خانه > شهرنوش پارسیپور > گزارش یک زندگی > پاسخ به چند سؤال | |||
پاسخ به چند سؤالhttp://www.shahrnushparsipur.com
این هفته بهجای اینکه بهطور عادی «گزارش یک زندگی» را تقدیم کنم، به پاسخگویی برخی از پرسشهایی میپردازم که در برنامههای مختلف از من میشود. یکی از دوستان از من پرسیده بود، آیا در سالهای ۱۳۲۵ در دبیرستانها زبان تدریس میشده و اگر میشده چه زبانهایی بوده است؟ من البته خودم در سال ۱۳۲۵ به دنیا آمدهام. یعنی در ۲۸ بهمن ۱۳۲۴. بنابراین اطلاع دقیقی از آن موقع ندارم، اما میدانم که اقوام من، اعم از زن و مرد، در مدارسی که تحصیل میکردند، به آنها زبان فرانسه آموخته میشد. الان زبان انگلیسی در مدارس ایران آموزش داده میشود، ولی در آن موقع زبان فرانسه بوده. ظاهراً این مسأله به دلیل سیاستی بوده که از دورهی قاجار در دستور کار قرار گرفته بود. به این معنا که چون کشورهای انگلستان و روسیه نفوذ فرهنگی، اقتصادی و سیاسی زیادی در ایران داشتند، دولت ایران ظاهراً در این تصور بود که اگر از زبان دیگری حمایت کند، مثلاً از فرانسه، شاید بتوانند در مقابل نفوذ این کشورهای دیگر بایستند و جلوی این نفوذ را بگیرد. شنوندهی دیگری شکایت کرده بود که برنامههای من پر از غلطهای دستوری و املاییست. باید بگویم که من برنامهی «گزارش یک زندگی» را مینویسم و بعد میخوانم. به همین دلیل اشتباهاتی که در این برنامه هست، خیلی کمتر از برنامهی روایت است. در برنامهی «به روایت شهرنوش پارسیپور»، من شفاهی صحبت میکنم و نوشتهای در اختیارم نیست. به همین دلیل گاهی برنامه به نظر میآید که غلط دارد، چون در سایت رادیو زمانه حرفهایی که میزنم روی کاغذ پیاده میشود و چنین به نظر میرسد که جای فاعل و مفعول، صفت و موصوف جابهجا شده است و این خیلی طبیعیست. چون ما در هنگام حرفزدن کلمات را جابهجا میکنیم و دستوری حرف نمیزنیم. نه من، بلکه تمام افراد بشر در این روش گفتاری سهیم هستند. بنابراین یک چنین مشکلی پیش میآید. اما در یکی از برنامههای ادبیای صحبتهایی راجع به شهر تهران و ترسناک بودن این شهر شده بود و اینکه مهاجران باعث شدهاند اهالی اصلی شهر تهران از کشور مهاجرت کنند. شنونده عزیزی که این صحبتها را گوش داده بود، خیلی عصبانی و خشمگین نوشته بود: بله! تمام ایران خراب شده بود که تهران درست بشود و اگر امکانات در شهرستانها و روستاها به درستی تقسیم شده بود، مردم ده و روستایشان را نمیگذاشتند که بیایند در تهران زندگی کنند. خلاصه، اینطور تصور شده بود که من از اینکه اهالی شهرها و روستاها به تهران آمدهاند، احساس نگرانی و ناراحتی دارم. به هیچوجه این حرف درست نیست. تهران تا زمان آقامحمدخان قاجار یک روستا بوده و روستای خیلی جالبی بوده. یعنی اهالی این روستا در زیرزمین زندگی میکردند. چون به دلیل حملات قبایل مختلف مغول، تاتار، ترکمن و غیره کشت و کشتارهای زیادی میشد، پس در نتیجه مردم خانههاشان را در زیرزمین ساخته بودند و بعد در زمانهای معینی که قبایل حمله میکردند، به این خانههای زیرزمینی میرفتند. بعد آقامحمدخان اینجا را به دلیل آنکه از نظر وضعیت سیاسی و جغرافیایی مناسب تشخیص داد، بهعنوان پایتخت انتخاب کرد. میدانیم که آقامحمدخان ترکزبان بوده و از تبار ترکمن ظاهراً هست. یعنی قاجارها گویا ترکمن هستند. بنابراین بنیانگذار پایتخت ایران یک شخصیت ترکمن است. منظور من این است که وقتی صحبت میشود از اینکه اهالی شهرها و روستاهای مختلف به تهران آمدند در مقطع زمانی حاضر، هدف این نیست که ما بگوییم چرا مردم آمدند، چرا اینکه فارسزبان نیستند؟ اصلا چنین چیزی نیست، چون تهران را یک شخص غیرفارسزبان بهعنوان پایتخت انتخاب کرد. صحبت سر این است که به دلیل اغتشاش و بهمریختگی شرایط اقتصادی در جامعهی ما مردم شهرها و روستاهایشان را ول کردند و به تهران آمدند. انقلاب ایران و هزار و یک حادثهای که بعدا رخ داده، ناشی از همین قضیه است. یعنی ازدحام شدید جمعیت در این منطقه و خالیشدن مناطق دیگر از جمعیت. من منظورم فقط یک چنین بررسیای بوده و نه اینکه بگوییم چرا اهالی شهرستانها یا روستاها به تهران آمدند. بسیار خوب کردند که آمدند. اهالی تهران هم اگر به جاهای دیگر دنیا مهاجرت کردهاند، باید ریشه قضیه در همین باشد. چون قبل از بقیه اهالی شهرهای مختلف ایران متوجه شدند که شاید وضع زندگی در غرب راحتتر و اقتصادیتر باشد و بنابراین مهاجرت کردند. بگذریم از اینکه بهمریختگیها و آشفتگیهای سیاسی نیز باعث این قضیه شد. در هرحال، این هم توضیحی بود در این باره. دو مطلب دیگر هم این است که من یک سایت کامپیوتری دارم. افراد برای این سایت نامه مینویسند. من از همه خواهش میکنم، به ویژه از مادر جعفری که وقتی برای من نامه مینویسید یا اگر بشود دوباره بنویسی، حتما ایمیل خودتان را بنویسید. چون وقتی شما ایمیلتان را نمینویسید، من در این سایت میتوانم نامههای شما را بخوانم، اما نمیتوانم به شما جواب بدهم. من نامههایی را قادرم جواب بدهم که آدرس ایمیل داشته باشد. بنابراین حتماً و حتماً وقتی برای من نامه میدهید، ایمیل خودتان را هم بنویسید. این مسأله کار من و آشنایی و نزدیک شدن با شما را آسان میکند. در بررسیای که یکی از دوستان در زمینهی ادبیات معاصر فارسی انجام داده، نام ۳۷۲ نویسنده و رماننویس در این تحقیق ذکر شده است. اگر در کتابهایی که میفرستید، من دیر برایتان برنامه درست میکنم، نگران نباشید. من حتماً و حتماً در مورد همه برنامه درست میکنم. شاید هم بتوانم ترتیبی بدهم که هر دو نویسنده را باهم در یک برنامه بگذارم، تا به این ترتیب وقت به همه برسد. ناشران و نویسندگانی که مایل هستند برای برنامه خانم پارسیپور، کتابی بفرستند، میتوانند کتاب خود را به صندوق پستی زیر با این نشانی ارسال کنند: Shahrnush Parsipur
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
"با این نشانی" نه، "به این نشانی". ای خدا!
-- مستانه پیله ور ، Jan 1, 2008خانم شاری پور سلام. نوشته اید: "در بررسیای که یکی از دوستان در زمینهی ادبیات معاصر فارسی انجام داده، نام ۳۷۲ نویسنده و رماننویس در این تحقیق ذکر شده است." لطفا راهنمایی ام کنید که چگونه می توانم به این بررسی دسترسی پیداکنم. متشکرم.
-- علی صیامی ، Jan 2, 2008علی صیامی alisiami1332@yahoo.de
حانم پارسی پور،
-- مهوش نوّابی ، Mar 8, 2008من در دالاس زندگی می کنم و رادیو زمانه را گوش نمی کنم ، لطفاً هروقت قرار شد در مورد کتاب من "زن و قصّه های غربت" صحبت کنید از طریق ایمیل به من اطلاع بدهید تا ترتیب ظبط صدایتان را بوسیلۀ دوستانم در کالیفرنیا بدهم. بی نهایت از شما متشکرم.
مهوش نوّابی