خانه > شهرنوش پارسیپور > Dec 2008 | |
Dec 2008گزارش زندگى، شماره ٩٣ کابوسهای نسل انقلابیدر اواخر زمستان ۱۳۵۳، دکتر غلامحسين ساعدى از زندان آزاد مىشود. به ديدار او مىروم. شايعه غريبى وجود دارد که او خودش را باخته است. ساعدى با گرمى از من پذيرایى مىکند، اما دائم به طرف پنجره مىرود و به بيرون نگاه مىکند. ساعدى مىگويد: فکر مىکنى چه کسى مرا لو داده؟ به راستى نمىدانم. مىگويد حدس بزن. حدسى ندارم که بزنم. دکتر ساعدى پس از مدتى مىگويد امير نيکبخت او را لو داده و اين شخص يکى از مأموران ساواک است. به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره شماره ١١٢ کلمههای گم شدهی یک شاعربا خواندن شرح احوال محمود کويرى، متوجه مىشويم این شاعر، نگاهى خودشيفته به خود دارد، که البته در خواندن اشعار او متوجه مىشويم اين شيفتگى جهانشمول است و همه چيز را در بر مىگيرد، که در عين حال احساسى عارفانه نيز در کار او به چشم مىخورد. «آزاليا» کتاب کوچکى است که در متن آن با اشعارى برمىخوريم که براى آزاليا گفته شده است. آيا آزاليا يک زن است؟ يا حس زنانگى است که تداعى کننده گل و زن در کنار يکديگر است. گزارش زندگى، شماره ٩٢ زندانی مودب ساواکمن در مجموع ۵۴ روز در بازداشت ساواک بودم. مرا هميشه در انفرادى نگه میداشتند. البته يکبار پيشنهاد کردند اگر دلم مىخواهد مرا به زندان عمومى منتقل کنند. پاسخ دادم که ترجيح مىدهم در همان زندان مجرد باقى بمانم. علت اين امر به سادگى اين بود که مىترسيدم با رفتن به زندان عمومى دچار احساسات بشوم و اعمالى انجام بدهم که دوران بازداشتم را سنگينتر کند. براى من کاملاً روشن بود که يک شخصيت غير سياسى هستم. انسان البته حيوانى سياسى است، اما همه کارمند سياست نيستند. به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ١١۳ گفاره و فصلها، داستانهایی با برش جامعهشناختیمرتضی محمودی، نویسندهی مجموعه داستان «گفاره و فصلها» است. داستانها، لحن و بیان یکنواختی دارند و شرحی از فضاهای ویژهی جنوب ایران میدهند. مناطق خشک کویری که در عین حال کنار دریا قرار گرفتهاند، میوهها محدودند، غذای مردم محدود است. سطح امکانات زندگی پایین است و یک نوع فقر نسبی بر زندگی همه سایه انداخته است. کل این داستانها بدون اینکه دایهی چپگرایی یا آه و ناله در آنها باشد، چنین فضایی را منعکس میکنند. گزارش زندگى، شماره ٩١ مأمور متولد سال موشهنگامى که وارد ساختمان اوين شدم مرا به اتاقى وارد کردند که سه مرد در آن حضور داشتند. یکی از آنها که بعدها دانستم نام او پرويزى است در حالى که انگشت شصتش را از لاى انگشتهاى ديگر بيرون آورده و دستش را مشت کرده بود و جلوى بينىام تکان مىداد گفت: چنان دارى مرا عصبانى مىکنى که الان ممکن است دماغت را به هم بمالم. هيچ دليلى براى عصبانيت اين شخص وجود نداشت و من جز راستگویى کار ديگرى نکرده بودم. لحظهاى رسيده بود که به اين نتيجه رسيده بودم او بايد متولد سال موش باشد. گزارش زندگى، شماره ۹۰ طالعبینی من و بقیه متولدین بهمن ماهفکر مىکنم در شهریورماه سال ١٣٥١بود که مجله زن روز را بهطور اتفاقى باز کردم. من هیچگاه این مجله را نمىخواندم. حالا کنار دریا بودیم و زمان مطالعه جدى نبود. دو صفحه از مجله اختصاص داشت به بررسى روحیه متولدان ماه شهریور. بسیار برایم جالب شد، چون چند نفر متولد شهریور را مىشناختم و به نظرم رسید که مطالبى که در این مجله نوشته شده، با حالت این افراد تناسب دارد. در فکر بودم که وقتى نوبت ماه تولد خودم شد مجله را بخرم و بخوانم. به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ١١۱ باغهای شنی، کتابی غمانگیز اما خواندنی«باغهای شنی» اثر حمیدرضا نجفی، متولد سال ۱۳۴۳ است. کتاب به روح برهی گم شده تقدیم شده که یک تقدیمنامچه درست است و بعداً در تفسیر کتاب متوجهاش میشوید. مقدمهی کتاب از هوشنگ گلشیری است. او در این باره صحبت میکند که چهطور بیپولی باعث میشود کار نویسندگان روی زمین بماند و چطور رسم است وقتی نویسندهای میخواهد اولین کارش را چاپ کند، ناشران از او پول میگیرند. یعنی میگویند پول بده تا ما اولین کارت را چاپ بکنیم. حمیدرضا نجفی، در این اثر نشان میدهد نویسندهای بسیار مبتکر است، یعنی سبک کاری دارد. گزارش زندگى، شماره ٨٨ داستانی ساده، پیرنگ تمام کارهای گلشیرینخستین بارى که گلشیرى را دیدم، زمانى بود که تازه با ناصر تقوایى ازدواج کرده بودم. داستانى براى جنگ اصفهان فرستاده بودم به نام «بهار آبى کاتماندو». گلشیرى با همان جنگى که این داستان در آن چاپ شده بود به خانه ما آمد. پرسید: من نمىفهمم چرا من که این همه خوب مىنویسم ایدهاى براى نوشتن به ذهنم خطور نمىکند، و تو که این همه بد مىنویسى این همه ایدههاى خوب دارى. گلشیرى این داستان را بسیار پسندیده بود، منتهى نمىدانم چرا در ذهنش اینطور جا افتاده بود که روش نوشتارىاش بهترین نوع نوشتن است. گزارش زندگى، شماره ٨٧ ماه و ستارهها در جشن هنر شیرازجشن هنر که در آخرین سال خود به یکى از عوامل سقوط شاه تبدیل شد، یکى از جالبترین و با ارزشترین رویدادهایى بود که به چشم خودم دیدم. از بزرگترین شخصیتهاى هنرى جهان دعوت به عمل مىآمد تا در ایران برنامه اجرا کنند. پیشروترین تئاترهاى جهان، برنامه خود را در جشن هنر عرضه مىکردند. پیشروترین موسیقیدانان جهان مىآمدند و آثار خود را عرضه مىکردند، ۱۰ روز پرشور در ماه شهریور شیراز را پر از رنگ و نور مىکرد. اما این واقعیتى است که مردم عادى التفات چندانى به این برنامهها نشان نمىدادند. با خانم نویسنده زنان هم مانند مردان دارای اندیشهی فلسفی هستندخانم ترانه جوانبخت یک ایمیل مفصل برای من فرستادهاند. عنوان و موضوع این ایمیل هست: «نتیسم.» خانم جوانبخت با کمال شجاعت ادعا میکند برای خودش یک فلسفهی جدیدی به اسم «نتیسم» ساخته و میخواهد آن را درس بدهد و یک کتاب ۸۱۸ صفحهای هم نوشته است. البته همه آن فلسفه نیست و چیزهای دیگر هم هست؛ ولی این روحیه را دارد که خودش را مطرح کند و نشان بدهد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
از دست ندهید | ||||
مشکل حکومت اسلامی |
پارهشدن نخ تسبیح |
به سادگی همه نسلکشیها |
ضد مسیح |
روزنامهنگاری با «زمانه» |