خانه > پژمان اکبرزاده > میراث فرهنگی > نخستین نوروز در یکی از نخستین تلویزیونهای ایرانی در آمریکا | |||
نخستین نوروز در یکی از نخستین تلویزیونهای ایرانی در آمریکاپژمان اکبرزادهpersia_1980@hotmail.comتلویوزیون جامجم، یکی از نخستین تلویزیونهای ایرانی در آمریکاست که با فاصله نسبتاً کوتاهی از وقوع انقلاب اسلامی و کوچ گسترده ایرانیان به کشورهای گوناگون بنیان نهاده شد.
«جامجم» به کوشش منوچهر بیبیان، تهیهکننده و ناشر موسیقی در تهران، و با یاری گروهی از روزنامهنگاران و هنرمندان ایرانی در سال ۱۳۶۰/۱۹۸۱در کالیفرنیا کار خود را آغاز کرد. برنامههای جامجم، بهویژه در سالهای دههء ۱۳۶۰/۱۹۸۰ و محدودیتهای شدید ایرانیان داخل ایران برای دسترسی به انواع موسیقی و دیگر برنامههای سرگرمکننده، به شکل نوارهای ویدئویی غیرقانونی در ایران پخش میشد. «جامجم» جدا از پخش ویدئوهایی از خوانندگان، نوازندگان و شاعران ایرانی، به آنچه درون ایران و در جامعهء ایرانیان از ایران گریخته میگذشت نیز واکنش نشان میداد. برنامههایی درباره مشکلات فرهنگی ایرانیان با جامعه تازه و فرزندانی که در خارج ازایران متولد میشدند، طلاق در جامعه مهاجر ایرانی، تغییر رفتار کشورهای گوناگون با ایرانیان در پی انقلاب و ... از جمله برنامههای «جامجم» در آن سالها بود.
در نخستین برنامه نوروزی رادیو زمانه، با منوچهر بیبیان گفتگویی کردم و از او درباره تهیه و ضبط نخستین برنامه نوروزی جامجم در آمریکا پرسیدم: * * * «اولین نوروز... … برگردید به ۲۶ سال پیش؛ میشود سال۱۹۸۱میلادی. زمانی که در اینجا، در همهء کالیفرنیا بیش از ۴۰ـ۳۰ هزار ایرانی نبود. ایرانیهایی که در اینجا بودند سرگردان، بی آنکه زبان بدانند، دنبال خبر بودند و اتفاقاتی که در ایران میافتاد. فکر میکنم جنگ ایران وعراق هم تازه شروع شده بود. همه نگران فامیلهایشان در ایران بودند و یا بچههاشان که اینجا بودند و خودشان در ایران. درهرحال مردم واقعا آمادهی آن عید نبودند. ولی ما با چه مصیبتی توانستیم آن برنامهی نوروز را تهیه کنیم. چند آهنگ ضبط کردیم و چندتا ویدئو درست کردیم که بتوانیم برای برنامهیمان بگذاریم، سال تحویل و تیک تاک ساعت... از ساسان کمالی گلی یحیوی استفاده کردیم که همه در ایران دوستشان داشتند و هر روز در تلویزیون (سابق) ایران آنها را میدیدند. درست کردن یک برنامه خیلی مشکل بود چون باید با وسایل آمریکایی کار میکردیم. باید با این وسایل ادیت میکردیم و به آنها بگوییم مثلاً حرف «ب» را بردار یا «دال» را بگیرید! خیلی سخت بود با یک خارجی کارکردن.»
هشت یا هفتماه. با توجه به وسایل ارتباط جمعی که در آنزمان خیلی محدود بود، چگونه به ایرانیها خبر میدادید که تلویزیون دارید و میخواهید برنامهی ويژه نوروز درست کنید؟ در اینجا یک رادیو تجارتی بود که هفتهای سه یا چهارساعت برنامه داشت که بیشتر آگهی پخش میکرد و گاهی هم یک آهنگ پخش میکرد. توسط این رادیو و بروشورهایی که فرستادیم به چلوکبابیها یا مراکز ایرانی به ایرانیها خبر دادیم. اولین برنامهی ما که پخش شد تا ۲۴ ساعت زنگ تلفن بند نمیآمد. همه تماس میگرفتند و نامههایی که بدستمان رسید بیشمار بود. ما فکر نمیکردیم اینقدر مورد توجه قرار بگیریم. مردم باور نمیکردند که برای اولین بار کلام فارسی بشنوند و تصویر ایرانیها را ببینند که دارند صحبت میکنند؛ از نو ببینند که ساز و دهل دارد زده میشود برای ایران. در هرصورت ما نشان دادیم میتوانیم در خارج از کشور هم با همه ناراحتیها این سنت را نگهداریم.
از هنرمندان؛ شماعیزاده، ستار، مهستی و هایده. از تمام هنرمندان دعوت کرده بودیم. برنامهی خیلی پرباری بود. البته ۴ساعت بیشتر نبود، ولی برنامه خیلی پرباری بود. برنامه بهصورت نوارهای ویدئویی ضبط شد و بین ایرانیها پخش شد یا اینکه در لحظات سال تحویل بطور زنده پخش میشد؟ بطور زنده پخش نمیشد. برای اینکه ما نمیتوانستیم آن وقتها برنامهی زنده پخش کنیم، چون قضیه گرونگاری در سفارت آمریکا در تهران تمام نشده بود. آمریکاییها هنوز به ایرانیها شک داشتند. این بود که ما میبایست پنجشنبه نوار میدادیم که یکشنبه ضبط بشود و تازه حرفهایی که آنجا میزدیم ترجمه بشود و به اینها بدهیم که اینها حرفها را مطالعه بکنند و سه روز بعد برنامه را پخش بکنند. آن وقتها دستمان باز نبود مثل امروز که برنامهی زنده پخش بشود در سراسر دنیا. پس از اینکه برنامه چک میشد از کجا پخش میکردید؟ یک کانالی بود بنام کی.ای.سی.آی که در این کانال اقلیتهای دیگر، مثل ما و چینیها و دیگران، برنامه داشتند. اکنون که ۲۶ـ ۲۵ سال، یعنی حدود ربع قرن از آنروز گذشته، چه تفاوتی میبینید میان آن برنامهی نوروزی که شما ربع قرن پیش تهیه کردید و پخش شد و این برنامههای نوروزی که امروزه در شبکههای پارسیزبان در لسآنجلس تهیه میشود؟ متاسفانه شبکههایی که الان در لسآنجلس برنامه دارند هیچکدامشان تولید ندارند. من میتوانم نامشان را تلویزیونهای شرکت احوالپرسی بگذارم! آن وقتها ما تولید میکردیم؛ کارهای هنری تولید میکردیم. تنها ۲۰ دقیقه، نیمساعت در مورد تاریخ نوروز صحبت میکردیم. آدمهایی که میآوردیم آدمهایی بودند که میتوانستند برای ما متنهای تاریخی بنویسند که گویندهها بخوانند و حرف بزنند. نمایشنامههای کوتاه درست میکردیم، حاجی فیروز و عمونوروز درست میکردیم و شاعران درباره نوروز اشعاری میگفتند. ویدئوهایش را بعداً میفهمیدیم که پس از ۱۲ـ ۱۰ روز در تهران پیدا میشد؛ میفروختند به مردم. اکنون وضعیت جامعه ایرانی در کالیفرنیا بههیچوجه قابل مقایسه نیست با آن سالها، جامعه ایرانی میتوان گفت خیلی جا افتاده و امکاناتش گستردهتر شده، پس چرا کیفیت تهیه برنامهها سیر نزولی داشته؟ ببینید پیش از این ۵ـ ۴ سال اخیر، همهچیز قبلاً روی حساب بود؛ پیش ازاینکه ماهوارهها بیایند به جامعه ایرانی. ولی اولین کاری که ما توانستیم بکنیم، این بود که توانستیم زبان فارسی را در کالیفرنیا و بعد در آمریکا جا بیندازیم. در این اروپایی که شما همین الان دارید زندگی میکنید بچهها به سختی فارسی صحبت میکنند و به سختی فرهنگ ایرانی را نگه میدارند. شما اینجا نگاه میکنید و میبینید تمام جوانهای ما کاستها و سی.دیهای ایرانی را در ماشینهایشان دارند و گوش می کنند. در صورتی که اینجا شهریست که مایکل جکسون زندگی میکند که مورد پرستش میلیاردها آدم است در دنیا. ولی اینها آهنگهای ایرانی استفاده میکنند و به زبان فارسی. به دانشگاهها بروید، همه بچههای ایرانی به زبان فارسی حرف میزنند. این کوششی بود که ما در آن سالهای اول بعمل آوردیم که با بچهها در خانه حتما فارسی صحبت کنیم و مردم آنوقتها حب ایرانیشان قویتر از حالا بود. همان بچههایی که اینجا متولد شدند یا اینکه بچه بودند و به اینجا آمدند، الان همهشان افتخارآمیز هستند. ما دهـ دوازدهسال پیش وقتی رفتیم در ناسا مصاحبه کردیم خوشبختانه تقریباً یکسوم دانشمندها و کسانی که آنجا کار میکردند ایرانی بودند و به زبان فارسی با آنها صحبت کردیم. میخواهم به شما بگویم از همان زمان هم ایرانیها نه تنها جا افتاده بودند، بلکه باعث افتخار هم شدند و در مراتب خیلی بالا قرار گرفتند. کما اینکه همین روز جمعه شهردار کالیفرنیا از ایرانیهای موفق دعوت کرده بود؛ حدود ۵۰۰ـ ۴۰۰ نفر از مهندسان ردهبالای آمریکا شرکت داشتند در همین شهرداری جشن نوروز را گرفتند. در این کشور، در ینگه دنیا بقول قدیمیها، توانستیم نوروز را اینجا رسمی بکنیم که رییس جمهورآمریکا نوروز را بیاید تبریک بگوید؛ فرماندار اینجا، فرماندار تمام ایالت کالیفرنیا و جاهای دیگر نوروز را جشن میگیرند و نوروز یک روز رسمیست. پرسش من البته بیپاسخ ماند که چرا با توجه به اینکه اکنون امکانات ایرانیها در آنجا گستردهتر شده، برنامهها از لحاظ کیفی سیر نزولی داشتند؟ اینجا کسی توجهی به برنامههای ۲۴ساعته نمیکند. این برنامهها به سوی ایران میآید و اینها آگهیهایشان را اغلب از دوبی یا ایران یا کشورهای دیگر میگیرند. برای همین هم خرج نمیکنند که برنامه بسازند. یک برنامهی ۲۴ ساعته را یک کشور میتواند بچرخاند و برنامهسازی کند و با کیفیت خوب بدهد بیرون. چون برنامهها کیفیت خوبی ندارند مردمی که اینجا زندگی میکنند توجهی به اینها ندارند. به خاطر همین است که ما حتا برنامهی یکساعتهی کالیفرنیایمان که سرتاسرش یکساعت میشود را نگه داشتیم، یا کیبل شبانه را که شبی ۴ساعت قسمتی از آن اینجا پخش میشود را نگه داشتهایم. برای اینکه مردمی بیشتر، کسانی که اینجا زندگی میکنند، این برنامهها را بیشتر دوست دارند تا اینهایی که بسوی ایران میآید. آن برنامهی اولی که شما تهیه کردید، بودجهی آن از کجا تهیه شد؟ آگهیها و اسپانسر. من همیشه وقتی دوستان در جایی از من سوال میکنند که شما چه کار کردید درعرض ۲۵ سال، میگویم ما همه تکیهمان به آگهیها بوده، نه دست نیاز دراز کردیم، نه پول جمع کردیم، نه کمک گرفتیم. من در کتابم هم نوشتهام، ما نه از کلیسا پول گرفتیم، نه از کنیسا، نه از مسجد و نه از کسان دیگر. همه اش متکی بودیم به آگهیها.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
به کار بردن کلمه نخستین، در گزارش شما، اگر دقیق تر به کار گرفته میشد؛ تلویزیون ایرانیان در لوس آنجلس را به مدیریت علی لیمونادی به عنوان نخستین تلویزیون در خارج از کشور معرفی
-- ذره بین ، Mar 25, 2007می کرد که از شبکه محلی لوس آنجلس تاکنون به کار خود ادامه داده است. شاید بشود تلویزیون جام جم را نخستین تلویزیون ماهواره ایی به شمار آورد، که باز هم به منزله نخستین تلویزیون ایرانی در خارج از کشور نیست.
با احترام