی بنگاله!
|
مجلۀ گفتاری جُنگ صدا
«اعظم علی» قند پارسی بنگاله!
«اعظم علی»، خواننده و آهنگساز جوانی که در ایران متولد ولی بزرگ شده هندوستان است؛ به فارسی و هندی و انگلیسی میخواند. او بر هر سه زبان اشراف دارد، مخصوصاً این قند پارسی را كه به بنگاله میرود. او در معرفی و شرح زندگی خود میگوید:
«در تهران به متولد شدهام. وقتی به دنیا آمدم پدر و مادرم از هم جدا شدند و من با مادرم ماندم. تنها دختر خانوادهمان هستم. چهار ساله بودم كه به هند فرستاده شدم. آنجا در یک پانسیون شبانهروزی زندگی میكردم. یازده سال در هند بودم. به مدرسه رفتم و زبان اردو را هم در همانجا یاد گرفتم. در مدرسه خیلی ما را تشویق میكردند كه نقاشی كنیم و آواز بخوانیم.
در خانواده ما كسی با هنر سر و كاری نداشت. گرچه مادرم قالیباف خوبی بود، اما هنر موسیقی به آنصورت در خانه ما مطرح نبود. رادیو همیشه روشن بود و من از همان خردسالی به شنیدن ترانههایی كه از رادیو پخش میشد علاقه داشتم. آنها را زمزمه میكردم و بسیاری از آنها را هم حفظ میكردم. ولی در هند جدیتر به موسیقی پرداختم. تا سال 1985 که همراه با مادرم به آمریكا آمدم. آنزمان شانزده سالم بود.
بعد از ورود به آمریكا زیر نظر استاد منوچهر صادقی كه خود از شاگردان استاد صبا بود و در موسیقی ایرانی شهرت دارد، به یادگیری سنتور پرداختم و بعد از آن در كالج بهطور عمومی پس از آشنایی اولیهام با موسیقی به كار یادگیری آواز پرداختم که هشت سال طول کشید. بعد موسیقی كلاسیک غربی خواندم و از آنجا وارد كار موسیقی شدم. سال 1997 اولین سیدی ام منتشر شد. و تا کنون هشت سیدی از من عرضه شده است.
در ایران سبک كار مرا به نام New Age میشناسند. در كارهایم خیلی از موسیقی هندی استفاده میكنم و با تركیبهای مختلفی که انجام میدهم موسیقی جدیدی خلق میكنم.
در حال حاضر، گروهی به نام «نیاز» را تشکیل دادهایم که همسرم رامین تُرکیان بهعنوان آهنگساز نیز یکی از افراد آن است. در این گروه ما هم موسیقی هندی داریم، هم ایرانی و هم الكترونیک و از شعرهای مولانا و همچنین رباعیاتی بهزبان اردو استفاده می كنیم. رامین هنرمند ارزشمندی است. سیزده سال است که او را میشناسم و در این سالها همیشه صحبت از تشكیل گروهی کردهایم كه در آن بتوانیم نوعی از موسیقی را عرضه كنیم كه تلفیقی از موسیقی غربی با موسیقی محلی و سنتی خودمان باشد.
ما نسلی هستیم كه بدون وطن بزرگ شدیم. من الان بیش از هیجده سال است كه در لسآنجلس زندگی میكنم. رامین ـ همسرم ـ هم سالهاست که در غربت و در مهاجرت زندگی میكند. ما احساس كردیم باید به نوعی از موسیقی بپردازیم و آن را ارائه دهیم كه بیانگر بحران هویتی باشد كه ما و نسل ما ـ كه كم هم نیستند ـ درگیر آن هستیم. ما نه به آن اندازه آمریكایی هستیم، و نه با فرهنگ ایرانی بزرگ شدهایم كه بگوییم ایرانی هستیم. كار ما بازتاب همین حال و احوال ماست. تلاش ما این بوده كه همنسلهای خود را مخاطب قرار دهیم و كاری ارائه كنیم كه هم از موسیقی غنی ایرانی در آن استفاده شده باشد و هم موسیقی و تكنیک موسیقی غربی.
به نظر من مولانا بزرگترین شاعر تاریخ بشری است. اشعارش سرشار از گفتنیهای بسیار است. ترانههای محلی ایران را هم خیلی دوست دارم و سیما بینا خواننده مورد علاقۀ من است. ترانههایی را هم كه با استفاده از اشعار شاعران اردو زبان میخوانم آثار شاعرانی است كه در شعر اردو از بهترینها هستند.
در مورد هنرمندان موسیقی سنتی ما باید بگویم كه كار خودشان را میكنند و كارهایشان هم بسیار شنیدنی و عالی است. بهویژه چند سال اخیر آثاری خلق كردهاند كه فوقالعاده هستند. كارهای حسین علیزاده و كیهان كلهر را دنبال میكنم و گوش میدهم. واقعا شنیدنی هستند. ما اما تلاش میکنیم كاری بینابین در موسیقی انجام بدهیم. كاری كه پاسخگوی نسل ما باشد. مانند خود ما، من و رامین كه بیوطن بزرگ شدهایم.
گرچه كسانی كه با كارهای من در این ده سال آشنایی دارند میدانند كه من خودم را به عنوان یک زن ایرانی به اینجا رساندهام و به فرهنگمان احترام میگذارم و همیشه هم در فعالیتهایی مثل جمعآوری كمک مالی برای زنان افغانستان یا زلزلهزدگان بم فعال بودهام. ولی با اینوجود هرگز این ادعا را نداشته و نداریم که با كارمان داریم فرهنگ ایرانی و موسیقی ایرانی را تعالی میبخشیم. در واقع كسانی كه روی فرهنگ ایرانی كار میكنند كارشان را به نحو عالی انجام میدهند. ما همانطور كه گفتم تلاش داریم برای جوانان ایرانی كه در خارج از كشور بزرگ شدهاند كار كنیم و به نحوی آنها را با فرهنگ و موسیقی ایران، و موسیقی جهان پیرامونشان جدیتر آشنا كنیم.» [بخشی از مطالب برنامۀ ترانه و خاطرههای این هفته]
برنامه را از [اینجا] بشنوید! برنامۀ پیشین «جنگ صدا» را هم از در [اینجا]
منبع دریافت مطالب استفاده شده در برنامه: وبلاگ فلسفه یا عرفان در [اینجا] گفتوگوی هارمونیک در [اینجا]
وبسایت رسمی «اعطم علی» در [اینجا] ببینید! و سایت گروه «نیاز» را هم در [اینجا]
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
|
نظرهای خوانندگان
سلام
-- Mehrdad ، Aug 12, 2007بهنظر من خانم اعظم علی باید بیشتر روی حرفی که میزنند فکر کنند. ایشان میگویند چون با فرهنگ ایرانی بزرگ نشدهاند ایرانی کامل نیستند. من اصلا معنی این عبارت رو نمیفهمم.
مثلا فلان کارمند یا راننده تاکسی ایرانی، ایرانی است؛ ولی اعظم علی که تمام زندگیاش را با ادبیات فارسی و موسیقی ایرانی گذرانده و شوهرش هم ایرانی است، خود را از فرهنگ ایرانی نمیداند. این حرفهای بیاساس الان در بین ایرانیهای خارجنشین مد شده. مثل این میماند که یک ارمنی ایرانی ادعا کند که ارمنی ناب نیست. ایرانیان لسانجلس بیشتر دچار توهم بحران هویت هستند، تا بحران هویت.
Be nazare man in khanom behtare lotf konand va esme Irani ro rooye khodeshoon nazaran, bad az hamkari baraye filme zede Iranie 300, dar zemn man ta be hal in sabk esm ro dar Iran nadidam, man tarjih midam in khanom aslan Irani nabashe, khoshbakhtane ma honarmandaye bozorgvari darim ke ba karhashoon javanha ro ba farhang va honare Iran ashna mikonand zemne inke baese sarbolandie Iran ham mishan, na in khanom ke inja intori harf mizane vaghti ba radiohaye amrikayi interview mikone, 180 daraje barmigarde, va eftekhar mikone ke ba hollywood hamkari karde ta filmi ro besaze ke tarikhe ma ro oontor varoone jelve bede, kholase azam ali to ro khoda bia ba in esm o ghiafe Irani nabash, to hata shabihe ma Iraniha ham nisti, Farsi ro koja yad gerefti?
-- Maryam Salari ، Aug 12, 2007اين همونی نيست که تو فيلم ضد ايرانی 300 آواز خوندن و...
-- irani ، Aug 12, 2007I think for her work with Holly wood is importanat than iran and iranian.
-- shagaghaygh ، Aug 13, 2007