تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۸۵ • چاپ کنید    

یاد استاد بهاری در آلبومی تازه

پژمان اکبرزاده
pejman.akbarzadeh@gmail.com

«به یاد استاد بهاری؛ بداهه‌نوازی کمانچه از درویش‌رضا منظمی» از آلبوم‌های شنیدنی موسیقی ایرانی است چندی پیش به‌وسیله کمپانی آوای باربد در تهران منتشر شده است. رادیو زمانه به همین بهانه با درویش‌رضا منظمی (تکنواز کمانچه) گفتگویی کرده است. منظمی در آغاز گفتگو از از چگونگی ضبط این اثر گفت:


مرحوم علی‌اصغر بهاری یکی از استادان درجه‌ یک موسیقی ایرانی بود. هر چه داریم از سبک و سیاق کمانچه‌کشی استاد بهاری داریم و هر کسی بخواهد بر آن اساس کمانچه نزند، می گویند که کمانچه‌ خراب شده‌‌اند و ویلنی اجرا می‌شود! متاسفانه امروز چنین شده که دیگر کسی نمی‌خواهد از پیشکسوتان کمک بگیرد و یادگیری کند. همه تا چیزی یاد می‌گیرند، می‌گویند ما دیگر کل دانش کمانچه‌کشی هستیم و یا سازهای دیگر. من افتخار شاگردی استاد بهاری را در دانشگاه داشتم، زمانی‌که در سالهای ۱۳۵۳، ۱۳۵۲ و ۱۳۵۱ در هنرهای زیبای دانشگاه تهران دانشجو بودم. ایشان تشریف می‌آوردند و هفته‌ای یکبار من در خدمت‌شان بودم. البته شاگرد حسین‌خان یاحقی نیز بودم و افتخار شاگردی ایشان را از سال ۱۳۴۲تا ۱۳۴۷ داشتم. کمانچه‌کشی من بیشتر به او شباهت دارد ولی خب، این‌بار به فکر مرحوم استاد بهاری افتادم. در سال ۱۳۷۷ از شمال می‌آمدم که در امامزاده هاشم توفقی کردم. آنجا بر مزار شریف ایشان دعایی خواندم. بعد قیافه‌ی جذاب و شیرین او واقعاً مرا جذب کرد. از کرج تا به خانه رسیدم قطعات ایشان را مدام بر لب زمزمه می‌کردم. مطالب حفظ شد و چون قبلاً هم خدمت‌شان کار کرده بودم، آمادگی داشتم که بتوانم بر آن اساس و آن روش یاد بدهم. به همین دلیل وقتی آمدم خانه به دخترم اشاره کردم که ضبط را بیاورد که من ذکر حال مرحوم بهاری در حضورم هست و دلم خیلی برایش تنگ شده و اینکه این را ضبط کنیم. ضبط را آماده کردیم و ضبط این کار هم شروع شد که این کار به‌مدت ۸-۷ سال ماند.

از زمانی که منتشر شده خوشبختانه دوستداران بسیاری پیدا کرده است. فکرش را نمی‌کردم. فکر می‌کردم آن سبک کمانچه‌کشی فراموش شده، ولی خوشبختانه هنوز خیلی‌ها هستند که باز به هویت و فرهنگ و سنت‌شان احترام می‌گذارند و آن را بازمی‌شناسند. این مسئله مرا خیلی خوشحال کرد وتشویقی بود برایم. مکرراً از هر نقطه‌ای در ایران، حتا بچه‌های جوان حدود ۳۰ـ ۲۵ ساله به من تلفن می‌زدند و من در حیرت مانده بودم که آگاهی‌شان چقدر خوب شده وبه موسیقی خودشان و به سبک و سیاق کمانچه‌کشی گذشته توجه می‌کنند.

در مورد قطعات توضیح دهید؛ همه نام دستگاه‌ها و گوشه‌های موسیقی‌ ایرانی را دارند. اینها بداهه‌نوازی خود شما هستند براساس دستگاه‌‌ها و گوشه‌ها یا اینکه از پیش ساخته شده‌اند؟

قطعات و پیش‌درآمدهایی ا‌ست که خود مرحوم علی‌اصغرخان بهاری زده است؛‌ چند آواز زدم. ما در موسیقی ایرانی ۷ دستگاه داریم و ۵ آواز. منظور از آواز این نیست که آواز بخوانند؛ این بخشی از گوشه‌های دستگاه‌های گوناگون است که خودش گوشه‌های ویژه‌ای دارد مانند آواز بیات ترک، آواز افشاری، آواز کرد بیات و اصفهان. اینها ۵ آوازی هستند که در این قسمت از کمانچه‌ی من مطرح شده است. من در قسمت اول، آوازها را زده‌ام. یعنی شما، اول آواز ابوعطا را زده‌ام، بعد بیات اصفهان و بعد افشاری، دستگاه شور و سه‌گاه. علاقه شدید من به سه‌گاه باعث شد که من سه‌گاه را بیشتر گسترش دهم. چهارگاه، بیات‌زند و بیات ترک فرق نمی‌کند. بعد شور است که در شور بخش آوازی اشعار خودم است و از اوضاع و احوال و ارتباطات دوستانه‌ با هنرمندان که امروز دیگر فرق می‌کند و یکمقدار از آن دوستان از هم جدا شده‌ایم. در هرحال شرح حالی بود که با ان اشعار گفتیم.

قطعات و پیش‌درآمدها همه متعلق به استاد علی‌اصغرخان بهاری‌ست. البته من به سبک حسین‌ یاحقی کمانچه می‌زنم. ولی اینبار خودم را بکلی بردم در عالم مرحوم علی‌اصغرخان بهاری. چون او حق برگردن من دارد. سه‌سال شاگردش بودم و درخدمت‌اش. افتخار شاگردی‌اش را داشتم و بجا بود که بتوانم یادی از ایشان بکنم و تمام قطعات خودش را اجرا بکنم.

شما خودتان از خطه‌ی لرستان هستید و چند آلبوم و کتاب هم در مورد موسیقی لرستان منتشر کرده‌اید. فکر می‌کنید تاثیری از کمانچه‌نوازی آن خطه هم در کارهایتان شنیده می‌شود در این آلبوم؟

صددرصد! شاید خودتان آگاه باشید که کمانچه اصلاً یکی از سازهای اختصاصی ما لرهاست. البته سرنا، دهل، تنبک، دایره و اینها در لرستان فراوان است. حتا دوزله هم هست. منتها همه لرها به کمانچه علاقه دارند و شاید در شهر خرم‌آباد، مرکز استان لرستان، در هر پنج خانه یا هر ده‌ خانه صددرصد یک کمانچه وجود دارد. الان از جوان‌های خرم‌آباد فوق‌العاده کمانچه‌کش‌های قوی‌ای درآمده و وقتی محلی می‌زنند، باور کنید، من خودم در حیرت می‌مانم. چون این بحث مربوط به ۵۰ سال پیش است که در خرم‌آباد من بعنوان نوازنده‌‌ای جوان به رادیو می‌رفتم که یک رادیو ۱۰ کیلوواتی بود و آنجا هم ویلون می‌زدم ‌ و هم کمانچه. الان وقتی خودم را در آنزمان با این بچه‌های امروز مقایسه می‌کنم، می‌بینیم که صدبرابر از من قویتر شده‌اند.

سالهای زیادی‌ست که عده‌ای با اجرای موسیقی ایرانی با ویلن مخالف هستند، و عده‌ای هم بسیار علاقمندند به اینکار. نظر شما چیست؟ معتقدید که بهتر است با کمانچه که سازی ایرانی‌ست موسیقی ایرانی اجرا بشود یا اینکه اگر موسیقی ایرانی با ویلن هم اجرا شود ایرادی ندارد؟

اتفاقاً همین چند روز پیش رادیو ایران مصاحبه‌ای با من کرد و در همین مورد همین پرسش مطرح شد. من کار را در دو فرم می‌سازم، یکی کار سنتی اصیل است و یکی موسیقی ایرانی براساس «گلهای رنگارنگ» سابق. این کارهایی که براساس گل‌های رنگارنگ است را حتماً بازنویسی‌ می‌کنم برای ارکستر. پسرم تنظیم‌کننده‌‌ی این کارهاست و او همه‌ی این کارها به ارکستر زهی می‌دهد در ارکستر سمفونیک رادیو و تلویزیون. اما موسیقی سنتی را که قطعاتی براساس موسیقی‌های گذشته و قدیمی خودمان از بزرگان خودم و سازندگان آهنگهاست، مثلاً کارهای علی اکبر شیدا و ... من ترجیح می‌دهم با کمانچه و گروه سنتی اصیل ایرانی اجرا بشود.

ولی در سال‌های پیش از انقلاب، به‌طور خیلی گسترده از ویلن استفاده می‌شد در موسیقی ایرانی، ولی در سال‌های پس از انقلاب تقریباّ در همه گروه‌های موسیقی ایرانی از کمانچه استفاده شد و صدای ویلن در عرصه‌ی موسیقی ایرانی را دیگر ندیدند و نشنیدند. فکر می‌کنید این درست است یا اینکه باید آزاد گذاشت تا هرکسی با هر سازی که دوست دارد موسیقی ایرانی را اجرا بکند.

در اصل کسی تحمیل نکرده که حتماً باید کمانچه بزنید یا حتما ویلن نزنید؛ چنین چیزی نبوده! من قبلاً در گروه شیدا بودم،‌ گروهی که محمدرضا لطفی تشکیل داد و ایشان خیلی در این زمینه هم انصافاً زحمت کشیدند و خیلی فعالیت داشتند. ریاضت کشیدند تا یک گروه سنتی اصیل در ایران تشکیل شد. البته پیش از انقلاب. این گروه رشد کرد و استاد شجریان افتخار خوانندگی گروه را داشت و گروه هم افتخار همکاری با وی را. در مدت شش سال این گروه بسیار پیشرفت کرد و بر همان اساس سنت‌های گذشته و کارهای قدیمی کار خودش را انجام می‌داد. یک گروه دیگر هم در تلویزیون بود که آن کارها با ارکستر زهی اجرا می‌کردند. همین ارکسترها الان هم هستند. فرهاد فخرالدینی اکنون سرپرست ارکستر موسیقی ایرانی‌ست که ارکستر بزرگی دارد. اینها کارهای قدیمی را ترجیح می‌دهند با ویلن بزنند و هیچکس ممانعتی به‌عمل نیاورده است. من متعصب نیستم در این مورد و ترجیح می‌دهم همه باشند، خوشم می‌آید که همه باشند، چون به ویلن هم خیلی علاقه دارم، همینطور به کمانچه. ولی بعضی‌ها هستند که در این زمینه می‌گویند، نه! حتما باید کارهای قدیمی، سنتی و اصیل با کمانچه اجرا بشود. و این هم حرف درستی‌ست، از اینرو که آن رنگ و حال موسیقی قدیمی را داشته باشد که مثل نوازنده‌های قدیمی بتوانیم مردم را آشنا بکنیم با آن هویت فرهنگ اصیل خودمان.

فعالیت فعلی خود شما در زمینه موسیقی چه هست؟

حدود ۱۷ سال است که استاد دانشگاه تهران هستم. در دانشکده هنرهای زیبا ردیف درس می‌دهم و گروه‌نوازی. به‌عنوان معاون آموزشی دانشکده هم در آنجا انجام وظیفه می‌کنم.

در زمینه کمانچه‌نوازی آلبوم دیگری هم در دست ضبط دارید؟


من چندین کار داده‌ام بیرون؛ بیش از ۷۰ـ ۶۰ آهنگ بیرون داده‌ام که ۴ـ۳تاشان بسیار به ‌دلم نشسته است. به‌ویژه «گلهای رنگارنگ». من عاشق برنامه «گلهای رنگارنگ» هستم. از بچه‌های قدیمی هستم و سال‌ها، شبها و روزها بوده که نشسته‌ام این کارها را گوش کرده‌ام که بیشترشان از مرحوم خالقی و دیگران بوده‌است. اینها بر من تاثیر گذاشته‌اند و این تاثیر واقعا به منصه‌ی ظهور دارد می‌رسد و تا حدودی هم رسیده‌ است. خوشبختانه همین الان هم اگر بخواهم کاری بسازم، فقط بر آن اساس می‌سازم. کارهای محلی هم زیاد ساخته‌ام. چهار کار محلی‌ست براساس موسیقی لرستان. چون خودم لر هستم. موسیقی لرستان هم یک حالتی دارد که همه‌ی اقشار دوست‌ دارند این موسیقی را گوش کنند. البته همه موسیقی‌ها خوب هستند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

Why when we talk about music we actually talk about every thing but the music!?
Apart from what you said above, Bahari reminds me of opium addiction too! He was apparently always high on Taryak which probably you can hear that in his music too!

-- m ، Feb 13, 2007

با درود
روانش شاد باد.
شرکت باربد همیشه کارهای خوبی را عرصه می کند.

-- مهرو ، Feb 14, 2007

تکنوازی ساز، در روز های ویژه ای توسط بعضی نوازندگان و از جمله کمانچه ی استاد بهاری از تلویزیون پخش میشد. کوتاه پس از انقلاب، یک روز که علی اصغر بهاری با سازش از زنجیر نگاهبانی ورودی جام جم برای ضبط برنامه بدرون میرفت، با پرسش اهانت بار پاسدار دم در روبرو شد که: "این وسیله ی لهو و لعب چیه داری با خودت می بری تو"؟ و ساز را از دست استاد بهاری گرفت و بزمین انداخت و با پوتین خردش کرد. میگفتند استاد بهاری بجای نماز، با سازش رازو نیاز میکرده. من نمیدانم، ولی او اندک زمانی پس از آن پیشامد درگذشت.

-- بدون نام ، Feb 17, 2007

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)