تاریخ انتشار: ۲۰ مهر ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

برهوت نشانه‌ها

میم الف گوران
mimalefgooran@yahoo.com


بمباران دم به دم خبر و هزار کوفت و زهر مار دیگر. یاد دهه‌ی خونین و مالین 1360 می‌افتم که یا در انتظار مرگ بودیم یا در انتظار خبر مرگ.* اواخر جنگ کار به جایی رسیده بود که با خیال راحت می‌رفتم روی پشت بام خانه و پرنده های آهنین را در آسمان شهر می‌شمردم. پدافندها و ضدهوایی‌ها که قفل می‌کردند و از تق و توق می‌افتادند دیگر فقط صدا و نهیب دیوار صوتی آن پرنده های آهنین بود که بنیاد شهر ز جا می‌برد و اگر از بمب و ترکش جان به در برده بودیم زیر آوار صدای رسانه‌ی رسمی و بنگاه سخن پراکنی بی بی سی می‌ماندیم تا آژیر قرمز بعدی و دویدن دوباره به سمت راه پله ها... حالا همان حکایت که گویی بر سردر برج بابل خوانده بوده ایم به صور دیگر هی تکرار می‌شود و آوار می‌شود. مردی دو تا بچه‌ی خردسالش را در شیراز به ضرب تبر کشته و خودش را هم ازچنگک سقف خانه حلق آویز کرده. چند خط نوشته هم خطاب به مخاطبان ناموجود به جا گذاشته است. دلیل جنایت؟ نداشتن اجاره خانه و درماندن در مخارج روزمره. به همین سادگی و گزیده‌گی.

صفحات حوادث روزنامه‌ها و سایت‌های اینترنتی پر است از این وقایع الاتفاقیه. طوری که دیگر انگار هیچ اتفاق تازه ای نمی‌افتد و فقط تکرار وانموده‌های مرگ و جنایت را می‌بینیم و می‌خوانیم. در این حاد وضعیت، تولید خبر یعنی تکرار فاجعه و وانمایش و فرسایش جان و جهان سوژه. آنچه در رسانه‌های داخل به چشم می‌آید و به گوش شنیده می‌شود سراسر در گرداب نیستی و مرگ می‌گردد که بگرد تا بگردیم! کجاست فردریک نیچه که به سیاحت زایش‌گاه تراژدی بیاید و نابودگاه دیونوسوس. گفته اند که هستی ایرانی آمیخته با رنج و فاجعه است و چنین بوده که تقدیس فاجعه، نشانه ای به رهایش و گشایش دانسته شده. اوج این آمیختگی را در حماسه‌ی ملی، میهنی و زبانی مان می‌بینیم در شاهنامه‌ی بزرگ حکیم توس. هستی ایرانی همواره در تقابل و ناسازه‌گی با بود (و نبود) انیرانی** معنا گرفته و بازتولید شده است. دامنه‌ی این تقدیر شومبه آن تقدیس ناگزیر نیز کشیده است. همواره چادر سوگ سیاووشان را به پا کرده ایم و تناسخ و وانمایی آن را به صورت های دیگر دیده ایم.

اگر سر به سر تن به کشتن دهیم / ازآن به که کشور به دشمن دهیم... این نبرد و ستیزه‌ی پشتاپشت که از افسانه‌ها و اسطوره‌ها آغازیده و سایه وار به برهوت زندگانی در اعصار جدید راه یافته، خاستگاه و دامگاهش کجاست؟ ایده‌ی بنیادین دشمن موجود و ناموجود را در کدام مطبخ پر دم و دود پخته ایم در سر و گذاشته ایم بر خوان گسترده‌ی نفت و گاز؟ شگفتا که جشن مهرگان هم داشته ایم اما از یاد برده ایم یا از یادمان برده اند.

جای دور ِِ پرخطر نروم. انگیزه ام از این مقدمات، بازخوانی نقش و نقاب رسانه‌ها در دوران مدرن است تا حالا که فضای وب در تاروپود زندگی تنیده شده.

اگر در جهان مدرن ، رسانه به وجود می‌آید تا افکار عمومی را علیه قدرت و فساد و تباهی دامنه دار آن بشوراند در جهان ِ سوگ ِ سیاووشان ما ، رسانه‌ها وامانده از آن "وظیفه" و درمانده در دامچاله‌ی قدرت به راهی یکسر ناسازه وارمی‌روند که هیچ نمی‌دانم چگونه باید این شرحه شرحه شدن را به زبان آورد.

ناسازه‌ی عجیب و غریبی است. یکسو ، سرها بر دار رفته تا همین نصفه نیمه اطلاع‌رسانی مجاز از دست نرود و بپاید و سوی دیگر چه نقدها که در باب تاریخچه‌ی باژگونه‌ی رسانه های وطنی باید نوشت. این گمان بدجوری در کله‌ام می‌چرخد که رسانه‌های وطنی دو نقش کلیدی بر صحن قدرت بازی کرده‌اند یا خواسته اند که بازی کنند از این قرار : نخست ، نگه داشتن / سرسپردگی به حریم و محرمات قدرت، و دیگر به لجن کشیدن یا در شوره زار انداختن زبان فارسی. آن‌ها که از خط قرمزها گذشتند و بسا که جان شیرین در مهلکه‌ی عشق رنگین باختند جای و قلمرو خویش دارند که دست خود ز جان شستند از برای آزادی. اما این سوی خط قرمز ماندگان را که بسیارانند،حکایت و روایتی دیگر است. همین هایند که یا به تقدیس قدرت و فاجعه مشغول اند یا کار به لجن کشیدن زبان را به سرانجام می‌رسانند.

روزانه چه قدر می‌خوانیم و می‌شنویم: وی گفت. وی افزود. این مقام مسوول تاکید کرد. وی خاطرنشان و تصریح و کوفت و زهرمار کرد و...البته از حق نگذریم و ناگفته نماند که در این دو دهه رخت نونوار به گه کشیده‌ی فلاسفه‌ی روزهم بدجوری از رختاویز رسانه‌ها آویزان شد و جماعت سرکوب شده‌ی از هستی گسسسته و نشسته در انتظار تقسیم نفت را به مهمانی فوکو و هایدگر و دریدا و قس علیهذا بردند و سر سفره‌ی سوروسات دهن پرکن این حضرات نشاندند و همچنان می‌نشانند.
فعلا از پشت بام بیایم پایین تا آژیر قرمز بعدی.

-----------------------------
*تعبیری از زنده یاد شاهرخ مسکوب در کتاب "روزها در راه".

** در باب نظریه ی ایرانی و انیرانی نگاه کنید به مقاله ی درخشان هوشیار انصاری فر با عنوان "موسیو دریدا و ما ایرانیان واقعا موجود" به نشانی:

zendehjoob.persianblog.com

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

زیر نویس: در باب نظریه ایرانی و انیرانی نگاه کنید به مقاله ی نیست انگاری ایرانی و دیگر نوشته های هوشیار انصاری فر در وبلاگ زنده جوب.
zendehjoob.persianblog.com

-- میم الف گوران ، Oct 13, 2007

great experience, dude! thanks for this great

Articles wow... it's very wonderful report.

-- registry cleaner reviews ، Aug 6, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)