خانه > پژمان اکبرزاده > موسیقی پاپ > یاران و همکارانِ «آن روزها» از مهستی میگویند... | |||
یاران و همکارانِ «آن روزها» از مهستی میگویند...پژمان اکبرزادهpersia_1980@hotmail.comبرنامه را بشنوید حدود سه دهه از پیروزی انقلابی که موسیقی ایران را دچار محدودیتها و ممنوعیتهای بیشماری ساخته میگذرد. هایده، پوران، فرزین، ویگن، سوسن... و بامداد دیروز هم مهستی به دور از ایران درگذشت. ظاهراً تنها کشوری هستیم که بسیاری ازخوانندگانمان اجازهء زندگی در بین مردم خودشان را ندارند و یکی پس از دیگری در غربت میمیرند. مهستی خوانندهای که بیش از چهل سال برای ایرانیان خواند، بامداد دوشنبه، ۵ تیر (۲۵ ژوئن) پس از چهار سال پیکار بینتیجه با بیماری سرطان درگذشت. مهستی ۶۱ سال داشت.
مهستی تا مدتها بیماری خود را پنهان کرده بود، ولی پس از شایعات زیادی که در اینباره بر سر زبانها افتاد، در بهمن ماه سال گذشته همراه با پزشکاش در چندین برنامهء تلویزیونی ظاهر شد. هم خودش و هم پزشکاش بیماری را رایج در میان بسیاری از آمریکاییان و کماهمیت جلوه دادند، ولی درنهایت هیچکدام از تلاشها برای درمان سرطان رودهء پیشرفتهاش نتیجهای نداد. منوچهر بیبییان بنیانگذار تلویزیون جام جم در لوسآنجلس و مدیر کمپانی موسیقی آپلون در ایران (ناشر آثار مهستی در سالهای پیش از انقلاب) از جزییات درگذشت این هنرمند ایرانی میگوید: «چهار سال پیش به سرطان [روده] مبتلا شد. تقریباً معالجه کرده بود. البته به او گفته بودند معالجه شدهاید، ولی اگر واقعاً معالجه شده بود این سرطان سرایت نمیکرد به ریه و بعد هم بزند به مغز. ایشان بدون اینکه بداند این بیماری دارد حرکت میکند به ریه و جاهای دیگر، چهل شب در دبی برنامه گذاشت. پس از چهل شب، یکدفعه حالش بهم خورد. وقتی او را بردند به بیمارستانی در دبی، گفتند که سرطان بسیار پیشرفتهای دارد و نمیتواند تکان بخورد. دخترش از اینجا حرکت کرد و با چه مکافاتی او را به آمریکا آورد.
در آمریکا مراقب وضعیت جسمیشان بودند، یا اینکه همچنان به فعالیتشان ادامه میدادند؟ نه. اینجا وقتی که مجدداً آزمایش کردند فهمیدند سرطان بسیار پیشرفته است و دیگر کاری از دستشان برنمیآید. کسانی که سرطان پیشرفته دارند را همیشه به منزل میفرستند. ایشان هم به این حد رسیده بود. من یک ماه و شاید ده روز پیش که رفتم به خانهاش قدری چاق شده بود. دراز کشیده بود و کمی هم نفس تنگی داشت. وقتی با او حرف میزدم بعضی چیزها را آره یا نه میگفت و بعضیها را هم کوتاه جواب میداد. من فکر کردم میگذراند و ممکن است حالش بهتر بشود. قرار شد وقتی بهتر شد دخترش، سحر به من زنگ بزند و من بیایم یک مصاحبه با او بکنم که دیگر خدا نخواست. به سالهای دور برمیگردیم. فکر میکنم در اواخر یا اواسط دههی ۱۳۴۰ بود که شما همکاریتان را با مهستی آغاز کردید... بله. حدوداً شاید ۱۴ سال پیش از انقلاب. آن زمان من با اکبر گلپایگانی کار میکردم. گلپایگانی روزی گفت: «دخترخانمی هست که در سلمانی کار میکند و صدای خیلی قشنگی دارد، خودش هم دختر خوشگل و برورو داری است. میتواند خوانندهء خوبی بشود.» گفتم، خب بیارش. در آن زمان پنجشنبهها برنامهای به نام «هنر برای مردم» پخش میشد که خوانندگان در آن میخواندند و از رادیو سراسری پخش میشد. مهستی در این برنامه ترانهای خواند که شعرش از هما میرافشار بود، «دل میگه دلبر میآید» با موسیقی عماد رام. این ترانه را که خواند دیگر گل کرد. فکر میکنم شما هم تقریباً بهطور همزمان با مهستی از ایران خارج شدید... بله. من یک روز پیش از اینکه بختیار بر سر کار بیاید از ایران خارج شدم و مهستی هم حدوداً در همان زمان خارج شد. مهستی کارهای بسیار قشنگ و ماندگاری دارد که متاسفانه در غربت از آنها استفاده نشد و چند آهنگ که اصلاً در سطح ایشان نبود خواند. کارهای زیبایی دارد از اسدالله ملک، همایون خرم، جهانبخش پازوکی و ... که از اینها در خارج از کشور متاسفانه استفاده نشد. میدانم که در آینده از آن کارهای گذشتهاش استفاده خواهد شد. منظورتان این است که کارها در آرشیوهای ایران ماند؟ خیر! من آن کارها را هم آوردم، مانند ترانهء «دگر چه خواهی». کارهای بسیار زیبایی دارد که در ردیف این کارهایی که در آمریکا خواند نبود. مهستی در یکی از گفتوگوهایش با تلویزیون خود شما، «جام جم لوسآنجلس»، اعلام کرد که مدتی پس از اینکه به آمریکا آمد، همسرش در ایران تیرباران شد... بله، پدر سحر. او در آبادان پمپبنزین داشت و بعد بهعلت اینکه در دورهء جنگ رفت و آمد داشت به آنور، نمیدانم چه [اتهامی] به او بستند و اعدامش کردند. ما فردای آن، در تلویزیون یک برنامه داشتیم. مهستی و حسن شماعی زاده، برنامهای دونفره داشتند برای اجرای ترانهای به نام «میریم ایران دوباره» که با گریه میخواند و یادگار همان دوره است. با وجود اینکه گفت، «اشکم را چه کار کنم؟» گفتیم قشنگیاش به همین حالت است. ضبط کردیم و پخش شد. فعالیتهایتان در غربت چطور ادامه پیدا کرد با مهستی؟ اوایل با مهستی و هایده زیاد کار کردیم، مثلاً اگر دیده باشید، یک برنامه در سیزدهبدر است که تمام خوانندگان روی زمین نشستهاند. یا زمانی که هما میرافشار در ایران بود برای مهستی شعر فرستاد. اشعاری را که او فرستاده بود، ما اینجا دادیم آهنگ رویش گذاشتند. ولی این اواخر دیگر همکاری به آن صورت نداشتیم، ولی دوستیمان همانطور صمیمانه بود. به دلیل اینکه من دیگر کار [نشر] نمیکردم. گرفتار تلویزیون بودم. من مهستی را جاهایی میدیدم که دوستان دور هم جمع بودند. در گفتگوهای مهستی با رادیو و تلویزیونهای ایرانی همیشه این سوال از او پرسیده میشد که آیا کارهایش با هایده جنبهء رقابتی داشته یا نه؟ و او هم همیشه منکر میشد و میگفت هرکدام راه خودشان را میرفتند. ولی در بین مردم معمولاً شنیده میشد که میانهء خوبی ندارند. شما بهعنوان کسی که با هردو رابطهء نزدیکی به لحاظ کاری داشتید و در جریان برنامههایشان بودید، در اینباره چه صحبتی دارید؟ خدا هردو را بیامرزد، ولی من حدود سه سال زودتر با مهستی کار میکردم. پس از سهسال، معینی کرمانشاهی، هایده را آورد پیش من. آن زمان ما نمیخواستیم مهستی بفهمد که ما داریم با هایده همکاری میکنیم. البته حرفی هم نزده بود. اینها شایعات بود. بعداً ما آهنگی به هایده دادیم خواند؛ همان «علی گویم، علی جویم» که زمانی اینجا خاکش میکردند هم همین «علی گویم» را پخش کردند. بعدها هر وقت که ما با هایده مصاحبه کردیم، در خانهء مهستی بود. پس از انقلاب روابط اینها خیلی صمیمانه بود و از مادرشان هم مهستی نگهداری میکرد. هایده دائماً خانهء مهستی بود. اوایل شایعاتی بود و ما قدری سعی کردیم مسئله را مسکوت بگذاریم. ولی بعد دیدیم نه؛ هایده که راه افتاد، ایشان هیچ اعتراضی ندارد. چیزی که به خود مهستی، یک ماه و ده روز پیش گفتم، الان به شما میگویم. به او گفتم: « کاش وقتی از ایران آمدی دیگر آهنگهای جدید نمیخواندی. همان کارهای گذشتهات را میکردی.» تنها حرفی که میتوانم بزنم همین است. این را البته به بعضی از خوانندگان دیگر هم میگویم. داریوش این مسئله را حفظ کرد و دارد از گذشته میخواند و مردم هم تحویلشان میگیرند. چون همه چیز روی حساب و کتاب بوده، یعنی تلفیقی بوده بین شعر، آهنگ و خواننده. در خارج از کشور دیگر رعایت نمیشد. با توجه به اینکه مهستی در خارج از ایران دیگر به آن آهنگسازان و ترانهسرایان دسترسی نداشت، فکر میکنید چنین کاری ممکن بود؟ ببینید، هم دسترسی داشت و هم دسترسی نداشت، ولی خود آن آهنگسازان و شاعران هم انقلاب آنقدر تکانشان داده بود که نمیتوانستند مانند گذشته کارهایی خلق کنند. اگر هم میتوانستند یار میخواستند. آهنگساز بود، شاعرش نبود، شاعر بود آهنگسازش نبود! یا کسی که تنظیم میکرد نبود. یک عدهای در ایران مانده بودند و یک عدهای آمده بودند در خارج از کشور. گیج بودند، هنوز نمیتوانستند کار بکنند. در قلب جامعهء مهاجر ایرانی هستید، در لوسآنجلس. چه واکنشی نشان دادند به درگذشت مهستی؟ همه ناراحت بودند. ما نمیدانستیم امروز فوت میکند. ولی برای پنجشنبه [به مدت سه ساعت] برایش برنامهی فوقالعاده گذاشته بودیم که پیش از مرگش این برنامه پخش بشود. یکباره دیدیم که دخترش تلفن کرد و گفت: مامان مُرد. من فکر میکنم او را بیاورند در کنار هایده و مادرش در گورستان وستوود جاییست که الیزابت تیلور و کلارک گیبل خوابیدهاند.
مهستی در دوره فعالیت خود با ترانهسازان بسیاری همکاری داشت. از علی تجویدی، پرویز یاحقی، همایون خرم و پرویز یاحقی در برنامههای موسیقی کلاسیک ایرانی گرفته تا انوشیروان روحانی، منوچهر چشمآذر و محمد حیدری در برنامههای موسیقی پاپ. جهانبخش پازوکی اما ترانهساز و ترانهسرایی بود که کارهایش مورد علاقهء ویژهء مهستی بود. پازوکی از همکاریهایش با مهستی میگوید:
من تقریبا مدت ۴۳ـ ۴۲ سال با خانم مهستی همکاری داشتم، من آهنگسازی و ترانهسرایی میکردم و ایشان هم کارهای مرا به بهترین نحو اجرا میکردند. جوری اجرا میکردند که به اثر جاودانگی میبخشیدند. ایشان از هر کس، از هر آهنگسازی، حتا از هر ترانهسرایی اثری را اجرا میکردند، مهر جاودانگی پای آن اثر بود. سالهای بسیار، مردم با این خاطرهها زندگی کردند و سالهای سال هم زندگی خواهند کرد. جنس صدای مهستی فکر میکنید چه تاثیری میگذاشت در کار ترانهسازان یا ترانهسرایانی که با او کار میکردند؟ صدایی بسیار لطیف داشت؛ رسا با آن بهاصطلاح تحریرهای مخصوص خودش. اینگونه بگویم که زمانی الگو شده بود و کسانی که مراجعه میکردند میگفتند یک آهنگی بساز که مانند فلان آهنگ خانم مهستی باشد تا ما اجرا کنیم. من هم به آنها تذکر میدادم که صدای خانم مهستی یک صدای مخصوص به مهستیست و شما باید خودت یک شیوه تازهای داشته باشی نباید تقلید کنی. تفاوتی حس میکنید بین ترانههایی که مهستی در سالهای پیش از انقلاب اجرا میکرد و ترانههایی که در سالهای پس از انقلاب در آمریکا خواند؟ بله. فرق میکرد. بسته به محیطیست که آدم در آن زندگی میکند و مردمی که اطرافش زندگی میکنند. فضای کار در ایران فرق میکرد. موسیقیها سنگینتر و ملایمتر بودند. اینجا، حرکت زندگی و تحرک بیشتر است. تپش زندگی بیشتر است و اثر میگذارد روی ضرب پایهای که آدم انتخاب میکند برای ساختن آهنگ. این است که بله، میتوانم بگویم فرق آهنگهای قدیمی که مهستی اجرا میکرد با حالا همین است؛ عمده در ضربپایهایست که انتخاب میشد برای اینکه یک ملودی را سوار بکنند بر آن. از بابت ارزشهای هنری کارها چطور؟ ارزشهای هنری کارها هم خب نوسان دارد. در اینجا هم کارهای خیلی خوبی شده است. الان ترانهسرایان جوان پیدا شدهاند، آهنگسازان جوانی که کارهایشان بسیار بسیار زیباست و اصلا آدم نمیتواند کتمانشان بکند. حرکتهای قشنگی کردهاند. امیدوارم کارهای خوب و حسابشدهای تحویل گوشهای اجتماع بدهند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
بنظر من صدای مهستی کشش خاصی داشت و شنونده رو با روایت ترانه به سفر میبرد . وقتی میگفت " دل میگه دلبر میاد" واقعا ادمی مدتها منتظر آمدنش بود . وقتی میگفت "تورا هرگز نمی بخشم " آدمی کینه عشق نافرجام را به دل میگرفت.
-- مهرداد ، Jun 28, 2007baraks nazar aghaye Bibian, man bayad begam keh dar salhaye avval daheye hezar va nohsadow hashtaad, Mahasti karhaye fogholadeh ghavi va zibayii zabt kard baa modiriate Jim Pazargad. Az jomle ahang "Bia Benevisim", va "towi ey eshgh" baa ahang Sooren, a albateh ahangaye sangin va zibaaii baa Saadegh Noojoki. Hataa jaleb hast keh dow ahang darad beh name "jodaayii" yeki zabt shodeh ghabl az enghelab keh vaghean khaabam mindaazeh va faramoosh kardanieh, vayeki besiar jaaleb va ghavi bad az enghelab.
-- irannostalgia.com ، Jun 29, 2007من مصيبت وارد ه فوت خانم مهستي را به فرزندعزيزش سحر وطرفدارانش تسليت عرض ميكنم واميدوارم روحش شاد باشد.
-- لاله ، Jun 29, 2007اطلاعات خوبي در مورد زندگي مهستي در اختيار ما گذاشتيد مخصوصا تير باران پدر سحر سپاس
-- farhang ، Jun 29, 2007خدايش بيامرزد
-- بدون نام ، Jun 29, 2007mahasti vaghean ziba mikhand man khaterate ziadi az ishan daram.besyar khanome movaghari bood.khodayash biyamorzad.amin.
-- bouromand ، Jun 29, 2007روحش شاد و يادش گرامي باد
-- بدون نام ، Jun 29, 2007در غربت مردن بسيار بهتر از در سكوت مردن است. روحش شاد باد و ياد و صدايش جاودان.
-- بابك نظري ، Jun 29, 2007از آن گذشته مگر هنرمنداني كه در دل مردمشان زيستند و در ميان آنها دارفاني را بدرود گفتند چه چيز نصيبشان شد؟
متاسفانه جامعه ايراني قدر هنر و هنرمندش را نميداند.
مهستي نمونه يك زن شايسته بود واقعاً حيف كه ديگردر ميان ما نيست ولي من مطمئن هستم كه به خاطر پاكي كه داشت ميهمان ملائك است
-- mana ، Jun 30, 2007درگذشت صدای ماندگار هنر ایران به جامعه هنر گذشته ونه حال تسلیت باد.آرزوی سلامتی هنرمندان گذشته ونه حال را از خداوند منان مسئلت دارم./.
-- آرمان ، Jun 30, 2007هنرمندانی که در غربت به دنیای ابدی کوچ میکنند.هر کدام پاره ای از وجودمان هستند که می روند.هر کدام از کارهایشان مانند تکه هائی از زندگی ام میباشد.یکی از آنها مهستی بود.روحش شاد و امیدوارم بقیه هنرمندان سلامت باشند.
-- محمدرضازارع ، Jun 30, 2007خدا مهستی عزیز را بیامرزد کاش مسلمان از دنیا میرفت تا یک مسیحی
-- ترانه ، Jun 30, 2007خدا یش اورا بیامرزد نمی دانم از مسلمانی چه بدی دیده بود.
-- بدون نام ، Jun 30, 2007او مسلمان از دنیا رفت به گفته دشمنان این هنرمند بزرگ گوش نباید داد که برای تخریب او اینکار را می کنند شاهد بزرگ این ماجرا دختر مهستی است
-- ساسان ، Jun 30, 2007انچه از دست رفت ديگر باز نمي گردد فقط يادش در ذهن و فكر ما باقي مي ماند يادش گرامي و صداي دل نشين او در همه زمانها جاودانه باد
-- عاطفه ، Jun 30, 2007اي کاش ما ايرانيها ياد مي گرفتيم که مرده پرست نباشيم و تا هستيم قدر يکديگر را بدانيم.در ضمن مسائل ديني هر فردي به خود فرد ربط داره و خدا بر همه چيز آگاه و داناست.خدا همه بندگانش را ميامرزد مگر بدان درگاهش را.
-- mahtab ، Jul 2, 2007کاش ایشان در غربت فوت نمی کردند
-- راشل ، Jul 3, 2007هر چند که یاد او همیشه با ماست
خدا رحمت کند ایشان را
همیشه ترس و واهمه داشتم که نکنه مهستی یک روزی بره .وان روز بدترین روز من خواهد بود .ای کاش بزودی بتوانیم لا اقلتابوت اورا به میهن برگردانیم.
-- naser_khany2006@yahoo.com ، Jul 4, 2007بر اي مهستي هر گزجا يگز يني نيست
-- حسين ، Jul 4, 2007به نظر من مهستی تک بود . ولی تنها کسی که می تونه جای مهستی رو بگیره فقط فتانه هست . اگه دقت کنید خیلی صداش شبیه صدای مهستی هست
-- سارا ، Jul 4, 2007روحش شاد و يادش گرامي باد
-- بدون نام ، Jul 4, 2007به نظر من مهستی یکی از بزرگان ایران بود و موسیقی رو خیلی بالا برد ولی چیزی که هست من اگه زنده هم بود نمی خواستم بیاد به ایران تنها فایدش این بود که ایران رو به لجن میکشیدند من خودم یکی از طرفداران سرسخت اندی هستم چون خوب میخونه و شاد میخونه ولی اصلا دوست ندارم بیاد ایران مگر این که اخلاقش رو عوض کنه من از خواننده ای به نام اندی خوشم میاد از اخلاق و طرز فکرش این حق رو دارم که خوشم نیاد فقط گفتم که دوستان یه خورده هواسشون رو جمع کنن گرچه اکثر کسایی که میخونن قراره بهم فحش بدن ولی مهستی خوب میخوند امااااااااااااااا......
-- مجید ، Jul 4, 2007خوشحال میشم اگه نظر من هم یه جایی تو نظرات داشته باشه شما نظر خواستید پس نظر من رو هم نظر میدونین گرچه شاید موافق نباشید و اگه کسی به ایمیلم نظرش رو درباره نظر من بگه خوشحال میشم
ممنون بااااااااااای
در ضمن روحش شاد و یادش گرامی
آقاي مجيد عزيز,
-- آدت ، Jul 5, 2007آدم تا موقعي كه خودش بد نباشه ديگران رو بد نميبينه. پس يك كمي به خودتون بياين و فكر كنيد كه آيا حق اون را داريد كه داوري كنيد؟ آيا بي گناه كامل هستيد؟
روحش شاد
-- بدون نام ، Jul 5, 2007دوستت دارم براي هميشه
-- محسن ، Jul 5, 2007شبهاتی در خصوص فروخته شدن مراسم خاکسپاری مهستی وجود دارد .شما باید هر چه زودتر به این شبهات پایان دهید .این برای خواننده ا ی مثل مهستی که دارای سبکی منحصر بفرد است مطلوب نیست که چنین صحبتهایی در خصوص او مطرح باشد
-- زهره ، Jul 5, 2007در گذشت مهستي نازنين بسيار باعث اندوه شد. گويي او خود جلوه اي از عشق بود.
-- سياوش ، Jul 8, 2007آنچه هم بر تاسف ما افزود اين بود كه ديديم فوت اين عزيز دستمايه شخص فرصت طلبي شد تا هيجان زده، از موقعييتي چنين اندوه بار چون وسيله اي براي مطرح كردن هر چه بيشتر خود استفاده كنند. چنان هيجان زده كه گويي مشغول گزارش فوتبال بود. شرم بر چنين كساني.
خیلی خوب
-- صابر ، Jul 8, 2007خدا بيامرزدش من واقعا صداي مهستي را دوست داشتم دوست دارم.
-- سميرا ، Jul 14, 2007من نمیدونم چه جوری احساسه عشقمو به هایده و مهستی بیان کنم یا بنوسم ولی حیف دسته طبیعته ظالم این 2خواهر هنرمند و با احساس را از ما گرفت و همه ما میدونیم که دیگر تکرار شدنی نیستند هایده و مهستی روحتان شاد.
-- سمیرا ، Jul 14, 2007تو رفتی دیگری آمد
-- بدون نام ، Jul 16, 2007او رفت اما دیگری او نخواهد شد
روحش شاد
-- مسعود ، Jul 23, 2007مهستي عزيزم روحت شاد/
-- فاطمه ، Jul 29, 2007خيلي دوست داشتم با صدات خيلي حال ميکردم عشقو با صدات زنده ميکردي يه وقتاي از صدات گريه مگرفت هميشه به ياديتم برات فاتحه مي خونم اميدوارم خدا از سر گناهات بگذره داره گريم ميگيره دوست داشتم چرا رفتيييييييييييييي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلام
-- بدون نام ، Aug 1, 2007براي پدر سحر بسيار ناراحت شدم اخر چرا بايد اينچنين باشد مهستي براي مردم ايران بسيار تلاش كرد
روحش شاد خدايش بيامرزد امشب شب جمعه است براي شادي او دعا كنيم و فاتحهاي بفرستيم تنها صداست كه ميماند او هنرمند بزرگي بود كه هر چقدر هم دير ميرفت باز زود بود نسرين
-- بدون نام ، Aug 2, 2007حالا با عذاب آخرت دست و پنجه نرم كنه
-- سرمد ، Aug 4, 2007نام ویادت گرامی باد(همانطور که دل مردم را شاد کردی.خداوند دلت را شاد کند)
-- احسان ، Aug 17, 2007وقتی خبر درگذشت مهستی راشنیدم آن چنان متاثر شدم گریم گرفت.برایش فاتحه خواندم.حالا همگی عزیزان برایش یک فاتحه بخوانیم.اما تو غربت موندنو.مردن وخاک شدن خیلی سخته.
مثل باد سرد باییزیغم لعنتی به من زد
حتی باغبوننفهمید کخ چه آفتی به من زد
ناراحت نباشيد شتري است كه در خانه همه مي خوابد انجه مي ماند عمل نيك ماست ما چه بخواهيم چه نخواهيم خداوند او را به خاطر اعمالش عذاب مي دهد و اين واقعا دردناك است.
-- مينا ، Aug 21, 2007عاقبت اي دل همه ما در گليم يا به عبارت ديگر
عاقبت خاك گل كوزه گران خواهيم شد.
با سلام
-- تریا ، Sep 11, 2007من یکی از عاشقان این با نوی بزرگ اواز هستم. که از فوت ایشان بغذی درگلویم است.
من از تاریخ1386/4/4تا به حالا دچار نوعی افسردگی شده ام. مناین درد را به خانواده ی محترمشان به خصوص سحر و همهی هنر دوستان و هنر مندان تسلیت عرض می کنم.
و من از مدیر این وب سایت عاجزانه خواهش می کنم که شماره ی ارتباط با سحر جان دختر مهستی ازطریق این سایت در اختیار افرادی چون من وحتی عاشقتر از من به مهستی بگذارند.
من ایمیل ندارم.روحش شاد و یادش گرامی باد ان شاء.....
كسي كه برا دل بخونه تو دل مي مونه پس يادش رو گرامي مي داريم و با ترانه هاش زندگي مي كنيم خداش بيامرزد
-- غزال ، Sep 17, 2007