خانه > گفتگوي خودموني > وبلاگ خوانی > کردان اصلا چه کاره بود؟ | |||
کردان اصلا چه کاره بود؟لیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comعلی کردان وزیر پیشین کشور که براثر مشکلات کبدی، ریوی و خونریزی مغزی در بیمارستان بستری شده بود، روز یکشنبه اول آذرماه درگذشت.
اما این خبر جدیدی نیست. این خبر را که در سایتها و خبرگزاریهای مختلف آمده بود، همه دنبال کردیم و وبلاگنویسان بسیاری هم نسبت به این موضوع واکنش نشان دادند. علی کردان آبان گذشته به خاطر داشتن مدرک دکترای جعلی از سوی نمایندگان مجلس استیضاح و از مقامش برکنار شده بود. همان زمان هم وبلاگنویسان نسبت به جعلی بودن مدرک دکترای علی کردان در وبلاگهایشان نوشته بودند و حالا هم در مورد درگذشت او وبلاگهای خودشان را بهروز کردهاند. به عنوان مثال سمیه توحیدلو نویسندهی وبلاگ «برساحل سلامت» که درگذشت علی کردان او را به یاد روز حساب انداخته است، خطاب به آقای کردان مینویسد: «آقای کردان، سلام. میدانم که اکنون وقت زیادی برای دیدن و شنیدن آنچه اینجا اتفاق میافتد ندارید. این را مینویسم برای خودمان و کسانی که هستند و تأثیرگذار. آقای کردان، موافق شما نبودم. وزیرشدنتان را توهین به خودم و جامعهام میدانستم. نه چون بیمدرک بودید. چون دروغ بزرگی گفته بودید. اما از شنیدن خبر فوتتان اندوهگین شدم. اینروزها هربار خبر وخامت حالتان را شنیدم، برایتان دعا کردم و حالا هم از پروردگار آرزوی آرامشتان را دارم. آقای کردان خیالتان جمع که آنجا مهم نیست که دکتر نیستید و مدرک آکسفوردی ندارید. آنجا هرچه مهمتر باشی، حساب سختتر است». سمیه نامهاش را به آقای کردان این طور ادامه میدهد: «کاشکی میتوانستید بیایید و گواهی دهید، و بگویید که حقالناس را چهطور محاسبه میکنند؟ بگویید که حقوق الهی را میشود طبق وعدهها ندیده گرفت»، و بعد ادامه میدهد: «نمیدانم چرا وقتی خبر فوت شما را شنیدم، فکر کردم به روزی که قرار است همهی ما پاسخگو باشیم و روزی که مسئولیتهایمان باری است بر گردنمان و دلم خواست به بهانهی مرگ بنویسم. به بهانهی روز واپسین و روز داوری. روزی که قضاوتهای انسانی نیست و روزی که عدالت است. آقای کردان بدجور یاد مرگمان انداختی. یادمان انداختی که میشود یک سال وزیر باشی و یک سال دیگر نباشی. یادمان انداختی که اگر خوب نباشیم و پاکیزه، شاید از نبودنمان ناراحت نباشند. آقای کردان یاد روز حسابمان انداختی!».
مریم مهتدی نویسندهی وبلاگ «در صفحهی سیزده» هم در مورد مرگ کردان مینویسد. او مرگ علی کردان را کلاس درسی میداند برای دیگران. او در مطلبش از شنیدن خبر فوت علی کردان مینویسد و واکنشهای متفاوتی که اطرافیانش نسبت به این خبر نشان دادهاند؛ و پس از فلاشبک زدن ذهنش به آنچه برای علی کردان اتفاق افتاده، از قلابی بودن مدرک تا استیضاح شدنش، به این سؤال میرسد که کردان اصلاً چه کاره بود؟ نویسندهی وبلاگ «در صفحهی ۱۳» فکر میکند که «کردان همینطوری مهرهای بود برای خودش که دست آخر هم مرد و تمام». او ادامه میدهد: ندیدم کسی را که ککش بگزد از مردن کردان. این که کردان بود، وای به حال دیگران»، و بعد ادامه مینویسد: «در این چند ساعت فکر میکنم ما جماعت کتک خورده، خون دیده، عزادار، خشمگین و امیدوار یک لیست بلندبالا داریم از آدمهایی که مردنشان خوشحالمان میکند. اتفاق ترسناکی است که نمیشود پشت هیچ ژست «من برای کسی آرزوی مرگ ندارم» پنهانش کرد. وقتی «مرگ بر دیکتاتور» میگوییم، هرکداممان برایش مصداق داریم، آدم حی و حاضر داریم برایش». مریم مهتدی همچنین اضافه میکند: «من فکر میکنم که کردان در لیست ما نبود. کردان کسی را نکشت، کردان کسی را زندانی نکرد و به کسی تجاوز نکرد. کردان دست هر پسربچهی تازه بالغی باتوم و اسپری فلفل نداد که حالا خبر مرگش به خندهمان بیندازد و اگر فحش ندهیم، دستکم آمرزش هم برایش نمیخواهیم. چه میشود اینهایی که در لیست ما هستند، واکنش این مردم را ببینند و بترسند از روزی که مرگشان فقط بساط شیرینیفروشیها را گرم و پررونق کند». در گذشت علی کردان با حرف و حدیث بسیاری همراه بود. محمد معینی در وبلاگش «راز سر به مهر» با آرزوی آمرزش برای کردان مینویسد: «اگر احمدینژاد نخواسته بود وزیرش کند، اگر خودش نخواسته بود وزیر شود، اگر گرفتار دکترایش نشده بود، بازهم قرار نبود که نمیرد. ولی حتماً تابوتش را این همه با حرف و حدیث و کنایه تشیع نمیکردند. گاهی سکوت بهترین بدرقهی مسافر است». اما بابک داد نسبت به موضوع فوت علی کردان جور دیگری فکر و نگاه میکند. او اعتقاد دارد که ما یک «تشییع سبز» به کردان بدهکاریم. بابک داد در وبلاگش «فرصت نوشتن» ضمن تسلیت به خانواده و بستگان عوضعلی کردان مینویسد: سال قبل آقای کردان با اصرار بر مدارک جعلی تحصیلیاش طشت رسوایی سایر مقامات دولت نهم را بر زمین کوبید و باعث شد مردم به وضوح ببینند در طبقات مختلف این حکومت جعل و دروغ و فریب تا کجاها ریشه دوانده است.
مرحوم کردان نشان داد احمدینژاد بر سر یک امر باطل و یک خواستهی نادرست چقدر استوار میماند و از مدرک جعلی وزیرش تا اهانت به مجلس هم دفاع میکند. بابک داد معتقد است که اگر آقای کردان نبود، نقشهی گستردهای که از ماهها قبل برای تقلب گستردهی انتخاباتی طراحی شده بود و قرار بود کردان مجری آن باشد، چنین افشاء نمیشد که شد. و به این دلیل است که ما به مرحوم کردان یک تشیع سبز بدهکاریم». بابک داد در واقع میخواهد ثابت کند که جنبش سبز خواهان مرگ کردان نیست، بلکه خواهان «پایان حکومت جاعلان و پایان کردانیسم در حکومت» است. آنچه از وبلاگها و واکنششان نسبت به این موضوع برمیآید، این است که اکثریت آنها در گذشت کردان را هشداری برای دیگران میدانند. مثلاً مهدی صادقی، در وبلاگش «در مسیر شدن» معتقد است که «مرگ پدیدهای است که سیاسیون آن را دستکم میگیرند». او مینویسد: «مرگ مقولهای است که همهی بحثها و جدالها در سایهی آن رنگ میبازد و انسان را به تفکری عمیق رهنمون میشود. مرگ کردان برای همه خصوصاً سیاسیون تلنگری است که شاید آنها را از خواب غفلت بیدار کند. کردان هم یکی از همانها بود. دیگران هم خواهند رفت، اما غفلتها و اشتباهات و حتی خیانتهای آنها در تاریخ خواهد ماند و مایهی عبرتی برای آیندگان خواهد شد». همینطور نویسندهی وبلاگ «زبان سبز» هم معقتد است که «نام عوضعلی کردان در تاریخ معاصر ایران خواهد آمد، اما تاریخ بیرحم است و برای کسی طلب آمرزش نمیکند». |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اینها همه جنایتکار جنگی هستند باید به دادگاه لاهه معرفی شوند. این یکی شانس اورد مرد.
-- mohsen ، Nov 30, 2009در مجلس حکومت اسلامی امروز یک اص3لاح جدید آمده است و آن کردانیزسشن است! کردانیز کردن یکی از خودیها برای درمان دربی درمان دروغ! و تزویر و ریا!
-- بدون نام ، Nov 30, 2009در مجلس حکومت اسلامی امروز یک ااصطلاح جدید آمده است و آن کردانیزیشن است! کردانیز کردن یکی از خودیها برای درمان دردبی درمان دروغ! و تزویر و ریا!
-- بدون نام ، Nov 30, 2009آقای کردان نمونه ای از هزاران نفری است که با فرمان خمینی و باز شدن درب زندانها بخیابانها و همراه با چپها و مذهبیون آن دوره به پادگانها ریختند و با بدست آوردن سلاحی در هر کوی و برزن کمیته ای بر پا و مدارج قدرت را پیمودند . کردان بعد از آزادی از زندان که گویا به اتهام یا دلیل تجاوز بوده است مشاغل دولتی را با پاسداری شروع و آخرین سمت وی مشاور رئیس جمهور بود هریم از سوابق سالهای اولیه همان سمت هائی است که گرفتند . کشتند .شکنجه کردند و سوزاندند و مصادره کردند و هرآنچه بی قانونی بود اط مردانه زنانه کردن دریا با اسلامی و غیر اسلامی شدن ماهی دریا و راه بندان بر زنان و مردان و اثبات زن وشوهری مردم در جاده ها را انجام دادند . کسانی که بنام مردم بر مردم هر آنچه میشد انجام داده و میدهند .من اینها را نه برای کردان که رفته ات بل برای یاد آوری تاریخی و آیندگان مینویسم که فردائی تامه بچه هایمان را اسکندر و چنگیز و عوضعلی کردان نگذاریم . نکونه کردان بزرگ کوچک در ایران کنونی هنوز فراوان است و مسند نشینند و نوکر زهاک و خودرا ولی نعمت مردم میدانند . بهتر است بگوئیم کی کردانها خواهند مرد و کردانیسم از کشور رخت خواهد بست
مهمترین سوابق مسئولیتی کردان بشرح زیر میباشد:
مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه پاسداران استان مازندران
دادیار و جانشین دادستان ساری
جانشین دادستان آمل در واقعه آمل (۱۳۶۰)
دادستان شهرهای هشت پر، آستارا و خلخال
فرماندار علیآباد کتول و گنبد کاووس
معاون اداری و مالی سازمان مسکن
معاون و قائممقام سازمان ثبت اسناد و املاک کشور
قائم مقام سازمان ایرانگردی و جهانگردی
معاون اداری و مالی سازمان صدا و سیما
معاون امور مجلس و استانهای صدا و سیما
معاون وزیر کار و امور اجتماعی
رییس سازمان آموزش فنی و حرفهای
استاد دانشگاه آزاد اسلامی
قائممقام وزارت نفت [۲۷]
وزیر کشور
سمتهای جنبی و عضویت در مجامع و شوراها و کمیتهها:[۲۸]
عضو مجمع مشورتی حقوقی شورای نگهبان
-- جهانگیر ، Dec 1, 2009عضو کمیته حقوقی مجمع تشخیص مصلحت نظام
عضو شورای عالی آموزش و پرورش
عضو هیات نظارت بر صدا و سیما
عضو هیات تطبیق مصوبات مجلس با دولت در دوره ششم و هفتم
رئیس کمیته کاهش تقاضای مواد مخدر کشور
نويسنده محترم خوب بود سري هم به وبلاگ به اين نشاني مي زديد مطلب و خاطره جالبي در مورد كردان دارد www.blogfa.ta123.com
-- بدون نام ، Dec 1, 2009زبان حال مرخوم کردان پس از استیضاح و خالی کردن پشتش توسط آقای لاریجانب و احمدی نژاد و آقای خامنه ای بر کرفته شده از وبلاگ http://aliisha.blogfa.com
فریاد
هزارفریاد ازآن مو سرخ و
آن چشم تنگ و
آن بی داد !
* * * * * *
حیف
حیف از آن رقص ِ چراغ
در برلین و
آن همه خدمت ِ زنجیره ای به باد ...
* * * * * *
امان
امان ازآن قابیل ِ آب نبات فروش و
آن بی وفای ِ چماق به دوش و
آه ...
(می گویم ، هرچه بادا باد !)
آن بالا بلند ِِ
فیروز بخت ِ
بی بنیاد !
فریاد
هزارفریاد ازآن مو سرخ و
آن چشم تنگ و
آن بی داد !
* * * * * *
حیف
حیف از آن رقص ِ چراغ
در برلین و
آن همه خدمت ِ زنجیره ای به باد ...
* * * * * *
امان
امان ازآن قابیل ِ آب نبات فروش و
آن بی وفای ِ چماق به دوش و
آه ...
(می گویم ، هرچه بادا باد !)
آن بالا بلند ِِ
فیروز بخت ِ
بی بنیاد !
دوست عزیز بدون نام، سعی کردم از وبلاگی که معرفی کردید بزنم ولی باز نمیشد.
-- لیدا حسینی نژاد ، Dec 2, 2009www.blogfa.ta123.com
نمیدونم اشکال از کجاست.