برنامه به روایت شهرنوش پارسیپور - شماره ۳۷
«من ببر نيستم، پيچيده به بالاى خود تاكم»
شهرنوش پارسیپور
برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید.
صفدرى در داستان بلند «من ببر نيستم، پيچيده به بالاى خود تاكم» مى كوشد به زبان نوينى در ادبيات فارسى دست پيدا كند. تلاش او در اين راستا منجر به ايجاد ساختارى پيچيده و مبهم مى شود كه خواننده را در مسير خواندن كتاب فرسوده مى كند. شايد دليل اصلى اين روش نوشتارى فرار از سانسور باشد. يعنى طورى بنويسيم كه مامور سانسور هيچ چيز از آن سر در نياورد، كه اگر به راستى چنين هدفى در مد نظر بوده صفدرى موفق است. ويژگى كتاب در اين است كه خواننده پس از اتمام آن، به دليل آن كه كتاب را درك نكرده علاقمند است چنين وانمود كند كه نه تنها آن را درك كرده، بلكه بسيار هم از آن خوشش آمده است.
-----------------------------------
دیگر برنامههای "به روایت شهرنوش پارسیپور"
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
همانطور که در تصویر کتاب هم پیداست، ناشر"قصه" است. نشر ققنوس چاپ دوم اثر را بر عهده گرفته، یعنی همان نسخه ای که خانم پارسی پور از آن یاد می کند.
-- بدون نام ، May 24, 2007علیرضا از نروز
آزار برای کسانی که درجنوب ایران (بوشهر، برازجان،دشتستان)زندگی می کنند کلمه بسیار روزمره ای است.البته راستش این کلمه تا آنجا که میدانم بیشتر برای بیماری های مرغی به کار میره(مرغ آزار زده!)که احتمالا آنطور که ما بعدا فهمیدیم همان بیماری های رایج طیور ازقبیل نیو کاسل و امثالهم است.اما درمورد آدم ها دقیقا نمی دانم،...شاید یه جور وبا،طاعون یا همچین چیزی.درجنوب هنگام نفرین هم این کلمه به کار میره:آزار زده چیزی مثل بلا به جون زده یا همچین چیزی است.مثلا الهی آزار بگیری یه جور الهی درد بگیری یا چنین چیزی است.
-- مانا ، May 24, 2007