خانه
>
گفتگوي خودموني
>
يک سر و هزار سودا
>
یک سر و هزار سودا؛ برنامه ۱۳
|
یک سر و هزار سودا؛ برنامه ۱۳
۲ ژانویه ۲۰۰۷
از وبلاگ نون جیم:
هيچوقت اونقدر شجاع نبودم كه بتونم تابويي رو بشكونم. اوج هنرم اين بود كه سوم دبيرستان تصميم بگيرم ديگه درس نخونم تا بقيه بفهمن درس نخوندن رو هم بلدم، ولي آخر سر با يه ۱۴ تو فيزيك كه دو روز گريه كردم واسش، شدم شاگرد سوم.
كلاس چهارم يا پنجم دبستان وقتي با ذوق داشتم ميومدم كه با بابام برم بيرون، وقتي داد زد سرم كه چرا روسري سرت نكردي، نتونستم جلوش وايسم كه من مگه چند سالمه، ولي همون موقع قول دادم به خودم كه هيچوقت يه آدم قديمي نشم مث اون. آدم قديمي نگفتم ولي.
ادامه ....
لینک مطالب مرتبط
|
|