تاریخ انتشار: ۳ بهمن ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
برنامه به روایت- شماره ۱۶۲
سفری به حقیقت؛ نوشته و ترجمه سهراب چمن آرا

سفری خوش‌بینانه به حقیقت

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

سهراب چمن آرا برای من ایمیلی فرستاد و درباره آثارش نوشت. بعد کتاب‌ها را برای من فرستاد. یکی از آنها، «سفری به حقیقت»، در اصل به زبان انگلیسی نوشته شده و بعد توسط خود نویسنده به زبان فارسی ترجمه شده است.

Download it Here!

من متن فارسی را خواندم و از آنجایی که متن ترجمه شده است این حالت بسیار ترجمه‌وار، تمام مدت همراه کتاب است.

«سفری به حقیقت» شرح حال یک مرد سیاه پوست است. ما او را از کودکی تا سنین میانه دنبال می‌کنیم. او فرزند یک خانواده فقیر سیاه پوست مسیحی است. هنگامی که پدر و مادرش را از دست می‌دهد مقیم زیرزمین یک کلیسا می‌شود و این به دلیل مهربانی کشیش این کلیساست.

او در دوره دبیرستان با یک مرد مسلمان به نام علی آشنا می‌شود که دبیر اوست. همنشینی با این مرد در او تاثیر کرده و کم کم به اسلام گرایش پیدا می‌کند. پس از مدتی مسلمان می‌شود.

جالب این که کشیش کلیسا نیز با اوموافق است و همراهی روحی دارد. او موفق می‌شود دبیرستان را به پایان رسانده و وارد دانشگاه شود.

در همین ایام با دختر زیبایی نیز آشنا می‌شود و با هم ازدواج می‌کنند. کم‌کم وارد میدان کار شده و موفق می‌شود با شرکت در معاملات مختلف ثروت قابل تاملی به دست آورد.

در این میان زن جوان ناگهان او را ترک کرده و می‌رود. خواننده به هیچ‌وجه متوجه نمی‌شود علت این قهر چیست.

مرد جوان کم‌کم در مسیر کار خود با عده‌ای یهودی آشنا می‌شود. یهودیان با او درباره فرهنگ و مذهب یهود گفت‌وگو می‌کنند، او به شدت تحت تاثیر قرار گرفته و به آئین یهود می‌گرود. این بار اما وارد بازار بورس می‌شود و به موفقیت‌های قابل تاملی دست پیدا می‌کند.

در این ایام با خانمی آشنا می‌شود که بودائی و مربی یوگاست. مرد جوان به شدت تحت تاثیر آئین بودا قرار می‌گیرد.

خانه‌ی او پر می‌شود از مجسمه‌های بودا و خدایان شرق دور. کتاب‌های بسیار زیادی مطالعه می‌کند.

در اثر زلزله خانه‌ی او از بین می‌رود و خودش به شدت زخمی می‌شود. دوباره کار را از نو می‌آغازد و باز در میدان کار پیشرفت می‌کند.

این بار اما در یک کتابفروشی با یک ایرانی به نام سهراب آشنا می‌شود. دیوان حافظ و مولانا را می‌خرد. گرایش شدیدی به عرفان ایرانی پیدا می‌کند که تا انتهای کتاب ادامه دارد. این سهراب و همسر ایرانی او هستند که زوجی را برای او در نظر می‌گیرند، و...


این پی رنگ داستان «سفری به حقیقت» است. خوش‌بینی شدیدی در پس و پشت این کتاب موج می‌زند. مرد سیاه پوست که فارسی هم می‌آموزد دست به کار ساختن پارکی می‌شود که برای تمامی ادیان ساختمانی در آن بنیان نهاده شده است. همچنین خوراک‌های تمامی ملل در آنجا به فروش می‌رسد.

چنین به نظر می رسد که مردمان مهاجر به آمریکا خود به خود و برحسب شرایط زیست آمریکایی دچار دلبستگی به فرهنگ‌های مختلف می‌شوند.

همین دو شب پیش من در یک میهمانی در برکلی شرکت داشتم. حداقل ده دوازده ملیت مختلف در آنجا حضور داشتند. جمعیت قابل تاملی متجاوز از صد نفر در این میهمانی شرکت داشتند.

همه در کمال صمیمت می‌کوشیدند هنری عرضه کنند. این حالت فرهنگی آغاز سده بیست و یکم است که در آمریکا تظاهر و تجلی بیشتری دارد، اما دارد می‌رود تا جهانی بشود. خدایان ادیان مختلف دارند درهم و برهم بر روح جمعی حکومت می‌کنند.

انسان‌ها دارند از پوسته کوچکی که برگرد خود کشیده‌اند بیرون می‌آیند. این حالت و آغازینه آن در ایران نیز به خوبی به چشم می‌خورد.

عرفان ایرانی مروج اندیشه‌های اغلب مذاهب ملل است. بدون شک عرفان ایرانی سرشار از یک روح جهانی است.

در حال حاضر در جریان جنبش سبز نیز این روح جهانی به چشم می خورد. ایرانیان با کمال صمیمت می کوشند حسن نیت و عشق جهانی خود را نشان بدهند.

اما من مشکلی با کتاب سهراب چمن آرا داشتم. کتاب حالت تلگرافی داشت. نویسنده از شدت علاقمندی به نمایش روحیه والا و جسور مرد سیاه پوست که سام نامیده می‌شود از داستان‌پردازی غافل شده بود.

کتاب لحنی گزارشی دارد، و به نظر می‌رسد با تکیه بر یک ماجرای واقعی نوشته شده است. در جریان نوشتن اما اشارات زیادی به شخصیت‌ها و ماجراهای معروف تاریح آمریکا و یا جهان می‌شود.

برای حواننده‌ای که با این ماجراها، شخصیت‌ها و حوادث آشنایی نداشته باشد بسیار مشکل است که بفهمد نویسنده چه می‌خواهد بگوید.

کتاب بیشتر از هرکس بچه‌ها و تین‌ایجرها را در مد نظر داشته و برای آن‌ها نوشته شده است، اما از ایجاد جاذبه برای کودکان غفلت می‌ورزد. کتاب از ضعف‌های آشکاری رنج می‌برد.

چرا سارینا، همسر سام او را ترک می‌کند. چرا در آمریکای به این بزرگی ناگهان سارینا دوباره سر و کله‌اش پیدا می‌شود. چرا کشیش براون مسلمان شدن سام را اینهمه با خشنودی می‌پذیرد؟ آقای علی کیست؟ چرا تمام کسانی که می‌خواهند تاثیر مذهبی بر سام بگذارند در کار خود موفق هستند؟

گرچه سام دارای روحیه پذیرا و مستعدی ست، اما چگونه می‌تواند این همه به سرعت تغییر مذهب بدهد؟ بسیاری از مواردی که در کتاب آمده است فاقد استدلال درست است، این در حالی است که کتاب پر است از بحث‌های نیمه فلسفی، نیمه مذهبی.

اما در عین حال نباید فراموش کرد که حسن نیت نویسنده شایان تحسین است. او با علاقمندی در عین روحیه جهان وطنی که دارد می‌کوشد مدافع فرهنگ ایران باشد. آئین زرتشت آخرین آئینی است که سام به آن می‌گرود و علاقه به خانقاه آخرین تجلی روحیه جهان وطن اوست.

از آنجایی که به طور معمول مختصری از هر کتاب در متن وارد می‌شود در اینجا به بخشی از کتاب توجه می‌کنیم:

«برنامه ریزی برای تغییر شغل یکی دیگر از اولویت های سام بود. وقتی در اتاق انتظار مطب دکتر نشسته و مجلات قدیمی‌روی میز را ورق می زد تاسف می خورد که چقدر در چند سال گذشته نسبت به وقایع بی توجه بوده است.

بلاک پنتر ناگهان شعله ور شد و سوخت. معلوم نشد بالاخزه آن دو نفر که بیخود آنهمه ناراحتی برایش بوجود آوردند آیا هرگز دستگیر شدند؟

پیوند قلب – یکی از شگفتی‌های عالم پزشکی، لااقل در جریان ترور مارتین لوتر کینگ و سناتور رابرت کندی و شاهد تظاهرات شیکاگو در خلال کانونشن حزب دموکرات بود. راه رفتن آرمسترانگ در ماه و وود استاک، کنت استیت شوتینگ، واتر گیت که واقعا زیاد هم پیگیر آن نبود.»

همین قطعه کوتاه کفایت می‌کند تا متوجه لحن تلگرافی کتاب بشویم. در عین حال اشارات بی‌دریغ به حوادثی که اغلب برای خوانندگان، به ویٍژه خوانندگان ایرانی نا آشنا هستند خود مشکل بزرگی برای این کتاب ایجاد کرده است.

در همین‌جا نتیجه می‌گیرم که اراده خیر به تنهایی برای نوشتن یک کتاب کفایت نمی‌کند. هنر نوشتن، به ویژه هنر ساده‌نویسی بسیار پیچیده است.

ساده‌نویسی یکی از مشکل‌ترین کارهایی ست که یک نویسنده با آن درگیر می‌شود. اصطلاح «سهل و ممتنع» در همین مقام ساخته شده است.

من شک ندارم که سهراب چمن آرا بسیار گشاده دل و انسان دوست است و روحیه جهان وطنی دارد و در عین حال نسبت به فرهنگ و هنر ایران عشق حقیقی دارد، اما اگر ایشان پیش از چاپ کتاب آن را برای ویرایش در اختیار یک ویراستار می‌گذاشت بدون شک به نتیجه درخشان‌تری می‌رسید.

ادبیات کودکان در عین حال یکی از مشکل ترین انواع ادبیات است. این یک کار تخصصی است و انجام درست آن با عرق ریزان روحی همراه است.

به سهراب چمن آرا پیشنهاد می‌کنم یک بار دیگر متنی را که نوشته است بخواند و خود دست به کار ویرایش شود. بدون شک نتیجه کار بسیار درخشان تر خواهد بود.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)