خانه > پرسه در متن > شعر > انزوای بیحاصل | |||
انزوای بیحاصلداریوش معماربیژن الهی ۳۵ سال از سالهای پایانی زندگیاش را در خانهی شخصیاش در تهران به انزوا سپری کرد. این سالها همزمان با اوجگیری مبارزات مردم در سالهای دههی ۵۰، جنگ هشت ساله و نهضت اصلاحات و بسیاری دیگر از بحرانها و دگرگونیهای اجتماعی در ایران بود. پس از درگذشت بیژن الهی، عدهای انزوای او را نشاندهندهی نبوغ و تمایزش از دیگران دانستند. در این مقاله به چگونگی شکلگیری دنیای شاعرانهی بیژن الهی و ویژگیهای آن میپردازم. در سالهای دههی ۷۰ و۸۰ هالهای اسرارآمیز شاعرانی را که به حلقهی ادبی «شعر دیگر» تعلق داشتند، فراگرفته بود. به همین جهت منتقدان نتوانستند با نگاهی واقعبینانه به آنها بپردازند. در میان شاعران این گروه، گاهی بهگونهای اغراقآمیز از بیژن الهی و بهرام اردبیلی ستایش شده است.
اسماعیل نوریعلا گروهی از شاعران موج نو را به عنوان «شاخهی مشکلگوی موج نو» معرفی كرده است. این گروه از شاعران طی انتشار دو شماره نشریهی «شعر دیگر» به شاعران «شعر دیگر» شهرت یافتند. این عنوان را یدالله رویای برای آنها انتخاب كرد. تندركیا با معرفی شاهین و انتشار نظراتش بهدليل هیجانزدگی و دقيق نشدن در زمینههای تحول شعر فارسی توفیقی كسب نكرد، اما برای معرفی انواع دیگر شعری در سالهای بعد، از جمله شعر سپید و موج نو زمینه را فراهم ساخت. محمد مقدم نیز سه مجموعه شعرمنتشر كرد كه در آنها رگههای خلاقی دیده میشود، اما عملاً در كارش استمراری نبود و ظاهراً پس از بازگشت از ایران بیشتر از روی ذوقزدگی و تفنن در این راه قدم گذاشت. عمر شاعری او كمتر از يك دهه بود.
علی شیرازپور پرتو (شین پرتو) بهعنوان شاعری جدی توفيقی پيدا نكرد و در کار او هم استمراری نبود، اما به سبب استفاده از شكلهای تازهی خیال و تازگی شعرش، نیما در نامهای مفصل از او تمجید کرد هوشنگ ایرانی در این میان شخصیتی متمایز است. وی طی یك دهه (سالهای دههی ۳۰) با انتشار بیانیهها و شعرهایش شهرتی بههم زد و درهمراهی با گروه «خروس جنگی» كه عدهای ازهنرمندان جوان و نوجو بودند، سعی كرد پایههای ادبیات سورئالیستی را در ایران محكم كند. او هم در اين دوره به دليل:انتقادهای تندی كه از سوي شاعران نوگرا و كهنسرای مطرح آن زمان به روش شاعرانهاش شد، همچنین نبود آمادگی لازم و زمينههای اجتماعی مناسب در بين مخاطبان شعر برای پذيرش ايدههای او و مواضع سختی كه در برابر نوآوریهای نيما اتخاذ كرد، هرچند بر شعر شاعرانی چون سپهری تأثير گذاشت و بعدها رهروان بسياری يافت، اما در زمان خود موفقيتی كسب نكرد.
در سالهای میانی دههی ۴۰، با افزایش شناخت شاعران از ادبیات معاصر جهان، افول شعر رمانتیك نوقدمائی در آثار كسانی چون نادرپور، ابتهاج و كسرائی و...، اوج گرفتن شهرت شاعران «جامعهگرا- حماسی» بهخصوص شعر سپید كه شاملو معرف آن بود و افزايش محبوبيت شعر نو در میان عامهی مردم، زمینههای مساعدی برای تبلیغ نظرات شاعران سورئاليست فراهم آمد. اين زمان نقطهی آغاز راه شاعران موج نوست. بد نيست در اين بخش از مقاله يادآور شوم، برخلاف آنچه که برخی منتقدان گفتهاند، بعيد است عنوان «موج نو» را شاعران جوان این حلقهی شعری صرفاً به پیشنهاد فريدون رهنما برای شعر خود انتخاب كرده باشند، زيرا در دههی ۳۰ هوشنگ ايرانی كه در فرانسه تحصيل كرده بود، برای نخستین بار نشریهای فرهنگی با نام «موج نو» منتشر كرد و طبق شواهدی شاعران نوگرا در سالهای دههی ۴۰ از انتشار آن مطلع بودهاند. میتوان اين ادعا را تأئيد كرد، که گروهی از شاعران موج نو كه در حلقهی احمد رضا احمدی قرار داشتند مشابه گروه خروس جنگی، گروه طرفه را كه شامل هنرمندان جوان و نوجو بود معرفی کردند و نشان خروس را كه نشانهی اصلی گروه «خروس جنگی» بود، برای نشریهشان برگزیدند. شاعران حلقهی «شعر ديگر» نيز در نخستين شمارهی مجلهی «شعر ديگر» از ميان آثار شاعران پيش از خود، دو شعر از تندركيا و هوشنگ ايرانی برگزیدند و همراه با اشعاری از بیژن الهی منتشر کردند. اين موارد نشاندهندهی آشنائی جوانان نوگرای اين حلقهها با پیشینهی موج نو در ایران و چگونگی انتخاب این عنوان برای شعرشان است. اما شعر«موج نو»ییهایی مانند احمد رضا احمدی، در لحن و بيان، شكل تلطيف شدهی اشعار هوشنگ ايرانی را ارائه كرد و بیشتر تحت تأثیر نخستین مجموعه اشعار سهراب سپهری بود، ضمن آنكه اين شاعران علاقهای به صدور مانيفست براي آثارشان نداشتند. درعوض «شاعران مشكلگوی موج نو» از شعر و منش بیانی هوشنگ ایرانی تأثیر بيشتری گرفتند و زمينههای حماسي را در لحن ايشان میتوان جستوجوكرد و اين گروه با یدالله رويايی كه برای روشن شدن شخصيت شعر موج نو و تفاوت آن با نثر به صدور مانیفست اعتقاد دارد، موافق هستند. «شعر دیگر» چگونه معرفی شد آنگونه كه از نقد و نظرهاي منتشر شده در دههی ۴۰ پیرامون شاعران موج نو بر میآيد و در كتابهايی كه به بررسی تاريخ اجتماعی شعر نو در آن سالها پرداختهاند عنوان شده، انتشار دو شماره از نشریهای با عنوان «شعر دیگر» توسط شاعرانی مانند بیژن الهی، بهرام اردبيلی و چند شاعر دیگر بهانهای شد که یدالله رویایی که در آن زمان شعر نوقدمایی را کنار گذاشته بود، این گروه از شاعران را معرفی کند. اما پس از آنكه عدهای از شاعران اين حلقه بيانيهی شعر حجم رويايي را امضاء كردند، با منزوی شدن شاعران «شعر ديگر»، عملاً اين حلقه رو به خاموشی رفت و به یک جریان تأثیرگذار تبدیل نشد. احمد رضا احمدی و بیژن الهی دو چهرهی بااستعداد موج نو بودند. احمدی با انتشار كتاب طرحها و مقالات كسانی چون نوریعلا، رویایی، صمدی و حمایت اشخاصی همچون بهآذین و شمیم بهار كه در مطبوعات آن روز دستی داشتند، در سطح محافل شعری معرفی شد و بیژن الهی به واسطهی نوشتههای یداله رؤیایی، انتشار دو شماره مجله «شعر دیگر» و ترجمههای خوبی که از آثار شاعران جهان ارائه داد به شهرت رسيد. بيژن الهی عملاً تا سالهای میانی دههی ۵۰، در محافل ادبی آن روزگار به نسبت در مقايسه با رهروان حلقه «شعرديگر» حضورچشمگیرتري دارد. با این حال او نه در آن دوره و نه بعدها نخواست دفتری از اشعارش را فراهم آورده و منتشر کند و چنین بود که از سالهای میانی دههی ۵۰ به بعد تا پایان زندگیاش عملاً حضور ادبی نداشت و صدای او خاموش بود.
مشخصات فرمی و محتوايی شعر بيژن الهی و «شعر ديگر» ویژگیهای شعر بیژن الهی و دیگر شاعران حبقهی ادبی «شعر دیگر» را میتوان فهرستوار به این شکل برشمرد: - تلاش در پيداكردن روابط حسی تجریدی در محیط (جمیع روابط و رفتار) و احیای آن به صورت تصاویری فراواقعگرایانه. -اتكا به عاطفهی شخصی شاعر كه از منطق خاصی پیروی نمیكند، به همین دلیل مشكل و پیچیده به نظر میآید. -بیاعتنائی كامل به عادت ادراكی مخاطب در جلب مفاهیم شعر. - تاكید بر پیچیدهگوئی بهعنوان روش تغییر ذوق عمومی. - بیاعتنائی كامل به وزن و موسیقی (كناری، درونی، عروضی) -گرایش به شعر منثور برای آشکار شدن ارزشهای شعر. -گذشتن از حد هنجارهای نحوی در شعر و بهرهگیری از «هنر زبانی».(این عنوان را یدالهآ رویایی انتخاب كرده است) -نادیده گرفتن ترتیبهای دستوری در جملات و بر هم زدن آرامش جمله، برای ایجاد تشخص زبانی منحصر بهفرد در شعر. -استفاده از تكنیكهای بیانی مانند:مجاز و حسآمیزی در شعر. -اصرار برای گریز از هرگونه تعهد، مسئولیت و رسالت برای شاعر واعتقاد به اینكه شعر پیش از آنكه متعهد بشود، متعهد میكند. -اتكابه شكلگرایی فرمالیستی و خیالسازیهای ایماژیستی در شعر به جای محتوا و معنا. زندگی بیژن الهی و ویژگیهای آن - ظاهر زندگی هنری بیژن الهی نشان میدهد که او در ۳۰ سال گذشته انگیزهای برای تمجید شدن بهعنوان شاعر یا هنرمند نداشته است. دلیل آن نزد خود او و حلقهی بسیار محدود دوستانش محفوظ مانده است.
-آثار ادبی بهجا مانده از بیژن الهی همه مربوط به سالهای جوانی و میانسالی او بود و همگی نهایتاً تا سال ۱۳۵۵منتشر شده است. این آثار در حوزهی ترجمه شعر جهان حاوی آثاری ارزنده است، و در حوزهی شعر از چند مجموعه و شعر بلند فراتر نمیرود. - طی ۳۰ سال گذشته بهجز اخبار و شایعاتی كه از تألیف و ترجمهی آثاری فوقالعاده توسط بیژن الهی در حوزههای شعر و داستان مطرح بوده، اثر تازهای از وی منتشر نشده كه قابل بررسی باشد. -بیژن الهی و شاعران «شعر دیگر» به جهت تلاشی كه در دوره جوانی برای متمایز شدن در رفتار و شعرشان داشتهاند، خود را بیاعتناء به مخاطبان شعر نشان داده و با شعار مسئول بودن شاعر در برابر خود و نه در برابر جامعه، شعرهای پیچیده و مبهمی نوشتهاند كه رغبتی میان عموم مخاطبان شعر و حتی مخاطبان حرفهای ایجاد نكرده است. -عدهای انزوای بیژن الهی و بهرام اردبیلی را نتیجهی تمایل آنها به عرفانگرایی دانستهاند. (اگر چنین باشد، نمیتوانیم نسبتی میان اندیشه آوانگاردیستی و سنتستیزی آنها با چنین اعتقاداتی كه عمیقاً ریشه در سنت دارد، پیدا كنیم.) -بیژن الهی در تمام طول زندگانیاش تلاش كرده برای هیچكس ننویسد، انسانی متمایز باشد، خاص دیده شود و استعدادش از نظر دیگران پنهان بماند. او فنای شعر و هنر خود را نظاره كرده، و بیتن شدنش را محل تمجید قرار داده است. نقدی بر انزوای عرفانی بیژن الهی در مقام شاعر ارزش شاعری و ارزش شعر دو مقولهی جدا از هم اما وابسته به هم هستند. ارزش شاعری بسته به تأثیرگذاری شاعر بر جامعه برای روشن شدن حریمهای انسانی است كه با حضور فعال و حساسیت شاعر نسبت به مسائل جامعه حاصل میشود، اما ارزش شعر در سایهی خلاقیت فردی است كه همهی انسان ها به آن دسترسی ندارند. بنا به تجربهای كه از مطالعهی آثار و زندگی شاعران بزرگ جهان كسب كردهام، معتقدم تنها زمانی ارزش شعر كمال پیدا میكند كه در هم بستگی قوی با ارزش شاعری باشد، در غیر این صورت شعری از حد متوسط توانمندی و خلاقیت ذهن شاعر فراتر نمیرود. ارزش شاعری بیژنالهی، حامل «فقدان حضور» و «انزوایعرفانی» است، كه در پیوند با چند هزار سال عرفان و تصوفی تحمیلی به ایرانیان قرار دارد، و پشت نقاب كناره گیری از كلیه امور دنیوی و قدسی با معنوی دیدن همه چیز دنبال یافتن كمال تجربهی شخصی است، اماعملاً نتیجهای جز فساد اخلاقی مردم نداشته واندیشه و رفتار مروجان آن خواسته یا ناخواسته همواره در معرض سوءاستفادهی دولتها و حكومتهای استبدادی بوده، بنابراین حضورعرفانی شاعر كه متكی بر انزوای اوست، ارزش محسوب نمیشود كه شعری نبوغآمیز حاصل آن باشد. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
شعر بيزن الهي مانند هياهويي بود در سالهاي گذشته كه در دوره ما خاموش شد. شايد از نظر نويسنده اين مقاله زندگي در انزواي آقاي الهي بدرد بخور نبوده اما به نظر مي رسد كه اين زندگي به شاعر هاي جوان دهه هفتاد مي توانسته درس زندگي بدهد كه به جاي هياهو كردن به خودشان بپردازند و شعرشان را بنويسند.
-- فريد مرادي ، Dec 15, 2010ضمن آنكه شعرهاي الهي كه چاپ شده اند خيلي عميق هستند مفهوم هاي در پرده شعر او آدم را با خودش به جاهاي دوري مي برد.
افسوس خوردم كه الهي مرد و شعرهاي جديدش منتشر نشد.
ارزش شاعری بیژنالهی، حامل «فقدان حضور» و «انزوایعرفانی» است. اين تعبيرها براي بيژن الهي زياده روي است.
-- بي نام ، Dec 15, 2010من موافقم كه او(خود را بیاعتناء به مخاطبان شعر نشان داده و با شعار مسئول بودن شاعر در برابر خود و نه در برابر جامعه، شعرهای پیچیده و مبهمی نوشتهاند كه رغبتی میان عموم مخاطبان شعر و حتی مخاطبان حرفهای ایجاد نكرده است.) اما اينكه گوشه گيري او گدا و قلندر در كشور ما پرورش داده خيلي اغراق است.
آقاي معمار معمولاً با شاعران و نويسندگان در نقدهاشان اينطور برخوردنمي كردند، فكر كنم انتقادها به تمجيد شان از شمس لنگرودي باعث شده در مورد بيژن الهي اينطور بنويسند!
در آفتاب ملایم، از زیر درختان ملایمتر، از پی تابوتی بیسرپوش
روانهایم و روان بودیم
و سایه گلی، ناف مرده را
پوشانده ست.
نوشتن شعر توانمندي مانند اين نشان مي دهد كه شاعرش انساني است كه متوجه دنيا بوده ، خوب است بيائيد تحقيق كنيد كه چرا اين همه سال منزوي شده و جماعت اهل هنر را به زندگي اش راه نداده است.
بله من با نظرات آقای معمار کاملن موافقم. شاعر باید سر وصدا داشته باشد و جنب و جوش و مدام باید عکس های فتوژنیک در رسانه های مختلف اعم از دیداری وشنیداری ودولتی و غیر دولتی به ثبت برساند و شاعر امروز بباید فراموش نکند که باید لشکری هر چند کوچک از دوستان فراهم آورد و با صدور هر قطعه ایی چون خوانندگانِ ترانه های مردم پسند مورد تفقد و کفِ فراوان قرار گیرد.
شاعر دیروز و امروز و احیانن فردا باید بداند که باید اگر حداقل یک سوم از انرژی را صرفِ شعر می کند باقی را یعنی دقیقن دو سوم انرژی را صلواتی صرف ِدوستداران و البته اجتماعات مشترک المنافعان کند تا حضورن عایدی از سفرۀ اجتماع بیشتر نصیب برد.
واز شوخی گذشته آقای معمار نظرات شهید احمد کسروی را نیز در بارۀ شاعران این مرز وبوم فراموش کرده تا بعد از فتاوی ناظم الاسلام بیاورد که مجموعن فتواهای کسروی در بارۀ بسا شاعران هموطن پرت بوده است و همراه با عصبیتی متاسفانه بی مورد.
آیا لازم است که گفته شود صنف شاعران نیز نیاز به انزوای شاعر یا شاعرانی دارد تا این متاع را حداقل از دستبرد ِ (شعر باید سلاح خلق باشد در جنگ با ستمگران یا شعر باید تهییج کنندۀ جماعات میلیونی مردمی باشد که به اعمال نیک نظر دارند یا شعر باید فلان وبهمان باشد در تاریخ وماریخ وموارد بیشمار دیگر) مصون بدارد یا ندارد برای این هنر به ظاهر اول ما ایرانیان و در واقع عقیم در نظر مظفران جامعۀ باز هم ایران البته ارزشی بایسته قائل شود.
و در واقع تا یادمان نرفته خاطر نشان باید کرد که بعد از فوت بیژن الهی یک حادثۀ کمیک هم اتفاق افتاده است یعنی دوستان اهل ادب ساده ترین تحلیل او را نه در بارۀ اشعارش که البته می دانیم چند وجهی است و مشکل و وقتگیر بلکه با تاریخ مصور شعر معاصر که می توان گفت سر راستر وسهلتر است به بررسی می نشینند.
و این شاید یکی از وجوه چند گانۀ چیرگی وانمودهای رسانه ایست.
م - ر
-- بدون نام ، Dec 15, 2010اگر اينطور كه مي گويند كساني مثل بيژن الهي و بهرام اردبيلي واقعاً عارف بوده اند كه واقعاً بايد نقد بشوند.
-- افسانه حقيقي ، Dec 15, 2010بزرگترين آسيبي كه جامعه ما را همواره تهديد مي كند همين عرفان هاي پوشالي و نخبگي هاي بي حاصل است كه بيشتر هم از روي فريب كاري بوده و روند انديشيدن و انتقاد و خلاقيت هنري را صدها سال در كشور ما دچار مشكل كرده است.
اما موضوع گوشه گير بودن يك شاعر بحث ديگري است. من نمي دانم آقاي الهي 35 سال ات شعر را رها كرده اند يا نه 35 سال است شعر نوشته اند وچاپ نكرده اند اگر آن اولي درست باشد كه خوب در واقع با همان شعرهاي محدود حتا اگر ايشان نبوغ هم داشته شاعر معتبري نمي تواند باشد اما اگر شعر گفته اند و منتشر نكرده اند بايد ببينيم انتشارشان چه چيزي را در مورد ايشان مشخص مي كند.
در هر صورت فكر كنم قطعاً شاعر،نويسنده و روشنفكري كه با حضور فعال خود و انتشار شعرهايش و منفعل نبودن در برابر جامعه و مسائل آن تمام عمر خود را سپري كرده از نظر جامعه ارزشمند تر بايد باشد همانطور كه كسي مثل شاملو براي ما ايراني ها واقعاً ارزشمند است به خاطر همين حضورش، حضور يك شاعر بين مردم خودش يك ارزش است.
مقاله آقاي معمار هم به نظرم روشنگر بود و اطلاعات و تحليل خوبي را ارائه مي داد.
از بخش فرهنگي راديو زمانه هم به دليل حضور فعالش در بحث هاي فرهنگي ممنونم.به خصوص در مورد جوايز ادبي كه واقعاً بي طرفانه و راهگشا بود.
ممنون از داریو ش معمار عزیز و ممنون از رادیو زمانه به خاطر مقاله ی خوب. شعر هم مثل همه ی هنرهای دیگر وقتی می تواند مورد قضاوت درست قرار بگیرد که وجود داشته باشد . وقتی اقای الهی خودش از چاپ شعرش سرباز می زند ما چرا بخودی کاسه داغ تر از آش بشویم
-- بی کس و کار ، Dec 16, 2010من نمی دانم این همه تعبیر وتفسیر له یا علیه زنده یاد بیژن الهی برای چیست.اوشاعر وبیشتر مترجمی بود که در دوره ای آثاری را منتشر کرد وسپس خاموشی گزید. باید بر اساس منتشر شده اش در باره او قضاوت کرد نه آثار هنوز منتشر نشده اش که امید است روزی منتشر شود.بحمدالله ترجمه های او موجود است ومی توان در باره در ستی یا زیبایی آن ها داوری کرد مشروط بر این منتقدان فرانسه یا انگلیسی بدانند .از آقای معمار دوست شاعر هم خواهش می کنیم که در درجه اول شعرش را بگوید وسکوت بیژن الهی را محکوم نکند.وقتی شاعران جوان ما خود را تا حد روابط عمومی پایین می آورند وبه جای خلوت شاعرانه در بدر به دنبال عکس وتفصیلات وتبلیغات هستند شاعرانی مانند سهراب سپهری وبیژن جلالی وبیژن الهی وچندتن معدود دیگر باید خاموشی را انتخاب کنند.
-- بدون نام ، Dec 16, 2010من معتقدم اتفاقاً بايد به زواياي زندگي شاعران پرداخته شود وگرنه از كجا روشن مي شود كه رمز شاعرانگي كسي كه جايگاهي در ادبيات يك كشور به دست آورده و مردم به او توجه دارند كجا است.
-- عليرضا بهرامي ، Dec 16, 2010اينكه شاعران به كار هم ديگر بپردازند هم نكته مثبتي است و اينكه كسي را از نقد كردن به هر دليل منع كنيم كار درستي نيست.
ضمن آنكه با نگاه انتقادي به شعر و زندگي شاعر مخاطبان بيشتر با او آشنا مي شوند و ميب توانند با ديد روشن تري آثار شاعر را بخوانند.
دوست عزیز:ابتدا میخواستم بدانم ،حنابعالی کدام زبان خارجکی را میدانی که در ان به مطالعه اثار وزندگی شاعران پرداخته ای؟در ثانی خداوکیلی چندتا از همان اثار چاپ شده ی الهی را خوانده ای؟الهی نه برج عاج نشین بود نه گوشه گیر.زندگی خودش را داشت وشور وشر خودش.مسافرت میکرد وبا دوستان اش در می امیخت.اما از همه مهمتر زندگی او شعرش بود.او جز به شعر به چیزی دیگر نمی اندیشید.امیلی دیکنسون هم می گفت:منتشر کردن یعنی چوب حراج زدن به ذهن.خوب بعضی ها اینجوری اند.بعضی ها هم مارکوپولووار با نعمت تلفن همراه به هر خراآبادی درپی نامی می دوند وبا هر لطایفی خود را خدا به خورد خلایق میخورند-میخورانند.بیژن الهی 35 سال سکوت کرد نه به دلیل عزلت گزینی وعرفان زدگی.الهی را به سکوت کشاندند .همین جماعت همه چیز دان.همین جماعت که همه چیز را به رنگ خود میخواهند وذره ای غیر خود را می کشندوخوب این جوری است دیگر .بیژن الهی وقتی مرد هنوز جوان بود.به قول دوستی او پسر مرد.65 سالگی الهی جوانی پوست ومویش بود دستان زیبایش این را میگفتند.اما او خواست که دیگر نباشد ورفت.انبوه اثار او باید چاپ شوند تا قضاوت درستی در مورد او شود.امادوست عزیز :چاره ان کس که نمی خواهد به ابتذال این روزگار تن دردهد چیست؟ ایا کماکان باید مثل خیلی از عزیزان بود که برای چاپ شعری ........ نه دوست عزیز نادانی های ما چه قتل هایی که نکرده است.
-- baba ، Dec 16, 2010اقای بابا خیلی زیبا و قشتگ نوشتید دروود بر شما ما ندانسته چطور می تونیم قضاوت کنیم ان مرحوم هم که از این دنیا رفته اند و دستشان کوتاه است زنده هم بودن شاید مصلحت در بیان نکردن علت رفتارشان میبود در حرف نزدنشان و نمی توانستند حرف بزنند البته بنده که ایشان را نمیشناختم و نمیشناسم و امیدوارم که روزی اثارشان را بخوانم و اگر انسان خوبی بودن که همینجور هم باید باشد هست وامید است خداوند رحمتشان کند و روحشان را قرین ارامش و شادی نماید واقعا مایه و باعث تاثر است راستی صحبتی با همه ایا ما در دنیای تمیزی زندگی میکنیم فکر میکنید امثالی چون معلم رییس فرهنگستان مثلا ادب و علوم با ان ریش و سبیل بلند چه جور ادمهایی هستند شعر هم که میگوید حالا یا مال خودش یانه یا بلد است یا نه که هستند بلدن ؟ هان لطفا جواب بدبد
-- ارش ، Dec 17, 2010ممنون
دوست گرامي صرفاً نيازي به دانستن زبان خارجه نيست. اولاً تمام شاعران و نويسندگان بزرگ دنيا امروز سايت هاي مفصلي دارند يا سايت هايي هستند كه شرح كامل زندگي و آثارشان در آن منتشر شده و شما حتا اگر همه زبان هاي دنيا را هم نداني با يك نرم افزار مترجم يا همين نرم افزار مترجم گوگل مي تواني يك متن عمومي ساده را برگرداني در حدي كه بخواني. دوم اينكه اگر شما يك سري به سايت كتابخانه ملي بزني مي بيني تقريباً زندگي اكثر شاعران و نويسندگان بزرگ دنيا طي سالهاي گذشته به خصوص 20 سال اخير به فارسي در شكل هاي مختلف ترجمه شده. اين را نوشتم كه اگر شما زبان نمي داني مشكلت حل شود.
-- داريوش معمار ، Dec 18, 2010دوم اينكه اگر شاعري جهان و انسان را آنقدر مبتذل بداند كه چيزي خلق نكند يا اگر خلق كرد منتشر نكند ديگر عنوان شاعر براي او معني ندارد. ضمن آنكه بايد يادآور شوم ب با دقت تمام آثار بيژن الهي و ديگر شاعران شعر ديگر را بنا به ضرورت تاليف هايي كه داشته ام خوانده ام .
شما به نظرم كمي بي ربط به موضوع پرداخته ايد. در نظر داشته باشيد ابتذال زمانه ما اين است كه با مبتذل ديدن همه چيز و متهم كردن همه به خام دستي و بي ارزش بودن از بار وظيفه انسان بودنمان و حضورمان در جامعه شانه خالي كنيم حال با هر عنوان. ضمن آنكه از ابتداي دهه هفتاد تا امروز هرجا دوست داران آقاي الهي چيزي در مورد ايشان نوشته اند گفته اند او زندگي عرفاني دارد، بنابراين اين ادعاي نگارنده نيست بلكه ادعاي دوست داران و دوستان بيژن الهي است.
دوست گرامي لطف كن بگو چه كسي آقاي الهي را به انزوا كشيد، آيا اينكه شاعراني شعرشان خوانده شده به معني تلاش براي به انزوا راندن آقاي الهي است؟ مگر كسي مانند بيژن نجدي تمام عمرش گوشه خانه اش نبود و آخر عمرش يك كتاب شعر و يك مجموعه داستان از وي منتشر شد و اتفاقاً همه هم او را تمجيد كردند و مخاطبان بسياري يافت. حالا اگر هنوز آقاي الهي اثر شخصي منتشر نكردهاند تا كسي به ارزش هاي وجودي ايشان پي ببرد به معني اين است كه بيژن الهي را كساني از روي عمد منزوي كرده اند. آن هم كساني كه در اين حكومت زندان بوده اند تبعيد شده اند، خودشان مجبور بوده اند با سانسور بجنگند، هيچ رسانه اي هم نداشته اند، اين آدم ها كه ظاهراً به عنوان جمع منزوي كننده آقاي الهي هستند بفرمائيد چطور در اين شرايط ايشان را مجبور به انزوا كرده اند!؟
دوست بسیار عزیز،واقعن فکر می کنی با نرم افزار مترجم گوگل میشود شعر مثلن امیلی دیکنسون،والاس استیونس،وات ویتمن،الیوت یاهر شاعر دیگری را خواند
-- baba ، Dec 18, 2010؟.یعنی خواندن یک بیوگرافی در فلان سایت یا ترجمه چند شعر توسط یک فارغ التحصیل دانشگاه ازاد ما را به شناخت آن شاعر رهنمون می شود؟یا حتا همین ترجمه های موجود در بازار؟مثلن فکر کنید بخواهید تد هیوز را با ترجمه اسدا..امرایی بشناسید.
خوب تفاوت در همین جاهاست ،یکی این جوری فکر می کند یکی هم برای خواندن شعر فلان شاعر می رود زبان ان شاعر را یاد می گیرد،بعد خوب همین دیدگاه در قضاوت ان فرد وارد میشود ومثلن مینویسد:بیژن الهی در تمام طول زندگی اش تلاش کرده برای هیچ کس ننویسدو اما بدان جامعه ای که فرصت یکسان به شهروندانش نمی دهد و شرایطی را ایجاد می کند که دریوزگان و بی مایگان با هر ترفند بر شوند ان جامعه جامعه ای قاتل است.در همان دوران پیش از انقلاب هم این گونه بود امروز هم.ان جامعه دیگر تفاوت را بر نمی تابد وتحت شرایطی فرد را مکشد.اما بیژن الهی را تو نخوانده ای حتا نمی دانی که او شعرهایش را چاب هم میکرد اگر چه اندک.مثلن در گاهنامه این شماره با تاخیر،همین یکی دوسال قبل.ودیگر این که رو نویسی از کتاب های دیگران اسم اش نقد نست.حرف های اقای لنگرودی محترم اما ایشان تاریخ جامعه شناسی شعر معاصر را از دیدگاه خود نوشته ونه تاریخ زیبایی شناسی شعرامروز را در نتیجه قضاوت های ایشان محل ایراد است.خوب شما هم حرف های ایشان را گرته ای می اوری وحکم صادر می کنی.بله نادانی های ما قتل های زیادی کرده است.
دوست گرامي در مورد آشنائي با زندگي شاعران و نويسندگان نامداران جهان گفتيد كه موضوع بحث بنده بوده، يعني حضور اجتماعي ايشان كه من گفتم مي توان به اين شكل دسترسي پيدا كرد، اما در مورد اشعار ايشان البته ممكن است بضاعت من در حد خواندن ترجمه هاي خوبي كه از آثار اين شاعران به زبان فارسي موجود است باشد. ضمن آنكه بعيد مي دانم تعداد زيادي باشند كه مثلاً به 13 يا 14 زبان زنده پر رونق جهان كه نويسندگان بزرگي آثارشان را به واسطه آن نوشته اند مسلط باشند. مگر اينكه مثلاً ترجمه انگليسي آن را خوانده باشند كه در آن صورت ترجمه ترجمه است حالا از زبان مادر به زبان فارسي باشد يا هر زبان ديگر. شما هم كه مدعي نيستيد همه نويسندگان بزرگ جهان به انگليسي آثارشان را نوشته اند!؟
-- داريوش معمار ، Dec 19, 2010اما در مورد مجله با تاخير جهت اطلاع شما بايد بگويم كه آقاي نوكنده سردبير اين مجله را از نزديك مي شناسم و اتفاقاً چند نوبت در زمان زنده بودن آقاي الهي منزل ايشان رفت و آمد كرده ام شعر هاي منتشر شده آقاي الهي در آن مجله در سال 55 نوشته شده است. دقيقاً هم آن شعر ها را خوانده ام. دوستان ديگر آقاي الهي را هم كم و بيش از نزديك مي شناسم و مراوداتي هم با ايشان داشته ام.
در مورد كتاب ها هم بايد خدمتتان بگويم اطلاعات شما ناقص است بجز كتاب هاي آقاي زرين كوب و شفيعي كدكني كه پيش از انقلاب با موضوع بررسي جامعه شناختي شعر نو فارسي منتشر شده اند. كتاب هايي از دكتر پور جافي، دكترحسنلي، مهدي شادخواست،دكتر تسليمي و يك نفر ديگر كه اسم ايشان در خاطرم نيست با اين موضوع منتشر شده و تنها كتاب منتشر شده در اين زمينه كتاب آقاي لنگرودي نيست. البته كتاب هاي پراكنده ديگري هم در اين موضوع هست كه مثلاً افراد خاص يا جران هاي خاصي را بررسي كرده اند. ضمن آنكه در دو كتاب آقاي رويايي كه البته در دسترس مي باشد و كتاب هاي آقاي نوري علا كه در سايت ايشان نسخه قابل دانلود آن موجود است هم مفصلاً به اين جريان ها پرداخته شده و شما مي توانيد مطالعه كنيد.
باز هم مي گويم آفت انديشه و خرد ما اينطور نگاه هاي آميخته با ناداني و كم اطلاعي است.
دوستان عزيز راديو زمانه
-- داریوش معمار ، Dec 20, 2010پيامي روز قبل نوشته ام كه منعكس نشد.
مي خواهم بدانم دليل خاصي داشته!؟
ب تشكر