خانه > شهرنوش پارسیپور > Sep 2007 | |
Sep 2007به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۵۴ گزارش «مرگ يک روشنفکر» در «يک روز معمولی»«به روايت شهرنوش پارسیپور» اين بار به دو اثر از دو نویسنده مرد اختصاص دارد. يکی مجموعه داستانی به نام «گزارش یک روز بارانی» اثر رضا شهرستانی و «مرگ یک روشنفکر» اثر محمد عبدی. «مرگ» دستمايه اصلی هر دوی اين داستانهاست. خواندن اين دو داستان، اين سؤال را مطرح میکند که آیا مهاجرت و مقایسه دائمی خود، با کسانی که به عنوان مهاجر، وارد جامعه آنها شدهایم، احساسی از مردگی به انسان میدهد؟ به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۵۳ «خانم نویسنده»این بار میخواهم رمانی به نام «خانم نویسنده» نوشتهی طاهره علوی را بررسی کنم. این کتاب حجم زیادی ندارد؛ ولی حامل طنز جالبی است که بررسی آن را ضروری میکند. از همین کار که به صورت یک رمان شسته رُفته است، میتوانیم دریابیم که او نویسندهی خوبی است و میتواند آینده درخشانی داشته باشد. گزارش يک زندگى- بخش بيست و هشتم دلبری مادر به روش «طلاق میخواهم»من بچه که بودم مادرم میگفت: «اگر تو نبودى من طلاق گرفته بودم.» دو تا که شدیم، مادرم میگفت: «اگر شما دو تا نبودید، من طلاق میگرفتم.» سه تا که شدیم، مادر میگفت: «اگر شما سه تا نبودید، من طلاق میگرفتم.» بالاخره میگفت: «اگر شما پنج تا نبودید من طلاق میگرفتم.» بسیار بسیار طول کشید تا من متوجه بشوم این روش دلبرى مادر است. به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۵۲ «شمعهای زیر آبکش»فریبا صدیقین، سال ۱۳۳۸، در خانوادهای کلیمی در شهر نهاوند متولد شد و در نهایت به آمیکا مهاجرت کرد. در این برنامه دو کتاب او به نام «شبی که آخر نداشت» و «شمعهای زیر آبکش» را بررسی میکنم. ويژگی مشترک داستانها، يکی اصرار نويسنده بر ذکر پیشینه خانوادگی و یهودی بودنش است و ديگر اين که داستانها از نهاوند شروع میشوند. به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۵۱ «اتوبوس هنر» در «میدان کار و بار جهانی»اين بار، نگاهی دارم به دو كتاب «اتوبوس هنر» و «آگاهی خواب» نوشته شیرین بنیصدر. در این دو کتاب، نویسنده نشان میدهد که استعداد خوبی در نوعی فلسفهبافی و فلسفهگویی داشته باشد. یعنی نویسنده سعی میکند یک نوع اندیشهای را بیان کند که ظاهراْ با بیان و روش عادی گفتاری، ممکن است انجامش غیرممکن باشد. به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۵۰ «از این قطار خون میچکد قربان»جنگ هشت سالهی ایران و عراق، تأثیر ژرفی روی مردم ایران و طبیعتاْ کارهای نویسندهها، شاعران و هنرمندان ایرانی گذاشته است. شهرنوش پارسیپور این بار به کاری پرداخته میشود که میتوان در زمره آثار ادبیات جنگ ردهبندیاش کرد. رمانی کوتاه بهنام «عقرب» از حسین مرتضاییان آبکنار که بر پایهی رویدادهای واقعی آفریده شده است. اثری که از نگاه شهرنوش پارسیپور از کارهای موفق در حوزهی ادبیات جنگی ایران است. گزارش يک زندگى- بخش بيست و هفتم وقتی ما هم ماشيندار شديمپدر به ما آموخته بود که سوییچ باعث روشن کردن ماشین مىشود. حالا من مرده بودم که ماشین را روشن کنم، ببینم چه مىشود. عاقبت در برابر این وسوسه تاب نیاوردم و سوییچ را در قفل چرخاندم. ماشین که در دنده یک بود، غرشى کرد و روشن شد. از جا کنده شد و بلافاصله خاموش شد. از ترس داشتم سکته مىکردم. برنامه به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۴۹ سه تفنگدار شعرسيمين بهبهانی در مقدمهی این کتاب مینويسد: «آن وقتها سه دوست شاعر بودیم که دکتر صدرالدین الهی ما را «سه تفنگدار شعر» لقب داده بود: لعبت والا، فروغ فرخزاد و من. در همهی محافل ادبی هر سه با هم حضور داشتیم». |
لینکدونی
آخرین مطالب
آرشیو ماهانه
|
از دست ندهید | ||||
فیلمی دربارهی فیس بوک |
صدهزار درآمد در ویکیپدیای پارسی |
کشف زبانی که نیست |
برندگان جدال حق انتشار |
روزنامهنگاری با «زمانه» |