تاریخ انتشار: ۳ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
مجلۀ گفتاری جُنگ صدا

سینما، یکی از سین‌های نوروزی آن‌سال‌ها


«ویجینتی‌مالا» و «راجندرا کومار» در صحنه‌ای از فیلم «سنگام»

. . . سینما، یکی از سین‌های نوروزی آن‌سال‌های نه چندان دور و دوران نوجوانی و جوانی ما بود. سینما رفتن روزهای عید یکی از خاطره‌های نوروزی بسیاری از ماست. ایامی که گاهی حتی می‌شد فیلم‌های رنگی ایرانی هم دید.
بیشتر ما فیلم‌های «صمد» ساخته‌های «پرویز صیاد» را در همین ایام نوروز دیده‌ایم و تنها صحنۀ رنگی این فیلم‌ها را در فیلم «صمد و قالیچۀ حضرت سلیمان». آنجایی که «صمد» خواب می‌بیند روی قالیچۀ حضرت سلیمان، بر فراز شهرهای مختلف ایران در پرواز است و ترانه‌ای هم با صدای «آغاسی» روی همین صحنۀ رنگی پخش می‌شد با این شعر حسرت‌مندانه که:

قالیچۀ حضرت سلیمون
اگه داشتم من بی سر و سامون
از دیار خود، پر می‌کشیدم
سر می‌ذاشتم به کوه و بیابون
من و تو با هم، بر فرق عالم پا می‌گذاشتیم . . .

در «جنگ صدا»ی امروز بیشتر از سینما می‌گوییم و در پایان، قسمت اول قصه‌ای را می‌شنویم که برای همۀ ما آشناست. قصۀ اولین عشق را. عشق اولی که خاطرۀ زندۀ چهارده پانزده سالگی اکثر ماست. خاطره‌ای که چه بسا هنوزاهنوز هم مثل رازی پنهان و تا حالا به کسی نگفته در سینه حفظ کرده‌ایم و گاهی در خلوت خودمان آن‌را به‌یاد می‌آوریم و با لبخنده‌ای بر لب، طعم شوریدگی‌های آن ایام را مزمزه می‌کنیم.

برنامه را از [اینجا] بشنوید!

برنامۀ پیشین را هم در [اینجا].

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)