تاریخ انتشار: ۳ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
به روایت شهرنوش پارسی‌پور - شماره ٩٢

تابوی یک عشق ممنوع

شهرنوش پارسی‌پور
http://www.shahrnushparsipur.com

Download it Here!

امروز درباره کتابی به اسم «در محاق» نوشته‌ی «سهیلا بسکی» با شما صحبت می‌کنم. این کتاب در انتشارات فروغ در آلمان به چاپ رسیده. ظاهرا نویسنده امکان چاپ کتاب را در ایران نداشته است.

البته با خواندن داستان می‌بینیم ساختار آن به‌گونه‌ای است که می‌تواند برای جمهوری اسلامی خوشایند نباشد هر چند که داستان یک ظرافت بسیار قابل تامل دارد و به هیچ عنوان نه اروتیک است و نه ضد اخلاق، ولی چون در ایران ضابطه‌ای برای این کار وجود ندارد اغلب آثار نویسندگان حرام می‌شود. یعنی به مرحله‌ای نمی‌رسد که بتواند چاپ و وارد بازار شود.

بدبختانه اغلب پیش می‌آید که وقتی کتابی در خارج از کشور چاپ می‌شود کتاب را می‌برند در داخل کشور و در بازار سیاه چاپ می‌کنند و پولی هم به نویسنده نمی‌دهند.

پس در نتیجه این اخلاق‌گرایی جمهوری اسلامی با چاپ نکردن این به اصطلاح آثار ضاله در آنجا نه تنها هیچ کمکی به جامعه نمی‌کند بلکه با این کار فقط به نویسنده ضرر می‌زند.

شاید هم احتیاطاً کسانی که کتاب را چاپ می‌کنند، خودشان دست‌اندرکاران دستگاه حکومتی باشند. من این را از این جهت می‌گویم که اطلاع دارم کتاب «خاطرات زندان» من با تیراژ بسیار گسترده‌ای در ایران چاپ شده است. یک کتاب‌فروشی در مصاحبه‌ای با مجله شهروند در تورنتو کانادا گفته بود: پرفروش‌ترین کتاب ما «خاطرات زندان» است و خیلی هم صریح گفته بود.

یعنی به نظر می‌آمد دست اندرکارانی که کتاب را منتشر کرده بودند اطلاع داشتند که در مورد آن صحبت می‌کردند. صدمه‌ی این کار آن‌ها به من خورد. اگر فرض بگیریم کتاب‌های پرفروش در ایران حتی به پانصد ششصد هزار نسخه می‌رسد، لابد این کتاب هم همین‌قدر فروش رفته است بدون این‌که یک‌ریال به من پرداخت بشود.

در مورد سهیلا بسکی و بقیه نویسندگان ایران هم همین‌طور است. مجبور می‌شوند آثارشان را در خارج از کشور چاپ کنند، بعد همه‌ی این‌ها می‌رود در بازار سیاه و سود آن هم می‌رسد به کسانی که واقعا هیچ نوع اخلاقی از نظر اجتماعی ندارند.

به هرحال این رمان، در نهایت رمان قشنگی است. زنی در خانه‌اش نشسته و دارد دفتر تلفنش را نو می‌کند. ظاهراً هر سال در آغاز عید شماره‌ها را به تقویم جدیدش وارد می‌کند. کاری که اغلب مردم می‌کنند.

در حینی که این کار را می‌کند یک به یک شخصیت‌هایی که اسم‌های آن‌ها و شماره تلفن‌شان در دفتر ظاهر شده برای او تداعی می‌شود و او به آن‌ها فکر می‌کند. بعضی از آن‌ها به قهرمانان واقعی کتاب تبدیل می‌شوند.

از این طریق است که ما داستان یک عشق مرده را می‌شنویم. داستان عشق زنی به مردی زن‌دار که بعد از مدتی منجر شده به جدایی آن‌ها شده و این شجاعتی است که سهیلا بسکی در اینجا به خرج داده و درباره این مساله نوشته.

در این کتاب در عین حال نکته‌ی مهمی هم مورد بررسی قرار می‌گیرد و آن این‌که نویسنده از نوع زنانی است که متمایل به فمینیسم است و بنابراین نباید علاقه داشته باشد که با مرد زن‌دار دوست بشود.

سهیلا بسکی در این مورد با مهارتی قابل تحسین تاب را پیش می‌برد.

از فصل یکم قطعه‌ای را برای شما می‌خوانم:
در چشم‌انداز دریا است. هنوز در خواب. مخمل خاکستری نقره‌فام در پرتو سپیده صبح با خاکستری آسمان و زمین در هم آمیخته است. جابه‌جا نقطه‌هایی می‌درخشد. یک دم آبی می‌شوند و باز لابلای کوه‌های مخمل خاکستری رنگ می‌بازند.

بوی گرمای شرمگین نهفته در خنکی سپیده دم بهاری در هوا است و بوی نم و بوی سبزی، هنوز منقبض در خنکی در انتظار انوار گرم آفتاب قرار آنکه منبسط شوند و بپراکند. در آمیخته با جنبش خفیف زمین و شبنم که از پشت درختان و تن گیاهان بخشیده می‌شود و سوت کوتاه یک پرنده، تق در سحرخیزی که جایی بسته می‌شود و صدای خروسی که پرواز کنان از دور می رسد.

زنی روی ایوان خانه رو به دریا ایستاده است. پیراهن خواب به تن دارد و موهایش در هم ریخته است. کنار یک دست صندلی و میز بامبو، یک میز فلزی با رومیزی مشمع به روی آن، یک سماور برقی که بخار می‌کند. آب جوش در قوری می‌ریزد. چه فریادی، دستور می‌دهد همه بیدار شوند. مثل پرنده‌ها ترانه نمی‌خواند. شیپور بیدار باش می‌زند...

این آغاز زیبای این کتاب در محاق است. بعد مساله‌ی ظریف عشق ممنوع ظاهر می شود. البته عشق ممنوع نه از نظر جمهوری اسلامی؛ به دلیل این‌که در جمهوری اسلامی مردان اجازه دارند با هر تعداد زنی که می‌خواهند ازدواج کنند. یعنی به‌صورت عقدی که چهار زن رسما و به‌صورت صیغه هم به شمار متعددی از زن دسترسی دارند.

بنابراین از نظر دولت جمهوری اسلامی این عشق ممنوع نیست و من برای همین تعجب می‌کنم چرا کتاب در ایران اجازه چاپ نگرفته است. مساله‌ی جالب این است که زنان تنها در جمهوری اسلامی چه شرایطی دارند. یعنی در این داستان در محاق ما با همین مساله روبرو هستیم.

زنی تنها است و در جامعه‌ای هم نیست که بتواند از طریق رفتار آزاد برود مثلا دوستانی برای خودش بگیرد. پس محدود می‌شود به حوزه‌ی کارش که در این داستان رخ می‌دهد و در حوزه‌ی کارش با این مرد زن‌دار روبه‌رو می‌شود.

این یکی از نکاتی است که خیلی قابل تامل است، این‌که آیا در این صورت زنان حق دارند با زن مرد دیگری ارتباط داشته باشند یا نه؟

در درامی که سهیلا بسکی در این کتاب می‌سازد در این زمینه است. یعنی این‌که چطور می‌شود که زنی که خودش یک چنین رابطه‌ای را دوست ندارد به دلیل تنهایی و گرفتاری‌هایی که در جمهوری اسلامی دچار آن هست در دام چنین رابطه‌ای می‌افتد.

نکته‌ای برای من قابل تامل هست و هیچ وقت ندیدم کسی به آن توجه کند این است که در ایران زنان هم چند همسری هم وجود دارند، منتها به‌صورت مخفی.

یعنی زنان روسپی ایران در آن واحد دارای چند شوهر هستند و این خودش نشانه‌ی چند همسری زنان است که یکی از قدیمی‌ترین اشکال رابطه‌ی جنسی است که همیشه ادامه داشته و هست و ادامه خواهد داشت. گرچه که ظاهرا در ایران قدغن هست.

به هر حال ما در این کتاب با زن روسپی روبه‌رو نیستیم که بخواهیم این مساله را باز کنیم؛ ولی نکته‌ی ظریفی که سهیلا بسکی در کتاب باز می‌کند، رابطه‌ی دو زن است و رابطه‌ی یک زن با مرد زن‌دار و این نوع رابطه را به شکل جذابی مورد بررسی قرار می‌دهد.

البته باید توجه کنیم که بخش اعظم داستان سهیلا بسکی و به‌طور کلی کل داستان در روندی نوشته شده که باید خیلی با دقت خواند شود تا به اصل موضوع وارد شد.

یعنی سهیلا بسکی از دسته‌ی نویسندگانی است که به نثر و روش نوشتاری خودش اهمیت زیادی می‌دهد و طوری می‌نویسد که ما موظفیم با ظرافت به مساله توجه بکنیم. یعنی با دقت بخوانیم و با دقت پیش ببریم تا بتوانیم بفهمیم که او چه می گوید.

در آینده باز هم از سهیلا بسکی و آثار او صحبت می‌کنم چون یک کتاب دیگر از او برای نقد فرستاده شده؛ در آینده وقتی راجع به آن کتاب صحبت کنم دوباره درباره‌ی در محاق نیز صحبت خواهم کرد.

Share/Save/Bookmark

ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسی‌پور، کتابی بفرستند، می‌توانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند:

Shahrnush Parsipur
C/O P.O. Box 6191
Albany CA 94706
USA

نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

زنی تنها است و در جامعه‌ای هم نیست که بتواند از طریق رفتار آزاد برود مثلا دوستانی برای خودش بگیرد. پس محدود می‌شود به حوزه‌ی کارش که در این داستان رخ می‌دهد و در حوزه‌ی کارش با این مرد زن‌دار روبه‌رو می‌شود.
How many years have you been away from Iran Mrs. Parsipoor?
You need to know more about your country undoubtedly. Plz concentrate more on Iranian society not just on the Islamic Republic.

-- Ehsan ، Jul 24, 2008

از راديو زمانه و خانم پارسي پور بسيار متشكرم بابت نقد كتاب. اما از آنجا كه عده كمي كتاب را كه در تيراژ بسيار كم منتشر شده خوانده اند بايد تاكيد كنم كه نام كتاب منتشر شده "در محاق" است. اما در متن نقد از اسم " درون ها" هم استفاده شده كه خواهشمندم تصحيح بفرماييد. بازهم متشكرم
. . . . . . . .
زمانه ـ ما نیز از توجه و محبت شما سپاسگزاریم/
نام کتاب در متن اصلاح شد.
. . . . . . . .

-- سهيلا بسكي ، Jul 28, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)