به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ١٠۵
در برزخ بین شعر کهنه و نو
شهرنوش پارسیپور
http://www.shahrnushparsipur.com
امروز دربارهی شاعرهای بهنام گیتی پورفاضل با شما صحبت میکنم. درکتابی که از ایشان با عنوان «پژواک آشنا » به دست من رسیده است هیچ نوع شرح احوالی دربارهی این شاعر وجود ندارد. چ
اپ کتاب هم نشان میدهد که احتیاطاً شاعر خودش در انتشار کتاب همکاری داشته است. البته انتشارات یاسمن، این کتاب را حدود ۱۰ سال قبل در تابستان ۱۳۷۸منتشر کرده است.
وقتی تاریخ شعرهای گفته شده را میخوانیم متوجه میشویم که شاعر از دههی ۴۰شعر میگفته است. اما اینکه کتابی هم چاپ کرده یا خیر فکر میکنم «پژواک آشنا» نخستین کتاب این شاعره باشد.
تا جایی که من متوجه شدم گیتی پورفاضل در برزخ بین شعر کهنه و نو سیر میکند. یعنی شعر را به حالت نو میگوید ولی مضامینی که مطرح میکند کلاسیک است و نوع برداشتهایش با شعر کلاسیک تطبیق میکند.
نگاه کنید به شعر رگبار و تیراژه:
زمان تنگ تندرها به نور رخشهای لرزان فضا را لحظهای کاوید دو ابر تیره در آغوش هم رفتند و پرچینهای باغ تازه بشکفته به زیر بوسهی باران سرود رویش سبز چمنها رابرای یکدگر خواندند مکیرک همچنان بارید پناه تک درخت بید دو چشم وینوین غمگین دخترک میگفت ره کوتاه را تا کلبهای چوبین میان بازوانت داشت آهو برقی زیبا به روی شانههای دخترک در هم تنیده گیسوان خیس انبوهاش چوکاکلهای زرینفام گندمزار آهو سرمستو بازیگوش در تکاپوی رهایی دستوپا میزد دخترک با مهربانی مینوازیدش که ناگه آسمان رخسار پنهانش نمایان شد دو ابر تیره بگسستند پیوند همآغوشی نسیم آمیخت هوهوی بهاران با نم باران کمانی از هزاران رنگ در پهنای دشت نیلی گسترده پیدا شد شگفتا کلک جادوگرت ماشاگه زیبا آفرید از گریه ابر و لب خندان خورشیدش
این شعر در سال ۱۳۴۳ سروده شده است.کلمات و واژگان فارسی ناب مثل مکیرک به معنای ابر بارانزا دارد. ریشهاش درکدام شاخهی زبان است اطلاعی ندارم ولی به هر حال واژهی نویی است که در این شعر به کار رفته است.
کلمهی هوهوی بهاران با نم باران،که من به درستی متوجهی منظور شاعر از این هو هو نشدم. همانطور که گفتم گیتیپورفاضل مبانی شعرش بیشتر کلاسیک است و مفاهیم کلاسیک را مطرح میکند.
شعر دیگری را از او میخوانم به نام «خرمشهر» که در مقطع جنگ تحمیلی گفته شده و شعر جالبی است
در هم شکسته شد یکباره آنچه بود از هم گسیخت قصهی پیوند بر دست باد رفت آن سالهای خوب امروز من نشستهام و این شکستهها مبهوت از آنچه شد حیران از آنچه رفت در پشت ابر تیرهای این آسمان ژرف خورشید مرده است برروی آبهای خلیج کنار شهر هر روز با صدای مسلسل تفنگ و توپ صدها تن جوان پرپر به روی آب بیجان شناورند نفرین بر این سیاهدلان ستیزهجو با ما چهکردند؟ اهریمنانه بر گوهر دوزخیتبار بنگر چه زیرو رو شده ویران و غمفزا شهری که بود خرم و آباد و پرخروش شهری که هر غروب چو بر پهنهی افق خورشید میشکست سبوی شراب را بر خرمنی زرنگ از دور میرسید به ساحل نشستگان آوای سرنشین بلمهای روی آب امروز مردهاند آن سالهای خوب کو پنجهای که به کوبه بکوبد میان در تا دختران سبزهی مشکین اندام خود به لرزه درآرند چون نسیم این شهر پرخروش در ماتمی نشسته فراتر از اشک و خون کورخانهای که باز نمیشود ژرفای شور دربهدری را زخانمان زین جنگ خانهسوز رگبار تازیان غارتگران جان و شرف میرسد به گوش خون جوش میزند از سینهها برون تاراج رفته است شهری که بود چشمهای جوشان عشق و شور
این شعردر سال ۱۳۵۹ گفته شده است و خب طبیعتاً اشارهای دارد به جنگ عراق با ایران و سعی شده است آن حالتی که شهر خرمشهرپیدا کرد را مجسم کند. اگر یادتان باشد در آن سالها شهر به کلی ویران شد و مردم خیلی از این مساله غمگین بودند و رنج میبردند.
شعر دیگری هم از این شاعر به نام دشمن خانگی دارد که برای شما میخوانم:
از کدامین سایهها باید گریخت؟ بر کدامین رنج ها پیروز شد؟ در کدامین کارزار زندگی پای باید بر سر دشمن نهاد؟ دشمن ویرانگرم در خانه است میدرد این گرگ دندان تیز تیز برههای تازه راه افتاده را میزند بر طبل توخالی خویش میخراشدگوشها را زین نخیر بانگ او آوای زاغ است و زغن باغ خواب آلوده پندارد هزار بهر خود مستانه بیند؟ چشم بگشایید ای واماندگان اینرهآورد است از بیگانگان و آخرت کنکاش باید درنمود ورنه دانا دشمنات کوبد به سنگ گرچه غارتگر مجالی یافته برسر هر کوی و برزن تاخته سوداش از سنگینی خواب شما کاروان پررفت و خالی بهر ما
این شعر هم در سال ۱۳۶۰ سروده شد و حس و حال آنسالها را دارد و البته رنجهایی که مردم از بابت فشاری که بر روی دوششان بود میبردند و البته هنوز هم هست و شاعر هم سعی میکند که آن حالت را برساند.
با شعری به نام یگانه برنامه را به پایان میرسانم
تو ای فرزند پاک سرزمین آریا ای زیور گیتی به ما بنما راه رهایی را پیامت از بن تاریخ نسیم آسا نوازد گوش جانم را روان از رود مهر و مهربانیهاست گفتارت سرودت نغزو آهنگین چه دلکش که نشیند بردل شوریدهی شیدا تمام واژهها بن مایه از خورشید می دارند هر آنکه با زبان دل سخن گوید و تو در پیکر هستی چو جان جاری تو انسان را به انسان ماندن و رهبر گزیدن با خردمندی به سوی خویش میخوانی که او را با توانمندی به راه نور میخوانی فراز آوردهای با گوهران هومت و حووخت حوروش بهر هر آدم نهاد نیک ورجاوند خود را آشنایی دادهای با صبر سر و دل با مهر سر و دل گر به هم آیند ره یابند بر دیهیم مزدایی آنهنگام بگریزد چون سنگ اهریمن و من امروز با اندیشهی بید چون داتها و آن گلواژههای نرم و رخشان است که پا میکوبد اندر تارک خورشید چه سرخوش میسرایم هر سرودی را درودم بر تو ای فرزند پاک سرزمین عشق و شیدایی تویی آن زیور گیتی یگانه گوهر هستی که می خوانی فروهرهای زن را پاک و پاکیزه چه شیوا میستایی ایزدان آب و دانایی که زن هستند و نیکو میدهی آوا فروهرهای مردان بلند اندیشه را که مهربانانه پناه زیردستانند شرابت آبهای جاری پاک زمین پیمانهات هستی تو از خمخانهی مزدا شراب عشق نوشیدی و نوشاندی به ما پیمانهی گلرنگ شیدایی کنون مست ازمی و آوای شیوایت به سرپویم ره میخانهی مزدا ودر هر بامدادی رو به سوی خاوران جویم نشانت را که تو زیباتران اختران انجمن هستی
در اینجا حوروش که سه اندرز داشت که شامل اندیشهی نیک،گفتار نیک و کردار نیک است. متوجه میشویم که شاعر ما تحت تاثیر اندیشههای مزدایی است و مثل بسیاری ازمردم ایران علاقه و دلش را در گروآیین زرتشت گذاشته است و از این آیین ستایش میکند.
پس ما میتوانیم بگوییم که گیتی پورفاضل جزو میهنپرستان ایران است و جنبهی ناسیونالیسم در او قدرت و شدت زیادی دارد.
برای این شاعر آرزوی خوشبختی دارم.
ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:Shahrnush Parsipur C/O P.O. Box 6191 Albany CA 94706 USA
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
خانم پارسی پور، چرا مینویسید شاعره، مگر در فارسی مونث و مذکر بودن را در اسم و صفت مشخص میکنیم که بگوییم شاعره و شاعر؟ دوم چرا مینویسید جنگ تحمیلی؟ این یعنی همزبان شدن با ادبیات و زبان جمهوری اسلامی.
-- سیروس به آیین آژنده ، Oct 16, 2008اتفاقا شعرهای شاعر از وزن نیمایی و در واقع از نیما تقلید کرده است و بیانش هم بدیهه سرایی نیست و بیانش هم رساست البته هر کس با هر ریتمی باید فقط بتواند حرفش را بزند مه ایشان زده اند
-- فرهاد-فرياد ، Oct 16, 2008براي حفظ آبرو وحيثيت وحرمت شاعران ، پيشنهاد ميکنم يااشعارشان را خودشان بخوانند يا لااقل سرکار خانم پارسي پور قبل ازضبط يکي - دو بار تمرين کنند.
-- شاهد ، Oct 17, 2008سیروس به آیین آژنده!
-- م ، Oct 18, 2008وقتی سازمان ملل تحمیلی بودن جنگ عراق را با ایران پذیرفته و تایید کرده و خود صدام هم پذیرفته است شما چه می گویید؟
خوب است خانم پارسي پور توجه داشته باشند که مضمون و فرم دو مقوله جدا از هم اند و لزومأ نبايد رابطه اي ميان آنها باشد.اندام برهنه يک زن را هم نقاشان کلاسيک کشيده اند وهم پيکاسو واشعار تغزلي وعاشقانه را هم سعدي وحافظ سروده اند و هم نيما و اخوان.
-- شهيده ، Oct 18, 2008خانم پارسی پور نمی دانم چرا مقاله و یا گفتاری شما را در مورد عشاق شیعه و سنی که خود شما در جریان هستید نمی گذارند روی سایت از دوستان ی مسئوول خواهش می شود که لطف نمایند این بر نامه را روی سات بزارند . ممنون
-- امید ، Oct 18, 2008آقای م
-- سیروس به آیین آژنده ، Oct 18, 2008میگويم آن نهاد یا هر نهادی ديگری میگويد جنگ ایران و عراق، و وفتی کار به حل و فصل جنگ و پیدا کردن مسئول میرسد، حتماً میگویند که عراق در ابتدا به مرزهای ایران تجاوز کرده است. ولی وقتی میگوییم جنگ تحمیلی یعنی زبان پروپاگاند جمهوری اسلامی را بکار بردن، و با این کار همهی آنچه این پروپاگاند میخواهد مسکوت بگذارد را مسکوت میگذاریم. مثل ادامهی جنایتبار جنگ بعد از باز پس گرفتن خرمشهر و ...