تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره شماره ١٢۳

زندانی تهران

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

زندانى تهران، نوشته مارینا نعمت یکى از قابل تامل‌ترین کتاب‌هائى‌ست که درباره زندان‌هاى جمهورى اسلامى نوشته شده است. ‌این کتاب که به زبان انگلیسى و در کانادا به چاپ رسیده، شرح ازدواج ناخواسته و اجبارى مارینا نعمت با بازجوى اوست.

Download it Here!

نویسنده موفق شده است با نوشتن کتابى ساده و بدون مبالغه و اغراق‌گوئى، شرایط پیچیده، ترسناک و ماقبل تاریخى زندان‌هاى جمهورى اسلامى را به رشته نگارش درآورد.‌ در تمام سال‌هائى که از عمر جمهورى اسلامى مى‌گذرد و مى‌دانیم که با شکنجه و زندان و کشتار توام بوده، این بحث همیشه وجود داشته که آیا دختران و زنان زندانى در جمهورى اسلامى مورد تجاوز قرار گرفته‌اند یا نه.

در دوران سال‌هاى سیاه دهه شصت،شایعه‌اى قوى وجود داشت که دختران زندانى پیش از سپرده شدن به جوخه اعدام مورد تجاوز قرار مى‌گیرند، زیرا که به روایتى دختر باکره پس از مرگ به بهشت مى‌رود، و برمبناى روایتى دیگر اگر دخترى باکره به زیر خاک برود، مرد جوانى را به دنبال خود به زیر خاک خواهد کشید.

تا پیش از چاپ کتاب مارینا نعمت، اثبات این‌که دختران در زندان مورد تجاوز قرار گرفته‌اند به سختى ممکن مى‌شد. ‌اما به همراه کتاب ماریناست که متوجه مى‌شویم این کار شدنى بوده است. ‌

مارینا در سن هفده سالگى روانه زندان مى‌شود. ‌او که متولد سال ١٣۴۴ است در مقطع سال ١٣۶١ دستگیر مى‌شود. ‌دلیل دستگیرى او گزارش مدیر دبیرستان آن‌هاست. ‌مارینا گویا در مقطعى به دلیل اعتراض به معلم خود از کلاس اخراج شده، و ناگهان بخش اعظم دانش‌آموزان به همراه او از کلاس خارج شده‌اند.

روشن است که این دانش آموز سرتق باید تنبیه شود، و روشن است که تنبیه این دانش آموز در جمهورى اسلامى و در سال بحرانى ١٣۶١ نمى‌تواند کمتر از مجازات مرگ باشد. ‌

البته مارینا به صراحت روشن نمى‌کند که او و دوستانش چکار کرده بودند که باید اعدام مى‌شدند، اما در متن مى‌خوانیم که چند نفر از دوستان او به جوخه آتش سپرده شده‌اند. ‌مارینا اما شلاق فراوانى خورده است و کف پایش باد کرده است.

او در جایى از داستان زمانى به خود مى‌آید که در سلول است و بازجوى او، على موسوى در کنارش نشسته است. ‌على موسوى براى او روشن مى کند که محکوم به مرگ بوده، اما با مساعى او که به نزد خمینى رفته، حکم مرگ او به زندان ابد تغییر یافته است. ‌هنگامى که مارینا به بند باز مى‌گردد، دوستانش را چار وحشت مى‌کند، چرا که روى پیشانى او نامش را نوشته بودند تا جسدش با جسد زندانى دیگرى اشتباه نشود.


تصویر روی جلد کتاب «زندانی تهران»

بازجو اما پس از مدتى موى دماغ مارینا مى‌شود تا با او ازدواج کرده و از مرگ و زندان رهائى یابد. ‌این کار اما به سادگى میسر نیست. ‌مارینا باید از مذهب مسیحى دست کشیده و مسلمان شود‌ که مى‌شود.

تمامى آن‌چه‌ به نوشته آمد، بخشى از پلات کتاب مارینا نعمت را تشکیل مى‌دهد. دانستن این‌که ترس و وحشت چگونه مى‌تواند شخصیت یک انسان را تا این حد خرد کند که او دست از مذهب آباء و اجدادى‌اش بکشد و به عقد بازجوى دیگر آزار خود درآید، انسان را بسیار متاثر مى‌کند. ‌

جنبش دانش‌آموزى و دانشجوئى ایران در دهه آغازین جمهورى اسلامى به نحوى درنده‌خویانه سرکوب شد. صدها جوان برومند ایرانى پس از تحمل شکنجه‌هاى ترسناک، به جوخه‌هاى اعدام سپرده شدند. ‌کمتر در تاریخ دیده شده که ملتى سرگل‌هاى کشور خود را به دست جلاد بسپارد. ‌

در آمارهایى که خود من در زندان گرفتم، بیشترین دانش‌آموزان دستگیر شده، شاگرد اول‌هاى کلاس‌هاى خود بودند. ‌مساله اما به کشتن و شکنجه زندانیان ختم نمى شود، بلکه بعدها جمهورى اسلامى شکنجه‌گاهى دائمى براى این زندانیان فراهم مى‌آورد. ‌

جنونى که منجر به کشتار زندانیان شده بود اینک جهت عوض کرد. ‌زندانبان که وحشیانه کشته بود، اینک باید ثابت مى‌کرد که حق با او بوده است. ‌پس زندانى باید به شکل و شمایل زندانبان درآید تا جنون خود‌برتر‌بینى زندانبان تسکین پیدا کند.

این در رفتار على موسوى، بازجوى مارینا به خوبى منعکس است. ‌این مرد مومن و معتقد که بارها افراد را شکنجه کرده و در کشتن آن‌ها نقش بازى کرده و حتى گلوله خلاص زده‌، حالا عاشق ماریناى مسیحى است. ‌

على موسوى چند چیز را مى‌داند: نخست این که مارینا مسیحى‌ست و مسیحى مومنى‌ست و به مذهب خود دلبسته است. ‌دوم اما این‌که او مى‌داند مارینا مرد دیگرى را دوست دارد. ‌اما مرد مومن که باور ندارد زنان عقل درست و حسابى داشته باشن،د بهائى براى این واقعیت‌ها قائل نیست.‌ او باید به عشقش برسد و تا آن‌جائى که متوجه شدم، احتیاطاً صحنه اعدام مارینا نیز مصنوعى بوده است.

از نظر من عمل مارینا، یعنى پذیرش پیشنهاد ازدواج و حتى پذیرش تغییر مذهب، گرچه رفتارى ضد‌قهرمانى ست، اما قابل درک به نظر مى‌رسد. ‌دخترى مسیحى و نیمه‌روس در وسط دعواى دو گروه مسلمان و چند گروه کمونیست گیر کرده است.


مارینا نعمت، نویسنده کتاب «زندانی تهران»

عقل سلیم فاقد حس قهرمانى مى‌گوید تا مى‌توانى جاخالى بده، نشد بپذیر تا لحظه‌اى براى فرار پیدا کنى، چون به راستى احترام گذاشتن به موجوداتى که تا این حد بدوى و غیر‌معقول هستند، کار غلطى‌ست.

در حقیقت همان‌طور که یک مرد مى‌تواند بدون عاشق بودن و حساب و کتاب روشن با زنان هم‌خوابه شود، زنى که در خطر است نیز مى‌تواند عین این عمل را انجام دهد. گیرم که در چنین شرایطى «احساس معصومیت» قربانى شود. ‌پس ماریاى عاقل تن به این ازدواج مى‌دهد و على خرمرد رند که خانه مصادره‌اى را بالا کشیده، زن مسیحى مفت و مجانى هم گیر آورده در دامى مى‌افتد که خودش نیز نمى‌داند چه دام هولناکى ست.

‌او حالا مى‌خواهد به همسر زیبایش نشان بدهد که مرد جوانمردى ست، ودرست همین جاست که برگ مى خورد. ‌نامردانى که کشتن فرزندان مردم را جزو افتخارات خود مى‌دانند نمى‌توانند بگذارند که آقاى بازجو برود پى کارش و جیم بشود.

اسدالله لاجوردى و آیت‌الله گیلانى و اعوان و انصارشان تا گلو در خون غرق هستند. حال چگونه ممکن است به یکى از همپالکى‌هاى خود اجازه بدهند کوشش در نجات خود داشته باشد؟ ‌این طورى ست که على، جان خود را از دست مى‌دهد. ‌من کم و بیش باور دارم که تمامى قاتلان دست دوم اوین جان خود را از دست داده‌اند. ‌محال است امثال آیت‌الله گیلانى اجازه بدهند خبر جنایات‌شان بیش از حد لازم به بیرون درز کند.

اما در خواندن کتاب بود که من یک جا دچار حالت تهوع شدم. ‌منظورم صحنه‌اى ست که ماریاى مسیحى را مى‌نشانند تا او را مسلمان کنند. ‌من دفاعى از مسیحیت ندارم. ‌مى دانیم که انگیزیسیون در آغاز رنسانس جان هزاران تن را گرفته است. نازى‌ها نیز جنایات خود را پشت هاله‌اى مسیحى مى‌پوشاندند.

اما واقعیت این است که توقع انسان از مجموعه فرهنگى خودش بیشتر است. ‌آخر چگونه ممکن است جامعه‌اى به این حد از فساد رسیده باشد که مردم را به زور وادار به تغییر مذهب کند.

در خواندن کتاب متوجه مى‌شدم که یکى از دردناک‌ترین حالت‌هائى که ممکن است براى انسان پیدا شود حس «عدم معصومیت» است. ‌انسان از خود تصویرى متعالى در ذهن دارد. ‌انسان اغلب در ذهن خود معصوم است. ‌بخشى از معصومیت انسان تکیه بر فرهنگ، اعتقادات و ایمان انسان دارد. ‌انسان مسلمان یا مسیحى یا صاحب هر مذهب دیگرى با تکیه بر مذهب خود احساس معصومیت مى‌کند. ‌اینک اما دختر هفده ساله‌اى را وا مى‌دارند تا تمامى دلایل معصومیت خود را در معرض حراج بگذارد.

مارینا البته انسان خوش اقبالى‌ست. ‌در جهان مردى هست که او را دوست مى‌دارد و به همه آن چیزهائى که درباره عشقش مى‌گویند، بى‌اعتناست.‌ و این کتاب نکته دیگرى را نیز روشن مى‌کند. ‌این مرد و تا حدودى خود ماریا، دشمن را حقیر مى‌پندارند. ‌دشمن حضورى‌ست دوالپاوار که به دست و پاى آن‌ها پیچیده است. ‌بایدبا صبورى و متانت از شر آن راحت شد.

خواندن شرح حال مارینا نعمت را به همه توصیه مى‌کنم.‌ بدون شک نسخه فارسى آن نیز در بازار سیاه ایران موجود است.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA


در همین زمینه:
اوین خیالی در «زندانی تهران»
مارينا نِمت: «زندانی تهران» واقعيت محض است
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

به نظر من با اینکه کتاب حاوی نکاتی واقعی از شریط زندانهای جمهوری اسلامی است در کل داستان کاملا غیر واقعی و دروغ است بخصوص قسمت راجع به دستگیری و حکم اعدام کاملا دروغی و غلو به نظ ر می اید

-- Amir ، Feb 25, 2009

Mr. Amir:
I don't know if Ms. Nemat 's story is true; but why do you think it's not true?

-- Kamal ، Feb 26, 2009

کسانی که با خانم مارینا در یک زمان زندانی بوده اند و ایشان را بیاد دارند باید در مورد صداقت ایشان نظر بدهند. احتمالا هم دوره ای های خانم مارینا این کتاب را خوانده اند با این وجود هیچ کس در رد یا تأیید لااقل قسمتی از این خاطرات نظری نداده .این نکته کمی عجیب بنظر می آید.

-- سیما ، Feb 26, 2009

امیر: آره اینجوری بگید و وجدان خودتون رو راحت کنید.
از تصور اینکه دارم تو شهری زندگی می کنم که هواش اینقدر آلوده است، مشمئز می شم.

-- ن ، Feb 26, 2009

همانقدر که کتاب "حقیقت ساده "نوشته خانم منیره برادران واقعی به نظر می رسد کتاب خانم مارینا نعمت غیر واقعی و دروغپردازی به نظر می رسد.البته می توانست به عنوان یک رمان منتشر شود چون بیشتر خیالپردازی است .حالا تعجب من از خانم پارسی پور است

-- سارا وحدتی ، Feb 26, 2009

بر این کتاب خانم منیر برادران نقدی نوشته اند که در همین سایت رادیو زمانه آمده. ایشان هم کتاب را آمیزه ای از راست و دروغ می دانند. دستگیری به خاطر خروج دست جمعی از کلاس و گرفتن حکم اعدام؟

-- محمد ، Feb 26, 2009

باورم نمی شود که صرفا به خاطر اعتراض در مدرسه کسی محکوم به اعدام شود.

-- بدون نام ، Feb 26, 2009

مصاحبه این خانم درصدای آمریکا و کلا داستانی که ایشان نقل میکند 99% تخیلی به نظر میرسد. بهتراست کسانیکه با ایشان هم بند بوده اند دراین مورد نظربدهند.

-- بهنام ، Feb 26, 2009

من برای آقای امیر متاسفم که حتما باید تجربه همه مثل خودشان باشد، تا راست باشد. و یا کسی را خودشان دیده باشند که مثل مارینا با بازجویش ازدواج کرده باشد و ... تا باور کند چه می گذرد. این فقط خانم مارینا نبود که مجبور شد با بازجویش ازدواج کند. و این فقط همسر ایشان (بازجوی سابق) نبود که در اختلافات درونی و دو جناحی رژیم می بایست تصفیه شود. اگر سخته که چشمتون را باز کنید - لااقل آنقدر احترام برای خودتان قائل باشید که هر کس را بخاطر تجربه متفاوتش دروغگو و غلو کننده نبینید و نخوانید.
سال پیش هم تعدادی از زندانیان سابق گفتند که این کتاب یک داستان است و مارینا اصلا دستگیر نشده بوده. تا آنجا هم رفتند که تحقیقاتی هم انجام دادند. بعد چند تا از دوستان خودشان گفتند که با مارینا هم بند بودند، ولی نمی دانستند که بازجویش ازدواج کرده بود. تنها آن موقع بود که ادعایشان را مبنی بر دروغ بودن کتاب فراموش کردند! بحث هایی حول این کتاب سال پیش انجام شد که تنها یکی از آنها را در بالا می بینید! خوب است که به همه آن بحث ها لینک دهید.
ممنون

-- َفرود ، Feb 26, 2009

سلام
لطفاُ نظرات را درج بفرمائید.آیا شما در مورد این مطلب هیچ نظری دریافت نکرده اید؟

-- - ، Feb 26, 2009

خواهر نازنیتن و بانوی گرامی !
نوشته هایتان از سر دلسوزی است. حاصل پختگی در طول عمر نیز هست. من هم چون بسیاری ،می خوانمشان.
اما یک هشدار:
لطفا در همین مورد به نوشته های خانم منیره برادران و ایرج مصداقی هم نگاه کنید.
آنچه که من از این رمان دیدم، نسخه ای هالیودی از واقعیات آن زمان در اوین بوده است.
تا آنجا که فهمیده ام، در بیشتر جا ها نویسنده ، موضوعات مختلف را سمبل کرده و رد شده است.
این گزارش ، طبعا می توانسته بر روی خوانندگان متوسط الحال آمریکایی اثر "پول زایی" داشته باشد و اما نه برای ما که کمابیش دستی از دور بر آتش داشته ایم.

-- مخلص خانم پارسی پور نازنین ، Feb 26, 2009

این کتاب جعل‌نامه‌ای بیش نیست که با هدف درآمد تولید شده است. به علت واضح بودن دروغ‌هایی که در این کتاب آمده نویسنده به صلاح ندیده آن را به فارسی بنویسد یا انتشار دهد. اگر شما پیدا کردید به ما هم اطلاع دهید

-- بدون نام ، Feb 27, 2009

nemitawaned dorog basehd cun mosabe in baraye yeki az dostane man atefag oftad

-- mahtab ، Feb 27, 2009

آقا فکر نمی کنید این کتاب یک کمی قدیمی شده برای این جور بحث ها؟
بهتر بود دو سال پیش که تازه منشر شده بود خانم پارسی پور به معرفی آن می پرداختند.

-- بدون نام ، Feb 27, 2009

Den verkliga saningen i den Islamiska styret är betydligt värre, betydligt skrämmande än vad som står i Marina Nemat. En islamisk regering som stenar folk, som skär kropsdelar.. kan begå vilket brott som helst. En ung människa 16 år arresteras för att vågade protestera.

-- Farzin-R. ، Oct 16, 2009

خانوم پارسی پور شما به کجا تعلق دارید که یک کتابی که جعل تاربخ است بی مدرک و بی سند است و عاری از هویت افرادی که ادعا می شود را دفاع می کنید ؟ . این کتاب حربه ای برای پول در آوردن و نحات ج.ا و پوشاندن جنایت ج.ا است . خانوم پارسی شما جگونه مطالبی که به جوک شباهت دارد را باور می کنید . برای مثال بستهگان زبادی از بنده در زندان بودن در بازجویی چشم همه را می بسته اند . خانوم نعمت در همان روز اول چشمش باز است . زندان اوین را به غلط بیان می کند . راحت بیرون می رود ! ما توابهای قابل اعتماد رژیم را دیدیم که با اسکورت پاسدارها به مدارس می آمدند تا دوستان خود را لو بدهند و چقدر بچه های بیگناه ار این طریق اعدام می شوند. در سال 57 که ابشان ادعا می کند حجاب اجباری بوده ما خودم تا سال حدود 60 بدون روسری در مدرسه و دانشگاه بودیم.
مدرسه انوشیروان دادگر را من می شناسم تا سالها بعد ار انقلاب مدبر حزب اللهی و پاسدار نداشته. اصلا سپاه پاسداران در آن سال ها هنوز وجود نداشت .این کتاب را در خارح در کتابخانها به عنوان سند معتبر تاریخ ما گذاشتند و این توهین به شعور ما و تاریخ و اعتیار ماست تا این اراجیف را به حای تاریخ ما معرفی کنند . خانوم نعمت جمهوی اسلامی را نجات می دهد و تیلیغ اصلاح طلبی است . بازجو خوبه که اصلا وجود خارجی ندارد دقت کنید همان شکل خاتمی چی است و بده همان دسته راست جکومت که امروز با این دارند ما را بازی می دهند. خانوم نعمت اعدام و تجاور و لو دادن را توحیه فانونی می دهد که این افراد می خواسنتد بازحوها را بکشند و به بازحوها تلفن می کردند! که کی قرار است انها را بکشند ( جوک است ) ایشان از 7 سالگی علامه در و بابغه است در 13 سالگی گویا شاخه مهمی از احزاب سیاسی است که تک تک مهره هاو افراد سیاسی به وی اعتماد کامل دارند . برایش فیلم مستند 17 شهریور را درست می کنند که هیجکس همجون فیلمی را ندیده است !
در 17 سالگی در زندان اینقدر مهم است که بحث همه بر سر اوست
خمینی به خاطر او گویی در پشت اوین خوابیده که بازحو خوبه در همان لحطه امام را بیدار کرده در باره مارینا با او صحبت می کند ( حیمز و باند هم به این سادگی نیست . او مسلمان می شود و به بازجو شوهر می کند ولی بادش می رود که ساعت 8 صبح چرا هنوز بی نماز خوابیده و بازجو اوین انقدر خوبه است که چیزی نمی کوید و در حایی بارحو خوبه که اینقدر خوب است نمی دانم چرا از خوبی زیاد این دحتر را با تهدید وادار به ازدوج با خودش می کند و بعد خوب خوب می شود .
هدف خانموم نعمت پاک کردن جتابت چ.ا است و پول در آوردن و برای سیاست غربی ها .
راستی چرا این کتاب ترجمه فارسی ندارد از چی می ترسید ؟

-- جوکی به نام واقعیت ، Oct 8, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)