Dec 2010


کافکا و جایزه‌ی ادبی ِ فونتانه

ناصر غیاثی: به فرانتس کافکا تنها یک‌بار جایزه‌ی ادبی تعلق گرفت: جایزه‌ی فونتانه، در سال ۱۹۱۵و توسط «کانون حمایت از نویسندگان آلمانی». راینا شتاخ، در جلد دوم زندگی‌نامه‌ی کافکا و یوآخیم اونزلد در کتابی دیگر مفصل به چند و چون این جایزه و اهدای آن به کافکا پرداخته‌اند. برای خوانندگان وب‌سایت رادیو زمانه گزارش کوتاهی از پژوهش‌های این دو پژوهشگر آلمانی تهیه کرده‌ام که اکنون می‌خوانید.



بخش دوم و پایانی جستار «رمان، آخرین مرحله‌ی ادبیات است»، پژوهشی پیرامون رمان‌نویسی در غرب در بستر تحول رسانه‌ها
رمان آخرین مرحله‌ی ادبیات است

محمد ربوبی: در رمان، احساسات شایع و رایج پیروز می‌شود: هر کسی می‌تواند عشق بورزد وهمه می‌خواهند خوشبخت شوند. در ادبیات کلاسیکِ یونان و رم حماسه‌ها و درام‌های عاشقانه وجود نداشت، اما در رمان اواخر عهد عتیق، عشق پایدار عاشق و معشوق در برابر پیشامدهای بد و اتفاقات ناگوار موضوع اصلی این رمان‌ها شد. این متافیزیک عشق، بیشتر خواب و خیالات بود و کمتر با زندگی ملموس و تجربی آدم‌های واقعی سر و کار داشت. در جامعه‌ی مدرن بی‌مذهب و بی‌وطن، مهم‌ترین هدف وغایت زندگی عشق و خوشبختی است که اهدافِ ملموس و تجربی‌اند، نه هدف‌های غیر ملموس.



بخش نخست جستار «رمان، آخرین مرحله‌ی ادبیات است»، پژوهشی پیرامون رمان‌نویسی در غرب در بستر تحول رسانه‌ها
رمان‌ به‌عنوان سرگرمی اقشار فرودست

محمد ربوبی: از سال ۱۹۶۸ به بعد ذوق و سلیقه‌ها در غرب دمکراتیزه شد. نظریه‌پردازان ادبیات در نظریه‌های جدیدِ خود در مورد داستان‌نویسی به رمان به‌عنوان یک مُدل ادبی پرداختند. مناظراتِ تلویزیونی در مورد رمان‌ها یکی از مشخصاتِ تلفیق تلویزیون، رمان و سلیقه‌ی عموم است. اکنون، رمان در انظار عموم نماینده‌ی تمام‌عیار ادبیات معاصر و تنها نوع مسلط آن معرفی می‌شود. آن نگرانی‌ها و بدگمانی در مورد این‌که خواندن رمان به فرزانگی، به اصول اخلاقی و به احساس هنری شهروندان آسیب می‌رساند، برطرف شده است.



نگاهی به زندگی و شعر بیژن الهی
انزوای بی‌حاصل

داریوش معمار: بیژن الهی ۳۵ سال از سال‌های پایانی زندگی‌اش را خانه‌ی شخصی‌اش در تهران به انزوا سپری کرد. این سال‌ها هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات مردم در سال‌های دهه‌ی ۵۰، جنگ هشت ساله و نهضت اصلاحات و بسیاری دیگر از بحران‌ها و دگرگونی‌های اجتماعی در ایران بود. پس از درگذشت بیژن الهی، عده‌ای انزوای او را نشان‌دهنده‌ی نبوغ و تمایزش از دیگران دانستند. در این مقاله به چگونگی شکل‌گیری دنیای شاعرانهی بیژن الهی و ویژگی‌های آن می‌پردازم.



هنر، سکس و ضرورت یک احساس حقیقی

م.امشاسبند: مجتهدان حق دارند درباره‌ی نحوه‌ی مدیریت بر سکس و روابط زناشویی نظر بدهند و اگر اعتقاد دارند که سکس وجه مهمی در زندگی انسان است و غفلت از شیوه‌ی درست روابط انسان‌ها می تواند به فروپاشی زندگی بینجامد، وزارت ارشاد چگونه می‌تواند سکس را از عرصه‌ی زندگی حذف کند؟ شاید آنها نمی‌دانند که تصاویر سکسی در هنر و ادبیات ابزار بلاغی برای اظهار نظر درباره‌ی روابط انسان‌هاست.



گفته‌های پتر هاندکه، نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس آلمانی درباره‌ی زندگی و نویسندگی
از منظر قورباغه

ناصر غیاثی: هفته‌نامه‌ی دی‌ تسایت آلمان در ضمیمه‌ی ادبی ِ نوامبر امسال گفت‌و‌گوی طولانی ِاولریش گراینر با پتر هاندکه نویسنده و نمایش‌نامه‌نویس ِ نامدار اتریشی را به چاپ رسانده است. فرازهایی از این گفت‌وگو را برای خوانندگان تارنمای رادیو زمانه دست‌چین کرده‌ام. هاندکه در جایی از این گفت‌و گو درباره مادام بواری می‌گوید: فلوبر فقط لرزش تن زن را توصیف می‌کند. گمان می‌کنم آن‌قدر از زن می‌ترسید که ناچار شد مادم بوآری را بنویسد، اما به گونه‌ای که انگار در ستاره‌ی دیگری نشسته است.



خوانشی از دو شعر «باید پناه بگیرم» و «آخرین خطابه» از حافظ موسوی، در دوازدهمین سالگرد قتل مختاری و پوینده
جای طناب روی گردن ما تا ابد نمی‌ماند

علی صیامی: آیا مرگ قاطعترین، واقعیترین و تنها پدیده‌ی مطلقِ زیستِ انسانی نیست؟ پدیده‌ای که انسان در مقابل رخداد آن عاجز از هرگونه پیروزی‌ست و باید به آن تسلیم شود؟ آیا همین رخدادِ مرگ و مطلقیتش نیست که به زیستنِ با عزت، با تمام بالا پائین‌هایش، زیبایی می‌بخشد؟ در دوازدهمین سالگرد قتل‌های زنجیره‌ای خوانشی دارم از «باید پناه بگیریم» نوشته‌ی حافظ موسوی.



طرح چند نکته و ديدگاه درباره‌ی تحولات شعری دهه‌ی هشتاد
جدال‌های پوشالی و انتقادهای بی‌مايه پيرامون شعر

کیان راد: در جدل‌ها و دعواهای قلمی می‌خواهیم منطق خود را به دیگران به قبولانیم اما در بحثی که تار و پود و کیفیت دارد، هرکسی حرف و نظر خود را عرضه می‌کند و دریچه‌ی نقادی از زاویه‌ی تنگ به رخ كشیدن عیار خود و جلوه دادن اعتبار آن برای بی‌اعتبار کردن دیگری بر نمی‌آید، بلکه ناشی از کمال دانش غریزی، دانش تجربی و دانش تحصیلی فرد است.



برای زند‌گی‌های بیژن الهی

پرهام شهرجردی: بیژن الهی هم در این زبان، در این زمان، جای خودش نبود. کسی جایش را گرفته بود؟ یا خودش چشم به دیگر جایی – هیچ جایی – بسته بود؟ دورانِ قهقرا از این‌جاهاست که آغاز می‌شود: وقتی خودت دنبالِ جایت نباشی، جای خالی‌ات، خالی نمی‌ماند. کسی به فکرِ کارِ تو نیست. کسی به فکر جای تو نیست. کسی جای تو نیست.