تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ٩۳

آواز سیندرلا، صدایی که در یاد می‌ماند

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

Download it Here!

ویدا مشایخی در سال ۱۳۲۷ در پارچین از مادری تهرانی و پدری تبریزی، در یک خانواده پرجمعیت متولد شده است. دوران مدرسه‌اش را در ایران گذرانده و مدرک تخصصی کتابداری و علوم اطلاع‌رسانی را از دانشگاه پیس‌بورک پنسیلوانیا دریافت کرده است. در سازمان برنامه، وزارت فرهنگ و هنر، دانشگاه آزاد و دانشگاه بوعلی سینا اشتغال داشته و در آخرین شغل خود در سال ۱۳۵۹ مشمول پاکسازی شده است.

از سال ۱۳۶۳ ساکن وین اتریش هست. اما کارنامه‌ی کاری او کتاب‌های «کتاب‌شناسی موسیقی در ایران» سال ۱۳۵۶ ـ مرکز فرهنگ آسیایی، ترجمه‌ی فیلمنامه‌ی «رفقای خوب» سال ۱۳۷۹ ـ نشر ساقی، داستان بلند «آذر و امجدیه» سال ۱۳۸۶ ـ انتشارات خجسته در تهران (قبلاً درباره کتاب «آذر و امجدیه» برنامه‌ای داشتم) و انتشار مقالات و داستان‌های کوتاه در مجله‌ی هنر پارسی دیده می‌شود.

تازه‌ترین کتاب ویدا مشایخی «آواز سیندرلا» است که مجموعه‌ای از تعدادی داستان کوتاه است. بلندترین داستان این مجموعه آواز سیندرلا نام دارد.

این داستان شرح زندگی دختری است که از خانواده‌اش جدا شده و به اصطلاح مهاجرت کرده و به وین رفته است. امکانات کار و زندگی را در ایران از دست داده. اما کاملا ایرانی است و نمی‌تواند همانند یک زن غربی زندگی کند. در روابط و ضوابطی که دارد کاملا ایرانی است.

او کاری در یک کافه پیدا می‌کند و در آن‌جا مشغول می‌شود منتها همان‌طور که گفتم نمی‌تواند آن نوع زندگی را که زن غربی دارد داشته باشد. پیش می‌آید که یک مرد خارجی که او را در ایران ملاقات کرده به وین می‌آید.

این فرصتی است که زوج برای اولین بار باهم تنها بشوند و آهو ـ قهرمان داستان ـ فقط یک شب شانس دارد کنار این مرد باشد، اما حالت ایرانی او بر او غلبه می‌کند.

آیا یک زن تنها و یا در حقیقت یک دختر تنهای سی و چند ساله اجازه دارد برود و مردی را از نزدیک ببیند. در اینجا ویدا مشایخی برش‌های ظریفی از بازی را نشان می‌دهد. به این‌صورت که «آهو» مرد را که «فادی» نام دارد با خودش به دیدار فیلم «سالو» اثر پیر پائولو پازولینی که فیلم بسیار خشن و ترسناک است می‌برد. در حالی که این فیلم اصلا به درد اینکه یک زوج عاشق ان را ببینند نمی‌خورد.

او فضایی را که دور خودش می‌سازد به گونه‌ای است که خیلی جدی است. یعنی به مرد اجازه پیشروی نمی‌دهد. اما در یک جای داستان هست که ناگهان متوجه می‌شود که این مرد را از دست خواهد داد. بنابراین به سراغ او می‌رود.

در آخر داستان از آن کافه‌ای که کار می‌کند بیرون می‌آید. دسته‌ی ایرانی هستند و مشکلات زیادی برای او فراهم شده و اجازه موافقت با پناهندگی او هم می‌رسد.

از این نظر که ضوابط ایرانی را بررسی می‌کند داستان جالبی است. یعنی این‌که ما ایرانی‌ها مسائل‌مان را وقتی در رابطه با دیگری هستیم چگونه شکل می‌بخشیم.

در داستان «دالان سبز بی‌انتها» ما با برش دیگری از زندگی ایرانی‌ها در خارج از کشور و اختصاصا کشور اتریش آشنا می‌شویم. دو دختر ایرانی هستند میترا و کیمیا که البته زیاد هم جوان نیستند و در سنین میانی هستند. برای جشن تولدی دعوت می‌شوند. در آنجا مردی هست و صحبت می‌کند از این‌که در مزرعه‌ای برای چیدن ذرت کارگر استخدام می‌کنند.

دخترها تصمیم می‌گیرند به آن مزرعه بروند و این کار را انجام بدهند. کاری که معمولا در ایران رسم نیست یا حداقل گروه شهرنشین عادت ندارد برای خوشه‌چینی به روستا برود. این دخترها می‌روند و کار می‌کنند و کارشان هم بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد.

این برش دیگری از داستان‌های ویدا مشایخی است. از داستان‌های دیگر این مجموعه، یکی هم «نقش بر آب» است. در داستان نقش بر آب، ویدا مشایخی چهره‌ی دیگری از زندگی ایرانیان خارج از کشور را نشان می‌دهد:

رفتن به کازینو، باختن و بازگشتن. رابطه‌ای که در ایران؛ یعنی در ایران بعد از انقلاب اسلامی شناخته شده نیست. البته قبل از انقلاب کازینوهایی در شمال کشور بود که مردم می‌رفتند و بازی می‌کردند.

در اینجا دو قهرمان داستان که یکی یک دختر ایرانی است و دیگری یک دختر اتریشی با همدیگر تصمیم می‌گیرند به کازینو بروند. دختر ایرانی بسیار مشتاق این بازی است و رفیق‌اش را می‌کشد به کازینو و تمام پول‌شان را می‌بازد. این زن یکی از جلوه‌های تفاوتی رفتاری ایرانیان خارج از کشور با داخل کشور هست.

«دماغم و من»، داستانی به طنز است درباره‌ی گرفتاری زنان ایرانی که دائما بینی‌های خودشان را عمل می‌کنند و می‌خواهند زیبا بشوند. در اینجا هم ما با یکی از این زنان روبرو هستیم که از بابت دماغ بزرگش ناراحت است.

بالاخره ترتیب دماغ را می‌دهد و آن را می‌برد و بعد شوهر می‌کند و بچه‌دار می‌شود و زندگی خوبی دارند. اما بعد شوهرش وقتی می‌فهمد که او دماغش را عمل کرده و به او نگفته او را طلاق می‌دهد.

خانم دوباره پس از مدتی از طریق پسرش با یک آقای دیگر دوست می‌شود. ولی این آقا هم البته وقتی متوجه مشکل دماغ خانم می‌شود که مجبور است دائماً فین فین کند او را ترک می‌کند.

داستان جالبی است یعنی طنز جالبی دارد و این نکته‌ی مهمی است که زنان معمولا حاضرنیستند از مشکلات شخصی‌شان صحبت کنند. ولی در اینجا ویدا مشایخی کوشش می‌کند این صحبت را بکند.

«کافه دیرتا» به عنوان آخرین داستان این مجموعه؛ شرح احوال چند تا ایرانی است که می‌روند و به‌طور اتفاقی با یک گروه سینمایی روبرو می‌شوند و نقش مضحکی در فیلم برعهده می‌گیرند.

ویدا مشایخی دیر به میدان آمده، اما با صمیمیت و صداقت کار می‌کند. اولین کارش را در ایران به چاپ رسانده که داستان «آذر و امجدیه» است، ولی کتاب دوم او یعنی «آواز سیندرلا» در نشر گردون آلمان به چاپ رسیده است. بنابراین او دوگانه کار می‌کند. هم داخل کشور و هم در خارج از کشور. او در وین زندگی می‌کند و زندگی آرامی دارد.

امیدوارم او بتواند همین‌طور کارش را ادامه بدهد و آثار بهتری عرضه بکند. مطمئن هستم که این نویسنده می‌تواند آینده‌ی درخشانی داشته باشد چرا که پشتکار دارد و با پشتکار کارش را انجام می‌دهد. داستان‌های این مجموعه‌اش قابل تامل و خواندنی هستند و به یاد انسان می‌مانند.

این‌ها نکاتی است که معمولاً یک اثر را خواندنی می‌کند. من یک متر و میزان برای خودم دارم؛ هرگاه داستانی را بخوانم و در خاطرم باقی بماند چه آن را پسندیده باشم یا نه؛ تصمیم می‌گیرم که فکر کنم داستان خوبی است.

به دلیلی از دلایل که برای من روشن نیست، خاطره‌ی داستان در ذهنم باقی مانده. بسیاری از آثار ادبی هستند که ما می‌خوانیم آن‌ها را فورا فراموش می‌کنیم. «آواز سیندرلا» جزو کارهایی است که در خاطر باقی می‌ماند.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)