خانه > گفتگوي خودموني > وبلاگ خوانی > وقتی «وبنوشت» از زندان به روز میشود | |||
وقتی «وبنوشت» از زندان به روز میشودلیدا حسینینژادlida@radiozamaneh.comچهارم شهریور، وبنوشتههای محمد علی ابطحی بعد از ۷۰ روز به روز شد. این در حالی است که آقای ابطحی همچنان در زندان به سر میبرد. البته این مسأله تنها محدود به وبلاگ او نشد و صفحه فیس بوک او هم به روز شد. این مسأله موجب تعجب و حتی تأسف بسیاری از کاربران اینترنت و وبلاگنویسان شد.
در مطلبی که در وبنوشتهها آمده، محمد علی ابطحی از ادامه بازجوییها و آنچه در زندان بر او میگذرد مینویسد. همچنین عکسی هم از او در وبلاگش منتشر شده، لبخندی بر لب با یک لپ تاپ روی میز پشت سر او و عکسی از آیتالله خامنهای و عکس دیگری از صحنههای جبهههای جنگ روی دیوار پشت سرش. در این مطلب با عنوان «وبلاگنویسی از درون زندان» در مورد دوستی محمد علی ابطحی با بازجویش میخوانیم و اینکه این بازجو به آقای ابطحی اجازه به روز کردن وبلاگش را داده است و در بخشی از این مطلب میخوانیم: «میتوانیم بفهمیم که چرا ما را گرفتهاند. وقتی سران اصلی را نمیتوانند بگیرند ما را که به زعم آنها میتوانستیم سران را پشتیبانی کنیم و حرف بزنیم و بعضیها که تشکیلات دارند، تشکیلات را به کار بگیرند، گرفتهاند تا آشوبی که از توهم تقلب در حال شکل گرفتن بود مهار شود. اما گمان میکنم اکثر اینهائی که زندانند میدانند که نه تقلب تعیین کنندهای صورت گرفته و نه آشوب اجتماعی به نفع مردم ایران بوده و نه کسانی که این آشوبها را آفریدند و تشویق کردند دلشان برای مردم ایران میتپیده.» به روز شدن «وبنوشت» به قدری به نظر وبلاگنویسان عجیب آمده که بعضی از آنها بلافاصله دست به کار شدند و وبلاگ خود را با مطلب طنزی در این مورد به روز کردند. مانند «فیدوس» که از زبان محمد علی ابطحی در وبلاگش مینویسد: «درووووووووووووووووووووووووووود به همه دوستان وبلاگی، خوبین شما؟ تعجب کردین، نه؟ تعریف میکنم براتون. امروز رفتم اتاق کارشناس پروندهام، همون کارشناسی که بارها گفتم با هم حسابی چفت شدیم، کلی با هم قاطی شدیم، یادتون نیست ؟ چطور یادتون نیست بابا صد بار گفتم! خوب حالا بیخیال، خلاصه رفتم تو اتاق کارشناسی ارشد (شوخی)، تو اتاق کارشناس من دو تا کامپیوتر بود و ... اگه گفتین چی دیدم؟ حدس هم نمیزنین ، خودم بگم، لب تاپ مو! باور میکنین؟! و بعد هم خوب معلوم که آه بلندی کشیدم. کارشناس پرونده گفت چیزی شده عزیزم؟ گفتم نه چیزی نیست. گفت نه بگو یه چیزی شده لابد. گفتم یاد وبلاگم افتادم ... وب نوشتم.» و این داستان را اینطور ادامه میدهد که محمد علی ابطحی پای لپ تاپش مینشیند تا وبنوشت را به روز کند ولی از حال میرود و وقتی چشمانش را باز میکند میبیند که وبنوشت به روز شده!
وبلاگنویسانی هستند که باور دارند مطلب آخر ابطحی با بقیه مطالب او فرق دارد و بعید میدانند که این را خود ابطحی نوشته باشد. این وبلاگنویسان با موشکافی زیاد به نکاتی اشاره میکنند که با بیان و املای معمول محمد علی ابطحی تفاوت دارد. به عنوان مثال، مهدی هاشمینژاد لیستی درست کرده است از کلمه یا اصطلاحی که در متن داخل زندان وجود دارد در مقایسه با همان کلمه یا اصطلاح در متن قبل از زندان که ابطحی عادت به استفاده از آن دارد. مانند استفاده از نیم فاصلهها که در متن داخل زندان بجای آن از فاصله استفاده شده است و یا استفاده از اصطلاح توکل بر خدا که در متن در زندان آمده در حالی که در متنهای قبل از زندان توکل به خدا استفاده میشده است. همینطور مسعود هم در در مطلی در «کلیک پرس»با عنوان «وکیل تسخیری داشتیم، وبلاگنویس تسخیری هم!» با اشاره به استفاده از نیم فاصلهها مینویسد: «به فرض اینکه در شرایطی که محمد علی ابطحی این پست را مینوشته است صفحه کلید او غیر استاندارد بوده و نمیتوانسته نیمفاصله (شیفت + اسپیس) را در متون خود رعایت کند ولی حداقل به این اطمینان داریم که میدانسته که لپتاپ درست است و لبتاپ غلط.» و ادامه میدهد: «با در نظر گرفتن دوری کلیدهای "ب" و "پ" در کیبورد، فرض اشتباه تایپی او رد میشود. پس مسلماً نویسندهی این متن هر که بوده است ابطحی نبوده.» همینطور علیرضا رضائی، مطلب طنزی نوشته ست با عنوان «ابطحی عزیزم، وبلاگتو پس میگیرم» او نوشته: «نظر به اینکه سید ممل ابطحی سید شهیدان اهل ۲۰۹ از محل باصفای زندان اقدام به عمل شنیع به روزرسانی همان وبلاگی کرد که اگر نبود الآن صاحبش سر خونه زندگیاش بود لذا متن آخرین نوشتهی ایشان که در کمال صحت و سلامت به تندرستی و دل خوش نوشته شده عیناً در اینجا منعکس میگردد.» و بعد مطلب طنزی را از زبان محمد علی ابطحی نوشته است. در این مطلب ابطحی از اقامت خوش و راحتش در زندان مینویسد، از غذاهای خوب زندان و امکانات رفاهی آنجا. مثلاً مینویسد: «اوین بسکه خالی است جا زیاد دارد هر کدام ما سه تا اتاق خواب داریم با یک هال و دوتا پذیرایی مبله فقط آشپزخانهاش اُپن نیست. هر روز کارگر میفرستند جارو میزند بهش دو تومن شیرینی بچهها میدهیم. برای حجاریان هفت تا پرستار و کلفت نوکر هم گذاشتهاند. حمام سلول حجاریان وان هم دارد ولی من چون وبلاگ دارم گفتهاند یا ای.دی.اس.ال یا وان ...» و بعد ادامه میدهد: «راستی شنیدم پریروز یک ایل دیگر را بردهاند دادگاه برای اعتراف. اعتراف عین گریه میماند بکنی سبک میشوی. رفتم تقاضا دادم بهجای اینکه من را آزاد بکنند بچهها را بیاورند زندان. گفتند تقاضا نکنی هم میآوریم فعلاً دختر بزرگت دارد مقاومت میکند، گفتم این از بچگی همینطور لجباز بود ...» علیرضا رضایی از قول ابطحی از سعید حجاریان نوشته و نویسنده وبلاگ «گامرون» هم مینویسد «پس از ابطحی، حجاریان نیز وبلاگش را از درون زندان به روز کرد»! گامرون در این مطلب از قول سعید حجاریان مینویسد که از بازجوی خودش «حاج علی» میخواهد که برایش یک وبلاگ بسازد تا تمام حقیقت را در آن وبلاگ بنویسد تا مردم بدانند و این ذهنیت رو از اذهان مردم پاک کند که «بازجویان جمهوری اسلامی زندانیان را شکنجه میکنند.» در این مطلب میخوانیم که سعید حجاریان مثل هر شب، قبل از صرف شام، با کمک بازجوی عزیزش (حاج علی) وارد استخر میشود تا تنی به آب بزند و بعد از کلی درد دل پیشنهاد درست کردن وبلاگ را میدهد. با این پیشنهاد برقی از رضایت را در چشمهای حاج علی میبیند. او مینویسد: «بعد از آماده شدن وبلاگ دست به کار شدم و این مطالب رو برای شما ملت شریف ایران نوشتم. خواستم بگم که فریب دشمنان نظام رو نخورید، ما نه شکنجه میشیم و نه تحت فشار هستیم، اشتباهاتی داشتهایم و داریم تاوان اون رو هم پس میدیم...» در پایان هم به سرغ وبلاگ «لیموناسیون» میرویم. امیر مسعود در مورد به روز شدن وبلاگ ابطحی از زندان مینویسد: «ابطحی جان بنویس. ولی نگو که قبل از فرستادن این پستهای زندانی، بازجو اونها رو چک نمیکنه. نگو که دلت برای نوشتن و وبنوشتههایت تنگ شده بود که نوشتی. یادم هست که گفتی دوست نداری توی زندان بنویسی. آقای مرآتی هم یادشه. راستش ما هم نمیگیم خوب شد که نوشتی. چون دوست داشتیم وبلاگت بیرون از اوین باشه… ابطحی جان، بنویس. ما میدونیم که اینها وبنوشته نیست. منتظریم حرفهای ابطحی رو بشنویم و حرفهای وبنوشتههای ابطحی رو. فعلاً بنویس. ما منتظر میمونیم…» |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نقل از همان مطلب وبلاگ ابطحی: «من اعترافی نکرده بودم که زیر فشار باشد. هیچوقت هم اعتراف در زندان را قبول نداشتم و بارها علیه ابن کار مطلب نوشتم.»
-- ه پ ، Aug 29, 2009اقای ابطحی شما هر چه را قبلا گفته بودی حالا انکار میکنی و موضوعاتی که مطرح میکنی صد در صد فرق کرده ! لابد یک مدت دیگه هر چه را حالا میگویی انکار خواهی کرد! ببین عموجان من یکی که دیگه این حرفای که میزنی قبل از اینکه انکار کنی باور نمیکنم! حالا تو بیخودی قسم به خامنه ای و احمدی نژادو بازجو و داروی روهیپول نخور ! عمو جان اخر قسم حضرت احمدی نژاد و قبول کنیم یا دم خروسو که زیر بقلت گذاشتند!
-- بدون نام ، Aug 29, 2009موسی
نتشار وب لاگ در زندان ، حتی در زندانهای کشور دمکرات هم کمتر ممکن هست
در هر حال رچند شکی نیست که فشار زیادی بر روی ابطحی و دیگر اهل قلم واندیشه هست ولی در نهایت انتشار وب در زندان همکاری با دولت کودتا هست
صرف زیر فشار بودن دلیال بر همکاری ابطحی نیست . دوستان بین کسانی که قربانی شده اند و کسانی که زیر فشار مقاومت کرده اند باید تفاوت قائل شوند.
مرزهارا مخدوش نکنیم ابطحی را بیش از اندازه تبرئه نکنید
الان که نسبت به شکنجه های سال60 قابل مقا یسه نیست . بسیاری از اعدامی ها داغ تکرار اطلاعات سو خته شده را به دل بازجویان ضد بشری دادستانی و سپاه گذاشتند. بسیاری زیر شکنجه ها به قتل رسیدند .
در یک مورد بازجویی دختری را در شعبه 9 وحشیانه با کایبل می زدند . از عربده های بازجو این جور مشخص بود که خواهان شناسئی دختری در یک عکس بودند . بازجو فحش می داد بی شرف تو دختر خاله ات را نمی شناسی
-- سعید سلطانپور ، Aug 30, 2009در حالیکه تحمل هر انسانی زیر شکنجه محدود هست.
.حمایت بیش از حد از بریده ها ، توهینی به زندانیان مقاوم و مخدوش کردن مرزهای بین مردم و ضد مردم و باور داشتن به آزادی و ارمانهای مردم و آزادی خواهی و نفرت از دیکتاتوری هست
روزنامه نگار کانا دا