فلاشر - برنامه شصت و نهم
کدام خبرنگار؟ کدام کشک؟
لیدا حسینینژاد
در شصت و نهمین قسمت فلاشر، ابتدا مطلبی درباره توقف حکم سنگسار را در وبلاگ وارش میخوانیم. نویسندهی وبلاگ بوی خاک دربارهی اعدام یعقوب مهرنهاد نوشته است: «ما به کجا میرویم؟ از خودم شرم میکنم! از وجدانم!» و در آخر مریم مهتدی در وبلاگش، صفحه سیزده در رابطه با روز خبرنگار مینویسد: «اگر روزی رسید، که هر روز صبح را با انتظار خبر توقیف روزنامه آغاز نکردم، آن روز، روز خبرنگار است»
توقف احکام سنگسار؛ آیا باید امیدوار باشیم؟
سخنگوی قوه قضاییه امروز اعلام کرد که حکم سنگسار تمامی محکومان به سنگسار متوقف شد.
آسیه امینی در روزنویس خود، وارش در همین رابطه میگوید:
البته این خبر در پاسخ به سوال خبرنگاری داده شد و توضیح تکمیلی این بود که چند پرونده در کمیسیون عفو در حال بررسی است.
یک سال و نیم دنبال پروندههای سنگسار در شهرها و دهات رفت و آمد کردم. در مورد سه سنگساری که حکمشان اجرا شده بود و بسیاری از محکومانی که روزها و ماهها و سالها در انتظار اجرای حکم در زندان بودند، نوشتم و آنقدر نوشتیم و نوشتند تا بالاخره موضوع سنگسار بهعنوان یک «مساله اجتماعی» راه به رسانهها پیدا کرد.
در این بین کسان دیگری هم تلاش زیادی کردند. افرادی مثل وکلای داوطلبی که هنوز هم پیگیر پروندههایشان هستند. کمپین سنگسار با خبر سنگسار مشهد رسماً شروع به کار کرد و البته نام خود را «قانون بیسنگسار» گذاشت.
گرچه خبر امروز آقای جمشیدی برای هر فعال حقوق بشر و هر فردی، که داشتن شان و منزلت انسانها برایش مهم است و این مجازات را دون کرامت و شان انسانی میداند، خوشحالکننده و امیدوارکننده است، ولی این خبر ربطی به تغییر قانون در این زمینه - آن هم به نفع زنان - ندارد.
چندین زن و مرد از این دستور توقف، آزادی مشورط - به شرط شلاق یا عفو - خواهند یافت. ولی لایحه جدید قانون مجازات اسلامی قرار نیست چنین دستوری را برای قانون شدن پیشنهاد دهد.
در این لایحه چون سنگسار را موجب وهن اسلام دانستهاند، پیشنهاد مجازات اعدام را به جای آن مطرح کردهاند. مجازاتی که در نتیجه (مرگ فرد به خاطر زنای محصنه) تفاوتی ندارد و فقط نوع اجرای آن متفاوت شده است.
سخنگوی محترم قوه قضاییه درضمن تصریح نکردهاند که چه ضمانت اجرایی برای «دستور توقف اجرای حکم» وجود دارد؟ زیرا از یاد نبردهایم جعفر کیانی که در تاکستان قزوین یک سال گذشته (تیرماه ۸۶) سنگسار شد، دستور توقف اجرای حکم داشت!
اما قاضی پرونده به استناد آیین دادرسی کیفری که به او حق میداد شخصاً حکم را اجرا کند، به این کار موهن اقدام کرده بود.
البته امیدواریم با این سخن سخنگوی قوه قضاییه پروندههای موجود بسته شده و این افراد آزاد شوند. امیدواریم کبرا نجار بعد از ۱۲ سال تحمل زندان به نزد فرزندانش برگردد. ولی باز فراموش نمیکنیم که کمیسیون عفو و بخشودگی سه بار درخواست کبری را رد کرده است.
با این همه مقام مسوول شمایید و شما باید ضمانت حرفهایتان را به عهده بگیرید. آیا با این سخنان شما، دیگر شاهد صدور حکم سنگسار نخواهیم بود؟ دیگر شاهد اجرای حکم سنگسار نخواهیم بود؟ دیگر شاهد مرگ و اعدام افراد بهخاطر عملی که ثابت کردن آن طبق قانون بعید و ناشدنی است، نخواهیم بود؟... ما به آینده چشم داریم و لابد شما هم.
به یاد یعقوب مهرنهاد (عزای عمومی در وبلاگستان)
آنکه برای آزادی بر دار رقصید
یعقوب مهرنهاد
آنک قصابانند بر گذرگاهها مستقر
«نه برای لقمهای نان، نه برای سرپناهی شاید برای بوسیدن زنی برای فریاد دوستت دارمی، جان دادند، آنها که عاشق آزادی بودند.» اینها جملاتی است که مهدی محسنی در وبلاگش جمهور برای یعقوب مهرنهاد مینویسد.
در این باره محمدرضا یزدانپناه نویسنده وبلاگ بوی خاک مینویسد: «خبر اعدام یعقوب مهرنهاد، وبلاگنویس، فعال اجتماعی و روزنامهنگار بلوچ شوکهام کرد. ما به کجا میرویم؟؟؟
واقعاً سزای یک فعال اجتماعی که منتقد رفتار و نگاه حاکمیت به اقوام و بهخصوص قوم بلوچ بوده ولی برای اصلاح عملکردها معتقد به حرکت گام به گام مسالمتجویانه و نه اقدامات خشونتآمیز بود، اعدام است؟؟؟ آیا نام تلاش برای رفع تبعیض و نابرابری محاربه است؟؟؟
از خودم شرم میکنم! از وجدانم؛ از اینکه نام انسان را بر من نهادهاند اما دست روی دست گذاشتم تا یک انسان دیگر در این مملکت اعدام شود و پس از آن در سوگش بنویسم...
یعقوب مهرنهاد اولین وبلاگنویس ایرانی است که بهخاطر بیان عقاید و فعالیتهای مسالمت جویانهاش به طناب دار سپرده شد و این یعنی هشدار به تمام وبلاگنویسان.
از اینرو، از کلیه وبلاگنویسان ایرانی درخواست میکنم که به نشانه اعتراض و به پاس تلاشهای این مرحوم در راه رفع محرومیت از مردم بلوچ و نیز گرامی داشتن یادش، نام یا توضیح وبلاگ خود را به مدت هفت روز (یک هفته) به «به یاد یعقوب مهرنهاد» تغییر دهند.
او همچنین از اعتصاب یک روزه وبلاگنویسان ایرانی در اعتراض به اجرای حکم اعدام یعقوب مهرنهاد میگوید که وبلاگنویسان امروز پنجشنبه وبلاگ ننویسید.
مهدی محسنی که مانند محمد یزدانپناه نام وبلاگش را به «به یاد یعقوب مهرنهاد، آنکه برای آزادی بر دار رقصید» تغییر داده و چندی پیش به خاطر اعدامهای دستهجمعی به ظاهر ارازل و اوباش مطلبی نوشته بود اینبار به خاطر اعدام یک روزنامهنگار ، وبلاگنویس و فعال حقوق بشر میگوید:
«حالا می شود دهها و صدها چوبه دار بر پا کرد، میشود صورت مساله را پاک نمود، میشود پشت بدنهای آویزان از طنابها چهره مخفی کرد و انگشت اتهام را به سوی دیگران گرفت!»
کدام خبرنگار؟ کدام کشک؟
امروز ۱۷ مرداد سالروز شهادت «محمود صارمی» بهعنوان روز خبرنگار نامگذاری شده. مریم مهتدی در وبلاگش، صفحه سیزده در رابطه با این روز مینویسد:
حقالتحریرهایی که هیچوقت پرداخت نمیشوند، اسمهایی که جا میمانند، روزنامههایی که توقیف میشوند، خبرگزاریهایی که منحل میشوند، نشریاتی که صفحهبندی میشوند اما هیچوقت چاپ نمیشوند، انجمنی که منحل میشود، کارتهایی که اعتبار ندارند، کارتهایی که صادر نمیشوند، زندانهایی که پر میشوند، باتومهایی که فرود میآیند، توهینها، تحقیرها، بیمهای که وجود ندارد، سیاستی که دست از سر هیچچیزی برنمیدارد، خط قرمزهایی که هر روز بیشتر و بیشتر میشوند، وبلاگهایی که تریبون خبرنگاران ِ بیتریبون شدهاند...
شاید سالهای گذشته ۱۷ مرداد برایم روز خبرنگار بود. اما حالا فکر میکنم باید تبریک ِ این روز را گذاشت برای خبرنگاران ِ با بیمه و حقوق و مزایای روزنامههای منتقد دولت. کدام خبرنگار؟ کدام کشک؟
اگر روزی رسید، که هر روز صبح را با انتظار خبر توقیف روزنامه آغاز نکردم، اگر روزی رسید که اول هر ماه حقالتحریر کار ِ ماه گذشتهام را گرفتم، اگر روزی رسید که سانسور نشدم، بیکار نشدم... اگر روزی رسید که توانستم برای پرداخت قسط روی حقوق روزنامهنگاریام حساب کنم، آن روز قطعاً روز خبرنگار خواهد بود. زهی خیال باطل!
از تبریکات صمیمانهتان سپاسگذارم. اما کدام خبرنگار؟ کدام کشک؟
|
نظرهای خوانندگان
ممنون از گزارشتان. اما تلفظ درست فامیل من، مهتدی با ضم روی میم است. امید که پایدار باشید. تولد زمانه، باز هم مبارک :)
-- مریم مهتدی ، Aug 9, 2008