خانه > شهرنوش پارسیپور > با خانم نویسنده > طبیعت بسیاری از اکتشافات، زنانه بوده است | |||
طبیعت بسیاری از اکتشافات، زنانه بوده استشهرنوش پارسیپورhttp://www.shahrnushparsipur.comدر بحث درباره دگرباشان بود که نظرات متعددی ابراز شد. شخصی با امضای دانشجو از اینکه من نوشته بودم زنان حالت نهی دارند استفاده کرده و نتیجه گرفته بودند که اگر زنسالاری بود جهان یک گام به پیش نمیرفت.
به این دوست گرامی توجه میدهم که طبیعت بسیاری از اختراعات و اکتشافات در آغاز زنانه بوده است. سفالگری، پارچهبافی و آغازینه کشاورزی متنی زنانه است. شمار بانو خدایان فرهنگ سومر آنچنان زیاد است که شکی در جنبه ابزارسازی زنانه نمیگذارد. منتها به دلایل بسیار روشنی میدان در اختیار مردان قرار گرفته. و مهمترین نکته این است: مردان از نظر جسمی قویتر از زنان هستند و در نتیجه میتوانند همه چیز را از دست زنان بیرون بکشند. و نخست این نکته را روشن کنیم که در کشور خود ما ایران پس از آنکه دوران پدرسالاری آغاز میشود در حقیقت مبنای حکومت بر همان متن اختراعات زنانه گذاشته میشود. بپذیریم که رشد تکنولوژی در این منطقه بسیار کند میشود. پدرسالار همه چیزهای وابسته به عصر مادرتباری را دوست دارد الی اقتدار زنانه آن را. درست همانند آیتالله خمینی که همه دستآوردهای زمان شاه را دوست داشت الی خود شاه را. او حتی جرأت نکرد نام روزنامههای اطلاعات و کیهان را عوض کند، اما البته آنها را مصادره کرد. بنیانگذار امپراتوری آشور نیز به عنوان آغازگر عصر پدرسالاری خاک نخستین شهر دنیا، یعنی شهر اوروک را که شهری مادرتبار بود به توبره کشید، اما مقلد همان جامعه شد، منتها با حذف زن. شک نیست اما که حرکت مردانه در متن جادههای بازرگانی عملاً و به کلی مردانه است. این را هم میدانیم که در سه قرن اخیر اختراعات تا نود و نه در صد موارد مردانه بوده است. اما آیا این اختراعات کامل هستند؟ و پرسش این است که اگر اندیشه زنانه نیز به این اختراعات ضمیمه میشد نتیجه چه از کار درمیآمد؟ در این زمینه فقط یک مثال میزنم: به نقاشی مینیاتور فکر کنیم که دستآوردی مردانه است. بنا به شهادت خود نقاشیها اصلیت آنها چینی است و از نمونههای نقاشی چینی اقتباس شده. قیافههای شخصیتهای درون نقاشی نیز چینی است. اما دو فرق اساسی میان این دو نقاشی وجود دارد. نقاشی چینی توان آن را دارد که سه بعد را نشان دهد و نقاشی ایرانی توان نمایش بعد سوم را ندارد. فرق بارز دیگر میدانهای خالی است که در نقاشی چینی بسیار زیاد است. اما در نقاشی ایرانی صحنه کار مملو است از اشیاَ و موجودات. در نقاشی چینی آسمان گاهی تا سه چهارم پرده را به خود اختصاص داده، اما در نقاشی ایرانی آسمان جای محدودی دارد. من فکر میکنم علت این مسأله عدم توجه و عدم شناخت نقاش از مفهوم «خالی» بوده که حالتی بسیار زنانه است. چینیان که عصر مادرتباری خود را نکشته بودند و به آن فرصت داده بودند تا در متن هستی اندیشمند آنان بزید به مفهوم «خالی» اشراف داشتند. پس بعد سوم را در نقاشی کشف کرده بودند. اما این کشف از چشم نقاش ایرانی پنهان مانده، گرچه کار او از روی انگاره چینوی شکل میگرفته. حالا اگر روان زنانه از طریق خود زنان به مجموعه اختراعات افزوده شود چه اتفاقی خواهد افتاد؟ در این لحظه شرح این معنا مشکل است، اما اندکی صبر کنید تا «زنانه متفکر» بر صحنه ظاهر شود. نمیدانم، اما ممکن است یک تحول غیر عادی رخ بدهد. ابوالفضل در مورد نقد کتاب ایرج مصداقی نوشتهاند چگونه در مورد کتابی که هنوز نخواندهاید به طور کامل نقد مینویسید و آن را به دیگران معرفی میکنید. به اطلاع ایشان میرسانم که این کتاب را خواندهام و طرح این پرسش بیهوده بوده است. لاله نوشتهاند دعوت به چالش فکری برای جامعه زود نیست. دوست گرامی، سازمان مجاهدین خلق هنوز در هیچ کجای جهان اجازه اظهار نظر صریح ندارد. در نتیجه اگر من انتقادی به این سازمان داشته باشم روشن نیست که آنها چگونه باید پاسخ دهند. منظور من از زود بودن فقط همین نکته بود. مینا نوشتهاند چرا من به ناقدان مارینا نعمت پاسخ نمیگویم. دوست گرامی، من با یکی از جدیترین ناقدان این شخص تماس تلفنی داشتم و نکاتی روشن شد. البته همیشه این پرسش باقی خواهد ماند که او چقدر راست میگوید، چرا که شوهر او کشته شده و کسی در دسترس نیست تا اصل مسأله را روشن کند. سورنا و کیومرث در طرح این مسأله که کشورهای غربی در ایران علاقهمند به ایجاد حکومت دموکراتیک نیستند نکاتی را مطرح کردهاند. سورنا مینویسد غرب در کشورهایی همانند ژاپن، آلمان غربی و کره جنوبی کمک کرد تا حکومتهای دموکراتیک بر سر کار آیند. در پاسخ به ایشان به این نکته اشاره میکنم که هر سه کشور نامبرده جزو ابواب جمعی غرب هستند. ایران از نظر جغرافیایی در وضعیتی قرار دارد که به آن فرصت رشد گسترده نمیدهند. ایران را همیشه «نه قوی، نه ضعیف» نگه میدارند... که البته بحث فنی سیاسی در حد توان من نیست. آرمان میگویند چرا تنجیم؟ و چرا ستارهشماری یا اخترشماری نه؟ کاملاً حق با آرمان است. من در استفاده از اصطلاح تنجیم بیشتر متوجه حالت قدیمی بودن این فن بودم. شهرام نقیبی نوشتهاند «من جنوتیش تدریس میکنم، خوشحال میشوم کمک کنم.» دوست گرامی، آیا منظور شما ژنتیک است؟ اگر چنین است وجود شما برای مشورت غنیمتی است. لطفاً با سایت من تماس حاصل بفرمایید و شماره تلفن خود را بگذارید. شخص بدون نام پرسیدهاند آیا میتوانید به علاقهمندان مجموعهای از کتاب در این زمینه معرفی کنید. دوست عزیز در زمینه اخترشماری یا تنجیم میتوانید به آثار تحقیقی در این زمینه مراجعه کنید. بهترین منبع «التفهیم» اثر ابوریحان بیرونی است. در زمینه چینشناسی نیز میتوانید به کتابهای مرجعی که در این زمینه در ایران به چاپ رسیده مراجعه فرمایید. خود من کتاب لائوتسه و مرشدان دائویی اثر ماکس کالتنمارک را ترجمه کردهام که اگر پیدا کنید کار قابل تأملی است. مجید پرسیدهاند: «چرا من هیچ نفهمیدم. این مباحث علمی است یا ذهنی؟ اگر علمی است مبنای علمی آن چیست؟» دوست گرامی، اخترشماری جزو علوم مخفی طبقهبندی میشود. معنی این حرف این است که در درازنای زمان آنقدر شاخ و برگ به این دانش افزوده شده که اصل آن پنهان شده. در عین حال با توجه به دانش فیزیک یا شیمی نمیتوان از آُسترولوژی به عنوان علم حرف زد، چرا که اثبات دادههای آن میسر نیست. اما اگر سر سوزنی به مطالعات قدیمی علاقهمند باشیم آسترولوژی مادر همه آنها محسوب میشود. بنابراین گفت و گو از مبنای علمی چندان معقول به نظر نمیرسد. این فن جزوی از دادههای لدنی محسوب میشود. همیشه جایی هست که انسان نیازمند مطالعاتی میشود که به ظاهر علمی محسوب نمیشوند. کپلر و کپرنیک هر دو به این فن علاقهمند بودند و کپلر زایچه جمع کثیری را مورد مطالعه قرار داده بوده. من از سر شوخی نام این فن را «خرافاتولوژی» گذاشتهام. معنی این حرف این است که نباید زیاد به آن بها داد، اما خوب است اندکی درباره آن بدانیم. و اگر باور داشته باشیم که هیچ چیز در طبیعت و جامعه بیهوده به وجود نمیآید آنگاه ممکن است با دید دیگری به این فن نگاه کنیم. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
من نوشته بودم ,, در زمان جنگ جهاني ,, ايا ژاپن ,كره جنوبي والمان غربي درزمان جنگ جهاني دوم جزو ابواب جمعي بلوك غرب بودند ؟ يا با داشتن حكومتهاي ميليتاريستي درست نقطه مقابل انهاودرجنگ با انها بودند .
-- سورنا ، Apr 30, 2009اصولا كشورهاي غربي از لحاظ نظام سياسي واقتصادي ماهيتي دارند كه در زمان جنگ در امريكا و انگلستان و فرانسه متجلي بود .
اين ماهيت از نظام هاي مغلوب و ويران شده چنان كشورهايي ساخت كه از خود انها جلو افتاد و جزو انها شد .
بحث من اين بود كه وقتي ماهيت كشورهاي غربي اينگونه است چرا در مقابل ايران نباشد . وبراي اينكه منطقه مطرح نباشه عراق را مثال اورده بودم كه در همين منطقه جغرافيايي وشرايط خيلي مشابهي با ايران از لحاظ نفت ودسترسي به خليج فارس و همسايگان وغيره دارد.
متاسفانه شما در خصوص آغاز مردسالاری، گرفتار فرضیه ی توطئه هستید: توطئه ی مردها بر علیه زنها !!! بهتر است فقط داستان بنویسید و کار تحلیل مسائل فرهنگی و تاریخی را به متخصصین آن بسپارید.
-- علی ، May 5, 2009