تاریخ انتشار: ۲۸ مهر ۱۳۸۵ • چاپ کنید    
تاریخچۀ ترانۀ «مرا ببوس!»

«مرا ببوس!» ـ بخش سوم

علیرضا افزودی





«حسن گلنراقی» و ترانۀ «مرا ببوس»
در همه عالم کسی به یاد ندارد
نغمه‌سرائی که یک ترانه بخواند
تنها با یک ترانه، در همۀ عمر
نامش این‌گونه جاودانه بماند

حرفۀ «حیدر رقابی» ترانه‌سرائی نبود. گو اینکه بر مبنای یکی از سروده‌های او آن ترانۀ معروف ساخته شد. و «حسن گلنراقی» خواننده‌ای رسمی نبود و نشد. گرچه ترانۀ «مرا ببوس»، فقط با صدای اوست که به دل می‌نشیند و جاودانه شده.

«حسن گلنراقی» در سال 1300 خورشیدی در کوچۀ آبشار خیابان ری در تهران به‌دنیا آمد. بعد از تحصیلات متوسطه، به کار پدری خود که خرید و فروش بلور و چینی عتیقه بود پرداخت. نوشته‌اند که او کم‌کم در رشتۀ عتیقه‌شناسی کارشناسی ارزنده شد و دست ‌اندر کاران این رشته نظر او را قبول داشتند. در کار و کاسبی قانع و درست‌کار بود و تا آخر عمر مورد احترام بازرگانان و صنف بلور و چینی بود.

اگر بخواهیم از چگونگی علاقه‌مندی او به بازخوانی ترانۀ «مراببوس» بگوئیم، اول باید از «پروانه» گفته باشیم که قبلا و اول بار این ترانه را برای استفاده در فیلمی سینمایی اجرا کرد.

«پرویز خطیبی» در صفحۀ 76 از کتاب «خاطراتی از هنرمندان» در بارۀ این خواننده نوشته:

«. . .«پروانه»، خواننده‌ای بود از آذربایجان که صدائی گرم و مطبوع داشت. آهنگ معروف افغانی «آن بام بلند که می‌بینی بام من است» را او سر زبان‌ها انداخت و برای مدتی جزو نامداران آواز آن زمان بود. «مجید وفادار» بهترین آهنگ‌هایش را در اختیار پروانه گذاشت. از جمله شعر و آهنگ «مرا ببوس» که هیچ‌کس را را نگرفت و صدائی به تحسین بلند نشد و آهنگ با آن زیبائی و تازگی می‌رفت تا بپوسد و خاک شود. . . »

آنچه که او روی آهنگ «مجید وفادار»، خوانده، در واقع یک بند، و در اصل همان شعر «مرا ببوس» چاپ شده در کتاب «آسمان اشک» سروده «حیدر رقابی» است.

آهنگ ترانۀ «مرا ببوس» برای موسیقی متن فیلم «اتهام» ساخته «شاپور یاسمی» كه در اردیبهشت ماه سال 1335 روی پرده رفت، ساخته شد.

«مجید وفادار» آهنگساز این ترانه، در مصاحبه‌ای که در شماره 1418 هفته‌نامه «تهران مصور» به تاریخ 11 آذر ماه 1349 به‌چاپ رسیده، می‌گوید:

«. . . در این دوره من گاه‌گاهی برای فیلم‌ها هم، آهنگ می‌ساختم. یادم می‌آید یکی از این فیلم‌ها «اتهام» نام داشت. تهیه‌کنندگان فیلم از من یک آهنگ نو خواستند، و من برای این فیلم، آهنگی ساختم که بعدها به‌نام «مرا ببوس» معروف شد. . . به‌یاد می‌آورم روزهایی را که این آهنگ سر زبان‌ها افتاده بود و داستان‌هایی را که برای آن ساخته بودند. . . این آهنگ شاید نقطه عطف موسیقی جاز ایران بود. چرا که بعد از آن خواننده‌های دیگری به رادیو آمدند، و موسیقی جاز نضج پیدا کرد. . .»

ترانۀ «مرا ببوس» در یکی از صحنه‌های فیلم با صدای «پروانه»، و با لب‌خوانی «ژاله علو» خوانده می‌شود

در آن فیلم «ژاله علو» نقش زنی را داشت كه شوهر سابقش را به سزای خیانتی که به او کرده رسانده، و حالا پس از ماجراهای بعدی عاقبت خود را به پلیس معرفی كرده است. در صحنه‌ای كه زن با دختر كوچك خود وداع می‌كند و به سوی زندان و مجازات روانه می‌شود، این ترانه را می‌خواند.

از «ژاله علو» بازیگر نقش زن در این فیلم، نقل است که:« خانم پروانه خواننده ترک‌زبانی بود که آن روزها با ترانه «آن بام بلند» معروف شد، و در فیلم «اتهام» که من به اتفاق «ناصر ملک‌مطیعی» در آن ایفای نقش می‌کردم، به جای من خواند. من در شب جدایی با دخترم کوچکم این ترانه را در متن فیلم لب‌خوانی می‌کردم. . .»

فیلم «اتهام» در خرداد ماه سال 1335، روی اکران می‌رود. جدا از قصه مردم‌پسند فیلم، آهنگ و شعری که در صحنۀ وداع مادر با خود اجرا می‌شود، به دل‌ها می‌نشیند.

اما این تمام ماجرا نیست. ترانۀ «مرا ببوس» با صدای «حسن گلنراقی» خود حکایت دیگری دارد که گرچه کمتر گفته شده، ولی در جای خود بسیار خواندنی و روشنگر است.

«پوران وفادار» برادر زادۀ «مجید وفادار»، که دستی در موسیقی داشت و یکی دو سالی نیز با نام هنری «فیروزه» از خوانندگان رادیو بود، درباره خاطرات خود از ترانۀ «مرا ببوس»می‌گوید: «هاله [حیدر رقابی] شاعر این ترانه، به دلیل فعالیت‌های سیاسی و طرفداری از ملی‌گراها تحت تعقیب بود و می‌خواست از کشور خارج شود. عمویم شعر نیمه‌کاره‌ای از او داشت که می‌خواست برایش آهنگی بسازد. [منظور همان یک بندی شعری است که «پروانه» برای فیلم خوانده] شبی که به دیدار عمویم آمده بود تا خداحافظی کند، عمویم او را به داخل خانه می‌کشاند و از او می‌خواهد که این ترانۀ نیمه‌کاره را تمام کند. او هم که تحت جدایی از نامزدش و وطنش بود این ترانه را به تمام می‌کند. اما دیگر آن شب نمی‌تواند تهران را ترک کند و شب را همانجا می‌گذراند. هفته بعد با کمک دوستان و خانواده از تهران خارج، و به سمت آلمان حرکت می‌کند.»

در بارۀ این دیدار شبانه و خداحافظی شتابزده، روایت دیگری به نقل از «بیژن وفادار» پسر «مجید وفادار» که خود شاهد و ناظر بر آن بوده و «نواب صفا» آن را عینا در کتاب خاطرات هنری خود آورده:

«. . . بعد از وقایع بیست و هشتم مرداد، به آقای «رقابی» بیست و چهار ساعت مهلت داده بودند که از ایران خارج شود. ایشان عضو جبهۀ ملی بود و در دبیرستان دارالفنون تحصیل می‌کرد و سنی در حدود بیست سال داشت.

روزی ساعت سه و نیم بعد از ظهر برای خداحافظی به خانۀ ما آمدند. وقتی برای تودیع، دست در گردن یکدیگر انداختند، پدرم به آقای «رقابی» گفت: با شما کار دارم.

به اتاقی رفتند و صدای ویولن پدرم که آهنگی را به‌تدریج می‌نواخت، شنیده می‌شد. در حدود سه‌ربع ساعت این دیدار طول کشید. معلوم شد که پدر قطعات آهنگ را می‌نوازد و آقای «رقابی» سیلاب برمی‌دارد. شعر قسمت اول آهنگ را شاعر ساخته بود [همان یک بندی که «پروانه» برای فیلم خوانده] و چون برای رفتن شتاب داشت، وقت رفتن تعهد کرد که من پیش از مسافرت شعر را تمام می‌کنم و منزل ما را ترک کرد. در حدود ساعت ده شب بود که تلفن کردند و بقیۀ شعر را تلفنی برای من گفتند و نوشتم و به پدرم دادم و آقای «رقابی» به آمریکا رفت. . .»
[صفحه 104، قصه شمع، خاطرات هنری نواب صفا]

بخش چهارم
[حقیقت و خاطره]

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)