خانه > پژمان اکبرزاده > ویژه برنامه ها > نگاه ایرج جنتیعطایی به آثار اکبر رادی | |||
نگاه ایرج جنتیعطایی به آثار اکبر رادیپژمان اکبرزادهhttp://pejmanakbarzadeh.compersia_1980@hotmail.com
بامداد پنجم دیماه، اکبر رادی، نمایشنامهنویس ایرانی، در تهران درگذشت. وی 68 سال داشت و عامل مرگ او، سرطان مغز استخوان اعلام شد. اکبر رادی در سال 1318 در شهر رشت به دنیا آمد و در سن 10 سالگی همراه با خانواده به پایتخت کوچ کرد. در رشتهي علوم اجتماعی دانشگاه تهران تحصیل کرد و نخستین داستاناش در سال 1338 جایزه مسابقه مجله «اطلاعات جوانان» را به خود اختصاص داد. رادی، یک سال بعد، نخستین نمایشنامهي خود به نام «روزنه آبی» را نگاشت. صاحبنظران در رشتهي نمایشنامهنویسی، بخش مهمی از اعتبار نمایشنامهنویسی ایران را مرهون آثار اکبر رادی در همان دوران ارزیابی میکنند. در گفتگویی که با ایرج جنتیعطایی، ترانهسرا و نمایشنامهنویس ایرانی مقیم لندن داشتم، با او دربارهي دلیل اهمیت و محبوبیت آثار اکبر رادی در آن دوران صحبت کردم.
ایرج جنتیعطایی: تا جایی که من از آن دوران به یاد دارم، آن چیزی که نام اکبر رادی را برجسته میکرد، اصالت نگاه او به رخدادهای پیراموناش بود بهویژه در نمایش «روزنه آبی»، و آن روستایی شهری شدهي آن زمان که بیشتر به فراموشی سپرده شده بود و یا به آن توجه نمیشد. جنبهی دیگر، زبان درخشان رادی بود که برای نسل ما که تئاتر میخواندیم و تازه میخواستیم وارد کار شویم جذابیتی درخشان و ویژه داشت. بهطور دقیقتر چه ویژگیهایی داشت که برای شما این جذابیت به وجود میآمد؟ یکی همان نگاه به اقشاری بود که از بین میرفتند و اقشاری که بهوجود میآمدند. نگاهی که منقرض میشد و نگاهی که جانشیناش میشد و آن پرخاش اجتماعی پنهان که در کار او بود. اکبر رادی فعالیتهایش را با داستاننویسی آغاز کرد. فکرمیکنید چه شد که اینقدر جدی به نمایشنامهنویسی روی آورد و این زمینه را ادامه داد؟ من با برادر ایشان در دانشکده دراماتیک همکلاس بودم و این موضوع بیشتر سبب میشد که آثار ایشان و گامهایی که برمیداشتند را پیگیری کنم. من فکر میکنم بیشترین کسانی که در ایران کار نمایشنامهنویسی میکردند از پسزمینهي نویسندگی و داستاننویسی هم بهرهمند بودند مانند زندهیاد غلامحسین ساعدی، بهمن فرسی و دیگران.
زمانی که اکبر رادی در اوج موفقیت بود حس میکردید که روی کار نمایشنامهنویسان دیگر هم تاثیر میگذارند یا چیزی بود که صرفاً ویژهي خودشان بود؟ به نظر من در آن زمان، او جزو جوانسالگان تئاترنویسی ایران بود. خب نسلهای پیشین هم بودند و کار میکردند. تصور میکنم که ایشان از نظر سنی بسیار جوانتر از دیگر نمایشنامهنویسان ایرانی که اسم و رسمی داشتند و کارهایشان به روی صحنه میآمد، بودند. از بابت تاثیرچطور؟ فکر می کنید تاثیری روی هم نسلانشان و افرادی که در زمینه نمایشنامه نویسی کار میکردند، گذاشتند؟ فکر نمیکنم در آن زمان کسی میتوانست یا توجه به تاثیر یا تاثیرگذاری داشت، چون ما در آن زمان، نمایشنامهنویسان زیادی نداشتیم و آنچه که موجب چهرهشدن نمایشنامهنویسان شده بود تفاوت آنها بود. اگر اشتباه نکنم از نگاه بینهایت مدرن غربی تا بینهایت سنتی شرقی یا ایرانی که کار میکردند. از اسماعیل خلج گرفته تا نعلبندیان، تا فرسی تا ساعدی و دیگران. کسانی بودند که در جامعهای که نمایشنامهنویس کم بود، توانسته بودند بشکفند و آنجا کار کنند. هنوز زمانی نبود که ما نمایشنامهنویس شهره داشته باشیم که به وضوح تاثیر گرفته از نمایشنامهنویس دیگری در کنار خودش یا هم نسلان خودش بوده باشد و شکفته شده باشد. فکر میکنم یک مقدار بشود بین اکبر رادی و یلفانی شباهتهای آغازین پیدا کرد. در اطلاعات منتشر شده دربارهي اکبر رادی اشاره شده که در سال 1341 با سرمایهي شخصی، نخستین نمایشنامهاش را چاپ کرد چون هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نمیرفت. شما فکر می کنید نمایشنامه در آن دوران اساساً در ایران جایی نداشت یا اینکه با محتوای کار او محافظهکارانه برخورد می شد؟ به هر صورت نمایشنامه نویسی جزو آفرینشهای هنری محصور در جامعه ما بوده و هست. بنابراین طبیعی است که یک نمایشنامهنویس برای آغاز کار و نشان دادن جهانی که دلش میخواهد مجبور به ایثارگریهایی است. من فکر میکنم چنانچه زندگی دیگران هم مورد بررسی قرار گیرد رخدادهای مشابهی پیدا خواهد شد. در این سالهایی که در خارج از ایران زندگی می کنید آیا با اکبر رادی و آثار وی تماس داشتهاید؟ بله. یکبار شانس آنرا داشتم که در فستیوال تئاتر کُلن که اکبر رادی هم جزو مدعوین بود و سخنرانی داشت او را ببینم که از خاطرات شیرین من بود. آرزوی من این است که روزی آثار همهي هنرمندان، بدون سرکوب، سانسور و نگرانی در سراسر جهان و بهویِژه در ایران به روی صحنه بیاید.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
خوشحالم که تعریف و ستایش شکمی و کیلویی نکرده اید و به این نام و آن نام هم نان باج نداده اید. ارزیابی تان از روی امانت است اما حیف که در زمانه مطرح شده، جایش اینجا نیست!
-- رهگذر ، Jan 2, 2008