خانه > گفتگوي خودموني > وبلاگ نويسان > اینجا رییس وبلاگ مینویسد | |||
اینجا رییس وبلاگ مینویسدمترجم: رضا شوقیوقتی کارکنان شرکت آب میوهسازی والتر در بیرون از کارخانه با این سوال دوستان و آشنایان خود مواجه شدند که: رییستان کی از تعطیلات برمیگردد بسیار متعجب شدند. چون کسی غیر از کارکنان کارخانه نمیدانست که خانم رییس به سفر رفته است. مردم اما این مطلب را در وبلاگ رییس خوانده بودند. خانم کریستین والتر، رییس شرکت آب میوهسازی والتر، همیشه سعی کرده است انسان شفافی باشد و در ادامهی همین سیاست، از سال ۲۰۰۶ به وبلاگنویسی روی آورده است. با خواندن وبلاگ او همه میتوانند بفهمند که شرکت چه آب میوههایی تولید میکند، خانم رییس امسال تعطیلات را در کجا میگذراند، یا مثلا کار مدرنسازی دفتر کارخانه چطور پیش میرود.
«وبلاگ آب میوه» روزانه حدود دوهزار بازدیدکننده دارد که کارکنان شرکت هم از آن جمله هستند. والتر شیفتهی امکاناتیست که وبلاگ در اختیار او قرار داده. او میگوید: «وبلاگ امکان برقراری یک گفتوگوی دلنشین را با مشتریان ایجاد میکند». مدتیست این کارخانهی آب میوهسازی محصولات خود را در بستهبندی جدید به بازار عرضه میکند. ایدهی این بستهبندی متعلق به یکی از کامنتنویسان وبلاگ آب میوه است. والتر در وبلاگنویسی تنها نیست. او جزو گروهی از پیشاهنگان وبلاگنویسی به نام «مدیران وبلاگنویس» است. گرایش به وبلاگنویسی در میان صاحبان صنایع، از آمریکا به سایر نقاط دنیا سرایت کرده است. هم اکنون در آمریکا بیش از پنجهزار وبلاگ متعلق به کارخانهها یا مدیران شرکتها وجود دارد. در آلمان این رقم به ششصد وبلاگ میرسد. جالب آن که کارخانهها و شرکتهای کوچک علاقهی بیشتری به وبلاگنویسی دارند و سعی میکنند به وسیلهی این رسانه توجه مردم را بیشتر به خود جلب کنند. وبلاگ مدیران؛ یا میدان مین وبلاگنویسی تجاری یعنی در تقویم کاری فشردهی مدیران، تعیین وقتی همیشگی برای وبلاگ. برای برخورداری از ثمرات گفتوگو با مخاطبان و استفاده از کامنتها و ایدههای جدید آنها البته باید وبلاگنویسی را جدی گرفت و بسیار خوب نوشت. این مسألهایست که نفس مدیران از فکر کردن به آن بند میآید. بر اساس نتایج تحقیق «بازاریابی صنایع آمریکا» که توسط مؤسسهی «گاید وییر گروپ» انجام گرفته است، ۴۲ درصد از تمام شرکتها و کارخانههایی که دارای وبلاگ هستند گفتهاند که بزرگترین چالش آنان در وبلاگنویسی، طریقهی نوشتن و شیوهی حفظ خوانندگان وبلاگ است. مدیران وبلاگنویس برای خوب نوشتن سخت میکوشند؛ اما مشکلی بس بزرگتر بر سر راه آنان هست: وبلاگ تجاری نوشتن، مانند راه رفتن در میدان مین است. تکتک جملاتی که در این گونه وبلاگها نوشته میشود باید بهخوبی مورد دقت قرار گیرد تا مبادا با بندهایی از قانون کار در تضاد باشد. استفان سیمون، کارشناس قانون کار، دراین باره میگوید: «مطلبی که در وبلاگ تجاری در مورد حقوق کارکنان شرکت یا تشریح مزایای آنان نوشته میشود، در واقع از مقولهی تعهدات کارفرما به کارگر محسوب میشود.آن چه در این زمینه مورد توجه قانون است، قبول تعهد از طرف کارفرماست و فرقی نمیکند که این امر به وسیلهی تلفن، ایمیل یا به وسیلهی وبلاگ صورت پذرد». علاوه بر آنکه پستهای وبلاگی مدیران الزامآور است، نوشتههایی که در بردارندهی نکات منفی در بارهی همکاران باشد هم دردسرساز است. مثلا مدیری که در وبلاگ خود بنویسد: «رییس بخش فروش، آقای مولر، در حال دسیسهچینی در شرکت است»، وارد پروسهای قضایی شده است که بهراحتی نمیتواند از آن خارج شود. در موردی مشابه، دادگاه ایالتی مشاغل در شهر کلن آلمان، بهتازگی در مورد پروندهای که در آن یک خانم منشی، از طریق ایمیل از رییسش بدگویی کرده بود، حاضر شد به خاطر آنکه وسیلهی جرم ایمیل بوده است، تنها اندکی تخفیف در صدور حکم قایل شود. از طرف دیگر، اگر یک کارمند در وبلاگ خود نسبت به همکارش بددهنی کرده و الفاظ زشت به کار ببرد، این عمل از لحاظ حقوقی اهانت تلقی شده و میتواند حق درخواست جبران خسارت و اخراج وبلاگنویس از اداره یا کارخانه را در پی داشته باشد. اما آیا کارکنان یک مرکز تولیدی مجازند که در وبلاگ خود، محصولات آن مرکز را به نحو تخصصی مورد انتقاد قرار داده و ضعفهای آن را آشکار کنند؟ شرکتهای پیشگامی همچون مایکروسافت، که روزانه هزاران تن از کارمندانش گزارش وضعیت بخش خود را منتشر کرده و در آن احتمالا از لحاظ تخصصی هم ایراداتی را ذکر میکنند، ترجیح دادهاند در این مورد سکوت کرده و عکسالعملی از خود نشان ندهند. خطوط قرمز وبلاگنویسی شرکت هایی مثل IBM برای وبلاگنویسی کارمندانشان خطوط قرمزی را تعیین کردهاند که حیطهی مسایل غیرمجاز شرکت را به آنها یادآوری میکند. از جمله مواردی که ذکر آن در وبلاگها تابو و ممنوع است: ذکر اسامی کارکنان، اشاره به جزئیات قرارداد پرسنل، ذکر اسامی و مشخصات تأمینکنندگان لوازم و قطعات مورد نیاز شرکت، و افشای اطلاعات در مورد توسعهی تکنیکی فراوردههای شرکت. علاوه بر این، کارکنان این شرکتها اجازه ندارند در بارهی دین، سیاست و هر موضوع دیگری که ممکن است موضعگیری در مورد آن احساسات خواننده را جریحهدار کند، در وبلاگشان اظهار نظر کنند. همچنین به کارگیری هر آن چیزی که جذابیت وبلاگ را کم میکند نیز ممنوع است. این تازه شروع مشکل وبلاگنویسی در سازمانهای بزرگ است. قوانین کار و دستورات مافوق دست کارکنان را بهشدت در وبلاگنویسی میبندد. کارمندان، و در صدر آنان، مدیران ارشدی که بخواهند دقیقا طبق مقررات عمل کنند، پیشاپیش به این محکومند که در وبلاگشان به کلیگویی در مورد بازار و سایر قضایا اکتفا کنند. وبلاگ رندی بازلر، مسئول بخش فروش هواپیماسازی بوئینگ، مثال خوبی برای کلیگویی در مورد بعضی حوادث شرکت است. زمانی که رییس ِ بازلر، بهخاطر گفتن حرفی دوپهلو و دارای کنایهی سکسی به یکی از زنان کارمند،از شرکت اخراج شد، بازلر که از این اقدام ناراضی بود تنها توانست در وبلاگش مختصرا بنویسد: «عملیات غیرنظامی هواپیما همچنان بر مشتریان و آینده متمرکز است»؛ کنایه از اینکه شرکت روی خوش و مهربان خود را، به منظور تصاحب آینده، تنها به مشتریان نشان میدهد و سهم کارمندان از بوئینگ، تنها قهر و خشونت و نظامیگریست. اصل مقاله :Hier bloggt der Chef |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|