تاریخ انتشار: ۲۵ تیر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
مجلۀ گفتاری جُنگ صدا

نامۀ من باز قدری دیر شد

جمعه‌ای که گذشت، در برنامۀ جُنگ صدا مطلبی از زنده‌یاد عمران صلاحی، طنزپرداز معاصر خواندیم که در نوشتاری کوتاه و موجز ـ و البته به ظنز ـ به مقولۀ دستور زبان فارسی امروز در ایران پرداخته بود. [اینجا]
قلم عمران صلاحی در طنز چنان روان و کلام او چنان گرم و بیان او چنان گویاست که انگار موضوعی را که او در نوشته‌اش مطرح می‌کند؛ شکل دیگری نمی‌توانست مگر همین شکل و قالب که او برگزیده است.
عمران صلاحی، البته نه فقط طنزپرداز، که در ضمن شاعری نوسرا و مطرح نیز بوده و هست. او حتی در طنز، از قریحه و استعداد خود در سرودن شعر کمک می‌گیرد. نمونه‌ای از آن طنز سروده‌های او را با صدای همکار ما در برنامۀ جُنگ صدا، شهرام ایرجی‌نیا بشنوید!
شعری که در واقع جواب اوست به نامه‌ای از یک دوست که گویا ضمن جویای احوال شدن از او، ضمنا دلیل از دل و دماغ افتادگی شاعر را نیز جویا بوده.
عمران صلاحی، در جواب ـ و البته به طنز ـ به واقعیت‌های تلخ جامعه نیز اشاره می‌کند. شعر در عین طنز بودن خود، نوعی دردنامه است و گزنده. . .


نامۀ من باز قدری دیر شد
مدتی این مثنوی تاخیر شد
فکر کردی نامه‌ات را باد برد
یا فلانی دوست را از یاد برد
گفته‌ای: «شُل گشته پیچ خنده‌ات
غم شده سنجاق در پرونده‌ات
نیست در مکتوب تو آن لحن شاد
خنده‌هایت را حسابی برده باد
طنز خود را در کجا کردی نهان؟
برکشیدی از چه رو زیپ دهان؟
نامه‌ات خالی‌ست از شادی و شور
پس کجا شد آن نشاط و آن سرور؟»
راست گفتی، شعر من غمگین شده
چهره‌اش هم اندکی پرچین شده
روی دیواری اگر بینند چاک
خنده از روی لبش سازند پاک
روی شاخه گر بخندد یک انار
می‌کُنندش آب‌لمبو با فشار
گر بخندد لحظه‌ای کبک دری
می‌زنندش تا بیفتد یک‌وری
طنزگویان، خنده‌سازی می‌کنند
دیگران پرونده‌سازی می‌کنند
گر بخندی از ته دل قاه قاه
می‌کشانندت به‌سوی دادگاه
گر بخندی، عامل بیگانه‌ای
چرخ استکبار را دندنه‌ای
گر بخندی لحظه‌ای حتی به خویش
دیگری آن خنده را گیرد به ریش
گویدت: «منظور تو من بوده‌ام
آنچه گفتی من خودم فرموده‌ام
گفته‌ای دیوار تا در بشنود
گفته‌ای افسار تا خر بشنود
حرف خود را سخت وارو گفته‌ای
اسب ما را نیز یابو گفته‌ای
گفته‌ای می‌چرخد این چرخ و فلک
بوده منظورت فلانی، ای کلک!»
. . .
. . .
طنز را علت خود آنان شدند
مایۀ تفریح این و آن شدند
چهره‌هاشان جملگی سرد و عبوس
حرف‌هاشان پوچ و بی‌معنا و لوس
خلق را خواهند گریان روز و شب
خنده را جارو کنند از روی لب
. . .
. . .
پس تو هم تا می‌توانی خنده کُن
خنده‌هایت را به ریش بنده کُن
ما ز تلخی‌های دوران دلخوریم
چای خود را قند پهلو می‌خوریم
خنده از گردون فراتر می‌زنیم
ساز خود بر سیم آخر می‌زنیم
خنده‌ای جانانه از دل می‌کنیم
غصه و اندوه را ول می‌کنیم
. . .
. . . .
می‌رسانی ای رفیق خوش کلام
بچه‌ها را یک به یک از ما سلام
عرض ما تبدیل می‌گردد به طول
می‌کُند خواننده را کم‌کم ملول
نامه‌ام را می‌کُنم این‌جا تمام
بیش از این عرضی ندارم والسلام
. . .
. . .

دکلمه تمام این شعر را در برنامه امروز بشنوید [اینجا]
برنامۀ پیشن جنگ صدا را هم در [اینجا]

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

Omran always is great!!!

-- Vahid ، Jul 17, 2007

نا امیدمان کردید. چرا سانسور کرده‌اید سروده زنده یاد عمران را؟
ــــــــــــــــــــــ
ای بابا، شما چه زود ناامید می‌شوید!؟
کجا سانسور کرده‌ایم سرودۀ زنده یاد عمران را؟
فایل گفتاری را بشنوید اگر، تمام و کمال خوانده‌ایم آن را.
ما با این خیال و امید که شنونده اصل برنامه را خواهد شنید، متن نوشتاری را مختصر کردیم که یعنی زیاد طولانی نشود. (جُنگ صدا)

-- Zohreh aslani ، Jul 17, 2007

اما عیبی نداره که حالا سانسورش کردین
نه عیبی نداره عادت داریم

-- sina ، Jul 18, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)