تاریخ انتشار: ۲۳ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    
گزارش يك زندگى- بخش دهم

با نوشتن درباره اجدادم نمی‌خواهم "منم" بزنم

شهرنوش پارسی پور

بخش دهم خاطرات شهرنوش پارسی پور را از اینجا بشنوید

اطلاعات من بسيار محدود است و چيز زيادى از روشهاى عرفانى و طبقات صوفيه نمی دانم، اما حدس
می زنم كه عمر اين طريق انديشه به اندازه كشف و اختراع تقويم قديمى باشد.

ظاهرا در اين سيستم هر روز سال يك موجود جاندار تلقى مى شده و كسى در نقش او نقش بازى می كرده.

شك نيست كه انسان باستان، آنيميست و جانگرا بوده و براى تماميت هستى قائل به جان بوده بعيد نيست كه شمار خدايان در جهان باستان خاورميانه حداقل سيصد و پنجاه و پنج تن بوده، و شك نيست كه كشف تقويم يكى از با اهميت ترين كشفيات بشرى ست.


ظهیرالسلطان پدربزرگ مادری

محاسبه مدت زمانى كه زمين به دور خورشيد مى گردد، يا برحسب پندار باستانيان، گردش خورشيد به دور زمينى كه بى نهايت بزرگ تلقى مى شده، كشف بسيار بسيار مهمى ست. اين كشف آنقدر مهم بوده كه تماميت يك سيستم انديشه را در برگرفته، و در جوار آسمانى كه به دوازده بخش تقسيم شده و هر بخش نمايشگر پيكره غولآسائى شده، ساختار اصلى انديشه انسان خاورميانه، و اندكى بعد انسان تمامى مناطق دنيا را كه زير تاثير اين سيستم بوده اند، در وجود آورده. بدون شناختن تقويم و تعريف صورت هاى فلكى، پيدا كردن شناخت ا زجهان باستان كار غيرممكنى ست.

به هرحال چنين به نظرم مى رسد كه اين نقيب وابسته به يك خانواده بسيار قديمى است. در همينجا تذكر اين نكته ضرورى ست كه ممكن است افرادى دچار اين توهم بشوند كه هدف من از نوشتن اين مطالب، فيس و افاده نشان دادن درباره نسب خانوادگى باشد.

واقعيت اين است كه همه مردم نسبى دارند كه در درازناى تاريخ گم شده. خوشبختانه ما در عصر آزمايش هاى د.ان.ا هستيم. يكى از دوستان آزمايش د.ان.ا داده و روشن شده كه اجداد او از سى هزار سال پيش در منطقه خراسان زندگى مى كرده اند. روشن است كه چنين نسب‌نامه اى بسيار باستانى تر از نسب نامه نقيب است. درنتيجه بايد روشن باشد كه هدف، منم زدن نيست، بلكه فقط روشن كردن نكات تاريخى ست كه ممكن است به درد مطالعه بخورد.

به هرحال اين نقيب، هركه بوده باشد، صد و پنج سال عمر كرده است. او با يكى از دختران فتحعليشاه، به نام شازده بى بى ازدواج كرده بوده. اين ازدواج هم به نظر من نكته اى را روشن مى‌كند كه اين نقيب احتياطا در جوانى سفرى به تهران داشته، چرا كه در دنياى قديم رسم نبوده كه زنان مسافرت بكنند، و دختر فتحعليشاه (كه گويا تعدادشان بايد از چهل نفر متجاوز باشد) احتياطا ساكن تهران بوده است.

عمه من، روانشاد نصرت الملوك كشميرزاده كه از نخستين زنان دانشگاه ديده ايران است و سال ها دبير دبيرستان هاى شيراز بوده اعتقاد داشت كه اين نقيب، نياى ما، بايد همان نقيبى باشد كه داستان امير ارسلان را براى ناصرالدين شاه نقالى مى كرده. آيا درست است؟ نمى دانم.

به هرحال همسر او دختر فتحعليشاه بوده، پس به نحوى رابطه اى با دربار قاجار داشته است. درعكس‌هائى كه از پيرى او باقى مانده و همان‌طور كه نوشتم در كتاب دليران تنگستانى به چاپ رسيده، نقيب لباسى بر تن دارد كه آخوندهاى امروزى مى پوشند: عبا و عمامه. اما روشن است كه او آخوند نبوده، حالا چرا لباسش اين چنين است؟ شايد ريشه اين لباس هم به آئين ديگرى بازگشت كند، يا چه بسا كه اين لباس رسمى مردم ايران قديم است. ظاهرا كتاب اشعار او در كتابخانه آستان قدس رضوى نگهدارى مى شود.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

خانم پارسی پور به جای این داستان ها در مورد عمه و فامیلش برود یک ازمایش دی ان ا بدهد شاید نسبش به کورش برسد! اگر هم به کورش نرسید برود خودش را به یک روانپزشک که متخصص خود بزرگ بینی نشان بدهد
من یقین دارم که در رگهای من خون رسولی یا امامی نیست نیز خون هیچ خان و پادشاهی نیست

-- فتحعلی شاه ، Apr 12, 2007

چه جوشی میزند این خانم که شازده است!
به گیاهی در هند به سفالینه ای از خاک سیلک نسبم شاید به زنی فاحشه در شهر بخارا برسد

-- محمود ، Apr 12, 2007

عجب ! ایشون هم که از طایفه اخوندهان

-- سعید ، Apr 12, 2007

خانم پارسي پور سلام.
در بطن و متن بسیاری از نوشته هایتان: داستان، خاطرات و مصاحبه، صراحت لهجه ای را می بینم که در ما ایرانی های راز ورمزی – دروغگو و خالیباف- کمتر دیده می شود. فکرمی کنم زیبایی و ارزشمندی مطلب های شما، برای من، به صداقتی است که با خودتان در نوشته های تان دارید و پشت هیچ شخصیت کاذبِ- خودساخته و یا دیگران ساخته- پنهان نمی شوید. شما به بسیاری از اخلاقیات و خواست های طبیعی انسانی می پردازید و پرداخته اید، که در جامعه ی ما به زبان آوردنش را تابو می دانند و لی همیشه خودگویه اش می کنند. و عمدتا چه زیباست که به مانند بسیاری دیگر به سوم شخص متوسل نمی شوید و از خود می گویید.
من به این صراحت شما، که من فکر می کنم ناشی از شکل گرفتگی فردیت درشماست، احترام بسیار می گذارم.
دورویی و تعارفات نون قرض دادن، فضیلت ایرانی!، در شما کمترین است. پس دوستان کم و دشمنان بسیارخواهید داشت.
برایتان شادی آرزو می کنم.
علی صیامی
هامبورگ
14.04.07

-- بدون نام ، Apr 14, 2007

از نسب خانم پارسي پور همين بس كه وقتي (اگر اشتباه نكنم) عمه ايشان به رحمت خدا رفت در روزنامه روز آقاي خميني نوشته شد: آخرين ملكه ايران درگدشت.
و نه به اين دليل كه آخوندها ايشان را قبول داشتند و يا برعكس خانم ملكه از رزيم آقاي خميني طرفداري مي كرد _ فقط به اين بهانه كه دشمن دشمن من دوست من است.
من واقعا از نطر دوستان ناراحت شدم.
مهتاب

-- بدون نام ، Apr 17, 2007

For emails sighned Mahmood, and Fath Ali Shah:
Hazarat, be onjashoon bar nakkhoraeh. Khanoome parsi poor ghasde fakhr forooshi nadarad; lotfan beravid va dar loghatnameh manai'e autobiographi ra pida konid. dar in neveshteha zekre shajarnameh(family tree) even in details is very common. Man fekr mikonam , bekhosos der in mored lazem tar ast; in khaterat'e parakandeh khod ra dar yek baster tabaghati bekhesos bishtar baz mikonda.
Man fekr mikonam, anche shoma az gofar khanoom'e parsi poor bardasht kardid bishtar be "oghdeh'e hegharat" khodetan bar migardad,ta be ghasde ishan.
Hamvatani be gharaz.
Amir

-- Amir ، Apr 30, 2007

نظرات برخی خوانندگان به شدت مغرضانه و تند هست. فکر می کنم دبیر سایت نباید نظراتی رو که هیچ ربطی به موضوع ندارند و تنها یکجور مبارزه جویی همراه با بی ادبی در اونها دیده می شه رو نمایش بده.

-- افسانه ، May 9, 2007

همانقدر که نداشتن کس و کار سرشناس نباید برای کسی نقص و عیب محسوب شود، داشتنش هم ننگ و عار نیست. کدام یک از معترضین و منتقدین عزیز کس و کار و قوم و خویششان را قبل از تولد انتخاب کرده اند که خانم پارسی پور را اینطور سطحی به باد انتقاد میگیرند؟ دقت و امانتداری در روایت گذشته و توصیف محیط رشد و آدمها و داستانهای خانوادگی حد اقل وظیفه و لازمه ی اصلی هر زندگینامه است. مگر اینکه طرفدار خودسانسوری باشید.

-- ماندانا سمیعی ، Jun 12, 2007

خانوم پارسی پور !
همین که می توانید جملاتی را در مورد اجدادتان بیان کنید ،معلومه که اصل و نسبی داشتید و افتخاری هست واستون .
از حرف بقیه ناراحت نشوید ، اینها عذرشون موجه است .

همیشه پاینده باشید .

-- علی ، Jan 27, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)