تاریخ انتشار: ۲۸ آبان ۱۳۸۹ • چاپ کنید    
جنگ موسیقی - ۲۱

پاسخگویی خلاق به انتقادات سازنده

محمود خوشنام

ظاهراً به نظر می‌رسد که موسیقی در میان هنرهای هفت‌گانه باید گرفتاری کمتری با سانسور داشته باشد. چرا که از همه‌ی آن‌ها انتزاعی‌تر است و هر کسی تفسیر و تعبیر خود را از آن دارد. ولی این فقط ظاهر قضیه است. در نظام‌های خودکامه، دست‌کم در دوران ما، موسیقی هم به بد و خوب، ملی و ضد ملی، انقلابی و ارتجاعی و سرانجام بورژوایی و سوسیالیستی تقسیم شده است.

Download it Here!

نازی‌ها واگنر را تحسین می‌کردند و در موسیقی او فریاد نژاد برتر را می‌شنیدند، یا در میان مدرنیست‌ها ریچارد اشتراوس را برجسته و والا می‌دیدند، چون با آنها همکاری می‌کرد. موسیقی بقیه‌ی رمانتیک‌ها و نئورمانتیک‌ها و به‌خصوص آنهایی را که به خارج از آلمان گریخته بودند، منحط و مبتذل معرفی می‌کردند.

در اتحاد شوروی سابق در دوره‌ی استالین نیز، که شیوه‌های ژدانفی ارزش‌های هنری را تعیین می‌کرد، بسیاری از موسیقی‌دانان برجسته همین مشکل را داشتند. اگر کمی پرولترها را به‌کناری می‌گذاشتند و به حدیث نفس می‌پرداختند و از رئالیسم به‌اصطلاح سوسیالیستی دور می‌شدند، تکلیف‌شان روشن بود. می‌رفتند در لیست سیاه ایده‌آلیست‌ها و ناتورآلیست‌ها.

دیمتری شوستاکوویچ آهنگساز برجسته‌ی شوروی که اکنون ۳۵ سال از مرگش می‌گذرد، یکی از موسیقی‌دانان درگیر با سانسور بود که تخلف از حد و مرز انقلابی او را در معرض انتقادهای ژدانفی قرار می‌داد. شوستاکوویچ در سال ۱۹۰۵ در سن پترزبورگ به‌دنیا آمد. پدر و مادرش وابسته به گرو‌‌ه‌های انقلابی بودند و خود او در سال‌های برپایی انقلاب پرورش یافت. ۱۹ ساله بود که با نخستین سمفونی خود به شهرت رسید و بلادرنگ سمفونی دوم را در سال ۱۹۲۷ در اندیشه‌ی به انقلاب اکتبر نوشت و به مرور شمار سمفونی‌های او به ۱۱ فقره رسید. از آن گذشته کنسرتوها و سونات‌های بسیار دل‌انگیزی نیز در دوره‌ی جوانی آفریده است.


و اما آنچه که هم شهرت شوستاکوویچ را جهانگیر ساخته و هم او را به دام ژدانفی‌ها انداخته است، اپرایی‌ است در چهار پرده به نام «لیدی مکبث از ناحیه‌ی متزنسک» که امروز البته نام «کاترینا اسمائیلووا» را برآن نهاده‌اند. این اپرا در پی دو سه سال نه تنها مسکو و لنینگراد، که در آن‌سوی اقیانوس‌ها در متروپولیتن نیویورک و شهرهای دیگر آمریکا نیز به روی صحنه رفته است. اپرا قصه‌ی زن قهرمانی را بازمی‌گوید که برای جلب رضایت خاطر معشوق همسر و پدرخوانده‌ی خود را به قتل می‌رساند و فاجعه می‌‌افریند.

روزنامه‌ی «پراودا» دو سال پس از خلق اپرا نوشت: آهنگساز زیر تأثیر موسیقی جاز آمریکایی یک اپرای تقلیدی به‌وجود آورده است. این کار شوستاکوویچ چیزی جز یک ناتورآلیسم گستاخ و مبتذل نیست. عشق به شکلی مبتذل و پیش‌پاافتاده تمامی صحنه‌های اپرا را آلوده ساخته است.

انتقادات آن قدر تند و خطرناک بود که شوستاکوویچ را وادار کرد که اظهار پشیمانی کند و بر صدر سمفونی پنجم خود بنویسد «پاسخی خلاقه به انتقادات منصفانه». این کار تأثیر خود را بخشید و شوستاکوویچ چندی بعد جایزه‌ی هنری استالین را به دست آورد و پروادا لب به تحسین او گشود و سمفونی پنجم او را یک اثر عالی و ممتاز نامید.

شوستاکوویچ در آفریده‌های سال‌های بعد با فرونشستن تب استالینی، گه‌گاه با دست و بال بازتری به عشق و رمانس روی آورده است. از آن نوع رمانس‌ها که همیشه حتی امروز برای علاقه‌مندان به موسیقی مطبوع و تنش‌زداست.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

اقای خوشنام لطف کنید برای مطالبتان رفرنس بدهید. این اطلاعات را شما از کجا استخراج میکنید؟؟؟ یک مقاله هنگامی معتبر به شمار می آید که منشا اطلاعات آن مشخص باشد تا خواننده در صورت لزوم با رجوع به آنها بتواند خود از صحت آن اطمینان حاصل کند.

-- مهناز قربانی ، Nov 27, 2010

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)