تاریخ انتشار: ۱۲ آذر ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
با خانم نویسنده

زنان هم مانند مردان دارای اندیشه‌ی فلسفی هستند

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

خانم ترانه جوان‌بخت یک ایمیل مفصل برای من فرستاده‌اند و در لیست اسامی‌ (افرادی) که این ایمیل برایشان صادر شده که من نگاه می‌کنم، اسم‌های زیادی، شاید متجاوز از صد اسم هست.

عنوان و موضوع این ایمیل هست: «نتیسم.» حالا من توضیح می‌دهم که این نتیسم چیست.

Download it Here!

مسأله‌ی جالبی است که خانم ترانه‌ جوان‌بخت برای من فرستاده است. ولی قبل از این‌که این مسأله را باز کنم، تذکر می‌دهم که چه طور ایشان می‌توانند یک ایمیل گروهی درست کنند که این همه اسم در سایت ظاهر نشود و برای من که دستگاه چاپ گذاشته‌ام و این را چاپ کرده‌ام، مرکب زیاد مصرف نکند.

ایشان نوشته‌اند:
«کتاب من با نام «ماراتن به توان فردا» در حال حاضر در دست بررسی مسئولین وزارت ارشاد در تهران جهت صدور مجوز چاپ است.

این کتاب ۸۱۸ صفحه‌ای شامل مطالب متنوعی از من است که هشت داستان کوتاه، پنج نمایش‌نامه، پنج فیلم‌نامه، ترجمه‌ها، ترانه‌ها، نقاشی‌ها، نقش‌های ادبی و مقالات فلسفی من همراه با متافیزیک ابداعی من به نام «نتیسم» یا «عقل در شبکه‌ی عادت‌ها» (گرایش‌ها به تکرار) بخش‌های مختلف آن را تشکیل می‌دهد.

شما عزیزان که دریافت‌کنندگان این ایمیل هستید، در کشورهای مختلف از جمله ایران، کشورهای اروپایی، آمریکا و کانادا زندگی می‌کنید و من بهتر دیدیم قبل از چاپ کتابم، بخشی از آن را که متافیزیکم است، برایتان بفرستم.

معتقدم ایرانیان می‌توانند پا به پای غربی‌ها پیشرفت کنند و زمان صادر کردن ایسم‌های مختلف از کشورهای غربی به ایران به سر آمده و ما ایرانیان هم لازم است در فلسفه حرف‌های جدید برای گفتن و مطرح کردن به دنیای غرب داشته باشیم.

برای من مایه‌ی بس خشنودی خواهد بود که شما عزیزان که سال‌ها با هر کدامتان همکاری علمی و فرهنگی داشته‌ام و در تلویزیون‌ها، رادیوها، مجلات و روزنامه‌های کشورهای مختلف دنیا فعالیت دارید و نیز برخی دیگر از شما که پس از سال‌ها آشنایی، دریافته‌ام اهل تفکر هستید، متافیزیک من با نام نتیسم را که به صورت فایل همراه با این ایمیل برایتان می‌فرستم، بخوانید و نطراتتان را برایم بفرستید.

توجه شما را به چند نکته جلب می‌کنم:

من ایسم‌زدگی را قبول ندارم و فکر می‌کنم می‌توان اسمی جدید با عنوان یک نحله‌ی فلسفی جدید ابداع کرد. اما لازم است ایسم‌شکن بود و ایسم ابداعی را نفی کرد.

من فکر نمی‌کنم حتی حرف‌های من در متافیزیک درست است؛ بلکه فلسفه‌ی خودم را نقد کرده‌ام و معتقدم بهترین متفکر کسی است که خودش فلسفه‌ی خودش را نقد کند.

توجه داشته باشید که در فایل همراه با ایمیل، من بیشتر از کلمه‌ی «عادت» استفاده کرده‌ام که منظورم گرایش به تکرار است.

این گرایش می‌خواهد در انسان باشد، در موضوعات دیگر باشد یا در کل هستی؛ و چون این گرایش به تکرار، فقط محدود به انسان نیست، پس می‌توان کل هستی را از آن تعریف کرد و به علل پیدایش هستی که بیشتر فلاسفه آن را عقل‌محور دانسته‌اند، ربط داد.

به همین دلیل نتیسم که به آن پیدایش هستی را توضیح داده‌ام، نوعی تفکر متافیزیک محسوب می‌شود.

من عادت‌ها و در تعریف کلی گرایش‌ها به تکرار را مفاهیم نتیسم در نظر گرفته‌ام و به این دلیل نتیسم از روانشناسی عادت جداست و چون در آن گرایش هستی به تکرار و تغییرات آن با زمان را شرح داده‌ام، پس فلسفه محسوب می‌شود.

دوست داشتم برای هر یک از شما عزیزان این ایمیل را به صورت جداگانه بفرستم؛ اما چون تعدادتان زیاد است و در کشورهای مختلف هستید، این ایمیل را به صورت دسته‌جمعی برایتان می‌فرستم.

ضمناً همان طور که در ابتدای ایمیل گفتم کتابم شامل نتیسم همراه با مطالب دیگر من در حال حاضر در وزارت ارشاد در تهران است و پس از اخذ مجوز چاپ کتابم از وزارت ارشاد، متافیزیکم را به صورت سمینار در دانشکده‌های فلسفه در ایران و کشورهای غربی مطرح خواهم کرد.

امیدوارم شما عزیزان از مطالعه‌ی متافیزیک من لذت ببرید و منتظر شنیدن دیدگاه‌ها و نقد‌های شما هستم.
با آرزوی بهترین‌ها برای شما
ترانه جوان‌بخت»

البته من در این‌جا هیچ پیوستی ندیدم که شامل این فلسفه‌ی نتیسم باشد.

ولی برایم مطلبی جالب شد و آن این‌که جمهوری اسلامی با تمام قوا سعی می‌کند زنان را به خانه برگرداند. البته انگیزه‌ای که در دست جمهوری است، مسأله‌ی حجاب است و بدحجابی و بی‌حجابی و از این نوع اصطلاحات؛ و مرتب زن‌ها را در خیابان دستگیر می‌کنند و می‌خواهند به خانه‌ها بفرستند.

ولی ظاهراً جمهوری اسلامی توجه ندارد که اصولاً یک تحول عمقی و عمیق و شدید در ساختار ذهنی زنان به وجود آمده است. یعنی زنان دیگر ابزار جنسی نیستند.

این نکته را ما از خانم ترانه جوان‌بخت می‌توانیم بفهمیم که با کمال شجاعت ادعا می‌کند برای خودش یک فلسفه‌ی جدیدی به اسم «نتیسم» ساخته و می‌خواهد آن را درس بدهد و یک کتاب ۸۱۸ صفحه‌ای هم نوشته است.

البته همه آن فلسفه نیست و چیزهای دیگر هم هست؛ ولی این روحیه را دارد که خودش را مطرح کند و نشان بدهد؛ پس این یک تحول عمقی است.

البته ما در اواسط قرن نوزدهم، طاهره قرة‌العین را داریم که یک زن عجیب و فرهیخته و فقه‌دان است و صاحب فقه است و اطلاعات جامعه و عمیقی در مسایل مذهبی دارد؛ شاعر هم هست.

یعنی داعیه‌ی زن‌ها برای این‌که بگویند متفکر هستند، به زمان‌های قبل‌تر برمی‌گردد و حتی قبل از طاهره هم ما زنانی را داریم که علاقه‌مند به بحث‌های فلسفی و عرفانی هستند که در کتاب خانم «زری طاهری» با بخشی از آن‌ها به عنوان عارفه‌ها آشنا می‌شویم. زنان عارف‌مسلکی که متن تحلیلی هم نوشته‌اند.

پس این در ایران سابقه دارد و مربوط به امروز نیست؛ ولی حالا گستره‌ی این قضیه دامنه پیدا کرده و افراد جوان‌تر هم وارد این میدان‌ها شده‌اند مثل ترانه جوان‌بخت.

من این اثر ایشان را نخوانده‌ام. خیلی علاقه‌مند بودم که بخوانم. ولی به شما توصیه می‌کنم پیدا کنید این اثر را و بخوانید.

این نکته خیلی جالبی است که دیگر زنان فقط یک عضو جنسی نیستند؛ بلکه دارای ذهنیت هم هستند.

من خوشحالم این را می‌گوییم چون علامه طباطبایی در کتاب بزرگش که تفسیر قرآن است، ادعا می‌کند زنان دارای «اندیشه‌ی رحمی» هستند.

یعنی باز به یک نحوی ایشان ارجاع می‌دهند به این‌که زنان ذهن جنسی و جنسیت‌گرا دارند که این درست نیست و زنان هم مانند مردان دارای اندیشه‌ی فلسفی هستند و می‌توانند آن را مطرح کنند و باید مطرح کنند.

شاید جهان به این نواندیشی احتیاج دارد که ناگهان آن را به وجود می‌آورد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

تا اينجا بنظر ميآيد كه اين «متافيريك» - ِ خانوم جوانبخت كه گويا خيلي بهشان را ذوق زده كرده خوانشي برگسون وار و پسيكولوژيك از فلسفه هايدگر؛ با دخل و تصرفات ِ نئوكانتي ست!
اين خوانش هرچند بنظر بنيادي ميآيد اما در عمل براي اثبات شايسته گي هايش راه درازي در پيش دارد.
بي صبرانه مشتاق خواندن ِ اين خوانش هستيم!

-- محمد تاج احمدي ، Dec 2, 2008

زنان را دست کم نگیر ید

-- بدون نام ، Dec 2, 2008

بله. این خیلی خوب است. زنان حرف می زنند. ولی اشکال اساسی در ایران کنونی می دانید چیست؟‌چه زنان و چه مردان- آنهایی که می دانند سکوت کرده اند و آنهایی که نمی دانند حرف می زنند. و می شوند «متفکرپیشرو»!
آخر این حرف خنده دار نیست؟‌متفکری که خودش را نقد کند! یعنی حتی خودش نظریه خودش را قبول ندارد. یعنی نظریه از دیدگاه خودش ایراد دارد!!!!!!! حرف می زند و بعد نقیض حرفش را می گوید!!!!! خوب اگر ایراد دارد چرا عنوانش می کنید؟؟!!!!!!! فقط دنبال موضوع بحث و سرگرمی از نوع روشنفکرانه فلسفی ادبی می گردید؟؟!!!!!!!
انگارزمانه همه چیز در ایران به سر رسیده!! همه مان تمام شده ایم!

-- N ، Dec 2, 2008

من کلا گیج شدم ! این چی بود؟ من کجام؟

-- سارا ، Dec 2, 2008

خوشحالید از اینکه زنان دیگر ابزار جنسی نیستند حتی به قیمت اینکه متوهم هایی باشند با توهماتی که ریشه در همان جنسیت دارد؟

-- شهرزاد ، Dec 2, 2008

با درود
زنان غربی اگر یونان را هم آسیای صغیر ندانیم زنان فیلسوف یا فیلسوفانی در حد و اندازه مردان نداشته اند زیرا زن از گذشته تا قزن پیش زنجیر شده مذهب وکلیسا بوده است وزنان ایرانی در پیش از اسلام از مقام هایی نظیر قاضی و فرماندهی سپاه و غیره را داشته اند و این نشانگر توانایی اندیشه زن ایرانی است چه ملا ها بخواهند و جه نخواهند زنان آینده را در زمینه های گوناگون هدایت گر خواهند بود چه بسا که زنان فیلسوف ایرانی بیایند که تعاریف نوینی را پیش از زنان فیلسوف کمیاب غربی پیش روی انسان بگذارند

-- دارا ، Dec 3, 2008

سلام خانم پارسی‌پور عزیز. از درج مطلبم در سایت رادیو زمانه از شما تشکر می‌کنم. در آن ایمیل گروهی که به ۱۰۰ نفر از اندیشمندان و نویسندگان ایرانی در کشورهای مختلف به طور دسته‌جمعی فرستادم که شما نیز آن ایمیل را دریافت کردید متن متافیزیکم را به صورت فایل همراه فرستاده بودم که مخاطبان آن ایمیل آنرا دریافت کردند. شما می‌توانید متافیزیک مرا با نام نتیسم یا شبکه‌گرایی در سایتهای زیر پیدا کنید: ۱. در سایت گویا:
http://news.gooya.com/society/archives/077676.php
۲. در سایت ماه‌مگ:
http://www.mahmag.org/farsi/twinblogs.php?itemid=1499
مخاطبان رادیو زمانه نیز از لینک‌هایی که همین‌جا داده‌ام می‌توانند متافیزیک مرا بخوانند. ضمنا آقای حسین مولوی فوق لیسانس فلسفه از دانشگاه مک‌گیل کانادا متافیزیک مرا بررسی کرده که بحث درباره‌ی متافیزیک من از برنامه‌ی تلویزیونی پارس ویژن از شبکه‌ی سی‌جی‌ان‌تی تلویزیون کانادا پخش شده است. خواندن نظرات مثبت شما درباره‌ی لزوم پیشرفت زنان قوت قلبی برای من است و از همین راه دور دست شما را می‌فشارم و برایتان آرزوی سلامتی و شادکامی دارم. لطفا این کامنت را جهت اطلاع مخاطبان رادیو زمانه در این سایت منتشر کنید. با تشکر از شما.

-- ترانه جوانبخت ، Dec 3, 2008

رحمى درست است. رحيمى غلط است.
نتيسم، تلفظ صحيح انديشه اين خانم است.

-- شهرنوش پارسى پور ، Dec 3, 2008

به نظر من زنان دارای پتاسیل های ذهنی زیادی برای نوشتن و خلق آثار ادبی
و ذهنی در زمینه های مختلف هستند از شعر گرفته تا عرفان و تا داستان نویسی
و نظریه پردازی های سیاسی و اجتماعی در ایران
امروز زیاد خوششان نمی آید که زنان وارد این عرصه ها شوند و اگر هم بخواهند بشوند در جهت خط فکری نظام حاکم بایدحرکت کنند
البته در این مورد فرق زیادی بین زنان و مردان در ج.ا نیست ولی باید به این فکر کرد که چرا زنانی مانند فروغ فرخزاد که پندارهای رایج زنانه را در هم می شکند و تصویر عریان روح خود را در شعرهایش به نمایش می گذارد زیاد نیستند.. آن جسارت چرا کمیاب است.

-- بدون نام ، Dec 3, 2008

به هر حال عنوان کردن این نظریه جالب بود. اما من متوجه نشدم که منظور خانم جوان بخت این است که با کنار گذاشتن تمام عادتهای زندگی می توانیم متافیزیک را بهتر درک کنیم؟؟
فکر نمی کنید که زندگی هر فرد بر مبنای عادت ها و ارزشهای انتخابی آن فرد استوار است؟‌هر یک از ما یک سری عادت و ارزش را برمی گزینیم و زندگی می کنیم. برای درک متافیزیک هم نیازی به ترک تمام عادتها نیست!- و برخلاف نظر شما به نظر من عادت ها تحت تاثیر آموخته ها هستند،چه بسا که ما آنها را می آموزیم و در صورتی که «بر اساس عقل خود» نتیجه گیری کنیم که صحیح هستند ادامه شان می دهیم.چه منفی و چه مثبت.
ضمن اینکه- به یاد داشته باشیم که گاهی انسانها جز عادت «دادن» خود به موقعیتی خاص چاره دیگری ندارند. زندگی بیرونی همیشه اختیاری نیست.

-- N ، Dec 3, 2008

به نظر می رسد نویسنده ی "عقل در شبکه ی عادت ها" دچار توهمی بسیار بزرگ شده است. به این جمله توجه کنید: دست کم از زمان ارسطو تا امروز می دانیم، آغاز فلسفه به روایتی حیرت بوده است، و همین، یعنی نقض عادت، یعنی فاصله گرفتن از عادت و دور شدن از عادت!! های معمول ذهنی!!
اساس نوشته با یک "باید" آغاز می شود که جز ذهن نویسنده هیچ مرجعی دیگری برای پذیرش آن وجود ندارد: "من اسم عقلی که "باید" مبنای متافیزیک باشد را «عقل مبنا» می گذارم." خوب این عقل مبنا کجا هست و مختصات دقیق آن کدام اند؟ اصلن آیا چنین چیزی می تواند وجود داشته باشد؟ منظور چیزی شبیه مغز خام انسان است؟ این عقل مبنا چه نسبت هایی با مغز دارد؟ چیزی که در این نوشته تعریف نشده است، همان عقل است. جمله ی بعدی کار را خراب تر می کند: "این عقل بدون تاثیر عادت ها مرکزیت عملکردهای بشر را به عهده دارد." اصولن عملکردهای بشری آن گونه که در اینجا منظور نویسنده است، چیزی تجربه شده یا تجربه و تکرارپذیر است و بنابراین می تواند به عادت نیز تبدیل شود. به این راحتی نمی توان گفت که منبع اصلی شناخت عقل بوده یا احساس و خود این بازی زبانی عقل و احساس که ما گرفتار آن می شویم و هستیم، می تواند موضوع را بسیار پیچیده تر کند.
منبع شناخت ما کجاست؟ سلول های مغز؟ عقل؟ راستی عقل چه نسبتی با سلول های مغز دارد؟ احساس های ما چه نقشی در شناخت ما دارند؟ اصلن شما می توانید انسانی را فرض کنید که عادت به چیزی نداشته باشد؟ زندگی با چند عادت شروع می شود: عادت به خوردن و نوشیدن، عادت به نفس کشیدن، عادت به دفع و ... که این عادت ها آغاز و ادامه ی زندگی را تأمین می کنند. انسانی که عادتی نداشته باشد، وجود ندارد و اگر چنین باشد، انسان نه بلکه موجودی پست تر از آن است. چیزی به نام عقل مبنا وجود ندارد، چون عقل، دقیق تر بگویم، مغز انسان مجموعه ی حسی، فکری و محاسبه ای بسیار پیچیده و یک ابرسامانه ی بسیار قدرتمند است که نمی توان آن را خارج از یک شبکه ی حسی و اندیشگی متصور شد. عقل مبنا شاید چیزی مشابه مغز یک نوزاد یا در آن حد دست نخورده و بکر باشد که البته آن هم به کار فلسفه نمی آید.
این جمله "به نظر من عقل یک منبع تغییر ناپذیر نیست چون عادت های بشری مدام در حال تغییر است پس عقل هم دچار تغییر می شود و ثابث بودن آن معنا ندارد" چیزی است در حد "حرکت جوهری" در فلسفه ی ملاصدرا و البته بی سابقه نیست. اگر قرار باشد با باور به عادت پذیر بودن حس ها و دریافت های انسانی، حکم به نادرست بودن تمامی شناخت ها و حس ها بدهیم که دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود.
این جمله را داشته باشید: "اگر کسی به دروغ گفتن عادت کرده باشد و دیگری این عادت را نداشته باشد در صورتی که هر دو نفر با گفتن دروغ دچار خطر شوند عقل به آنها نهیب خواهد زد که دروغ نگویند. این جا داشتن یا نداشتن عادت به دروغگویی نتیجه متفاوتی نخواهد داشت. پس تاثیر عادت ها بر عقل عمومی تر از حس است." خوب!؟! فکر نمی کنید این عقل شما اینجا براساس عادت اسلامی، به شما می گوید دروغ نگو و مثلن عقل ماکیاولی به او می گوید: نه تنها می توانی دروغ بگویی بلکه اگر لازم شد می توانی دروغگو را از پا دربیاوری!!! رگه های عادات ذهنی در همین چند سطر هم دیده می شوند.
منظور از روند توسعه و پیشرفت در این متن چیست؟ عادت خوب و بد!! مگر همان عادت های ما برای تقسیم بندی های اخلاقی نیستند، پس چطور فیلسوف بزرگ این نوشته، دوباره به استفاده از این عادت های ذهنی روی آورده است.
استدلال هم می تواند به یکی از عادت های ذهنی تبدیل شود، اما آیا این دلیلی بر آن می شود که بگوییم، استدلال مردود است؛ چون عقل را در شبکه ای از عادت گرفتار می کند و استدلال نمی تواند ما را به شناخت برساند؟ اتفاقن بنا به قول ارسطو مهم ترین تفاوت انسان با سایر موجودات همین است که می تواند این عادت ها را به خود بگیرد، و با موجودات دیگر تمایز یابد!! متز اصلی این نوشته هم این است ک
عبارتی دیگر: "زبانی که به کار می بریم نظر ما را درباره واقعیت ها تعیین می کند اما خود واقعیت ها را تعیین نمی کند چون زبان محصور در عادت هاست پس نمی تواند به فراتر از خودش تاثیر کند." چیزی شبیه به گفته های ویتگنشتاین درباره ی زبان در این جمله به چشم می خورد. هر چیزی را که تکرار می شود، نمی توان عادت نامید. واژه های و آواهای بسیاری در زبان های بشری تکرار می شوند، اما بدون آنها قادر به حرف زدن نیستیم. و البته نمی توان آنها را نیز عادت نامید. بعضی از عادت ها نیز ثابت هستند و جای خود را به هیچ چیز دیگری نمی دهند: بیدار شدن از خواب، خواب دیدن و خوابیدن و...
اتفاقن چون شما در نتیسم خود را نقد می کنید، معلوم است که از اساس چیزی وجود نداشته و یک سری همبافته ها و همتافته های ذهنی در هم آمیخته اند و همه را گیج کرده اند، حتا خود شما را. در اساس این نتیسم هم اشتباهی بیش نیست، چون لزومی نداشت که ضمن گفته شدن نقد هم بشود.
نحوه ارتباط بین معانی قضایاء با یکدیگر لزومن از عادت ها حاصل نمی شود!! دلیل؟ اگر تمام حرف های شما را برای یک فیلسوف آلمانی مثل هابرماس ترجمه کنیم، او ممکن است برخلاف ما که نشستیم و با حوصله خواندیم، صحنه ی گفت و گو را ترک کند؛ چون او معنای قضایا را مثل ما ایرانی ها از عادت هایش حاصل نمی کند و مثل ما ایرانی ها استدلال نمی کند و ممکن است منحنی های ذهنی و قلبی او ارتباط با یکدیگر را از دست بدهند و عادت به هم را فراموش کنند.

-- پارسا پویا ، Dec 3, 2008

خانم پارسی‌پور عزیز، نام کتاب من "ماراتن به توان فردا" است که شما آن را "ماراتن به زبان فردا" نوشته‌اید. لطفا نام کتابم را درنوشته‌تان تصحیح کنید. با تشکر.

-------------------------------------------------------------------
زمانه: سپاس و پوزش از شما و خانم پارسی‌پور
تصحیح شد

-- ترانه جوانبخت ، Dec 3, 2008

با سلام،

این خانم فیلسوف باشند یا نباشند، قطعاً انسانی بسیار با استعداد هستند. با نگاهی به وبسایت ایشان متوجه حضور یک انسان استثنائی در ایران خواهید شد.

http://www.javanbakht.net/fa/

و سوال اصلی: چگونه علیرغم تمام فشارها، همچنان زنان فعال و حتی نابغه از نوع خانم جوانبخت، در ایران موجودیت دارند در حالیکه به عنوان مثال، در جایی مثل عربستان، با وجود تحولاتی که در اعطای آزادیهای بیشتر به زنان در حال صورت گرفتن است، هنوز تا رسیدن به مرحله ایران، حتی ایران کنونی، راه زیادی باقی مانده است که باید طی کنند.

با احترام،

-- دُرّه دورکی ، Dec 4, 2008

جنسیت و گرایش های جنسی جز جدایی ناپذیر وجود ماست و تمامی رفتارهای ما به نوعی از ان تاثیرمی پذیرد . فکر میکنم که اتفاقا در یک محیط ازاد زنان بهتر متوانند خوانش های جنسی از پدیده ها ی اطراف خود داشته به باشند . به هر حال داشتن یک تفکر فلسفی خوب است به شرط انکه ان شخص خواهی زن و یا مرد دارای توانایی لازم برای پرداختن به فلسفه باشد . این طور نیست که با نوشتن یک مقاله یا یک کتاب بدون پشتوانه اکادمیک یک شخص یک شبه فیلسوف شود . این بی اعتباری خود بزرگترین مانع در رشد فلسفی در یک جامعه میتواند باشد .

-- سرور شادی ، Dec 4, 2008

منظور من از عادت برخلاف نوشته‌ی آقای پارسا پویا هر چیزی که تکرار می شود، نیست. بلکه میل به تکرار است. من در بحث نتیسم از گرایش به تکرار در کل هستی گفته‌ام. دقت کنید: گرایش. یعنی تمایل به تکرار. این گرایش درونی است چه در انسان چه در کل هستی. بین گرایش به تکرار و آنچه تکرار می‌شود تفاوت است. من عقل را نفی نکرده‌ام بلکه محدودیت‌های آن را شرح داده‌ام. با نتیسم شما می‌توانید همه‌ی بی‌نظمی‌های هستی را توجیه کنید اما با متافیزیک ۱۰۰ ٪ عقل‌گرای افلاطون و دکارت و دیگر عقل‌گرایان نمی‌توانید. ضمنا در نتیسم من تمایل به تکرار را به دو نوع اولیه و ثانویه تقسیم کرده‌ام که عادات اولیه را نمی‌توان تغییر داد. پس معلوم نیست چرا آقای پویا به آنچه خود من هم در نتیسم نوشته‌ام ایراد گرفته. در مورد زبان همان‌طور که در نتیسم شرح داده‌ام زبان نمی‌تواند به فراتر از گرایش به تکرار که در بشر (و در حالت کلی در کل هستی) وجود دارد برود (مگر آن که خود فرد برای تغییر عاداتش تلاش کند). نحوه‌ی واژه گزینی هر یک از ما به عادتهایی که در زندگی کرده‌ایم مربوط است. نحوه‌ی صحبت کردن یک پزشک و یک بقال و یک فعال حقوق بشر و یک کارگر کارخانه‌ی سیمان‌سازی را نمی‌توانید با هم یکی نیست. چرا؟ چون همه‌ی این افراد در نوع حرف زدن و واژه‌گزینی هنگام حرف زدنشان محدود هستند به عادتهایی که کرده‌اند و گرایش به تکرار آنچه در زندگی هرکدامشان پیش ‌آمده. شما با نتیسم همه چیز را می‌توانید توجیه کنید. اما دامنه‌ی متافیزیک دیگران را نمی‌توانید به فلسفه‌ی زبان و ... ربط دهید. ضمنا این که من نوشته‌ام متافیزیک خودم را نقد کرده‌ام باعث سوءتفاهم برخی شده. من متافیزیکم را نقد کرده‌ام نه نفی. متافیزیک من یک متافیزیک سیستماتیک است. چون متافیزیک من بر مبنای تمایل به تکرار (و محدودیت عقل در تمایل به تکرار) در کل هستی است. من در نتیسم شبکه را تعریف کرده‌ام. نقاط و رشته‌های شبکه را توضیح داده‌ام (رجوع کنید و مجددا نتیسم را بخوانید). در نقد نتیسم این مورد را مطرح می‌کنم: به نظر من بهتر است یک دیدگاه فلسفی سیستماتیک نباشد. یعنی بر مبنای خاصی استوار نباشد. البته برای تغییر نتیسم و گسترش آن هم فکر کرده‌ام و راهکارهایی دارم که در آینده منتشر خواهم کرد.

-- ترانه جوانبخت ، Dec 5, 2008

در پاسخ به نوشته‌ی آقای پویا: لازم است بدانید که ویتگنشتاین حرف از شناوری عقل در شبکه‌ی عادتها نزده و گسترش وجود با زمان را نسبت به عقل و تمایل به تکرار در کل هستی توضیح نداده. ویتگنشتاین حرفی از «درجه وابستگی» عقل به عادتها نزده. تا به حال هیچ بشری ضرایب وابستگی عقل به گرایش‌هایی که در کل هستی به تکرار پدیده‌ها وجود دارد را نسبت به زمان محاسبه نکرده. یعنی یک معادله‌ی ریاضی که از طریق آن بتوان این درجه‌ی وابستگی را نشان داد هنوز به دست نیامده! من در نتیسم گفته‌ام: «شناوری عقل در شبکه عادت ها به این مفهوم است که عقل جای ثابتی در شبکه ندارد و در بین عادتها گردش می کند اما در مواقعی از زندگی یک فرد می بینیم که اصلا عادت یا برخی از عادت ها اثری از عقل نشان نمی‌دهند به این دلیل من نتیجه می‌گیرم که عقل در همه جای شبکه عادت‌ها به طور هم زمان حضور ندارد بلکه در بعضی از بخش های شبکه اصلا غایب است و بنابراین این عادت‌ها که عقل را در انحصار ندارند کاملا عادت های عاری از عقل‌اند. میزان شناوری عقل در شبکه عادت ها ارتباطی به نوع عادت‌ها ندارد و نمی توان گفت عقل در شبکه به کدام نوع از عادت‌ها نزدیک تر است و ترجیح عقل به عنوان یک موجود به بودن در انحصار عادت‌های خاص امکان پذیر نیست. به همین دلیل است که می بینیم وقتی کسی عادت هایی خاص دارد در ادامه زندگی‌اش این احتمال وجود دارد که کاملا از انحصار آن عادت‌ها رها شود و تبدیل به فردی با عادت‌های جدید شود که کاملا با عادتهای قبل در تناقض‌اند. این که چرا عقل نمی‌تواند ترجیحی بر عادت‌های خاص در شبکه داشته باشد به این دلیل است که عقل تحت تاثیر عادت‌هاست پس «انتخاب‌گر» نیست بلکه «انتخاب‌شونده» است و این عادت‌ها هستند که کنترل شناوری عقل در شبکه را برعهده دارند نه خود عقل. اما آیا عقل می‌تواند از شبکه عادت ها به طور کامل نجات یابد؟ و چرا؟ جواب من به پرسش نخست منفی است. پاسخ من به پرسش دوم - یعنی علت وابستگی عقل به شبکه عادت‌ها - این است که با کم شدن عادت‌ها وابستگی عقل به عادت‌های دیگر بیشتر می‌شود مگر آن که این عدم وابستگی به عادت‌ها در اثر تمرین و ممارست ذهنی به حالت متداوم درآید. حال این پرسش پیش می‌آید که اگر از تعداد عادت های یک فرد به تدریج کم شود آیا این کم شدن تعداد عادت‌ها می تواند به حدی برسد که اصلا دیگری عادتی باقی نماند و عقل به طور کامل از عادت‌ها رها شود یعنی آیا می‌توان از شبکه عادت ها به عقل محض رسید؟ پاسخ من به این پرسش منفی است. چون حتی اگر فرض کنیم که عادت ها به عنوان نقاط شبکه کاملا از بین بروند تاثیرات و نتایج آنها به عنوان زنجیرهای ارتباطی این شبکه هنوز بر جای خود هستند و با فرض به صفر رسیدن تعداد کل عادت‌های فرد باز هم تاثیرات و نتایج عادت‌ها نقاط جدیدی را شکل می دهند و شبکه جدیدی را تشکیل می‌دهند و باز هم عقل در انحصار شبکه خواهد بود اما این بار شبکه شبکه‌ای جدید از عادتهاست. با این وجود نقش مثبت کاهش تعداد عادت‌ها در زندگی را نفی نمی‌کنم.» این حرفها را کجا ویتگنشتاین زده؟!! لابد ویتگنشتاین کتابی پنهانی نوشته که فقط جناب پویا از آن باخبر است. ویتگنشتاین دو کتاب دارد و بیش از این دو کتاب هم ندارد. شما در نوشته‌های او آنچه من گفته‌ام نمی‌یابید. ضمنا در جواب دوست نادیده‌ای که اندیشیدن را به مدرک گرفتن از دانشگاه و تحصیلات آکادمیک محدود کرده لازم است بگویم که بسیاری از اساتید دانشگاه از کتابهایی که تدریس می‌کنند فراتر نمی‌روند چون نمی‌اندیشند یعنی هرچه دکارت و کانت و دیگران گفته‌اند تکرار می‌کنند. من از شما مخاطبان هم‌وطن انتظار ندارم که اینجا سر فیلسوف بودن یا نبودن من بحث کنید بلکه فکر می‌کنم بهتر است به جای سریع خواندن و تفسیر نوشته‌ام قدری درنگ کنید تا سوءتفاهمی که در نوشته‌ی آقای پویا دیده می‌شود برای شما پیش نیاید.

-- ترانه جوانبخت ، Dec 5, 2008

دوستان رادیو زمانه شما که اینجا نیستید تا ببینید. ایران پر است از فیلسوف، شاعر، نویسنده و بعد از برنده شدن خانم عبادی هم پر از فعال حقوق بشر. فقط نمیدانم چرا با این همه باز اوضاع ما اینست. فقط محض پیشنهاد، خوب است پیش از ارایه یک نظریه فلسفی با یک فلسفه دان، حالا نمیگویم فیلسوف، صحبت شود تا ببینیم اصلا این مطالب قابل ارایه هست یا نه.
سالها پیش هم همینکار را کردیم. به هر کس گفتیم روشنفکر، فعال سیاسی، آزادیخواه و نتیجه این شد که هست. چرا درس نمیگیریم؟

-- از ایران ، Dec 6, 2008

خانم جوانبخت! من آن دیدگاه را به ویتگنشتاین نسبت ندادم. اما این جمله ی شما برای من بسیار گران تمام شد: یعنی شما راست و پوست کنده زده اید روی دست تمام فیلسوف های بزرگ تاریخ و آن ذهن ها چیزی را متوجه نشده اند که شما به راحتی در این مقاله از آن پرده برداشته اید؟!

-- پارسا پویا ، Dec 6, 2008

هیچ کسی نیست که به طور کاملا مستقل از همه‌ی متفکران قبل از خودش نظریه‌ای ابداع کند و من هم چنین ادّعایی نکردم. مفهوم "عقل محض" را کانت مطرح کرده و من هم از این مفهوم در "نتیسم" استفاده کرده‌ام. عقلانیت محض قرنها پیش از او از یونان شروع شده و من نقد این عقلانیت محض را مدّ نظرم داشته‌ام. من نگفتم که یکه‌تاز این میدانم بلکه دیگرانی هم بوده‌اند که به روش‌های دیگر و از دیدگاه‌های دیگر به توضیح و شرح هستی و زمان پرداخته‌اند. دکارت عادتها را شک‌برانگیز در نظر گرفت و در متافیزیک خود تنها به فکر کردن اکتفا کرد یعنی عقلانیت محض در متافیزیک او مبنای تعریف وجود است. من سعی کردم گرایش هستی به تکرار را (البته همراه با تغییرات در هستی که منجر به تنوع و گسترش آن می‌شود) را همراه با نقش کمرنگ‌تر عقل به روش خودم توضیح دهم. این کار را کانت نکرده هایدگر هم به روش دیگری به توضیح هستی پرداخته که با دیدگاه من تفاوتهایی دارد. توجه داشته باشید که متافیزیک کانت و دکارت پاسخگوی بی‌نظمی‌های موجود در هستی نیست. آقای حسین مولوی فوق‌لیسانس فلسفه از دانشگاه مک‌گیل کانادا در بررسی نتیسم به من ایمیلی فرستاده و در بخشی از ایمیل‌اش نوشته: خانم جوانبخت، اگر منظور شما از عادت همان impression است هیوم هم از آن در فلسفه‌اش سخن گفته. در پاسخ به ایشان هم من گفته‌ام: عادت در نتیسم habit (گرایش به تکرار) است و نه impression (تاثیرپذیری و دریافت حسّي). دیوید هیوم حرف از impression زده و نه habit. در پاسخ به آن فرد که در کامنتی از ایران نوشته اوضاع در ایران بهتر نشده و این موضوع را به نویسندگان و روشنفکران ربط داده لازم است این نکته را مطرح کنم که ساختار ذهنی و فرهنگی مردم در ایران نیاز به زیرورو شدن اساسی دارد امّا این وظیفه‌ی نویسنده و روشنفکر نیست که آن را زیرورو کند بلکه خود مردم باید پذیرای تفکر بهتر و پیشرفت باشند. آن دوره که از شعرا انتظار دگرگونی در جامعه را داشتند تمام شده. ضمنا وقتی در کشوری دخالت همسایه در زندگی همسایه در مواردی مثل ازدواج و ... هنوز رایج است شما چگونه انتظار دارید یک متفکر تاثیر در این نوع زیرساخت‌های ذهنی-فرهنگی در مردم کشورش داشته باشد؟!! وظیفه‌ی هرکدام از ما این است که تا آنجایی که می‌توانیم از توانایی‌هایمان به نفع مردم همه‌ی کشورها استفاده‌ کنیم و محصول فکر و ذهنمان را به دیگران بدهیم. حال اگر مردم کشوری پذیرای تغییر فرهنگ نیستند تقصیر از نویسندگان و روشنفکران آن کشور نیست. بحث نتیسم یک بحث باز است و چون در سایتها آن را منتشر کرده‌ام و خانم پارسی‌پور هم لطف کرده‌آند و آن ایمیل من را برای شما در رادیو زمانه مطرح کرده‌اند بنابراین هرکدام از شما آزاد هستید هرگونه انتقادی دارید بر آن وارد کنید. هدف این نیست که من بگویم فلسفه از ننیسم شروع شد! و با نتیسم تمام شد! بلکه هدف این است که آنچه سالها در ذهنم داشتم و در کتابم در حال حاضر در ایران در دست بررسی برای چاپ است مخاطبان خود را بیابد و هرگونه انتقادی به ذهنتان می‌رسد می‌توانید آن وارد کنید.

-- ترانه جوانبخت ، Dec 7, 2008

نمی دانم چرا زمانه هر بار جمله ی خانم جوانبخت را که "دکارت، کانت نیچه و هایدگر را متافیزیستن های قبل از خود" نامیده است، حذف می کند؟ آنها اگر هم به این نام، خوانده شوند، آثاری نوشته اند که صدها کتاب در شرح و توضیح آنها نوشته شده اند و نام متافیزیسین را از آن خود کرده اند. البته نیچه و هایدگر با تمام قدرت متافیزیک غربی را به نقد کشیده و در مواردی رد کرده اند، و این که خانم جوانبخت آن ها را نیز از "متافیزیسین های پیشا-جوانبختی"!!! به شمار آورده و عکس یادگاری با آن ها گرفته اند، مرا حیرت زده کرد؛ زیرا تا جایی که من نوشته های پیشین ایشان را خوانده ام، نمی توانم ایشان را یک متافیزیسین به شمار بیاورم؛ آن هم به صرف این که در مقاله شان خود را این طور رده بندی کرده اند. مغزپژوهان و دانشمندان این حوزه ثابت کرده اند که لایه کرتکس مغز قدرت کنترل آگاهانه ی بسیاری از عادت ها را دارد و می تواند بسیاری از رفتارهای غریزی مثل خشم را نیز کنترل کند و این خود نقیضی است بر استدلال شما که عقل را منفعل در شبکه ی عادت ها نامیده اید. مسلم است که درجه ی خوداگاهی در بسیاری از رفتارها و عادت های انسانی متفاوت است، اما این که مقوله ی فلسفی ای به نام عقل را وارد این ماجرا کنیم، کمی با کلی گویی همراه است. راستش شما خودتان در نوشته تان خود را متافیزیسن نامیده اید و خود را مبنای رده بندی زمانی افرادی مثل هایدگر، نیچه و ...خوانده اید، (پیش و پس از جوانبحت) اما تا آنجا که ما با تاریخ متافیزیک آشنایی داریم، این رده بندی در آن کتاب ها دیده نمی شود.

-- پارسا پویا ، Dec 7, 2008

این آخرین کامنت را می‌نویسم و دیگر وقتم را صرف پاسخگویی به آقای پارسا نمی‌کنم. نتیسم برای توجیه وضعیت تاثیرپذیری عقل از گرایش به تکرار در کل هستی (و در حدّ کوچکتر در مورد انسان) است. عقل در بسیاری موارد تحت تاثیر گرایش به تکرار (عادت) از قضاوت درست بازمی‌ماند. نمونه‌ها برای این مورد فراوان است. افراد بسیاری هستند که عادتهایشان آنها را در زندگی به بیراهه کشانده. بی‌نظمی‌های کل‌ّ هستی را هم می‌توان با همین دیدگاه توجیه کرد. شاید آقای پارسا جهان از نظر شما منظم و عقل‌محور باشد اما از نظر من عقل‌محوری بخشی از هستی است و بخش دیگر آن گرایش به تکرار(همراه با تغییر است)‌. اگر شما این حرف مرا نمی‌پذیرید کسانی که این مورد را دیده‌اند به راحتی تصدیق می‌کنند که عقل به تنهایی راهگشای زندگی بسیاری نیست. ضمنا کار من یک کار جدید است. من هنوز کتابم را در ایران منتشر نکرده‌ام و در دست بررسی در وزارت ارشاد است. شما آًقای پویا چطور انتظار دارید کاری که هنوز به صورت کتاب منتشر نشده و فقط در سایت زمانه و دو سه سایت دیگر منتشر شده متافیزیک مرا در رده‌بندی تاریخ متافیزیک قرار دهد؟ قدری صبور باشید. جای بحث و نقد برای دهه‌های آینده است نه همین دو سه روز که شما و دیگر مخاطبان زمانه این مطلب را خوانده‌اید. پس صبر پیشه کنید و عجولانه آینده‌ی نظریه‌ی مرا داوری نکنید. به هر حال نتیسم مورد نقد و قضاوت قرار خواهد گرفت. من هم عجله‌ای برای قرار گرفتن در سنّ ۳۴ سالگی در کتاب تاریخ متافیزیسین‌ها ندارم چون کارهای دیگری چه در فلسفه و چه در حوزه‌های دیگر دارم که باید به آنها هم برسم. ضمنا شما در کامنت قبلی‌تان نوشته‌اید که نتیسم بحث ساده‌ای است که به آسانی به ذهن من رسیده. خب برادر من اگر انقدر بحث جدید وارد کردن در متافیزیک را آسان فرض کرده‌اید خودتان هم دستی بالا بزنید و از همین آسان‌کاری‌ها در فلسفه بکنید که لااقل دیگران هم از ذهنیات شما بهره‌مند شوند. این که کاری نکنید و کار شخص دیگر را به این راحتی تصور کنید منطقی نیست. البته راه باز است و مردان ایرانی هم می‌توانند در این زمینه حرفهای جدید بزنند. باور کنید من به عنوان یک زن ایرانی جای مردهای ایرانی را در این عرصه تنگ نکرده‌ام و جا برای همه هست. منتهی علاقمند به این گونه کارها در ایران کم است. به هر حال من زحمتم را کشیده‌ام و خواهم کشید. آیندگان قضاوت خواهند کرد. از توجه مسئولین و مخاطبان رادیو زمانه سپاسگزارم.

-- ترانه جوانبخت ، Dec 7, 2008

در ادامه‌ی آخرین کامنت لازم است بگویم که رادیو زمانه هیچ‌یک از کلمات من در کامنتهایم یا در متن ایمیلی که به خانم پارسی‌پور فرستادم را حذف نکرده. آقای پارسا از شما می‌خواهم از تهمت زدن به مسئولین زمانه خودداری کنید. ایشان متن ایمیل من را منتشر کرده‌اند و اعلام کردند که متن نتیسم را دریافت نکرده‌ بودند و چون متن نتیسم در لینک‌های سایتهای دیگر است من این لینکها را در اولین کامنت برای مخاطبان زمانه درج کرده‌ام.

-- ترانه جوانبخت ، Dec 7, 2008

بدون شک مقاله ای خواهم نوشت با عنوان "عقل در شبکه ی سو تفاهم ها" که وضعیت معاصر اندیشه را از جمله در نوشته ی شما بررسی می کند. شما نیمه ی خالی لیوان را دیده اید. جا برای همه همه جا هست و ما با این نوع فکر کردن مان حتمن سیال و همه جا پرکن خواهیم شد!! برای گرفتن جایی نیامدم و انتظار انتشار نامم را در هیچ کتابی نخواهم داشت و امیدوارم شما روزی تیتر بشوید و سطر اول روزنامه ای باشید. شاید آن وقت من ابله بفهمم که شما چقدر بزرگ شده اید!!! به کسی تهمت نزدم. دو بار جمله ی شما را که هایدگر و نیچه و ... را پیشینیان خود نامیده بودید، آوردم تا توهمی را ثابت کنم و ظاهرن هر دو بار جمله جا افتاده بود. باز هم همان حرف قبلم را در باره ی کامنت مصاحبه ی شما با زمانه تکرار می کنم، برای این که تبدیل به عادت تکرار گذشتگان و گرفتار فراموش شدن در تاریخ نوشتار در ایران نشوید، از سرعت و تنوع ژانرهای نوشتن کم کنید و کیفیت کار را بالا ببرید و به عمق بروید. شما انسان بااستعدادی هستید، اما می خواهید عنوان های فراوانی مثل شاعر، نمایشنامه نویس، شیمی دان، فیزیک دان، فلسفه دان، نویسنده، متافیزیسین و ... را همزمان داشته باشید. فقط همین مرا کمی آشفته کرد که بالاخره با هفت هشت کتاب بالاخره کدام یک از اینها هستید؟!؟ چون شما را دوست دارم، این سطرها را می نویسم وگرنه من هم کارهای مهم تری دارم. به هر حال از ما گفتن و برای رفتن به تاریخ متافیزیک نیز، نوشتن به فارسی برای انسانی که در کانادا زندگی می کند اشتباه هولناکی است. جنسیت ربطی به اندیشیدن و نیندیشیدن ندارد و مرد و زن را هم بهتر است، وارد رقابت برای تفکر نکنیم، چون این ساحت جنسیت-بردار نیست!! لزومی ندارد حرف هایی بزنیم که می دانیم محصول فرضیه ها و انگاره ها و تصوارت نقدپذیر و ناپژوهیده هستند. صفحه ای را که در ویکیپدیا برای نتیسم درست کرده بودید را هم خواندم، زیاد قابل فهم و قابل پیگیری برای محققان نبود. فکر نمی کنم ارجاع به مجله ی اینترنتی ماهنگ در ویکی پدیا به انگلیسی چندان اعتباری به همراه بیاورد. با احترام و آرزوی موفقیت برای نتیسم

-- پارسا پویا ، Dec 8, 2008

به قول آقای معروفی در دوران ادبیات متوسط هستیم.
اما هنوز ادبیات و فلسفه ی غنی داریم تا خانم پارسی پور برای پر کردن برنامه اش مجبور نباشد ادبیات متوسط یا زیر متوسط را روی موج رادیو بفرستد.
وقتی رادیو زمانه زیر فشار مالی برنامه اش کوتاهتر شد فکر می کردم برنامه سازان به خود بیشتر سخت می گیرند تا از فرصت کوتاه بیشتر بهره گیرند و خوب هایش را برای خوانندگان جدا می کنند و پخش.
اشتباه می کردم. آبکی تر و آبکی تر شد.

-آیدین

-- آیدین ، Dec 9, 2008

این نکته ای که علامه طباطبایی گفته چیز جدیدی نیست این چیزی است که شوپنهاور قبل از او گفته که زنان نمی توانند نابغه باشند به دلیل جنسیتشان که البته دلایل خود را هم می آورد. من فکر می کنم او درست گفته. حد اقل تاریخ نشان می دهد زن نابغه نداشته ایم. زن هوشمند و دانشمند داشته ایم اما نابغه نه. البته اینها دلیلی نمی شود بگوییم زنها کمتر از مردند یا مردها برترند. تفاوت دارند. همین.

-- کودک ، Dec 14, 2008

جای تعجب نیست که فردی که با توهین به زنها در اینجا کامنت گذاشته با اسم مستعار کودک کامنت گذاشته. این فرد واقعا هم کودک است که چنین توهینی به زنها کرده. اگر فرد بالغ و عاقلی بود که چنین توهینی نمی‌کرد. اگر قرار باشد نبوغ را به جنسیت ربط دهیم زنان هم به راحتی می‌توانند عدم نبوغ مردان را در جنسیت آنها بدانند. پس توهین کردن آسان است اما ذهن بالغ و دانا داشتن در همگان نیست. از هم‌وطنان عزیزم انتظار دارم به جای توهین به همدیگر تلاش خود را در زمینه‌های مختلف ذهنی و هنری افزایش دهند. تکیه زدن به منفی‌بافی‌های امثال شوپنهاور به درد ایران نمی‌خورد بلکه تلاش و استفاده از همه توانایی‌های ذهنی برای آينده ایران مفید خواهد بود. تفاوتی بین مرد و زن نیست مگر در جسم آنها. به جای توهین کردن به زنها با آنها رقابت سالم و به دور از توهین داشته باشید. حیف ایران با اینهمه تاریخ کهن که با قضاوتهای نادرست و جنسیت‌گرا آینده‌اش را بسازید. پس به جای درج چنین کامنتهایی بروید مطالعه و تلاش صدچندان کنید بلکه ایران در آينده از کشورهای غربی نیز جلو بزند و یکه‌تاز در عرضه‌های مختلف شود. به امید آنروز...

-- ترانه جوانبخت ، Dec 14, 2008

قابل توجه همه،مخصوصا" کودکان، از دامن زن مرد به معراج میرود. در پس پیشرفت هر نابغه ای زنی و مادری مربی را میتوان یافت،این مطلب از درک کودکان فراتر است.

-- زمان ، Dec 30, 2008

با این معراج رفتن‌ها چیزی جز درجا زدن نصیب مردان ایرانی نشده. فعلا که نبوغ مردان ایرانی در صیغه کردن زنان و توجه به پایین‌تنه‌شان است. از زمان ابن‌سینا دیگر نابغه مرد در بین مردان ایرانی نبوده. نبوغ را کسانی مثل ماری‌کوری و گرتی ترزا کوری و لیز مایتنر و دوریس لسینگ دارند که تعدادشان هم کم نیست و زیادتر از قرنهای قبل هم شده. ذهنیت انحصارگرای نبوغ برای مردان را کنار بگذارید که زنان غربی جلو می‌زنند و مردان ایرانی حسرت می‌کشند. اگر در قدیم گفته‌اند از دامن زن مرد به معراج می‌رود حالا از دامن مرد زن به معراج می‌رود. می‌گویید نه؟ خودتان زنان پیشروی غربی را ببینید که چطور از مردان هم جلوترند. پس دیگر زمان به معراج رفتن مردان تمام شده آنهم از نوع معراج‌های ایرانی...

-- زمان تمام شده ، Dec 30, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)