خانه > پژمان اکبرزاده > رویدادهای موسیقی > «مهم این است که همه کار میکنیم» | |||
«مهم این است که همه کار میکنیم»پژمان اکبرزادهpejman@radiozamaneh.comدر ماههای گذشته، برای بررسی سرودههای فروغ فرخزاد، شاعرهي نوپرداز ایرانی، همایشهای گوناگونی در اروپا برگزار شد. اما شنبه شب، 12 ژوییه، کنسرتی در لندن برپا شد که در آن اثری به نام «میان تاریکی» روی سرودههای فروغ، از امیر مهیار تفرشی پور اجرا شد. کاری مدرن برای آواز و گروه نوازندگان کلارینت که مایا ساپون (Maya Sapone) خوانندهي آن بود. امیر مهیار تفرشیپور، آهنگساز این قطعه، متولد 1353 در تهران، از 12 سالگی در دانمارک و سپس در بریتانیا در رشتههای پیانو، آموزش موسیقی و آهنگسازی تحصیل کرده و حدود دو سال است که برای تدریس به ایران بازگشته است. او برندهي جایزه نخست دوسالانهي موسیقی نو در دانشگاه تهران است و در سال 2004 کنسرتویی برای چنگ و ارکستر ساخت که با ارکستر سمفونیک بیبیسی اجرا شد. در کنسرتی که اثر وی در لندن اجرا شد حضور داشتم. دربارهي کار تازه با او صحبت کردم و دلایل رویکردش به سرودههای فروغ:
امیرمهیار تفرشیپور: امسال چهلمین سالگرد درگذشت فروغ بود. در سال گذشته علاقه زیادی داشتم که از اشعار فروغ استفاده کنم به خاطر آنکه آنطور که باید در موسیقی از فروغ استفاده میشد اصلاً استفاده نشده. فکر میکنید چرا؟ به خاطر اینکه شعر فروغ شعر خیلی درگیری است و باید موسیقی او را خیلی مدرن ساخت. یک تفکر بازتری از مثلاً موسیقی تونال، موسیقی که هماهنگی داشته باشد و کلاسیک باشد لازم دارد. این تفکر هم متاسفانه در ایران خیلی کم است و فروغ هم آدم مدرنی بود. شعرهای او هم فوقالعاده مدرن است. برای همین، موسیقی او هم باید مدرن باشد. اگر امروز اینجا بود من مطمئن هستم که از این موسیقی خوشش میآمد. چون موسیقی مدرن بود و بازتابی از شعر فروغ.
در مورد این شعری که از او انتخاب کردید که روی آن قطعه را ساختید برایمان بگویید؟ «میان تاریکی، تو را صدا کردم». شعری است که من مدتها دنبال آن گشتم. اصلاً دنبال یک فضای تاریکی بودم نه دنبال یک فضای تونال یا شیرین و روشن. چرا؟ به خاطر اینکه زمان ساخت قطعه زمستان بود و تاریک. اصلاً امسال کلا یک مجموعه دیگری هم ساختم به نام «تنها صدا است که میماند». مجموعهای از چهار آواز که باز هم بر روی اشعار فروغ است. کاملاً در این قطعه سعی کردم که شعر را بازتاب بدهم. اگر صحبت از تاریکی است موسیقی تاریک میشود. اگر صحبت از روشنایی باشد شاید با تریلهای سازی سعی کردم این را بازتاب بدهم. چطور این موقعیت پیش آمد که با یک گروه انگلیسی، قطعه را در لندن اجرا کنید؟ من در گذشته در لندن زندگی میکردم و با گروههای مختلف در تماس بودم. این گروه هم به من سفارش داد و من آزاد بودم برای انتخاب شعر. من هم شعر را از فروغ انتخاب کردم و به فارسی. شعری که روی آن قطعه را ساختهاید از ایران میآید؛ ارتباط خود قطعه به لحاظ موسیقیایی با ایران تا چه حد بود؟ موسیقی ایران موسیقی خیلی پیشرفتهای بوده است. از روی معماری تخت جمشید میشود حدس زد که موسیقی ایران موسیقی خیلی پیچیدهای بوده چون معماری بازتاب موسیقی همان دوره است. برای همین، موسیقی ما به همین سادگی نبوده که ما فقط بگوییم موسیقی سنتی بوده است. میتوانم بگویم اصلاً به این فکر نکردم که این موسیقی باید ایرانی باشد یا باید غربی باشد. به این فکر کردم که شعر و افکار فروغ چیست. این برای من مهم بود. من فکر میکنم فروغ یک شاعر ایرانی بود ولی همزمان یک شاعر جهانی بود. برای همین است که همه او را دوست دارند و در خارج هم محبوب است. خوانندهای که این قطعه را اجرا کرد ایرانی نبود ولی شعر را به فارسی و با الفبای لاتین برای او نوشته بودید تا اجرا کند. چقدر راضی بودید از اجرای شعر فارسی توسط یک خواننده غیر ایرانی؟ فکر میکنم خیلی خوب بود. در حالی که زمان کمی را با هم گذراندیم. دو سه روز است که تازه من آمدم و توانستیم روی تلفظ کار کنیم. ولی من صدای فارسی آن را برایش فرستاده بودم. نخستین بار نیست که این خواننده یک قطعه از من اجرا میکند. خوانندگان کلاسیک عادت دارند به زبانهای گوناگون بخوانند؛ چه روسی، چه تایلندی. زبان را باید بهصورت آوانویسی برایشان نوشت تا به راحتی آن را اجرا کنند. فکر میکنید اگر از یک خواننده تحصیل کردهي ایرانی برای اجرای این کار استفاده میکردید نتیجه متفاوت بود به لحاظ بیان؟ به لحاظ بیان شعر بله. ما مدت زیادی، شاید یک روز کامل صرف این کردیم که بتوانیم شعر را بفهمیم به انگلیسی. این خودش کار سختی است. اگر با یک خوانندهي ایرانی بود شاید از این نظر راحتتر میشد کار کرد. ولی از لحاظ موسیقیایی نه. چون موسیقی من موسیقیای نیست که بخواهد ایرانی باشد و شعر فروغ هم شعر ایرانی نیست، یک شعر جهانی است. الان حدود دو سال است که برای زندگی دائم به ایران بازگشتهاید و کار میکنید. فضا را کُلا چطور میبینید؟ چه به لحاظ اجرا و چه به لحاظ آموزش. برای دائم فکر نمیکنم هیچ موزیسینی هیچ جای دنیا بتواند دوام بیاورد. کلا باید مسافرت کرد و همه جا رفت. من هیچوقت پلهای ارتباطیام را با هیچ جا قطع نکردم. چون فکر میکنم جهان خانه من است. ولی از لحاظ فضای کاری خب محدودیتهایی داریم. وقتی صدای زن نباشد مسلما شاید یک بخش بزرگی از موسیقی را نشود کار کرد. ولی فکر میکنم که ما همهمان داریم کار میکنیم و این مهم است که ادامه بدهیم و دلسرد نشویم. به لحاظ مسائل آموزشی چطور؟ به لحاظ آموزشی ما خیلی عقب هستیم. ما کُلا فرم تدریسمان در ایران خیلی بد است. علم آموزش موسیقی را نمیشناسیم. این علمی است که باید یاد گرفت و بعد آموزش داد چون خیلی سریعتر جریان پیش میرود. متدهای نوینی استفاده میکنند در اروپا و ما اصلا با این متدها آشنا نیستیم. زمان که میگذرد حس میکنید ارتباطها دارد بیشتر میشود و تجربیات منتقل میشود به ایران یا اینکه این بسته بودن فضا و سکون ادامه دارد؟ این سکون فضا ممتد است ولی من در حد خودم و با آنچه یاد گرفتهام در اروپا، کلاسهایم متفاوت بوده است. همه عملی بوده نه نظری. من دیگر با کلاسهای نظری موافق نیستم.
با مایا ساپون، خوانندهي قطعهي «میان تاریکی» هم گفتگوی کوتاهی کردم و ابتدا از چگونگی آشنایی او با آثار امیر مهیار تفرشیپور پرسیدم: مایا ساپون: من و امیر در کالج موسیقی ترینیتی در لندن درس میخواندیم. همان جا هم با هم آشنا شدیم. البته همکلاس نبودیم. من سال اول و او دانشجوی سال سوم بود. ولی محل اقامتمان در یک ساختمان بود. یک بار برای بخش آوازی اپرایی که ساخته بود به خواننده نیاز داشت. من هم خواستم آن بخش را بخوانم. چون همیشه آماده اجرای کارهای مدرن هستم. از آن زمان همکاریمان را ادامه دادیم. نخستین بار بود که به فارسی میخواندید؟ نه، اولین بار نبود. دو تا کار دیگر هم از امیر خوانده بودم که به فارسی بودند. امیر فقط به فارسی مینویسد. معنی شعرها را هم میدانستید؟ بله با امیر روی معنی اشعار کار کردم. چه تجربهای داشتید از اجرای اشعار فارسی؟ خیلی خوشم میآید. بعضی از تلفظها خیلی به ایتالیایی شباهت دارد. بعضی از صداها خیلی برای من آشنا است. فارسی زبانی است بسیار موسیقیایی و خواندن به فارسی خیلی آسان است. زبانی است دوست داشتنی. هیچوقت مشکلی برای تلفظها پیش میآمد؟ بعضی صداها مانند «خ» که در ایتالیایی آنها را نداریم. اجرای این صداها خیلی برای من چالشبرانگیز بود. چون «خ» را نمیشود بهصورت بیصدا خواند. با سرودههای فروغ کُلا آشنا هستید؟ راستش نه. فروغ را امیر به من شناساند. پیش از این هیچوقت درباره او نشنیده بودم. چقدر طول کشید که برای اجرای این قطعه آماده بشوید؟ برای این قطعه حدود چند هفته. خیلی چالشبرانگیز بود. به خاطر محتوای مدرن آن؟ به خاطر طبیعت قطعه. گاهی اجرای صدا و نت مورد نظر دشوار بود. بخشی که کلارینتها اجرا میکردند کاملا با بخش من متفاوت بود و این دشواری اصلی این کار بود. در زندگینامهتان خواندم که در آفریقا به دنیا آمدهاید، پدرتان ایتالیایی بوده و مادرتان هم تایلندی. یک فضای واقعاً چند فرهنگی. کدام فرهنگ یا ملیت برای شما غالب بوده؟ بدون شک ملیت ایتالیایی. حس میکنم ایتالیایی هستم. پدرم شدیداً ایتالیایی بود و میخواست سنتهای ایتالیایی در خانه ادامه پیدا کند. ما کاتولیک هستیم و بچهها هم از همان پیروی کردند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
baa tashakkor az Pejmaane aziz va tabrike mojaddat be duste geraami, Mahyaar , laazem be zekr hast ke saale gozashte niz , operaii az aahangsaaze iraani ye saakene Otirsh , aaqaa ye Siavosh e Banihaashemi , dar Opera ye shahre Graz dar keshvare otrish be ru ye sahne umad be naame " Forugh" ke ruye ashaare Foruqe Farroxazad saaxte shodeh bud va yeki az xaandegaan e in asar , xaanume Kamelia Dara , Soprano ye Iraani hastand ke ishun niz dar Graz / Otrish tahsil karde va zendegi mikonand.
-- Hooman khalatbari ، Jul 21, 2008baa tashkkor
گزارش جالبی بود.
-- farshid khodadadian ، Jul 27, 2008