خانه > شهرنوش پارسیپور > با خانم نویسنده > مسأله حذف دگراندیشان | |||
مسأله حذف دگراندیشانشهرنوش پارسیپورhttp://www.shahrnushparsipur.comاین روزها دائم درباره قتل بیرحمانه «ندا» گفتار در میان میآید. البته این زن جوان به تجسم و نماد تمامی آن کسانی که طی این روزها جان خود را از دست دادهاند، تبدیل شده است. درست چند روز پیش از این حادثه، کتاب «مقدمهای بر کشتار دگراندیشان» نوشته مسعود نقرهکار به دستم رسیده بود که به دلیل تعقیب دائمی حوادث ایران خواندن آن به تعویق افتاد؛ تا همین دو روزه اخیر که کتاب را برای خواندن در دست گرفتم.
مسعود نقرهکار در این اثر میکوشد مسأله حذف اندیشمندان را تا نخستین روزهای آغاز تاریخ مکتوب ایران دنبال کند. کتاب از سه بخش «مروری تاریخی»، «علل عدم تحمل و کشتار دگراندیشان» و «چه باید کرد؟» تشکیل شده است. نخستین جمله کتاب چنین است: «نگاهی گذرا و رخدادنگرانه به تاریخ میهنمان، و پی گرفتن روند پیدایی، شکلگیری و تداوم پدیدهی عدم تحمل و کشتار دگراندیشان سیاسی، مذهبی (عقیدتی) و نیز مخالفان سیاسی و عقیدتی، تردیدی بر جای نمیگذارد که این پدیده، به اشکال مختلف و با کاربرد انواع خشونت، از ویژگیهای تاریخ سیاسی و فرهنگی جامعهی ما، و باورها و اندیشههای غالب در میهنمان بوده وهست. این خشونت از نوع زبانی، روانی، جسمانی، و از آزار و اذیت و تحمیق و توهین و تکفیر تا تبعید و ضرب و شتم و زندان و شکنجه و قتل و کشتار جمعی را در بر گرفته است.» با این مقدمه است که ما وارد میدان کثیف و مشمئزکننده حوادثی میشویم که چشم از حدقه در آوردن و گوش و بینی بریدن جزو سادهترین این نوع شکنجهها شرح میشوند. البته به دلیل کمبود منابع و اینکه تنها گزارش زندگی پادشاهان در دست است، مطالعه دقیق تاریخ باستان میسر نمیشود. اما میبینیم که این پادشاه که یکی از آغازگران است چنین به شرح ماجرا نشسته است: «اورا زنجیر کرده پیش من آوردند. من به دست خویش گوش و بینی او را بریدم و چشمانش را از کاسه برآوردم. او را همچنان در غل و زنجیر در دربار من برپا نگه داشتند و مردم سلحشورهمگی او را دیدند. پس از آن فرمان دادم تا او را در اکباتانه بر نیزه نشاندند. نیز مردانی را که هواخواه او بودند، در اکباتانه در درون دژ بر دار آویختم.» این شرح تقریباً به آغاز تاریخ ما بازگشت میکند. بعد چنین به نظر میرسد که در جریان تاریخ تداوم مییابد. نقرهکار اما تاریخ را با گذری سریع پشت سر میگذارد. از قتل مانی نقاش عبور میکند که پوست او را زندهزنده کنده و از کاه آکندند. از قتل عام مزدکیان میگوید که: «فرمان داد دههاهزار مزدکی را گردن بزنند، پوست بکنند و با سر تا کمر، واژگونه در چاله آهک بکارند.» همین طور در تاریخ پیش میآییم و به عهد صفویه میرسیم. از آنها گذر میکنیم و با کشتار بابیان و بهاییان روبهرو میشویم. از آنها عبور کرده به کشتار مشروطهخواهان میرسیم و عاقبت به زمان حال میرسیم و کشتار دگراندیشان. کشتار بختیارها، فریدون فرخزادها، رهبران کردها و اعدام هزاران تن در زندان که اوج آن سال ۱۳۶۷ است که رقمی نزدیک به پنج هزار زندانی در بند را در بر میگیرد. بعد اما نوبت به نویسندگان و مترجمان و محققان میرسد و افرادی همانند مختاری و پوینده به وضع فجیعی کشته میشوند. نقرهکار فراموش نمیکند که تاریخ ایران در عین حال دارای صفحات درخشانی ست. از شیخ ابوالحسن خرقانی نام میبرد که هماکنون بر سردر خانقاه ویرانهاش میتوان خواند: «هر که اینجا بیاید، نانش بدهید و از ایمانش مپرسید. آن که نزد خدا به جانی بیرزد، نزد ابوالحسن به نانی بیرزد.» این طوری است که رحمت و عطوفت ایرانی لنگلنگان در کنار فرهنگ حذف به حیات خود ادامه میدهد. شعر سعدی را نیز فراموش نمیکنیم که: بنیآدم اعضای یکدیگرند
مسعود نقرهکار پس از شرح شتابزده قتلها و کشتارهای بیرحمانه، وارد مقولات مطالعاتی میشود تا ریشه فرهنگ حذف را پیدا کند. او در زمینه علل عدم تحمل و کشتار دگراندیشان، دگررفتاران، مخالفان سیاسی و عقیدتی میگوید: «بر اساس نظر گوردون، کثرتگرایی فرهنگی و تحمل لازمه برای اجرای آن در جامعه به دو صورت تمایلی (Attitudinal) و رفتاری (Interactional) ظاهر میگردد. در سطح تمایلی، جامعه اقوام و اشکال فرهنگی را در خود پذیرا میگردد؛ ولی از هر گونه تلفیق و ترکیب و ارتباط متقابلی با آنها پرهیز میکند. در سطح رفتاری، جامعه نه تنها وجود و حضور گروهها و افراد ناهمگون را تحمل میکند، بلکه در محدوده غیر تهدیدآمیزی با آنها روابط متقابل برقرار کرده و از وجودشان در تعالی و رفاه جامعه، و نیز رفاه آن گروهها سود میجوید. عالمان اجتماعی از این دو برخورد به عنوان تحمل منفی و تحمل مثبت یاد کردهاند. در فرهنگ ایرانی، این دو پدیده به «مدارا» و «ایثار» شناخته میشوند. تحمل منفی (مدارا) عبارت است از عدم اذیت و آزار ناهمنوایان و دگراندیشان در جامعه، تحمل مثبت (ایثار) نه تنها شامل عدم آزار مخالفان، بلکه شامل ایجاد امکانات و شرایطی میگردد که در آن رفتار و پندار متنوع رشد و ارتقا مییابد. روشن است که جامعه ایران در طول تاریخ از مسأله عدم تحمل رنج برده است. نویسنده علل بروز عدم تحمل و خشونت را بر مبنای دو عامل، یکی عامل انسانی (روانی) و دوم عوامل محیطی (اجتماعی) بررسی میکند. به نظر او هر دوی این عوامل، در طول تاریخ، سببساز پرخاشگری و خشونتهای فردی و جمعی بودهاند. «عامل انسانی (زیستی و روانی) را ذاتی، سرشتی، ماهوی، فطری، ژنتیکی و «میراث روانی هم نامیدهاند. کسانی که این عامل را سبببساز عدم تحمل و بروز خشونت میدانند، بر این باورند که ساختار روانی (ذهنی) انسان، نسل در نسل ویژگیهایی را حمل کرده است که برخی از آنها ویژگیهای روانی و رفتاری پرخاشگرانه و خشونتآفرین، و یا حیوانی است. کارکرد بخشی که حامل این ویژگیهاست، پاره و یا لایهای از ذهن و شخصیت انسان را که «لایه غیر عقلانی»، «خردگریز» و «انحراف» نیز نامیدهاند، شکل میدهد. برخی این گونه میاندیشند که این ویژگیها از طریق «حافظه نوعی» از انسان اولیه، انسان-حیوانهای اولیه، به گونهای فطری و از راه انتقال ژن و میراثوار به نسلهای بعدی منتقل شده است. بر این ویژگیها، نامها و اصطلاحات زیستشناسانه و روانشناسانه و روانکاوانهی گذاشتهاند که یکی از جاافتادهترین آنها «غریزه» است. غریزهی تخریب، جنگ، تجاوز، دیگرآزاری، بیرحمی، درندهخویی، مرگ و کشتار را سببساز بروز عدم تحمل خشونت دانستهاند.» این یعنی ویژگیهایی «درونیشده باهمه پیامدهای سودمند و تمام عواقب خطرناکش.» «چنین غریزهای بخشی از ضمیر و ساختار ذهنی انسان دانسته شده که بازتاب انگیزههای زیستشناسانه و انرژیهای سرکوبشده و واپسزده است. جایگاه این غریزه غیر عقلانی، خردگریز و واقعیتستیز را «ناخودآگاه» روان انسان میدانند که میتواند فردی و یا جمعی انتقال یابد.» میدانم که این لحظه تاریخی مهم و سرنوشتساز در تاریخ ایران، تحمل مطالعه کند و آرام را ندارد؛ اما به جهت اهمیت مسأله «حذف» که اکنون گریبانگیر ایران ماست، من در چندین برنامه آینده با تکیه بر مطالب این کتاب برنامه خواهم ساخت.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
قتل درمانی در ایران سابقه دارد وقتش رسیده که مجامع بین المللی بیدار شوند و به یاری زندانیان و همه مردم بشتابند.شما دوستان خارج نشین صدای سکوت ما را بشنوید
-- ماها الهی ، Jul 7, 2009