خانه > شهرنوش پارسیپور > با خانم نویسنده > مردم زیبا شدهاند | |||
مردم زیبا شدهاندشهرنوش پارسیپورhttp://www.shahrnushparsipur.comامشب که بیست و یکم ماه سپتامبر، برابر با سیام شهریور است؛ عازم نیویورک هستم. گروه قابل ملاحظهای ایرانی عازم این شهر شدهاند. هدف، ایجاد اختلال در جریان سفر آقای احمدینژاد، رئیس جمهور فعلی ایران است که بنا به باور بسیاری از مردم، دوران دوم حکومت خود را غیر قانونی آغاز کرده است.
در جریان هستیم که مردم به خیابان آمدند و جنبش سبز را به راه انداختند و کوشیدند به کاندیداهای دیگری که رقیب آقای احمدینژاد بودند، رأی بدهند. همین کار را نیز کردند. اما ناگهان در هنگام خواندن آرا چنین وانمود شد که ایشان اکثریت قریب به اتفاق آرا را داشته است. مردم برای اعتراض به خیابان ریختند؛ شمار قابل ملاحظهای از افراد جان خود را از دست دادند. و به این ترتیب ملت ایران وارد مرحله نوینی از زندگی سیاسی خود شد. دیگر باید روشن شده باشد که مردم ایران رعیت نیستند. هرچند که هنوز گروهی بر این باورند که نه با مردم، بلکه با گله گوسفند رویرو هستند. مردم، در چند ماه گذشته شاهکار آفریدند. نشان دادند که به رأی خود اهمیت می دهند؛ که دیگر از مرحلهی آنکه سلاح به دست گیرند و از زبان گلوله حرف بزنند، گذشتهاند. آنچه که مردم ایران را در این برهه از زمان در جهان ممتاز می کند، «زیبایی» آنهاست. این حرف، عجیب اما واقعیست. در درازنای تاریخ، مردم ایران به دلیل وحشت از قتل عام و کشتار قبایل، «زشتنمایی» می کردند. این حالت زشتنمایی و خود را «عجزه» نشان دادن، در آغاز جمهوری اسلامی، به شدت در رفتار مردم متظاهر بود. کار به جایی رسید که آیتالله خمینی، رهبر انقلاب اسلامی در یک سخنرانی اعلام کرد: گریه بکنید، که گریه در طول تاریخ ما را نجات داده است. حالا شاید جملهی ایشان کاملاً به این شکلی که میگویم نبوده است، اما کم و بیش همین معنا را داشت. هنوز زنان و مردانی را که در گورستان خود را روی خاک میانداختند و میغلتیدند و زار میزدند، به خاطر دارم. تماشای مردم ایران در آغاز انقلاب اسلامی، باعث وحشت مردم جهان میشد؛ چنین به نظر میرسید که ما علاوه بر زشتنمایی، بو، هم میدهیم. مردم اما در مقطع جنبش سبز زیبا شدند. آنان به خوبی نشان دادند که به بلوغ فکری و ذهنی کاملی رسیدهاند. افسوس که ارباب قدرت، توان درک این حالت مردم را ندارند. آنان هنوز در این توهم به سر میبرند که میتوان با تکیه بر سلسلهای مسائل خرافی، افسار رعیت را به دست گرفت. ایران اما دارد به مرحلهی نوینی در تاریخ وارد می شود. جنبش سبز، یکسره متکی بر اینترنت بود؛ ایرانیان نشان دادند که در به کارگیری آخرین پیام تکنولوژی مهارت وافری دارند. هنگامی که از دور به جامعهی ایران نگاه میکنم، از زیبایی آن خیره میشوم. انگیزههای شخصی من در مشارکت در جنبش سبز، عملاً سیاسی نیست. من این جنبش را فراگروهی و فراجناحی میدانم. چنین به نظرم میرسد که جنبشیست برای همه و برای تمام فصول. نیویورک، این روزها، میهماندار آقای احمدینژاد و هیئت همراه او است. نیویورک، در عین حال، میهماندار جمعیت گستردهای از ایرانیانایست که از سرتاسر آمریکا و کانادا، وارد این شهر شدهاند. البته بهتر است که من به زبان گذشته بنویسم؛ چون این مطلب را شما زمانی میشنوید و میخوانید که آبها احتمالاً از آسیاب افتاده است. هرچه که فکر میکنم، میبینم هیچ کینه و نفرتی نسبت به آقای احمدینژاد ندارم. گرچه ایشان را قاتل دهها نفری میدانم که در جریان جنبش سبز کشته شدهاند، اما باور دارم که ایشان نیز محصول شرایطیست که در جامعه وجود دارد. بخشی از جامعه ما، در میدانهای اسطورهای، سیر میکند. جهان در آستانهی عالیترین سطح تکنولوژی قرار گرفته و اما هنوز عدهای منتظر«ظهور» هستند. این حالتِ پایین و بالا، در جامعه ما گرفتاری غریبی ایجاد کرده است. یکی از جنبههای این گرفتاری، مهاجرتِ یکپارچه است. میدانهای اسطوره، در تمامی جهان وجود دارند. در همین سال ۲۰۰۰، گروه قابل تأملی از مردم، به بیابانها رفتند چون باور کرده بودند که جهان ممکن است به پایان برسد. انسان در وسوسه و رمز اعداد و واژگان گرفتار است؛ نمیتوان بر مردم ایراد گرفت که چرا چنیناند. اما هنگامی که حکومتی در پشت سلاح اسطوره، پنهان میشود؛ کار سخت میشود. این وضعیتیست که اکنون در ایران بوجود آمده است. یکشنبه ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۹ برابر با پنجم مهرماه ۱۳۸۸ امروز از نیویورک به کالیفرنیا بازگشتم. یک هفتهی پر از هیجان و فعالیت و دوندگی را پشت سر گذاشتم. نیویورک مهماندار هزاران ایرانی بود که با هر وسیله که توانسته بودند خود را به این شهر رسانده بودند؛ شماری از جوانان تورنتو با دوچرخه آمده بودند تا اعتراض کنند؛ شماری با اتوبوس خود را به مقصد رسانده بودند. دیده میشد که ایرانی ها در دسته بندی های مختلف سیاسی هستند. گروهی در زیر پرچم سلطنتطلبها و گروهی هم در زیر سایهی مجاهدین حرکت میکردند. سبزها نیز در دستهی خود گرد آمده بودند و بدون شک طیف گستردهتر را به خود اختصاص میدادند. رشد شعور سیاسی و تجربیات تلخ سالهای نخست انقلاب و سال خونبار شصت و هفت به گونهای بر جمعیت تأثیر گذاشته که همه توانستند به نحوی مسالمتآمیز، در کنار یکدیگر دست به تظاهرات بزنند. تماشای گروه مجاهدین برای من بسیار جالب بود؛ در دورانهای پیشین اکثریت زنان شرکتکننده در مبارزات آنها، روسری به سر داشتند. در نیویورک اما به خوبی دیده میشد که «حجاب»، بسیار عقب نشسته است. اکثریت قریب به اتفاق، زنان بدون حجاب بودند که این نشانهی تحول عمیقی در این سازمان است. سبزها اما طیف گستردهای از جوانان را در بر گرفته بودند که با ذوق و شوق و هیجان فعالیت میکردند. یکی از در یاد ماندنیترین کارهای آنها، حرکت بر روی پل «بروکلین» بود و حمل پارچههایی که امضای هزاران نفر بر روی آنها ثبت شده بود. بدون شک، حضور ایرانیان در این کلانشهر بسیار محسوس بود. البته به نظر میرسید که تمامی معترضین جهان در نیویورک جمع شده بودند تا با دولت های نابخرد خود تصفیه حساب بکنند. بخشی از جمعیت نیز، دائم، در برابر هتل محل اقامت محمود احمدینژاد، صف کشیده بودند. روز شنبه، چهارم مهرماه هم گروهی از استادان دانشگاه، محققان ایرانی و صاحبنظران، به دعوت اکبر گنجی، در کلیسای «ریورساید»، گرد هم آمدند و در زمینههای مختلف و در طی شش ساعت، به بررسی مسائل ایران پرداختند. شرح تمامی این ماجراها در این مختصر نمیگنجد و البته اطلاعات شما، که در جریان خبرگیری بودید، از من بیشتر است. در برنامهی آینده نیز درباره رخداد نیویورک با شما، گفت خواهم داشت. تنها به این نکته اشاره کنم که احساس ظریفی به من میگوید که آینده، آبستن حوادث بسیار مهمی در ایران است. این نیز روشن شده که هماهنگی روحی میان ایرانیهای داخل و خارج به اوج رسیده است. هیچ اتفاقی هم که نیفتاده باشد؛ ایرانیها یکدیگر را دوباره کشف کردهاند. خبر دیگر آن که بسیاری از جوانانی که فارسی را با اشکال حرف میزنند، در کلاسهای زبان فارسی نامنویسی کردهاند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
در تایید نوشته شما در مورد هماهنگی روحی بین ایرانیان داخل و خارج از کشور باید اضافه کنم این مسئله کاملا با اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران امروز روز دوشنبه 28 سپتامبر مشهود است.
-- نوشکا ، Sep 28, 2009به امید ایجاد تغییر و دموکراسی برای تمام ایرانیان عزیز
سركار خانم پارسي پور از شما بعيد است "تسويه حساب"نه تصفيه
-- sh ، Sep 29, 2009موانع پیشرفت در ایران بقلم دکتر علی فردوسی
http://www.etemaad.ir/Released/88-07-06/308.htm
-- شیما ، Sep 29, 2009البته این زشت نمایی خاص گروه های مذهبی نبود .مارکسیست ها و مسلمان ها فرق چندانی با هم نداشتند .
-- Sadegh ، Sep 29, 2009خانم پارسی پور عزیز
-- رویا ، Sep 30, 2009کاش ایرانیان زیبا را در ایران می دیدید و با قلمتان از زیبایی جوانان شجاعمان در وطن می نوشتید. باید اعتراف کنم که داشتم ایمانم را به مردمم از دست می دادم، زندگی هم در ایران زیبا شده است!
درست است. تسویه و نه تصفیه. از شما عذر می خواهم، اما حتی هنوز به نظرم تصفیه دزست می آید. البته طبیعی ست که اشتباه می کنم.
-- شهرنوش پارسی پوز ، Oct 2, 2009