تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گفتگو با ساسان کیا، نویسنده کتاب «بهشت قصه‌های پریان»

«خیال نکنید ما از مریخ آمده‌ایم!»

پژمان اکبرزاده
http://www.PejmanAkbarzadeh.com
persia_1980@hotmail.com

Download it Here!

ایالت کالیفرنیا در آمریکا و به‌ویژه لس آنجلس و نواحی اطراف آن، با حضور صدها هزار ایرانی مهاجر، بزرگترین جامعه‌ی ایرانی در خارج از ایران را در خودش جای داده است.

مهاجران ایرانی بر پایه‌ی اطلاعاتی که از سوی خود سازمان‌های آمریکا منتشر شده، از بابت تحصیلات دانشگاهی و امکانات مالی از موفق‌ترین مهاجران ساکن در ایالات متحده هستند. ولی این جامعه‌ی مهاجر برخلاف موفقیت‌های بیشمار فردی‌اش ظاهراً برای ایجاد تغییر در نگاه جامعه‌ي آمریکا به فرهنگ ایران چندان موفق نبوده است.

در چنین فضایی، گهگاه کوشش‌هایی از سوی افراد یا انجمن‌های کوچک ایرانی که به فرهنگ و ملت‌شان دلبستگی عمیق‌تری دارند انجام می‌شود تا نگاه جامعه‌ی میزبان را به ایران، و حتا نگاه نسل دوم مهاجران ایرانی را به ایران قدری تغییر دهند. یکی از آخرین نمونه‌ها، تلاش ده‌ساله‌ی ساسان کیا، مهندس ایرانی مقیم لس آنجلس است برای نوشتن کتابی درباره‌ی جنبه‌های گوناگون تاریخ، فرهنگ و حتا طبیعت ایران. نام کتاب «بهشت قصه‌های پریان»، یا به انگلیسی «A Fairy Tale in Paradise» است که به‌تازگی در آمریکا چاپ شده است.

با ساسان کیا درباره‌ی کتاب صحبت کردم و ابتدا از او خواستم به‌عنوان کسی که حدود سی سال است در آمریکا زندگی می‌کند، از شناخت امروز آمریکایی‌ها از جامعه و فرهنگ ایرانی‌‌ها بگوید:


ساسان کیا: این‌ها شناخت‌شان درباره‌ی ایران، صفر است. من اصلاً دوست ندارم منفی حرف بزنم، ولی این یک حقیقت مطلق است که نظری که نسبت به ایران دارند، یک مملکت کاملاً ناشناخته و کشوری است که اصلاً هویت مشخص خودش را ندارد و قاطی شده است با تمام کشورهای خاورمیانه و افغانستان و عراق. نود درصد مردم آمریکا به‌جز وحشت هیچ شناخت دیگری از ایران ندارند.

سی‌ سال پیش هم که به آمریکا آمدی، همین فضا و شناخت وجود داشت یا این، شناختی‌ است که الان دارند؟

خب این شناختی که الان دارند، به‌خاطر خبرهایی‌ است که هر روز در اخبار می‌شنوند. مخصوصاً پس از انقلاب ایران و گروگانگیری‌ها. می‌توانم برایتان یک مثال بزنم. اینجا یک شوی تلویزیونی پخش می‌شود و کسی که این شو را اجرا می‌کند، از مردم پرسش‌هایی می‌کند. اگر جواب فردی که در این مسابقه شرکت کرده با جواب بینندگان این شو یکی باشد، آن فرد برنده می‌شود. یکی از سوال‌ها یک‌بار این بود: «از چه کشوری بیشتر از هر کشوری دیگری در دنیا وحشت دارید که بروید و آن را ببینید؟». آقایی با سرعت زنگ زد و گفت: «ایران». بعد مجری شو هم گفت که وقتی ما از مردم پرسیدم، آنها هم گفته‌اند: «ایران» پس تو برنده شدی!


ساسان کیا

سی سال پیش که به آمریکا آمدی چه فرقی داشت با الان؟

سی سال پیش که من به آمریکا آمدم، پیش از انقلاب بود. یادم هست تازه همان موقع‌ها بود که مثلا جشن‌های دوهزار و پانصدساله را دیده بودند و ایران را به‌عنوان کشوری می‌دیدند که خب جالب بود، ولی نه با آن عظمت. یک کشور جالب که از آن وحشت نداشتند. به بدی الان نبود ولی آن حالت جادویی و پرعظمت را هم برایشان نداشت؛ تصوری که زمانی از ایران وجود داشت.

کتابی که تو نوشتی، در واقع واکنشی بوده به شناختی که اینها از ایران دارند؟ می‌خواهی این تصورات را عوض کنی در ذهن‌شان؟

نه! نوشتن این کتاب چندین دلیل داشت: بچه‌هایی که در خانواده‌های ایرانی در آمریکا به دنیا آمده‌اند هم همین شناخت را از ایران دارند. از ایران وحشت دارند، خیلی برایشان وجوه منفی دارد. این یکی از دلایل نوشتن این کتاب بود ولی من بیشترین انگیزه‌ام برای نوشتن این کتاب، اصلاً به‌خاطر آمریکایی‌ها نبود. من واقعاً تنها می‌خواستم وظیفه‌ای نسبت به ایرانی‌ها انجام بدهم و اصلاً به آمریکایی‌ها یا غیرایرانی‌ها فکر نمی‌کردم. من فقط درباره‌ی ایرانی‌ها فکر می‌کردم. همه‌ی دوستان ما در جنگ کشته و یا زخمی ‌شدند، دوستان شخصی خودم. ما اینجا بودیم و خیلی راحت زندگی خوبی داشتیم.
یادم است، زمانی که به آمریکا آمدم، یکی از چیزهایی که یاد گرفتم، جمله‌ی معروفی بود از پرزیدنت کندی که می‌گوید: «نپرسید مملکت‌تان برای شما چه کار کرده، بپرسید شما می‌توانید برای مملکت‌تان چه کار بکنید.» این گفته روی من خیلی اثر گذاشت و احساس می‌کردم به‌عنوان کسی که از ایران آمده بیرون می‌توانم کاری بکنم که هیچیک از آن هفتاد میلیون ایرانی نمی‌تواند بکند؛ آن هم این است که به اینها بگویم که چه نگاهی مردم دنیا نسبت به شما داشتند و دارند. کسی که در ایران هست که نمی‌تواند این را کشف بکند.

خب اگر تو می‌خواستی ایرانی‌ها را از این قضیه آگاه بکنی، چطور کتاب را به زبان انگلیسی نوشتی؟

خب برای اینکه من فقط انگلیسی بلدم و این مانند یک برنامه بود. چون من خودم مهندس کامپیوتر هستم. شما وقتی یک برنامه را در کامپیوتر می‌نویسید، تنها منطق‌اش مشکل است، اینکه چطور این برنامه را به کامپیوتر بدهید. به خودم گفتم حالا به انگلیسی می‌نویسم و دیگر ترجمه خیلی ساده است. واسه‌ من فرقی نمی‌کرد به چه زبانی نوشته بشود.

در این مدتی که این کتاب منتشر شده، تا آنجا خودت برخورد داشتی، دست‌کم با مخاطبان یا کسانی که در مورد کتاب صحبت کرده‌اند، بیشتر ایرانیان مقیم آمریکا بوده‌اند یا آمریکایی‌ها؟

من دارم سعی می‌کنم اول این کتاب را به ایرانی‌ها بفروشم برای اینکه ازشان فیدبک بگیرم، من معذرت می‌خواهم، فارسی من زیاد خوب نیست. ولی به آمریکایی‌ها هم فروخته‌ام. فعلاً قدم‌های اول است. بعدها شاید این کتاب را کمی تغییر بدهم برای بازاریابی در میان آمریکایی‌ها و غیرایرانی‌ها.

کتاب را خودت چاپ کردی، یا اینکه ناشری پیشقدم شد برای چاپ و پخش‌اش؟

صد نسخه اول را خودم چاپ کردم، ولی الان بقیه‌اش را شرکت کتاب در لس آنجلس دارد چاپ می‌کند.

در کتابت، سعی کرده‌ای از هر چیزی درباره‌ی ایران صحبت بکنی. از فرش، گربه و خاویار گرفته تا تاریخ و طبیعت ایران، ولی بخشی هم در کتاب درباره‌ی پیوند‌های بین ایرانیان و آمریکایی‌هاست. در مورد این بخش بگو.

شما قبلاً از من سوالی کردید؛ اینکه آمریکایی‌ها چه نظری درباره‌ی ایرانیان دارند؟ همین جا باید بگویم که اینها اصلاً نمی‌دانند ما از خیلی جنبه‌های تاریخی، فرهنگی و زبانی به آنها نزدیک هستیم. این مسایل برای این‌ها خیلی شگفت‌انگیز است. اصلاً من کتابم را از اینجا شروع کردم که به آمریکایی‌ها بگویم خیال نکنید ما آدم‌هایی هستیم که از مریخ آمده‌ایم! آمریکایی‌ها فکر می‌کنند ایرانی‌ها آدم‌هایی هستند که از یک سرزمین دورافتاده و ناشناخته آمده‌اند. اصلا باورشان نمی‌شود که از خیلی نظرها ما اینقدر نزدیک به هم هستیم؛ نزدیکی نژادی. البته الان در آمریکا می‌گویند درباره‌ی مسایل نژادی حرف زدن خیلی کار خوبی نیست، ولی خب این یک حقیقت است. برای اینکه اگر کتاب ژنتیک را نگاه بکنید نشان داده شده که از ۴۲ گروه نژادی که در دنیا هستند از نظر علمی، ایرانی‌ها نزدیکتر هستند به اروپایی‌ها و البته اروپایی‌ها بودند که آمریکا را ساختند. الان البته در آمریکا یک آمریکایی می‌تواند اسپانیایی باشد یا چینی و یا ژاپنی. ولی به نظر من وقتی ما می‌گوییم آمریکایی‌ها، اینها آمریکایی‌هایی هستند که از اروپا آمدند. از نظر نژادی خیلی با هم نزدیک هستیم و صددرصد از نظر زبانی. برای اینکه این زبان، ریشه‌ای هند و اروپایی دارد و واژه‌هایی مانند مادر، برادر و بسیاری واژه‌های دیگر که ما در زبان‌مان داریم از یک ریشه می‌آید. زبان ما به اینها نزدیک است، نه به‌خاطر اینکه از یک ریشه آمده، بلکه به این دلیل که بعدها کلماتی بوده است که از زبان فارسی وارد زبان لاتین شد و زبان‌های غربی. کلمه‌هایی مثل «پارادایس». از طرف دیگر یکی از نزدیکی ایرانی‌ها با آمریکایی‌ها از نظر دینی است. بیش از ۵۰ جای مختلف در کتاب مقدس‌شان درباره‌ی «Persia» نوشته شده، ولی اینها ۹۹درصدشان، نمی‌دانند که این «Persia» همان Iran است که الان روز و شب در اخبار درباره‌اش می‌شنوند.
یک وجه دیگر نزدیکی ما با آمریکایی‌ها از نظر اجتماعی است، و آن هم به خاطر بودن چندین هزار آمریکایی در ایران و بعدها هم آمدن چند صدهزار ایرانی به آمریکا و اینکه ما دیگر کاملا ترکیبی از این جامعه شده‌ایم.

اشاره کردی که یکی از مخاطبان اصلی‌ات نسل دوم ایرانیان مهاجر هستند در جامعه آمریکا و شناختی که الان پیدا کرده‌اند از ایران، بخاطر آنچه رسانه‌ها پخش می‌کنند. فکر می‌کنی کتاب تو در برابر این غول‌های رسانه‌ای در آمریکا و چهره‌ای که از ایران ارائه می‌کنند به‌طور روزمره، می‌تواند تاثیری بگذارد؟

نه، ولی من سعی خودم را می‌کنم. یعنی بستگی دارد به اینکه ایرانی‌ها این کتاب و کتاب‌های دیگر مانند آن‌را بخوانند و سعی کنند انتقال بدهند به بچه‌هایشان. من از این بچه‌ها، بارها پرسیده‌ام که چه تصوری از ایران دارید؟ یک‌بار یکی‌شان گفت: «من وقتی به ایران فکر می‌کنم، فقط یاد کاروان و شتر می‌افتم.» این خیلی سخت است اما باعث نمی‌شود که آدم سعی خودش را نکند. یکی از مشکلات ما این است که خوبی‌های خودمان را نمی‌دانیم. یک روز من رفتم به جشن دانش‌آموزان دبیرستان خوارزمی در همین لس آنجلس. بیش از سی نفر آنجا بودند. از اینها پرسیدم که کسی می‌داند خوارزمی کیست؟ اینها گفتند: «مگر خوارزمی کسی بوده، ما فکر کردیم خوارزمی فقط اسم مدرسه‌مان است.» بنابراین ما خودمان باید اول مملکت‌مان را بشناسیم که چه هست، تا بعدا بتوانیم به بقیه بگوییم. برای ایرانی‌ها ندانستن اینکه خوارزمی که بوده، درست مثل این است که یونانی‌ها ندانند ارسطو کیست.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

اثر ساسان كيا و همت او جاي تقدير دارد كه بعد از سال‌ها دوري از ميهن چنين ايده اي را عملي كرده و همين طور پژمان اكبرزاده كه در زير لايه ‌هاي جنجالي اخبار روزمره - كه بيشتر تكراري و خنثي هستند - چنين نكته سنج است جاي تعجب نيست كه نسل دومي‌ها در آمريكا به پيشينه خود آگاه نيستند چراكه ما ساكنان ايران زمين نيز در اثر شدت روزمرگي حاكم و نزول سطح دانش عمومي شرايطي مشابه داريم.

-- بابك ، Feb 24, 2008

فعلا که همه جا در وبسایت های انگلیسی می نویسند « الخوارزمی» و عربیزه اش کردن.(نمی دونم چرا عربهایی که نام آوران ایرانی رو با افزدون تنها یک « ال» می دزدند و به قول شیرازی ها ما رو« ال» می کنند چه رویی باید داشته باشند چون در واقع خودشون واقعا چی به وجود آوردن جز یک «ال» برای ال کردن ملت های دیگه.به هرحال دم آقای ساسان کیا گرم. باید خیلی کار کرد.خیلی

-- بدون نام ، Feb 24, 2008

من گمان کنم ما ایرانیان خارج از ایران، و به خصوص در آمریکا، با این همه امکانات و توانایی های مالی، باید به نوعی یک موج فرهنگی شناساندن ایران به مردم اینجا را بوجود بیاوریم، و به سبک خود به اصطلاح PR آمریکایی آنقدر آن را همه جا تکرار کنیم که سرانجام وارد ذهنیت این مردم شود. این که مثلا ریشهء کریسمس، ریشهء بسیاری باورهای یهودومسیحیت، سرآغاز بعضی علوم، و یا منشا بعضی کلمات را باید در فرهنگ کهن پارسی جست. اما همانطور که گفتید بسیاری ایرانیان نه خودشان اطلاعی از این مسائل دارند، و نه همتی برای اشاعهء این آگاهی. و آنها هم که علاقه مندند واقعا نمی دانند به تنهایی باید چه کرد. خیلی ها هم دچار بی باوری می شوند که نهایتا یرای اعتماد به نفس چقدر مضر است. ممنون از زحمت شما. پیروز باشید.

-- ناشناخته ها ، Feb 26, 2008

ازمطلب جالب شما ممنون و همینطور از زحمت آقای کیا .

اتفاقا چند روز پیش مطلبی در وبلاگم نوشته بودم در مورد کتابی که برعکس کتاب آقای کیا تصویر دیگری از ایران فعلی یا حتی قبلی به خواننده می دهد .نظر شما را متاسفانه !!!به خواندن این کتاب جلب می کنم.

.Veil of Rosesاز Laura Fitzgerald

دلم می خواست آنقدر قلم ام توانا بود که می توانستم نقدی به زبان انگلیسی برای این خانم بفرستم .شاید آقای کیا بتوانند این کار را انجام بدهند .

مختصری در باره کتاب و شرح آن در اینجاا نوشته ام :
عنوان مطلب : یکبار عهد شکنی

http://mitragraph.blogfa.com/8611.aspx

-- میترا ، Feb 26, 2008

ملاک قضاوت درباره جامعه ایران نباید مثلا چند ادم موفق در خارج از کشور باشد .ریا دروغ فریب .خرافات بشدت گسترده و ریشه دار عدم رعایت اصول اولیه و الفبای زندگی اجتماعی .متوسط مطالعه 2 دقیقه در روز و هزلران مورد دیگر ملاک قضاوت درباره ایران است حالا روزی هزلر بار بگوییم ایرانی فلان است بهمان وهنر نزد ایرانیان است وبس وای که اگر ما موفقیت جامعه ژاپن یا کره را داشتیم چه منتی بر جامعه بشری که نمی گذاشتیم .تا زمانی که مثل جوامع پیشرفته بدون تعصب نقاط ضعف خود را نشناسیم و سعی در اصلاح ان نداشته باشیم وضعمان همین است که هست.

-- بهروز ، Feb 26, 2008

aghaye kia,manam kare shoma va ketabe shomaro taghdir mikonam,vali age ye melaat va mamlekat pishine farhani khobi dashte bashe,vali sharayete fe'lish khob nabashe(hamin masaleii ke iran dar hale hazer bahash ro bero hast) mosalaman in harfa dar murede oun keshvar pish miad,ma vaghti harf az iran mishe,bishtar tekkie mikonam be tarikh gozashteh mun,vali khob alan ma vaghean chi darim,hamin tasavori ke shoma migin az iran to amrica hast,toye alman ham hast,fekr mikonam to aksare noghate donya hast,chun moteasefane politicer haye iran adamhaii hastand ke rooz berooz in mellat ro badnam tar mikonan.

-- sahar ، Feb 26, 2008

البته که ایرانیان همانند بقیه ملت ها نکات ضعف و قوت خود را دارند اما با دیدن این مستند فکر می کنم خیلی چیزا روشن می شود!
http://zeitgeistmovie.com

-- بدون نام ، Feb 26, 2008

Aghaye Bedoone nAm.
Albatteh heech cheezy mesle bad o beerah goftan be arabha hale melli-e ma irani ha ra khoob nemikonad. Aslan hamash taghseer arabha ast. Ma Irani ha bi taghseer hasteem!

-- Al ، Feb 27, 2008

I am thankful to all my Persian friends to take the time to respond to my interview. I agree 100% that we should know our faults too and correct them. I did try to compile a list of our Persian cultural faults at one point.In English, as you may know, they call it "constructive criticism". But this is for later. My goal here was to make all of us appreciate the beauty of Persia and Persian culture and use this beauty as a common ground for out unity. Of course many other goals existed such as showing the world our good side, despite all the negative news. And it is important to realize that history is long and we should not just look at this point in time, things will change and I hope books lwritten by me and by other fellow Persians will be around for a long time to serve the people of Perisa and also the people of the world. Afterall, persia is not just for Persians,it is for the whole world to enjoy. When I eat Persian food, I want to have my American friends enjoy it, and the same way it is with all things Persian. What I am trying to also do here is create a "virtuos cycle" -- Make us all love and appreciate Persia, and by loving it and appreciatring it we will do more to preserve and improve it and by improving it we will love it even more, and so on...

And remember one thing please
ParadiseIsPersian.com

-- sasan kia ، Mar 14, 2008

ایرانی های مقیم خارج اگر به ایران علاقه ای دارند باید برایش کاری انجام دهند. از ساسان کیا ممنونم.

-- protester ، Mar 20, 2008

I also thanks for mr kia for your comment
that's great interview about new view of iran and i hope i can present the new view of iran like you.

-- Babak Jahangiri ، Sep 22, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)