تاریخ انتشار: ۲۲ فروردین ۱۳۸۸ • چاپ کنید    
با خانم نويسنده ـ شماره ۳۹

دگرباشانی که مدام فیلم بازی می‌کنند

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

ندا، نشریه دگرباشان ایرانى، با پست الکترونیک به دست من رسید. فرصت مطالعه نبود، اما سرفصل‌هاى مطالب در صفحه نخست نشریه به دست داده شده بود که فرصتى فراهم مى کند تا درباره آن گفت و گو کنیم.

Download it Here!

آرشام پارسى مى‌گوید: «تمام تلاشتان را به کار گیرید تا شاید بتوانید تابوهاى دیکته شده‌ى زندگى‌تان را براى چند ساعتى هم که شده کنار بگذارید. خود را به جاى یک دگرباش ایرانى تصور کنید. از وقتى که از تخت خواب بیرون مى‌آیید، در خانه، مدرسه، محل کار، کوچه و خیابان، تا وقتى که باز دوباره به تخت خواب برمى‌گردید ناچار هستید ماسکى به صورت داشته باشید...»

این البته حقیقتى است که دگرباشان ایران دچار مشکلات فراوانى هستند. آنان دائم باید به قول معروف فیلم بازى کنند و یا همان‌طور که آرشام مى‌گوید ماسکى به چهره داشته باشند. من این اواخر اغلب به دگرباشان فکر کرده‌ام و سابقه تاریخى آن‌ها.

چنین به نظرم مى‌رسد که بخش اعظم تاریخ معاصر جهان را دگرباشان، و یا بهتر بگوییم مردان و امردان به وجود آورده‌اند. در جهان قدیم سفر کردن زنان با اشکالات فراوانى توأم بود. آنان اغلب مورد تجاوز قرار مى‌گرفتند و بعد نیز بی‌درنگ باردار مى‌شدند.

در نتیجه همراه کردن آنان با مردان به مقصد سفرهاى بزرگانى و یا شرکت در جنگ‌ها اغلب غیر ممکن بود. نقشى را که زنان به دلیل شرایط زمان و مکان نمى‌توانستند بازى کنند امردانى برعهده مى‌گرفتند که بخشى از آن‌ها خود خواسته و بخشى دیگر ناخواسته عهده‌دار چنین نقشى شده بودند.

در جنوب ایران رسم است که بعضى از پسران را روى دستگاهى مى‌نشانند و در میان هاى و هوى طبل‌هایى که فریاد پسرک را خفه مى‌کنند به او نقشى زنانه مى‌دهند. آیا این پسران به معناى حقیقى کلمه دگرباش هستند؟ و یا انتخاب کور و ظالمانه محیط زیست آن‌ها را به چنین سرنوشتى مى‌کشاند؟

اما به هر حال روشن است که اغلب از این پسران در کشتى‌‌ها به عنوان جاشو استفاده مى‌شده تا در سفرهاى دریایى به دور دست هم یار ملوانان و هم کارگر آن‌ها باشند. در فیلم‌هاى انگلیسى نیز که دیده‌ام این مسأله، یعنى حضور امردان در میان ملوانان به خوبى به چشم مى‌خورد.

اما فقط در سفرهاى دریایى نیست که ما به حضور این موجودات برخورد مى‌کنیم، بلکه بى‌شک ناهموارى‌هاى راه جاده ابریشم نیز با گام‌هاى این امردان هموار شده است. این را هم مى‌دانیم که در قدیم پسران را به شاگردى براى کار در پیشه‌هاى مختلف مى‌بردند. شک نیست که از بسیارى از آن‌ها سوء استفاده جنسى نیز مى‌شده است.

مى‌خواهم مطلب را کمى گسترده‌تر کنم و ادعا کنم که تاریخ دوران پدرسالارى با اتحاد مرد و امرد شکل مى‌گیرد. حذف زن از میدان کار اجتماعى ممکن نبوده است مگر آن‌که جانشینى براى او در نظر گرفته مى‌شد و امرد کسى است که در نقش زن بازى کرده است.

مى‌دانیم که اغلب فیلسوفان معروف یونان که به اصطلاح تاریخ اندیشه غرب را ساخته‌اند همجنس‌گرا بوده‌اند. البته زنان نیز نقش اندکى در مقام زاینده و بیگارى کننده در خانه‌ها برعهده داشته‌اند. احتیاطاً بخش اعظم اختراعات و اکتشافات جهان به وسیله مردان و امردان انجام شده است.

این اتحادى است که به نظر من گرچه جنبه‌هاى مثبت فراوانى داشته اما جنبه تخریبى آن نیز بسیار بالاست. بسا اگر زنان در مقام خود مى‌توانستند نقش ببازند بسیارى از جنگ‌ها رخ نمى‌داد. زن به طور کلى نقشى نهى کننده دارد.

چه بسا که اگر زنان در هنگام کشف و اختراع در کنار مردان قرار مى‌گرفتند نسبت ضرر و زیان کمتر بود، چون زنان همیشه مى‌توانند در لحظه مقتضى بگویند نه! و یا دست نگه دار! اما در اتحاد مرد و امرد حرکت دائم و رو به جلوست، چرا که این دو شخصیت هردو از یک جنم هستند میل طبیعى و خود به خودى آن‌ها متوجه حرکت رو به جلوست.

پس در طبیعت اختراعاتى که انجام مى‌شده و مى‌شود عامل بازدارنده زنانه بسیار کم نقش بازى کرده. جنبه هیجان‌انگیز آنچه به وجود آمده نیز آن‌قدر افسونگرانه بوده که زبان نکته‌گیران را بسته است.

مثلاً هم اکنون به نقش شگفت‌انگیز کامپیوتر بیندیشید. ماهواره‌ها سراسر کره ارض را فرا گرفته‌اند و کار ارتباط بسیار آسان شده، اما آیا کره زمین تحمل این همه دگردیسى را دارد؟ دقت کنید که نود و نه درصد کل اختراعات و اکتشافات جهان در همین صد و بیست سال اخیر به انجام رسیده، بى‌آن‌که در‌باره آن‌ها فکر و اندیشه‌اى صورت گرفته باشد.

به هر تقدیر این بحث ظریفى است که در آینده به مناسبت‌هاى دیگرى و با پختگى بیشترى درباره آن گفتمان خواهیم داشت. اما یک نکته مسلم است که امردان نقش بسیار مهم و کلیدى در شکل‌گیرى تاریخ داشته‌اند.

این نقشى است که تقریباً در سکوت محض و بدون سر و صداى زیاد بازى شده است. امردان در اغلب موارد حضورى پنهان بوده‌اند. آنان و یا در حقیقت نقش زنانه آن‌ها از چشم‌ها پنهان مانده است.

امرد دائم مجبور بوده نقابى داشته باشد و خود را پشت این نقاب پنهان کند. ممکن است از نظر برخى از دگرباشان ایران اصطلاح امرد مطبوع نباشد، اما به نظر من این اصطلاح بسیار خوب موقعیت این نوع شخصیت‌ها را روشن مى‌کند.

امروز ما در مقطعى هستیم که باید تکلیف همه در قبال یکدیگر روشن شود. نقش بازى کردن و خود را یک دیگرى نشان دادن به صلاح جامعه نیست. جامعه باید حد تحمل خود را بالا برده و تمامى گروه‌هایى را که در متن ان حضور دارند بپذیرد.

بدون شک ضرورتى باعث به وجود آمدن امرد مى‌شود. مى‌دانیم که بخش قابل تأملى از دگرباشان باور دارند که از نظر ژنتیکى داراى خصایصى هستند که آن‌ها را از نوع مرد یا زن مجزا مى‌کند. اگر چنین است که احتیاطاً چنین نیز هست آنان نیز حق طبیعى و مسلمى براى حضور در جامعه دارند.

یک همجنس‌گرا در مقاله‌اى در ندا مى‌نویسد: همجنس‌گرایى امرى است که در همه جوامع، چه دینى و چه لاییک وجود دارد. برخى از جوامع این امر را پذیرفته و دیدگاهى عادى نسبت به این مسأله دارند اما در برخى جوامع مانند ایران نه تنها چنین دیدگاهى وجود ندارد بلکه برخى از مردم و حتى برخى از همجنس‌گرایان...

در اینجا مقاله به صفحه بعد منتقل شده و من فقط یک صفحه را چاپ کردم. مى‌توان حدس زد که این برخى همجنس‌گرایان همانند کاسه داغ‌تر از آش علیه همجنس‌گرایان به پا مى‌خیزند و آن‌ها را تخطئه مى‌کنند.

بدون شک جامعه ایران باید بیاموزد که شمارى از مردم اعم از زن و مرد وابسته به اقلیتى همجنس‌گرا هستند. آن‌ها باید امکان زندگى آزادانه داشته باشند. البته تا آنجا که من مى‌دانم و در چند فیلم دیده‌ام، همجنس‌گرایى مشروط بر آن‌که منجر به عمل جراحى شود در ایران پذیرفته است.

یعنى باید فیلمى بازى شود تا این مسأله جا بیفتد. دولت ایران باید روشن کند که تا پیش از رشد جراحى همجنس‌گرایان ایران چکار مى‌کرده‌اند؟ آنان همیشه در متن جامعه حضور داشته‌اند منتهى طبق معمول باید حضور خود را انکار مى‌کرده‌اند.

بسیارى از دگرباشان میل ندارند جراحى کنند که عمل بسیار خطرناکى نیز هست. یک همجنس‌گراى بلژیکى به من گفت که میل دارد به همان شکل که هست، یعنى یک مرد در جامعه حضور داشته باشد و براى خود شوهرى انتخاب کند. او یک شوهر نیز داشت و با علاقه‌مندى از او حرف مى‌زد.

من باز در این باره و به مناسبت‌هاى دیگر گفتار خواهم داشت. در اینجا پیشنهاد مى‌کنم افراد به صورت گسترده وارد میدان بحث شده و نظریات خود را صریحاً بنویسند تا ببینیم آیا مى‌توانیم راه حلى براى دگرباشان، یعنى همجنس‌گرایان ایرانى پیدا کنیم. چون در بحث است که مى‌توان براى مسایل و مشکلات راه حل یافت. اگر سکوت کنیم و مسایل را به حال خودشان بگذاریم هرگز مشکلات حل نخواهد شد.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

احتراماً بحث امردان و سوء استفاده جنسی از پسران جوان از بحث همجنس گرایی متمایز است و ربط نزدیکی به هم دیگر ندارند، جز اینکه در هر دو رابطه ی جنسی بین دو همجنس برقرار می شود.
البته خانم پارسی پور به سیاق معمول شان گاه جانب حزم را رعایت نمی کنند و گزاره هایی بیش از حد تعمیم داده شده به کار می برند، مثل این که "اغلب" فیلسوفان یونانی امردباز بوده اند و غیره. به نظرم باید این سیاق نوشته های ایشان را دیگر به عنوان سبک کاری ایشان بپذیریم و مفروض بیانگاریم.

-- مهدی ، Apr 11, 2009

شکی نیست که همجنسگرایان هم حق حیات و حضور در متن اجتماع را دارند. اما راه حل عاجلی برای حل مشکلات آنها در ایران نیست. جامعه ما باید در خیلی از جنبه ها تغییرات فاحشی بکند تا نوبت به اصلاح نگاه به همجنس گرایی هم برسد.
جسارت من را ببخشید اما گمان می کنم در مملکتی که هنوز مساله حجاب زنان حل نشده صحبت از فعالیت در مورد راه حل برای دگرباشان ایرانی کمی مضحک است!

-- نیکزاد ، Apr 11, 2009

The gay male world today is characterized by seductive beauty, artful creativity, flamboyant sexuality, and, encouragingly, unprecedented acceptability in society. Yet despite the progress of the past century gay men still find themselves asking “are we really better off?”

The journey of all gay men can be arranged in three distinct stages to emotional well being for gay men.
1. overwhelmed by shame
2. compensating for shame
3. discovering authenticity

-- بدون نام ، Apr 11, 2009

به عنوان یک همجنسگرا با نظر اقای مهدی کاملا موافقم . فکر میکنم لزوما رابطه جنسی کسی راهمجنسگرا یادو جنسگرا نمی کند . فکر میکنم گناه این گونه نظرات بعهده همجنسگرایان ایرانی است که حتی در میان روشنفکران نتوانسته اند مبانی نظری مرتبط با همجنسگرایی Queer Theory را تبیین کنند. فکر میکنم ما نیاز داریم که گروهی از روشنفکران ایرانی که همجنسگرا هم هستند از پستو بیرون امده و اگاهی در این مورد را افزایش دهند . ضمنا از خانم پارسی پور تشکر میکنم که این موضوع را در چهارچوب یک بحث جدی مطرح کرده اند.

-- بدون نام ، Apr 11, 2009

نكات مختلفي در مطلب خانم پارسي وجود دارد. به نظر من ديدگاه ايشان در مورد دگرباشان هنوز سايه نگاه هاي قديمي بر اين موضوع را دربطن خود دارد. چيزي كه پس از تغيير جسميت در بر خورد با زتها ديدم و برايم جالب هم بود اين بود كه زتها به هيچ وجه نمي توانند اين مسئله كه فردي با كالبد جسماني مردانه كه البته مي تواند با ظرافتهاي زنانه هم همراه باشد متولد شده باشد اما در تصورات و روياها و در ذهن خود تنها تصوير يك زن را از خود داشته باشد را درك كنند. به نظر زنها حتي زني كه عادت ماهيانه نمي شود و يا بچه دار نمي شود نروك يا مرد صفت خوانده شده ويك
زن كامل محسوب نمي شود.براي بسياري از زنها پذيرش فردي كه خود را يك مرد ميداند كه خواهان ارتباط با مرد ديگريست بسيار آسانترو مقبول تر از مرديست كه خود را يك زن مي داند
در بعضي از فيلمهاي آمريكايي چنين مسئله اي به وضوح ديده مي شود در سكس اند سيتي سارا پاركر هنرپيشه نقش اول يك دوست گي دارد كه بااو احساس راحتي ميكند و با او درد دل مي كند.شايد زياد به اين مسئله فكر كرده باشم كه چرا زنهاي حالا بگيريم غربي با گي ها راحتترند تا با ترنسها
شايد يكي از جوابها اين باشد كه وقتي يك گي مرد بودن خود را مي پذيرد در اين حالت ديگر يك زن در نا خود آگاهش به چشم يك رقيب عشقي براي تصاحب مردان به او نگاه نمي كند و در واقع يك نوع امنيت رواني در خود احساس ميكند كه حد وحدود وخطوطي كه باعث جدايي مردان و زنان از يكديگر است توسط يك گي پذيرفته شده اما يك ترنس
اين خطوط را نمي پذيرد و مي گويد احساسات من نسبت به يك مرد كاملا شبيه احساسات زنان است و در اينجاست كه اين مسئله
تبديل به يك چالش مي شود البته خبر خوش براي زنان اينست كه تنها سه در صد از دگرباشان ترني هستند و گي ها و لزبين ها اكثريت دگر باشان را تشكيل مي دهند
در ضمن مثلا دوست پسري كه داشته ام
به من مي گفت :اگر اين حس را به من مي دادي كه با يك مذكر ارتباط بر قرار كرده ام محال بود كه حس چنين ارتباط عاشقانه اي را بتوانم احساس كنم.

-- جنس سوم ، Apr 11, 2009

بابا این "گفتمان" یعنی discource نه گفتگو (dialogue با هم گفتمان کردن بی معناست

-- محمود ، Apr 11, 2009

این که بعضی از فیلسوفان یونانی همجنس-گرا بوده اند امر کاملاً اثبات شده ای نیست هر چند مسلماً در میان آنان همجنس-گرایانی وجود داشته اند. متاسفانه این همان اشتباهی است که در مورد شخصیتهایی همچون حافظ یا مولانا در ایران، یا داوینچی در ایتالیا و مانند آنها در همه جای دنیا به ویژه در دوران قدیم نیز شده است.

بسیاری از این هنرمندان یا متفکران، اعم از مرد یا زن در حقیقت افرادی "غیر-جنسی" (asexual) بوده اند که به غلط به همجنس-گرا معروف شده اند چون بیشتر با همجنسان خود "معاشرت" می کرده اند نه آنکه حتماً با آنان رابطه جنسی هم داشته اند هر چند دوستی هایشان با بعضی از نزدیکان خود اغلب حالتی عاشقانه، روحانی یا عرفانی (افلاطونی) اما غیر جسمی داشته است.

از آن مهمتر، حتی در کشورهایی با فرهنگ "پیشرفته" و آزاد، این موضوع است که در صد عمده ای از همجنس-گرایان از نوع "حقیقی" یا درست تر بگوییم، از نوع "طبیعی" آن نیستند و اصلاً "همجنس-گرای مادرزاد" به دنیا آمده نیامده اند. شرایط تربیتی و اجتماعی و مانند آن در همجنس-گرا شدن این افراد نقش بسیار عمده ای دارد و اگر قرار باشد کار درستی برای این افراد و کل یک جامعه انجام شود به نظر من باید از همین دریچه و زاویه باشد تا بلکه از "منحرف" شدن این افراد پیشگیری شود و در مسیر طبیعی خود از نظر گرایشهای جنسی بیفتند. به همان نسبت، مسلماً باید آزادی کافی برای همجنس-گراها یا حتی "دو جنس-گراها" و "دیگرباشان مادرزاد و طبیعی" از هر نوع آن نیز فراهم شود تا جامعه از نظر جنسی در مسیر سالم تری قرار گیرد و گرنه بیشتر جوامع بشری تا ابد در نابهنجار خود باقی خواهند ماند.

-- foxy ، Apr 12, 2009

صحبت درباره انواع حقوق انسانی و حتی حقوق حیوانات از هیچ اولویت بندی تبعیت نمیکند و مضحک نیست.

-- فرهت ، Apr 12, 2009

در جامعه اي كه زنان از حقوق اوليه برخوردار نيستند و قشر وسيعي از زنان و كودكان ايران هنوز از حقوق اوليه خود برخوردار نيستند چگونه مي توان به حقوق همجنسگرايان پرداخت.ضمناُ همجنسگرا با پسر نوجواني كه مورد تجاوز قرار ميگيرد فرق دارد چرا كه اولي با طيب خاطر ولي دومي با زور به اينكار واداشته مي شود.

-- مريم ، Apr 12, 2009

اَمَرد نه، بلکه «اَمرَد» amrad. قبلاً هم این اشتباه در تلفظ را از شما شنیده ایم.

-- ملا نقطی ، Apr 12, 2009

نویسنده بهتر بود قبل از قلم فرسایی کمی مطالعه در این باب میکردند یا با چند همجنس گرا مشمرت می کردند . همجنس گرایی یک بیماری نیست که ادامه پیدا کند تا به تغییر جنسیت برسد. بحث و مقوله ترانسکشوالیتی چیز دیگری است. یک گی یا یک لزبین کاملن به جنسیت خود واقف و مشرف است و کوچک ترین مشکلی با آن ندارد> تنها دوست دارد که نیاز عاطی و سکسی اش را با همجنس اش ارضا کند. نمی دانم خانم نویسنده کجا ساکن هستند اما اگر پاریس هستند و تمایل دارند با هاشون در این زمینه مایلم صحبت کنم. باید وسواس بیشتری در اظهار نظر در این مقولات به خرج داد.

-- دامون ، Apr 12, 2009

البته جهان زنسالار احتمالی بعید است که جنگ نمی کرد و نمی کشت و اختراع نمی کرد و همجنسگرایی نداشت (که البته این مورد را در نبود مرد دست کم داشته است) پس برتری عقلی زنان را نشان نمی دهد. اگر زنان واقعا نقشی باز دارنده داشته و دارند که بهتر زنسالاری نیست چون یعنی امروز را در غارها می زیستیم! پس لبه تیز چنان قیاس مع الفارقی به سوی خود زنان برمی گردد که البته با دیگر تفکرات برتری جویانه زنان تفاوتی ندارد چون در آخر به خودشان برمی گردد.
اما مردان معمولا به جای ادعا عمل می کنند و اهل کارند نه توهم و اگر و شاید و ای کاش.
اما در باب همجنسگرایان و جامعه.
مگر در جامعه مردم این افراد را نمی شناسند و با القابی مناسب هالشان خطابشان نمی کنند که باید حق آزادی داشته باشند؟
مگر در جوامع به اصطلاح پذیرفته شده همجنسگرایی نیک شمرده شده یا برتر از دیگر مردمان شناخته شده که مردم ما بیایند و آن ها را در آغوش بگیرند؟
اگر منظور از آزادی ازدواجشان باشد که باید گفت دولت چنین حقی را نداشته و ندارد و نه این که به قول خانم سیمون دوبوار ازدواج دخالت بی جای دولت در زندگی خصوصی است؟ حالا آن ها بی قباله ی ازدواج با هم سر کنند. زندگی ای که به خاطر اهداف صرف شهوانی و برای عموما دوره ای کوتاه بین دو مرد یا زن شکل می گیرد دیگر قباله ازدواج برای چه می خواهد؟
اگر هم آزاده بیان کردن این مساله است که خب نهایتا آری شما هم آره! که چی؟ چی را می خواهید ثابت کنید؟
جوانان پاک سر مساله اقتصادی از ازدواج و زندگی عاشقانه مانده اند آن وقت شما که تنها به شهوت می اندیشید و به هر روی و با اولین هم اندیشتان آرامش می کنید می نالید؟

-- دانشجو ، Apr 12, 2009

آنچه خانم پارسي پور مي گويند مبتني بر يك سري برداشت هاست و هيچ كدام مبناي علمي ندارد ؛ اين نوع كارها پيش از آن كه روشنگر باشند مشوش كننده اند؛ اين است كه ما با خواندن مطلب ايشان چيزي در باره "امردها" و حقوق آن ها دستگيرمان نمي شود. از يك نويسنده انتظار مي رود هنگام نوشتن در باره يك موضوع به قدر كافي در باره آن پژوهش كند ،نه اين كه به سبك آل احمد در باره همه چيز ، آسمان ريسمان به هم ببافد.اگر بخواهم به سياق شهرنوش خانم حكم كنم بايد بگويم همين نوع حرف هاي بي مبنا ، نامستدل و بدون پشتوانه علمي مارا به اين روز انداخته است.

-- بدون نام ، Apr 12, 2009

با سلام خا نم پا رسى پور
به عنوا ن ايك همجنسگرا معتقدم كه لا زم است با اين مقو له با حسا سيت و اطلا عا ت بيشترى برخو رد شود. در را بطه با جرا حى تغير جنسيت با يد خدمتتون عرض كنم كه افرا دى كه مشمو ل شرا يط دا نسته ميشوند، از جنبه روان شناختى به عنو ان همجنسگرا درجه بندى نشده و تما ايلا ت و جهتگيريها شا ن از اين نظر به دگر جنسگرا ها (استريت) نز ديكتر است.
در را بطه با امردا ن لا زم ميدا نم كه بگويم به كمك پيشرفت شا يان تو جهى كه در علم پزشكى شده است، همجنسگر ائئ به هنگا م تو لد شخص با او متولد ميشود و اين طو ر نيست كه كا ملا در طو ل دو را ن زندگى شخص توسط محيط در او ايجا د شود. در نتيجه همجنسگر ائئ نا شى از تحميل عا دت ، محيط و شرا يط ،همجنسگر ائئ محصوب نشده بلكه ساز گارى موقتى و به ناچار فرد است براى بقا در شرايط تحميل شده به او.

همجنسگر ائئ حقيقى "انتخابى" نيست.و چه بسيار پسركان زيبا رو ئئ ،كه همجنس گرا نبوده و نيستند، در جوا نى قربا نى معصو ميت خو د شده و با هدف رفع نياز هاى جنسى ساير مردان مورد استفاده قرار گرفته ولى در سنين بزرگ سالى اقدام به تشكيل خانواده نموده و لحظه اى خود را همجنس گرا تصور ننموده اند

براى بسيارى چون من، كه تجربه زندگى در ايران، انگلستان و هم اكنون آمريكا را دارد، همجنسگرا ئئ فقط و فقط در طبييعت مر دانه، و نه زنانه آن، زيباست و مفهوم ميابد. در ايك رابطه همجنسگرا ئئ حقيقى دو مرد در قالب دو مرد ظاهر ميشوند و نه اينگونه كه ايكى نقش زن را بپذيرد و ديگرى مرد ماجرا باشد

در نظر من همجنسگرا ئئ ايك تمايز طبيعى است كه اين امكان را براى شخص فراهم ميكند كه با نگرشى متفاوت از ديگران به دنيا بنگرد. فرد همجنسگرا با عينكى متفاوت، كه احتمالا از ادراك بسيار زيادى برخوردار است، به دنيا نگاه ميكند. به قول اقا ى پارسى پور آن "ماسك تحميلى" فرد را به درك غم و رنج ساير مردم هدايت ميكند

متا سفانه همچنان در بسيار از كشورهاى اسلامى به دليل در دسترس نبودن زنان عده ايئ موقتا قربا نى ميشوند و اشتباها همجنسگرا انگا شته ميشوند
در پايان خواهشمندم كه چنانچه علاقمند به افزايش اطلاعاتتان در اين زمينه ميباشيد به تماشاى دو فيلم
"BROKEBACK MOUNTAIN" و "MILK" بنشينيد.

كتاب "THE VELVET RAGE" اثر "ALAN DOWNS" را هم بسيار پيشنهاد ميكنم.

من هميشه نوشته هاى شما را ميخوانم و بسيار بسيار تحسينتان ميكنم. اميدوارم در راهتان پايدار و استوار باشيد

-- کاوه-میامی ، Apr 12, 2009

خانم پارسی پور
قبول کنید که در مورد آنچه به آن پرداخته اید چیزهای زیادی هست که درست آن را نمی شناسید.
واژه دگرباش معادلی برای کوییر در انگلیسی است که شامل گروه های جنسی اعم از همجنس گرا و دگرجنس گرایان می شود. مسئله در مورد کوییر ها تفاوت شیوه های زندگی جنسی است که این اقلیت ها تنها همجنس گرای نیستند. در مورد این واژه می توانید در میان اثار علمی موجود یا دایره المعارف ها مطالبی بیابید.
دوم اینکه همجنس گرایی در تاریخ تفاوت های را شاهد بوده است. امرد ها تنها ناشی از نیاز به جاشو پیدا نشده اند. تاریخ غلامان و پسرهایی که خرید و فروش می شده اند را بهتر است فراتر از ایران در تاریخ باستان یونان مصر و سایر تمدن های کهن ببنید. پیشنهاد می کنم برای افزایش دانش خود به تاریخ حنسیت فوکو فصل اروتیک مراجعه کنید. همجنس گرایی بنابراین این مطالعات کاملا مفهومی مدرن است که ناشی از زندگی مدنی جدید است که در آن فرد می تواند در چارچوب مدل تولید مثلی هویتش را تعریف نکند و در عوض گزینه های فراروانی را در پیش دارد که کوییر ها نمونه ای از این بازار جدید زندگی جنسی اند.
نکته بعدی اینکه هرچند تفاوت های بیولوژیکی مانند توانایی همجنس گرایان در استفاده از دو سمت مغر وجود دارد( امتیازی که موجب موفقیت آنها می شود) اما این به معنی آن نیست که همجنس گرایی را به بیولوژی ختم کنیم. جالب اینکه خود شما در بخشی از مقاله تان شرایط اجتماعی دنیای قدیم را برای پدید آمدن امرد ها برشمردید.
نکته بعدی برای شما که تجربه اندکی از زندگی و اشکال کوییر بودن دارید این که همجنس گرای نمی خواهد تغییر جنسیت دهد بلکه ترانسکوال ها این تمایل را دارند.
نکته آخر اینکه جای بحث از رهایی همجنس گرایان یا کوییر ها را باید خود آنها نخست بیابند. شما چیزی را به آنها نمی توانید اعطا کنید. پس از آن نظرشان را با شما در میان خواهند گذاشت و از شما کمکش را خواهند خواست. تا پیش از آن باید شما دانشتان را از این مسئله توسعه دهید و آنها هم به نتیجه ای در مورد فعالیتشان برسند.
ازینکه به این مسئله( هر چند کژتاب) پرداختید متشکرم.

-- nima ، Apr 12, 2009

با خواندن کامنت های بالا، به عنوان خلاصه به این رسیدم که متن شما اصلاحات امرد، پسر مورد تجاوز جنسی قرار گرفته، ترنسکچوال، همیجنس باز، همجنس گرا، دگرباش، و چندتا کلمه ی دیگر را از هم تفکیک نکرده و به همین دلیل دچار اشتباه شده. مثال جراحی به نظرم خنده دار بود، چون همجنس گراها ربطی به جراحی ندارند! دولت هم آن را اعدام می کند، نه جراحی!
در عین حال برای من جالب است که در کانادا لزبین ها به اندازه گی ها مورد تنفر نیستند!

-- Sina ، Apr 12, 2009

گویا خانم پارسی پور در این گفتمان تفاوت ترانس سکسوالیسم و همجنسگرایی را لحاظ نکرده اند.ایندو از نگاه ترمینولوژی پزشکی مفاهیم مجزایی هستند.انتظار میرود پیش از هر راه حل برای مساله ی همجنسگرایی و توصیه و نسخه پیچی, از منظر علمی بررسی و کنکاش انجام شود.

-- شهریار ، Apr 12, 2009

هم مطلب را شنیدم و هم نظرات را خواندم.
به نظر من بسیار کار خوب و به نوبه ی خودتون به جایی انجام دادید که در این رابطه برنامه ای رو اختصاص دادید.
از دید من یکی از بهترین روش ها برای از بین بردن تابوها به طور کلی و به خصوص شکستن تابوهای احمقانه در هر جامعه ای، که خود این شکستن پلی است به سمت جامعه ای بهتر رفتن، همین صحبت کردن بسیار در مورد اون موضوع یا هر چیزی است که تابو شده. هر چقدر ما بیشتر و بیشتر تابوها رو به بحث بگذاریم و هر چقدر افراد بیشتری در موردش بگویند و بشنوند_ البته نه صحبتی که تکید بر بدی موضوع کند، که خود عارضه ای دیگر ایجاد خواهد کرد_ این برای از بین بردن قبه موضوع حالا به غلط قبیه شده باشه یا به درست، کمک رسان است.
موضوع دیگر در مورد این تابو خاص، این است که نظرات کارشناسی و شناساندن افرادی به عنوان همجنس گرایان واقعی_با احساسات و رفتارهای کاملا طبیعی این قشر _ نه یک فرد منظور نیست، منظورم آشنایی دیگران با این افراد به عنوان یک انسان با روحیات و نیازی انسانی، برای دیگران مفید است. اگر مردم درک کنند و بشناسند که این دسته از همنوعانشان مانند سایرین نیازها و احساسات نرمالی دارند و بتوانند با همان خصوصیت خاصشون به چشم یک انسان عادی به اونها نگاه کنند، پذیرش و درکشون از این افراد تغییر می کند و نگاه جامعه در طی زمان دگرگون خواهد شد.
در مورد اینکه دوستان خرده گرفتند بر شما که چرا مسائل را درهم کردید، از دید من درست است که شما به طور تخصصی در این باره اطلاعاتی نداشتید و از همه ی چیزهایی که در آن حرفی از رابطه ی دو مرد بوده، در این برنامه مطرح کردید ولی این دلیل نمی شود که دوستان اینطور شما را مورد انتقاد قرار بدهند، شما به عنوان یک نویسنده و نه متخصص این زمینه دارید برنامه تهیه می کنید پس این وظیفه ی شنونده است که باید از جایگاه گوینده درک درستی داشته باشه و در همان حد حرف هاش رو تحلیل کنه. اگر فردا شما بیایید و در مورد مثلا بیماری مغزی راه حل ارائه بدهید این ابلهانه است کسی بیاید بگوید چون شما گفتید درمانش این است، ما چنین کردیم و مریضمان مرد! باید از آن شنونده پرسید آیا این خانم نویسنده ادعای طبابت کرده بود که شما بر مبنای حرف ایشان عمل کردید!؟ من هرگز در این برنامه نشنیدم شما در این مورد ادعای تخصص کرده باشید، تنها به عنوان یک نویسنده دیدگاه های خود را بیان داشتید، صرف اینکه کسی در یک رسانه برنامه ای تهیه کند، دلیل بر چنین برداشته هایی نباید بشود، مگر آنکه طرف ادعایی در آن زمینه داشته باشد.
دیگر اینکه، اگر زنان و کودکان در جامعه ی ایران حقوقشان دچار مشکل است این دلیل نمی شود که برای حل دیگر مشکلات دست روی دست گذاشته شود تا اول مشکلات آنان حل شود بعد به بخش های بعدی برویم، همه ی مشکلات را می شود موازی مد نظر قرار داد و هر کس در حیطه ای دست به کار شود.
در آخر اگر همه ی این ها را گفتم و کسی تصور کند من همجنس گرا هستم به این دلیل از این موضوع دفاع کرده ام، باید عرض کنم خیر من خود یک زن عادی هستم که در زمینه تساوی حقوق زنان و کودکان فعالیت کرده ام ولی به طور کلی از دیدگاه من جامعه ی ما _و البته همه جوامع حالا اینجا بحث بر سر جامعه ی خودمان است_ نیاز به ارتقا سطح دانش و آگاهی اکثریت مردم دارد تا در تمامی زمینه ها کم کم پیشرفت کنیم و به جامعه ی ارزشمند و پیشرفته تبدیل شویم که تمامی افراد جامعه در آن احساس امنیت و رضایت داشته باشند.
برای دستیابی به جامعه ای با مردمانی روشن و فهیم راهی طولانی و سنگلاخی در پیش است که هر چقدر روشنفکران و آگاهان بیشتر زحمت بکشند، زودتر به مقصود دست پیدا می کنیم، به نظر برای ما چنین جامعه ای دوررس است، اما امید که فرزندانمان در جامعه ای سلامت تر و فهیم تر خوشبخت زندگی کنند، کاری که مادران و پدرانمان برای ما نکردند، ما برای نسل بعدمان بکوشیم.
سپاس گزارم

-- شهرزاد ، Apr 12, 2009

به نظر من بيشتر كژتابي ها ناشي از بد تعريف شدن مفاهيم است. ما "همجنسبازي" داريم و "همجنسگرايي". همجنسبازي رابطه بين دو هم جنس است و اين رابطه مي تواند بر مبناي نظام جنسي فرد (sexual orientation) او نباشد. چه بسا هم جنسگراياني كه بر اثر فشار جامعه يا خانواده تن به رابطه با غير همجنس خود داده اند اما اين عمل آنها را غير همجنس خواه نخواهد كرد و بالعكس آن را هم داريم نظير بعضي موارد ذكر شده در سخنان شما.

-- eX ، Apr 13, 2009

با سپاسگرازی از شهرزاد،
از ملا نقطی تشکر می کنم. واقعیت این که می دانستم این واژه Amrad است و نه Amardو اما باز اشتباه کردم. دلیل اشتباه شاید هماهنگی کلامی واژه دوم است با واژه مرد.

-- شهرنوش پارسی پور ، Apr 13, 2009

خانوم پارسی پور
نیازی نیست من یا شما وقتی از همجنسگرایان سخن می گوییم دایم جانماز آب بکشیم که «آره البته ما که نیستیم ولی اینطوریه...». این توهینی به همجنس گراهاست. ترس شما ازینکه کسی خدای نکرده خدای نگرده فکر کنه شما همجنس گرای هستید واسه چیه؟ این ترس همونی نیست که قرار از بین بره؟ شما که خودتون کلی هراسناکید! از چی می ترسید؟ چرا باید بترسید جز هموفوبیایی که شما هم دارید.

-- nima ، Apr 15, 2009

خانم پارسی پور، به هرحال من نسبت به شما نه سن و سالی دارم نه تجربه ای. فقط این تذکر را دادم تا خانم پارسی پورِ عزیزِ ما به خاطر یک تلفظ نادرستِ سهوی اسباب دست آدم های بیکار و بی چاک دهن نشود. می دانید که بعضی ها هستند که فقط برای فحش دادن کامنت می گذارند. ما جوان ها بدجوری عجول هستیم؛ فقط امیدوارم که این عجول بودن با بی ادبی همراه نشود. کاش این رادیو زمانه سیستمِ کامنتِ پنهان هم راه بیندازد تا آدم در این جور موارد شأنِ شما بزرگترها را نگه دارد. ارادتمند؛ مجتبی ذوقی؛ ملا نقطیِ سابق.

-- مجتبی ذوقی ، Apr 15, 2009

خانم پارسی پور گرامی از توجه اتون سپاس گزارم. وظیفه ی خودم دیدم که در این باره نظرم رو به این شکل بنویسم.
من تصور می کنم جناب nima با این کامنتی آخری که گذاشتند اصولا روی سخنش با من و اینکه نوشتم همجنسگرا نیستم بوده؛ خدمت شما بگم که اینجا کسی من رو نمی شناسد که به قول شما بخواهم "جا نماز آب بکشم!" اگر به گرایش یا عدم گرایش خودم اشاره کردم به این دلیل بوده که خواننده های مخالف احتمالی بدانند اگر من جزوه طرفداران این قشر از جامعه هستم برای این نیست که سنگ خودم رو به سینه می زنم, وگرنه اینکه آدم برای منافع شخصی خودش کلامی رو بیان کند کار بزرگی نکرده؛ ارزش در این است که هر یک از ما از حقوق به حقه ی دیگران که شاهد پایمال شدنش هستیم، در حد توانمون در دفاع بکوشیم.
به امید بالا رفتن سطح فکری جامعه امون.

-- شهرزاد ، Apr 19, 2009

Another Persian habit of ours... we always have to say something, we always have to judge... straights judging gays, out-of-closet gays judging those in the closet, "khoda parastan" judging "mey parastan",.... cant we just stay silent and listen to the mother nature sing her song... cant we just enjoy our own lives and leave that of others to themselves???

-- بدون نام ، Apr 20, 2009

با سلام و احترام به خانم پارسی پور و تشکر از اینکه این مسئله رو به بحث گذاشتید ولی فکر نمی کنم در این مورد آنقدر عجله ای بود که قبلش کمی مطالعه می کردیدویا با یک روانشناس گفتگو میکردید و یا حداقل صفحه دوم مطلبی که بهش اشاره کردید رو هم چاپ می کردید و یا خیلی چیز های دیگر که اگر انجام می شد بحث از جای بهتری آغاز می شد.
دوستان اشاره های بسیار بجایی کردند در مورد تفکیک امرد با همجنسگرا و همجنسگرا با ترنسها و مسئله تغییر جنسیت.
مسئله تغییر جنسیت نقاب را از چهره بر نمیدارد که بپرسیم قبلش آنان چه می کردند این جراهی خود به نوبه ای البته برای بعضی ها نقابیست.
همجنسگرا کسی است که بخواهد با همجنس خود به آرامش روحی جسمی و جنسی برسد بدون اینکه بخواهد تن به تغییر جنسیت دهد لااقل من به عنوان یک همجنسگرا که دوستان بسیاری هم دارم که در همه این مورد صدق میکند این طور میدانم.
اینگونه آغاز کردن بحث به نظر من به هموفوبیا و تابو ها دامن میزند البته دوستان تا جائی مسئله رو باز کردند که این اتفاق کمتر بیفتد ولی جوانان دگرباشی هستند که شهرت و نام و موقعیت و صدای گیرای شما درونشان تاثیر میگذارد و به بی راهه می روند.
این گونه بحث ها تابو شکستن ها حساسیت خیلی زیادی لازم دارند.
به نظر من بیشتر مشکل ما همجنسگرا ها با جامه است البته که دولت ما رو اعدام میکند ولی قبل از اینکه بدست دولت اعدام بشیم جامعه ما رو به جایی می رسونه که خودمون خودمونو بکشیم.همانطور که در صد خودکشی دگرباشان بیشتر از اعدام آنهاست.

-- یاور ، Apr 21, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)