خانه > پژمان اکبرزاده > ویژه برنامه ها > سرنوشتی محکوم به فنا | |||
سرنوشتی محکوم به فناپژمان اکبرزادهpersia_1980@hotmail.comهفدهم مرداد، در ایران روز خبرنگار بود. این روز از سال ۱۳۷۷ و در پی کشتهشدن محمود صارمی (خبرنگار) همراه با هشت نفر از اعضای کنسولگری ایران در مزارشریف افغانستان به عنوان «روز خبرنگار» گرامی داشته میشود. امسال این روز در حالی فرارسید که کمی پیش از آن، «روزنامه شرق» توقیف شد و تعداد قابل توجهی از روزنامهنگاران ایرانی بازداشت شدند. در آغاز ويژه برنامهی رادیو زمانه برای «روز خبرنگار»، محسن شهرنازدار، روزنامهنگار در تهران از حال و هوای جامعهی رسانهای در ایران گفت: حقیقت امر این است که روز خبرنگار، روزی است برای یادآوری همهی مصائبی که جامعهی مطبوعاتی، روزنامهنگاران و خبرنگاران با آن مواجهاند. حال و هوایی که آدم در این روزها فکر میکند، احتمالاً یک اپیدمی بین همهی همکاران است، [نوعی] سرخوردگی از شرایط رسانه، شرایطی که فضای آزاد و مساعد را برای انجام آن رسالت حقیقی خبرنگار از او سلب کرده است. به یاد بیاوریم که روز خبرنگار، روز مرگ شهید صارمی شده است و چقدر این انتخاب، انتخاب مناسبیست با وضعیتی که جامعهی رسانهای در این مملکت دارد. در واقع در آستانهی سالگرد فوت شهید صارمی و روز خبرنگار، روزنامه شرق که شاید نسبت به تمام رسانههای موجود، موقعیت مناسب تری از نظر اطلاعرسانی داشت و در واقع شاید مدخل امیدی برای کسانی بود که هنوز به آزادی رسانه و آزادی بیان توجه ویژه داشتند تعطیل شد. تمام این شرایط را آدم شرایطی نامناسب برای ادامهی کار حرفهای روزنامهنگاری و خبرنگاری در ایران میبیند... تعطیلشدن روزنامه شرق و بازداشتشدن چند تن از روزنامهنگاران چه تاثیری داشته در محیط و در جوی که بین بچههای روزنامهنگار در ایران است؟ من فکر میکنم، در سالهای اخیر این یک پدیدهی تکرارشوندهای بوده است. تمام همکاران ما در رسانهها با این فضای تکرارشونده کار کردهاند و در این فضا همیشه آمادگی حوادث نامترقبه در حوزهی کارییشان را داشتهاند. تعطیلی روزنامهها در این ده سال گذشته، پدیدهی مرسومی بوده در ایران؛ بازداشت روزنامهنگاران پدیدهی مرسومی است در این ده سال. یک دهه است که جامعهی رسانهای و مطبوعاتی ایران در بدترین شرایط بهسر میبرد. بطور طبیعی بازداشت روزنامهنگاران و تعطیلی روزنامهها پدیدهای است در پیش روی عرصهی کار حرفهای روزنامهنگار. به خاطر همین، لااقل من فکر میکنم تمام همکاران دور و نزدیک نه خیلی متعجب شدیم و نه حیرتزده از وضعیت موجود. این وضعیتیست که فکر میکنم در سالهای آتی هم باید انتظارش را داشت، و شاید شرایط سختتری را هم در پیش روی داشته باشیم. در سالهای اخیر تعدادی از روزنامهنگاران ایرانی از سرویسهای مختلف روزنامهها ایران را ترک کردهاند. فکر میکنید این چه تاثیری میگذارد بر فضای رسانهای ایران و شیوهی اطلاعرسانی؟ چون معمولاً روزنامهنگاران موفقی هم بودهاند... متاسفانه ترک عرصهی حرفهای روزنامهنگاری که در واقع [به دلیل] فشار مضاعفی [است] که از نظر معیشت و از نظر موقعیت اجتماعی و خیلی مسایل دیگری که بر این جامعه وارد شده، باز یک اپیدمی است که در این سالها ما با آن مواجه بودیم. هم برخی از نخبگان عرصهی رسانه و البته هم بخشی از آدمهایی که میشد گفت از این آب گلآلود ماهی گرفتهاند، فرصتی مناسب یافتند برای اینکه به رسانههایی بپیوندند که از دید حاکمیت مرکزی، رسانههای اپوزیسیون هستند. واقعاً این مسیر پیش روی ناخواستهایست که شاید برای اکثریت قریب به اتفاق همکاران من فراهم شده است و حتما پس از اینکه اینها به آن جریان پیوستند، انگ اپوزیسیون خوردند و اینکه اینها از روز اول هم قطعا توطئهچی بودند، وگرنه اصلا این برخورد با آنها نمیشد. در صورتی که اینطور نیست. وقتی ما تمام فلشهای حرکت در شرایط اجتماعی، معیشتی، سیاسی و فرهنگی را برای این اقلیت روزنامهنگار به سمت خروج و به سمت انزوا و سرکوب هدایت کنیم، اولین راه خروجی که پیدا میشود، مفری است برای آن جامعهای که بتواند خودش را نجات بدهد. چون تمام این همکاران علاوه بر رسالت رسانه، قطعاً زندگی هم باید بکنند، قطعا باید بدیهیات زندگی مادیشان مهیا شده باشد، باید شرایط اجتماعی مناسبی داشته باشند. خیلی از دوستان همکار نزدیکام را دیدهام که چه سرنوشت محتوم و محکوم به فنا و انزوایی پیدا کردهاند، بخاطر اینکه در نوک پیکان حرکت میکردند. در جامعهی رسانهای ما هر کس نوک پیکان حرکت کند، یعنی هر کس خلاقتر است، هر کس حرف اول را میزند و ایدههای جدیدتری دارد، دقیقاً سرنوشت نوک پیکان را پیدا میکند. بسیاری از همکارانم در این سالها اصلاً از این حرفه بیرون رفتهاند. البته ماندهاند، اما یا رفتهاند در زمینهي تبلیغات و یا مشاور رسانهی فلان ارگان شدهاند. بهخاطر اینکه شرایط مهیا نبود و بهخاطر اینکه زندگی خانوادگیشان هم اجازه نمیداد در یک بستر پرتلاطم که بحث جان و امنیت اجتماعی و فردی آدمها مطرح است، بتوانند مسیر را ادامه دهند. برآیند تمام این شرایط، سطح رسانه در این مملکت را همانقدر نیز به قهقرا برده و پایین کشیده است. قطعاً نسل تازهای که در این فضای رسانه قلم میزند، در این دهسال نیز با آموزههایی که سانسور و ممیزی برایش فراهم کرده و برخوردهای اجتماعی و سیاسی با طبقهی رسانه، آموخته است که باید دست به عصا راه برود و در نهایت ما طبقهای را در این ده سال پروراندهایم که چیزی از آرمان رسانه و رسالت رسانه نمیداند و بهطور طبیعی رسانههای ما را به سمت رسانههای فرمایشی و کاملاً در یک فضای مرده پیش خواهد برد. * * * سازمان «گزارشگران بدون مرز» در سالهای اخیر در زمینهی آگاهکردن عموم نسبت به وضعیت رسانهها و روزنامهنگاران ایرانی فعالیتهای زیادی داشته است. از رضا معینی، مدیر بخش ایران این سازمان پرسیدم، آیا «گزارشگران بدون مرز» برای روز خبرنگار در ایران، برنامهي ويژهای دارد؟ نه! واقعیت این است که برای ما یک روز، روز جهانیست و آن روز سوم می است که روز جهانی مطبوعات آزاد و روز خبرنگار است. این روز در سراسر جهان پذیرفته شده است. اما از آنجایی که در کشورهای مختلف روزهای مختلفی با این عنوان هست، ما در این رابطه اقدام خاصی نمیکنیم. همان روز اصلی برای ما، روز سوم می، یعنی روز جهانی آزادی مطبوعات است که روز خبرنگار نیز هست. پس با توجه به اینکه امروز در ایران این روز گرامی داشته میشود، سازمان شما هیچ برنامهی خاصی در نظر ندارد؟ اگر شما اجازه بدهید از تریبون رادیو زمانه استفاده میکنیم و این روز را به همهی خبرنگاران ایران تبریک میگوییم. ما همچنان و همانطور که اعلام کردهایم، در کنار روزنامهنگاران ایران هستیم و بویژه در اینروزها در کنار «انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران».
اگر برنامه به شکل مشخصی طرح بشود، ما حتما در اولین اطلاعیهای که بعداً منتشر میکنیم این کار را خواهیم کرد. ولی شما نگاه کنید، در مراکش، تونس، کوبا و... همه کشورهای دنیا یک روز خاص برای خودشان دارند. اگر بخواهیم همهی این روزها را در کنارهم قرار بدهیم، به نظر من یک جنگ جهانی بین خبرنگاران ایجاد کردهایم. بنابراین ما به همان اتکا میکنیم که روز جهانی مطبوعات، روز سوم می، را به همهی خبرنگاران در هرکجایی که هستند تبریک بگوییم. هیچوقت حرکتی بوده که یک روز واحد برای تمام روزنامهنگاران و خبرنگاران در سراسر دنیا گرامی داشته شود؟ همهی خبرنگاران تقریباً در همهی جهان همان روز سوم می را جشن میگیرند بعنوان «روز خبرنگار». ایران و بعضی کشورها استثنا هستند که ما نیز وارد این بحث نمیشویم. حتماً دلایلی دارند و این حق قانونی و حق عملی خودشان است. اما همین مسئلهای را که شما طرح کردید، یک روز باید باشد. همهی خبرنگاران در همهی جهان باهم هستند و یک مسئله دارند و یک مشکل مشخص و معین، و آن آزادی اطلاعرسانیست. در هر کجایی که باشند، در فرانسه، آمریکا، انگلیس، تونس. بنابراین ما برای همین مسئله احساس میکنیم همان روز سوم می را به شکل جهانی اگر همه باهم جشن بگیریم، خیلی بهتر است. «سازمان گزارشگران بدون مرز» هر زمان موردی در زمینهی بستهشدن روزنامهها یا دستگیری روزنامهنگاران ایرانی پیش آمده، واکنش نشان داده است. واکنشهای شما هیچگاه تاثیری هم داشته یا اینکه صرفاً در حد انتشار بیانیه و آگاهکردن مردم بوده است؟ ببینید وقتی ما از تاثیر اسم میبریم، یعنی باید ببینیم که اگر مثلاً سازمانی تاثیرات کار خودش را نمیدید، چه دلیلی داشت به کارش ادامه بدهد. تاثیر را از این زاویه که اگر ما مطلبی منتشر کنیم، بلافاصله آن دولت، آن حکومت یا هر کسی که میخواهد باشد، عکسالعمل نشان بدهد و بگوید: «چشم! من الان تصحیح میکنم» که دیگر احتیاجی به این سازمانها نبود. اگر وضع دنیا اینگونه بود که نیازی به سازمانهای مدافع حقوق بشر نبود. اما به نظر من وضعیت در کشورهای گوناگون، متفاوت است. بهعنوان مثال، من مثال فرانسه را میخواهم بزنم. در همین کشور مسئلهی توهین به رییس جمهور فرانسه و رییس جمهور دیگر کشورها به شکل خیلی جالبی در قانون مطبوعات و قانون اساسی بود. سالها «گزارشگران برون مرز» تلاش کرد که این قانون را لغو کند. لغوکردن هم در این رابطه بود که چرا قانونی که به هیچ عنوان از آن استفاده نمیشود در قانون بماند و بدآموزی بشود برای کشورهای دیگری که از آن قانون سوءاستفاده میکردند. مثلاً همین قانون مورد سوءاستفادهی دولتهای آفریقایی قرار میگرفت. به همین دلیل یک مراحلی طی شد، دولت فرانسه پاسخ داد و این قانون را برداشتند و در حدود پنجسال پیش وزیر دادگستری خودش عملاً تقاضا کرد از مجلس که این قانون را بردارند. به این شکل، این یک نوع واکنش است. واکنشهای دیگر در رابطه با ایران بهطور مشخص بخواهیم صحبت بکنیم، از سال ۱٣٧٩ تا الان نگاه کنید، ببینید مجموعهی روزنامهنگارانی که دربارهی آنها سکوت نشد، مسئلهشان طرح شد و این کمک کرد که مسئلهی روزنامهنگارانی در ایران به یکی از اصلیترین خبرها در جهان تبدیل بشود. دوم اینکه خود این روزنامهنگاران در سطح جهان بهعنوان نمونههای روزنامهنگاری در جهان مطرح شدند. عملاً به نظر من تاثیر داشته است وگرنه خیلی از دوستان امروز، خوشبختانه بخواهم بگویم، که فعلاً در بیرون از زندان هستند، میبایست در زندانها با همان احکامی که همان سال ۷۹ برایشان صادر شده بود، مشغول حبسکشیدن در زندان باشند. من فکر میکنم تاثیر دارد. این تاثیر را اما به آن صورت خاصی که حالا چه دولتها میخواهند، چه نیروهای مخالف دولتها، به آن گونه نباید دید. بعنوان فعالی که دائما پیگیر مسایل مربوط به رسانهها و روزنامهنگاران ایرانی هستید، فکر میکنید دلیل وضعیت کنونی که روزنامهنگاران و رسانهها در ایران دچارش شدهاند چیست؟ این وضعیت برای ما وضعیت تازهای نیست. شما خودتان بهعنوان روزنامهنگار شاهد بودید که در ایران همواره این موجهای مختلف سرکوب پیش میآید. اما واقعیت این است که از دوسال پیش این موج سرکوب به شکل همهجانبه، و شاید بهتر است بگویم، تقریبا بیسابقهای در طی دهسال گذشته دارد جلو میرود. یکی از علتهای مشخص آن، که به نظر من خیلی مشخص و روشن باید گفت، دولت جمهوری اسلامی است، دولت آقای احمدینژاد است. دولت آقای احمدینژاد در بسیاری از عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به بنبست رسیده است. دولت آقای احمدینژاد میداند که انتشار اخبار و صحبتهایی که خبرنگاران منتقلکننده و انتقالدهندهی آن تنش جامعه هستند میتواند بیشتر تضعیفاش کند. در میان جنگهای جناحی و گروهی و بر سر حفظ و کسب قدرت، در این رابطه من باید بگویم که روزنامهنگاران عملاً «مرغهای عروسی و عزا» هستند؛ به دلیل جلوگیری از اطلاعرسانی آزاد و زهرهچشمگرفتن از مردمی که معترضاند. واقعیت این بنبست، خطر بسیار بزرگی را متوجهی کشور ما کرده است. روزنامهنگاران از جانب خودشان حرفی نمیزنند. روزنامهنگاران انتقالدهندگان و خبررسانان هستند. در این رابطه خب طبیعیست آنها مجازات شوند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نمی دانم چرا باید سرمان را توی برف فرو کنیم و باور کنیم که برای مردم ما مهم است که چه بلایی بر سر روزنامه نگاران می آید.باورکنید اینها حداکثر دغدغه نیم میلیون نفر است.بقیه رفته اند به خواب.ما آلوده کثافتی هستیم که از نیاکانمان به ما ارث رسیده است.
-- مجتبی ، Aug 9, 2007