خانه > پژمان اکبرزاده > موسیقی ایرانی > اگر مردم استقبال نکنند... | |||
اگر مردم استقبال نکنند...پژمان اکبرزادهpersia_1980@hotmail.comلقمان ادهمی، ویلننواز ایرانی سالهاست که در لوسآنجلس زندگی میکند. آخرین آلبوم او «شمال» نام دارد. این آلبوم، دربرگیرندهء یک اثر از خود او به همین نام و هشت اثر از مرتضی نیداوود، روحالله خالقی، علی اکبر شیدا، همایون خرم، پرویز یاحقی، حسین همدانیان، ویگن و یک قطعهء محلی است. قطعات برای دوستداران موسیقی ایران خاطرهانگیز هستند. در آلبوم «شمال»، آرمن آهارونیان با پیانو، لقمان ادهمی را همراهی کرده است. لقمان ادهمی، متولد سال ۱۳۲۸ در ایران، از هفتسالگی فراگیری موسیقی را آغاز کرده و در رشتهء موسیقی در دانشگاه تهران و کنسرواتور موسیقی سینسیناتی در ایالت اوهایو در آمریکا تحصیل کرده است. وی سالهاست که در لوسآنجلس به آهنگسازی، اجرا و تدریس موسیقی مشغول است. با لقمان ادهمی دربارهء فعالیتهای هنریاش و بهويژه، آلبوم تازهاش گفتگویی کردم:
در این سی.دی، کارهایی که اجرا شده بیشتر از ترانههای معروف ایرانی هستند که بارها و بارها اجرا و نواخته شدهاند. چه شد که تصمیم گرفتید دوباره این کارها را در یک آلبوم تازه بنوازید و منتشر کنید؟ این ایده را در حقیقت همسر و یکی از دوستان بسیار نزدیک من دادند. پیشنهاد کردند از خودم کاری نگذارم در این سی.دی و بیشتر کارهای دیگران را اجرا کنم. من هم بیشتر از یک کار از خودم نداشتم. ولی کارهای بسیار ارزندهای را تصمیم گرفتم به ضبط برسانم. وظیفهء خطیریست. شما وقتی دست به این کار میزنید که آثار دیگران را اجرا کنید، حتماً باید امانتدار باشید، یعنی بهطور صحیح و دقیق کار کنید. من حدود یک سال زمان گذاشتم روی این سی.دی. حتا وقتی ضبط تمام شد به مهندس صدابردار که در ضمن موسیقیدان هم هست، آقای یوسف شهاب، گفتم: « به نظر من این کار تمام شده، به نظر شما چطور؟» او گفت: «به نظر من شما باید یکبار دیگر دوباره اشکالات این آلبوم را برطرف کنید.» بههرحال ما این کار را کردیم و خوشحالم که میتوانم بگویم شما در سراسر آلبوم نقص پیدا نمیکنید. بسیاری از ایرانیان، چه در داخل و چه در خارج، قطعاتی که در این سی.دی اجرا کردهاید برایشان خاطرهانگیز است. بچههای ایرانی که شما اکنون در آمریکا با آنها به لحاظ آموزشی کار میکنید این خاطرات را ندارند. چگونه برخورد میکنند با این کارها؟ برایشان خستهکننده نیست؟ مطلب جالبی را مطرح کردید و پاسخاش این است که خوشبختانه نه! اجرا بسیار مهم است. من برحسب اینکه در آغاز کارم در طفولیت آشنایی پیدا کردم با متد نواختن ویلن بهصورت غربی و همزمان با متدهای ایرانی هم آشنا شدم، این موجباتی برایم ایجاد کرد که با موسیقی کلاسیک هم بعدها، هنگامی که به دانشگاه تهران رفتم آشنایی پیدا کنم. افتخار این را داشتم که آقای جورج مارتیروسیان یکی از استادان من باشد. بههرحال این پشتوانه من را در ۳۰ سال گذشته به صرافت انداخت که موسیقی ایرانی را باید با تکنیکی برتر اجرا کرد. در همین سی.دی نمونهء واضحاش را میبینید. کارها بهگونهای اجرا شده که صدای ویلن را بطور واقعی میشنوید. همین موجباتی ایجاد میکند که برای همهء شنوندگان، قطعات موسیقی ایرانی قابل دریافت شود. آن کسانی که در آمریکا قطعات این سی.دی را شنیدهاند، بدون اغراق، بسیار تحتتاثیر قرار گرفتهاند. موسیقی ایرانی اگر با تکنیک و روش درست اجرا بشود، خارج از قالبهای دریافت جهانی نیست. جایش بر سکوی عرضهء موسیقی جهانی همیشه باز است.
هنوز نه! ولی قصد دارم به زودی بهصورت کنسرت این قطعات اجرا شود. بهجز فعالیتهای اجرایی فعالیتهای آموزشی گستردهای هم دارید و در جنوب کالیفرنیا آموزشگاهی تشکیل دادهاید... بله. حدوداً ۱۵سال پیش، مرکزی را در اورنجکانتی به نام «هنرکدهء موسیقی باربد» دایر کردم. با کمک و مساعدت تعدادی از دوستان ایرانی این مدرسه را آماده کردیم برای آموزشدادن نوباوگان ایرانی وغیرایرانی. از استادان غیرایرانی هم کمک گرفتیم. اکنون حدود ۲۰ استاد در این هنرکده یا موسسه کار میکنند که من هم این افتخار را داشتم که یکی از این استادان باشم. ایرانیان مهاجر در جنوب کالیفرنیا چقدر علاقه نشان میدهند که فرزندانشان یک ساز ایرانی بیاموزند؟ راستش در این شهری که ما هستیم متاسفانه تعداد ایرانیها خیلی کمتر است نسبت به غیرایرانیها. نمیدانم، شاید به این علت که زرق و برق جهان خیلی اینجا مشغولشان کرده است. شاید نسل اول یا نسل دوم مهاجر هنوز خودش را به آن صورت پیدا نکرده ولی رویهمرفته شاید شرایط کنونی جهانی هم بیتاثیر نباشد. فکر میکنید فراگیری یک ساز ایرانی و موسیقی ایرانی برای کودکی که در خارج از فضای ایران دارد زندگی میکند، بهویژه در جامعهء آمریکا، چقدر میتواند موثر باشد برای اینکه به فرهنگ ایران کشش پیدا بکند؟ موسیقی یکی از ارکان بسیارمهم فرهنگی هر ملتیست. خانوادههایی که با موسیقیشان مرتبط هستند در حقیقت پایههای فرهنگیشان محکمتر است. طبیعتاً وقتی خانوادهای بچههایش به سمت و سوی ارکان فرهنگی خودشان سوق داشته باشند، از نظر روحیـ روانی سلامت بیشتری دارند. من این را بهوضوح میبینیم؛ جوانهایی که در خارج از ایران هستند و متصل هستند به فرهنگ خودشان، به نظر من خیلی موفقتر و سلامتتر هستند تا آنهایی که متصل نیستند. علاوه بر کارهایی که شما در زمینهی موسیقی بدون کلام انجام دادهاید، با خوانندگان گوناگون هم در زمینه موسیقی پاپ کار کردهاید از جمله با هایده، ستار و مارتیک. در مورد این بخش از فعالیتهایتان هم برایمان بگویید؛ از چه زمانی شروع شد؟ در حقیقت از اینجا شروع کنم که برای من حد و مرزی در زمینهء موسیقی وجود ندارد. به انواع و اقسام موسیقی علاقهمند هستم و گوش میکنم. فکر میکنم آنچه انسان بهوجود میآورد بهنام هنر، قابل تقدیر و ستایش است. به همین دلیل از بچگی انواع موسیقیهای زیبا را گوش میکردم. برایم فرق هم نمیکرد موسیقی برنامه گلها باشد یا برنامه موسیقی پاپ؛ اینها را گوش میکردم و زمزمه میکردم. در نتیجه همین خصیصه در ذهن من همیشه رشد پیدا کرد و وقتی نوجوان بودم حس کردم که میتوانم آهنگسازی بکنم. هنگامی که این توانایی را دریافت کردم آهنگ ساختن را شروع کردم. بعضی از آهنگهایم در زمینهء موسیقی اصیل ایرانی بود و بعضیها در زمینهء موسیقی پاپ. میتوانم بگویم نزدیک به ۳۰ آهنگ حداقل شناخته شده دارم که از آن جمله آهنگیست به نام «میلاد» که آقای ابی خوانده و همه ایرانیان هم میشناسند؛ کلامش هم از خودم است: لحظهی دیدار تو شد/ روز میلاد من/ غیر تو هر نقش دگر/ رفته از یاد من... این ترانه را برای همسر عزیزم ساختهام و او را به تصویر کشیدم در این شعر و آهنگ. دوست عزیزی داشتم که مقیم ایران بود، آرکون اریک از موسیقیدانان فرانسوی بود و ایشان این آهنگ را برایم تنظیم کرد. او دریچهء موفقیت را در آهنگسازی بهنوعی برای من گشود. بعدها در آمریکا برای خانم هایده ترانه «سایه عشق» را ساختم، ترانه «شرابخانه» برای مارتیک، آلبومی با ستار و ... فکر میکنم کارهایی که برای خوانندگان پاپ ساختید بیشتر مربوط به سالهای گذشته است و الان چندسالیست که دور هستید از این فضا و ساختن کارهایی این چنین. چگونه میبینید اوضاع موسیقی پاپ ما را در لوسآنجلس که خودتان ظاهراً یکمقدار از آن فاصله گرفتهاید... البته من از آن فضا فاصله گرفتهام، ولی تمام وجودم عشق به هنر و موسیقی است. علتاش هم این است که محیط بازار کاری اینجا خیلی به نظرم آشفته است. اولاً معیارهای کاری بههمریخته و متاسفانه حتا شرکتهایی که در خارج از ایران تولید موسیقی میکنند معمولاً به تعهداتشان عمل نمیکنند. حق وحقوق آهنگساز و ترانهسرا پرداخت نمیشود و در نتیجه این میتواند یکی از ارکان مهمی باشد که من و امثال من را دور میکند از این مسایل. وگرنه اگر زمینه مساعد بود، طبیعتاً ما هم کار میکردیم. طرف دیگر هم خود مجریان این کارها هستند؛ منظورم خوانندگان است. اینها هم بهعلت اینکه تمام تمرکزشان شده پولسازی دیگر به مسایل هنری اهمیت نمیدهند. یعنی در حقیقت به دنبال آهنگسازان خوب و کارهای درست و حسابی نمیروند. هرچی از هرجا به دستشان برسد اجرا میکنند، برای اینکه زمان را بگذرانند، پولی دربیاورند و زندگی کنند. فعلاً تمام توجهام به این است که موسیقی بدون کلام تولید و تهیه کنم. علتاش هم این است که فکر میکنم موسیقی ما این پتانسیل و این توانایی را دارد که در حقیقت در بازار بینالمللی عرضه شود. دردههء ۱۹۸۰ زمانی که ایرانیان بهتازگی به آمریکا مهاجرت کرده بودند، بهویژه ایرانیایی که در زمینهء موسیقی فعال بودند، به نظر میآمد در زمینهء پاپ کارها خیلی جدیتر دنبال میشود. تازه به آمریکا آمده بودند، امکانات بسیار محدود بود و مشکل بود در کشوری که بدون مقدمه وارد شدهاند این کارها را انجام بدهند. ولی اکنون تقریباً سهدهه از آن زمان گذشته است. ایرانیان در آمریکا ریشه گرفتهاند. بهویژه در جنوب کالیفرنیا انجمنها و تشکلهای زیادی دارند ولی کیفیت کارها سیر نزولی داشته است. فکر میکنید دلیل چیست که آن زمان که امکانات محدودتر بود کارها بهتر پیش میرفت؟ خب ببینید، وقتی بهصورت مصرفی باشد، یعنی به کار هنری بعنوان یک کالای مصرفی نگاه بشود، مثل غذاهای سلف سرویس میشود. تندی یک چیزی درست میکنند، میدهند دست مشتری بخورد و برود، بعد نفر بعدی بیاید. این حدیث اکثر کسانیست که امروزه کارهای آهنگسازی میکنند. بیشتر هم بهعلت آمدن تکنولوژی و دست پیداکردن همه به سازهای الکترونیکی و این مسایلی که کار را برای تولید موسیقی آسان کرده است. هر کسی حالا با خرده ذوقی دست به این کارها میزند. حتا بعضی از خوانندگان خودشان شروع کردهاند به آهنگسازی. خیلی از آهنگسازانی که از آهنگسازان برجستهء ما بودند، خیلیهایشان که میخواهند از لحاظ مادی زندگیشان را تامین کنند مشغول کارهای دیگر شدهاند. یا دنبال کارهایی غیر از موسیقی میروند و یا اینکه نهایتاً اگر در موسیقی هم ایستادهاند، مثلا میروند در یک رستوران برنامه اجرا میکنند. این آهنگساز طبیعتاً دیگر نمیتواند تمام توجهاش را بدهد به سازندگی. دقیقاًً درست میگویید، در سالهای گذشته کیفیت موسیقی بسیار بالا بود و حتا زمانی که پیش از انقلاب ما در ایران بودیم، به نظر من کیفیت موسیقی بالاتر بود. خب فکر میکنید باید چه کرد؟ اکنون اگر خود اهالی موسیقی بخواهند موسیقی پاپ ایرانی در لسآنجلس را از این فضای فعلیاش بالا بکشند نخستین گامی که میتوانند بردارند چیست؟ به نظر من فقط سازندگان موسیقی نیستند، مردم هم نقش بسیار بسیار موثری دارند که ما باید این را در نظر بگیریم. وقتی تقاضا هست، عرضه میشود. مردم ما بیشتر توجهشان به موسیقی مصرفیست و همانهایی را اکثراً مصرف میکنند که در محافل و مجالس میهمانیهایشان استفاده میکنند برای رقصیدن. من دیدهام که همان موسیقی را در موقع آرامششان استفاده میکنند، در صورتی که خب باید سطح توقع مردم برود بالاتر. ولی مردم بههرحال بطور مستقیم نقشی در تولید این آثار ندارند... نه، ندارند. درست است نقشی در تولید ندارند. ولی مردم اگر استقبال نکنند، خب طبیعتا دیگر یک موسیقیدان هم نمیرود دنبالش و بسازد.
نماهنگ قطعهء «شمال» از لقمان ادهمی در یوتیوب
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|