تاریخ انتشار: ۲۱ تیر ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
با خانم نویسنده- ۸ الف

آلودگی هوای ایران و تالاب‌های عراق

شهرنوش پارسی پور

با افراد خانواده‌ام که در تهران زندگی می‌کنند تلفنی صحبت می‌کردم. گفتند که دو سه روزی ست تهران را غبار عجیبی فرا گرفته که نفس کشیدن را مشکل کرده‌است. افراد برای زمان کوتاهی به خیابان می‌روند و با لباس‌های خاک آلود باز می‌گردند.

Download it Here!

یاد زمانی افتادم که در خوزستان زندگی می‌کردیم، که همین غبار ظاهر می‌شد. در آن زمان من همیشه دچار خفقان بودم. هوا راکد و شرجی بود، بعد اما غبار خردلی رنگی تمام فضا را اشباع می‌کرد. روزی را به خاطر می‌آورم که با لباس سورمه‌ای رنگ از خانه بیرون رفته بودم که به علت شدت غبار لباس به رنگ خاکستری درآمد. البته این غبار در تابستان‌ها ظاهر می‌شد و زندگی را برای همه مشکل می‌کرد.

بعد اما کسی خبری برایم فرستاد که در لابلای خبرهای مهمی که این روزها رد و بدل می‌شود گم شد و کسی به آن توجهی نکرد.

خبر از منابع دولتی ایرانی آمده بود. برحسب این خبر که من به سرعت آن را خواندم و از آن گذشتم روشن می‌شد که به دلیل زه کشی تالاب‌های عراق این غبار در جو خود عراق و تمامی بخش‌های غربی ایران ظاهر می‌شود و دامنه اش به تهران نیز کشیده شده‌است. این به راستی خبر ترسناکی ست. می‌دانیم که هوای کره زمین نسبت به سابق گرم تر شده‌است. از آن سو دستکاری طبیعت به دست انسان به مرحله ترسناکی رسیده‌است. البته توهم غریبی وجود دارد که انسان اشرف مخلوقات است و حالا هر بلائی که دلش بخواهد می‌تواند به سر زمین و آسمان بیاورد. اما چنین به نظر می‌رسد که تحمل مادر طبیعت حد و حدودی دارد. در جریان جنگ خلیج فارس که چاه‌های نفت خلیج فارس آتش گرفته بود و مرغان دریائی دسته دسته می‌مردند و جسد ماهیان به روی آب می‌آمد در روی برف‌های هیمالیا در تبت دوده غلیظی ظاهر شده بود. غم انگیز است که سالم ترین و ساده ترین مردم دنیا، یعنی تبتیان، که سر سوزنی مسئول آلودگی هوا نیستند در معرض آلودگی هوا قرار گرفتند.

این روزها در ایتالیا سران کشورهای مختلف گرد آمدند و یکی از مسائل مهم همین گرم شدن هوای کره زمین بود، که خوشبختانه مورد پذیرش آنها قرار گرفت و رسما باور کردند که زندگی در روی زمین در خطر است.

شخص دلسوز و آگاهی می‌گفت که تمامی آشغال هائی که در اقیانوس کبیر ریخته شده‌است به دلیل قانون مند بودن جریان آب‌های اقیانوس در منطقه‌ای از این اقیانوس روی هم تلمبار شده‌اند. وسعت این میدان آشغال از وسعت ایالت تکزاس در آمریکای شمالی بیشتر است!

اما مشکل به اینجا ختم نمی‌شود. چندی پیش فیلمی دیدم از نحوه رفتار با حیوانات. مرغانی که بناست ما آنها را بخوریم در قفس‌های تنگی قرار دارند که جای کوچک ترین حرکتی برای آنها باقی نمی‌گذارد. این حیوانات بیچاره گاهی از شدت حالت عصبی که بدان دچار می‌شوند ناگهان و ظاهرا بدون هیچ علتی می‌میرند. مرغان تخم گذار وضع ترسناک تری دارند. این بدبخت‌ها که شرطی شده‌اند در قفس‌های تنگی زندگی می‌کنند. موسیقی دلخراشی دائم در حال پخش است و چراغ‌ها نیز روشن است. مرغ بیچاره دائم در شرایط یک روز پر از سر و صدا قرار دارد. او وحشت زده دائم دانه می‌خورد و تخم می‌گذارد.

در همین فیلم حیواناتی همانند گاو و خوک را می‌بینیم که در بدترین شرایط زندگی می‌کنند. خوکان بیچاره در آن طرف میله قرار دارند و بچه هایشان در این طرف میله. هیچ نوع جائی برای تکان خوردن وجود ندارد. اما گاوها را زنده زنده از دم آویزان می‌کنند و در حال چرخش سر از بدنشان جدا می‌کنند. تمامی این حیوانات در شرایط عصبی ترسناکی به سر می‌برند. در همین ردیف تماشای ماهیان و خرچنگ هائی که زنده زنده روی هم تلمبار شده‌اند و کوچک ترین جائی برای حرکت ندارند نیز دیدنی ست. پنجه‌ها و دهان این خرچنگ‌ها را بسته‌اند تا یکدیگر را زخمی نکندند. این حیوانات نیز در شرایط عصبی ترسناکی به سر می‌برند.

البته من نمی‌خواهم ادای آدمی را دربیاورم که بیهوده دل می‌سوزاند. درحقیقت در این میان بیشتر از هرچیز دلم برای خودم می‌سوزد. من به راستی باور کرده‌ام که طبیعت یک پارچه آگاه است و می‌اندیشد. حتی به حرکت‌های یک کرم که نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم روند معقولی در آن به چشم می‌خورد. گیاهان نیز نشان می‌دهند که اگر جایشان تنگ باشد رشد نمی‌کنند. آن وقت دیدنی ست گیاهانی که بدون مطالعه کامل دچار دستکاری ژنتیک شده‌اند. گوجه فرنگی هائی که شش ماه در یخچال می‌مانند و نمی‌گندند و عاقبت خود شما محبور می‌شوید از سر احتیاط آنها را دور بریزید.

گوشت این حیوانات و گیاهان عصبی هر روز وارد بدن ما می‌شود. نتیجه در ایالات متحده آمریکا که بیشتر از هر جامعه‌ای به وسیله مهندسی ژنتیک بمباران می‌شود چاقی‌های افراطی و ترسناک است. اما بحث ما از عراق و زه کشی تالاب‌های آن آغاز شد. اینجا همان جائی ست که مادر طبیعت می‌گوید تحمل دستکاری زیاد را ندارد. مادر طبیعت به طور معمول به نحوی سخن می‌گوید که تنها عارفان بیدار دل زبانش را درک می‌کنند. اما اکنون دارد زبانی را به کار می‌گیرد که درک آن برای تمامی مردم آسان است. تمامی مردم عراق و ایران دارند با گوشت و خون خود هوای کثیف و آلوده را لمس می‌کنند. اقیانوس آرام و کثافت هائی که در آن جمع شده دارد نشان می‌دهد که تحمل مادر طبیعت به سر آمده‌است. می‌خواهم کمی بدبینانه تر برخورد کنم و بگویم که بسا این سرطان بی امانی که به جان عده کثیری افتاده ناشی از همین رفتار بی رویه با حیوانات و آلوده کردن طبیعت است. حیوان دوستان غربی –و اخیرا شرقی- سگ‌ها و گربه‌ها را اخته می‌کنند. برای اخته کردن این حیوانات تخمدان‌های آنها را در می‌آورند. بعد اما جلوی بیرون رفتن این حیوانات را از خانه می‌گیرند. حیوان بیچاره دائم در حال عذاب کشیدن است و امواج اضطراب و عصبیت خود را به اطراف منتقل می‌کند. روشن نیست این چه روش حیوان دوستی ست.

به طور خلاصه طبیعت در تمامی ابعادش مورد هجوم انسان واقع شده‌است. از نظر تاریخی که نگاه می‌کنیم متوجه می‌شویم که در حدود سه چهار هزار سال پیش، در اساطیر جان طبیعت را گرفته‌اند و آن را «بی جان» تلقی کرده‌اند. نتیجه اش این وضعیتی ست که بوجود آمده. حالا هوا هر روز از روز پیش گرم تر می‌شود. و پرسشی را مطرح می‌کنم:

اگر ناگهان روشن شود که «برق» و مصرف بی رویه آن باعث گرمای هواست، چه کار خواهیم کرد؟ اگر ناگهان روشن شود که «نفت» ذخیره‌ای ست که وجود آن در هستی برای رشد «مغز» انسان لازم است چه کار خواهیم کرد؟ ما به عنوان انسان نیازمند کلسیم هستیم. ممکن است روزی در همین نزدیکی‌ها روشن شود مواد نفتی نیز سازنده مغز انسان است و اگر این ذخیره کم شود انسان به مرور ابله خواهد شد. دلیلش هم شاید این باشد که الان حالتی از هشیاری شدید در تمامی جوامع بشری به چشم می‌خورد. شاید مصرف بی رویه نفت باعث این حالت هشیاری ست که در ادامه راه منجر به حالت عکس خود و حرکت به سوی قهقرا خواهد شد.

شاید هم من این روزها دیوانه شده‌ام که به این مسائل فکر می‌کنم. اما به راستی چیزی در خطر است و این بسیار حس می‌شود.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

شاید منهم دیوانه شده ام و به این مسائل فکر می کنم. من سالهاست که به این مسائل فکر می کنم. ای کاش خیلی ها دیوانه میشدند و به این مسائل فکر می کردند. شاید در آن میان عده ای هم به فکر عمل می افتاند و بکمک زمینی که زیر پاهایمان دارد جان می کند،و آسمانی که بالای سرمان به تیرگی می گرداید، می آمدند.

-- من ، Jul 11, 2009

ایکاش همه ما دیوانه بودیم شاید آنوقت به فجایع پی آمد کارهایمان می اندیشیدیم... یادم میاید بچه که بودیم چیزی بنام آشغال در خانه به این صورت که امروز است، نبود. تنوری بود برای نان پختن که کاغذهای باطله را آنجا میریختیم همیشه حیوانی خانگی بود که غذای اضافه را میخورد و نمکی بود که میامد و نانهای خشک را با نمک عوض میکرد... آن زمان عاقل تر بودیم یا این زمان؟؟؟؟

-- مینا ، Jul 12, 2009

باید پذیرفت که بشر واقعا موجودی است خودخواه... ایکاش همانقدر که به جنگ افروزی و صدمه به طبیعت دامن میزند به صلح در جهان و خدمت به طبیعت هم می اندیشید... خانم پارسی پور ایکاش همه نویسندگان دید عمیق و ژرف اندیشی شما را می داشتند...

-- بدون نام ، Jul 12, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)