خانه > پرسه در متن > ادبیات جهان > کیچ چیست؟ | |||
کیچ چیست؟ناصر غیاثیفقط در عرصهی هنر نیست که با مفهومی به نام کیچ مواجهایم. کیچ در تمام عرصههای زندگی حضوری غیرقابل انکار دارد و میتوان آن را در سیاست، مد ِ آرایش و لباس، سنت و حتا رفتار و دیدگاه آدمها نسبت به زندگی نیزکشف کرد یا به شکل گلهای مصنوعی، فیلم «تایتانیک» و رمان «بامدادخمار» دید. اما کیچ واقعن چیست؟ متن زیر تلاشی است در جهت روشن کردن برخی از جنبههای این پدیده. تبارشناسی واژه در زبانهای انگلیسی و فرانسه مترادف دقیقی برای کیچ وجود ندارد و چه بسا به این خاطر است که این واژه با همین املای آلمانیاش وارد آنها شده است. در فارسی هم معمولا همین واژهی کیچ را بکار میبرند. آقای نجف دریابندری «مزخرف» یا «مزخرفات» را پیشنهاد کردهاند.* شاید ترجمهی مناسب دیگر کیچ به فارسی، «باسمهای» باشد. چون به چیزی «باسمهای» میگوییم که ِ ساختگی، غیرواقعی و کلیشهای باشد. سیر تاریخی کیچ مشخصات کیچ پس کیچ برای این که کیچ باشد نیاز به احساساتیگری، ایجاد توهم و فرار از واقعیت دارد و در نتیجه در خدمت بیگانهسازی درمیآید. در یک کلام کیچ هنر ناقص است، اما این تعریف هم ناکافی است، چرا که نقاشیهای روی غار بازمانده از قرون وسطا ناقص است، اما کیچ نیست. تودهای و فراگیر بودن اثر نیز نمیتواند دال بر کیچ بودن آن باشد، چرا که به مثل آثار شکسپیر کیچ نیست، اما تودهای و فراگیر است. صفت ذاتی ِ کیچ اما سادگی اوست. جهان کیچ، جهانی ساده و روشن است و از هرگونه پیچیدگی احتراز میکند. در کیچ همه چیز یا خوب است یا بد، خیر است یا شر، درست است یا غلط. در جهان ِ کیچ دو رنگ بیشتر وجود ندارد: سیاه و سفید. و همین ویژگی کیچ است که آن را برای مخاطباش به راحتی قابل هضم میکند. چرا که کیچ از مخاطب چیزی نمیطلبد و تکلیف مخاطب با او معلوم است. جهان کیچ، جهانی خوش رنگ و لعاب و مطبوع، اما مثل گل مصنوعی جعلی است. با اینهمه آن چه برشمردیم جوهر واقعی کیچ، یعنی معیارهایی که هنر را تبدیل به کیچ میکند، همچنان نیمه روشن باقی میماند. به مثال اگر یکی از محکهای کیچ را انگیزش احساسات بدانیم، آنگاه در برابر آثاری قرار میگیریم که به شدت روی احساسات تاثیر میگذارند اما کیچ نیستند. هنر و کیچ اما شاید بتوان ازچند تفاوت اساسی نیز بین هنر و کیچ نام برد: هنر، مخاطب را در برابر عمل انجام شده قرار نمیدهد و فضا را برای داوری ِ ارزشی و انتقادی ِ او باز میگذارد، اما ارزشهای کیچ ارزشهایی متداول است و در دسترس. اگر کار هنر برگذشتن از مرزهایی باشد که در سطوح اجتماعی - سیاسی و یا زیباییشناسانهی جامعهای موجوداند، در کیچ همه چیز از پیش تعریف شده است و به همین خاطر است که کیچ به هیچ وجه قدم از مرزهای تعیین شده توسط جامعه بیرون نمیگذارد. در کیچ برخلاف هنر، گستردگی افق دید مخاطب نه ممکن است و نه کیچ اصلا آن را میخواهد. یا اینکه در هنر نه تنها امکان تعبیر و تفسیر اثر موجود است، بلکه هنر در جوهر خود اساسا تعبیر میطلبد، اما در کیچ نیازی به تاویل نیست، چرا که همه چیز روشن و یک سویه است. کارهنری، اصیل و تازه و یکتا است، کیچ اما تنها آن چیزی را بازتولید میکند که مصرفکنندهاش میشناسد. به این ترتیب شاید بتوان کیچ را به عنوان هنر غیراصیل، پست، مبتذل، یا هنر بیارزش و غیرواقعی توصیف کرد. با این همه، نباید کیچ را پدیدهای صرفا منفی ارزیابی کرد، چرا که دیدن عکس ِ تابلوی گل آفتابگردان وانکوگ، به هرحال بهتر از ندیدن آن است. در یک جامعهی آزاد، تا زمانی که کیچ موجبات خوشبختی دیگران را فراهم کند، بیآنکه به آنها دروغ بگوید، حق حضور دارد. زیرا در چنین جامعهای هرکسی مجاز است مرز بین هنر و کیچ را خودش تعیین کند. کیچ در ادبیات کیچ امروز *یک گفتگو، ناصر حریری با نجف دریابندری، نشر کارنامه، تهران، 1376 |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
اول که حالا چرا از ميان اين همه اثر "بامداد خمار" رو به عنوان Kitsch مثال زدی؟ اين عين کج سليقگی و بی ذوقی هست. در صورتی که به بعضی از ديالوگ های «تاکسی نوشت» بيشتر و بهتر ميشه گفت kitschig يعنی بيشتر توذوق ميزنه. (اين «توذوق می زنه» رو داشته باش تا بعداً دربارش بيشتر بگم).
-- حميدرضا ، Oct 19, 2007دو م Kitsch اگر هم در فعل kitschen ريشه داشته باشه به معنای «روفتن ِ گل و لای»! نيست بلکه:
kitschen= schmieren, eigentlich= Geschmiertes
که ميشه «روغن زدن»؛ «ماليدن روی چيزی»؛ «سرسری نوشتن، سرسری کشيدن» يا در زبان عاميانه يعنی «سبيل کسی رو چرب کردن» که همون رشوه دادنه.
سوم اينکه در حوزه معنای هنری هم به «آثار بی ارزش و بازاری» ميگن. مثلاً «نقاشی پُر زرق و برق» يا "چشم پُرکن».
خلاصه اينکه به هر چيز که «توذوق ميزنه» و «زننده» هستش ميشه گفت Kitsch. يه دو مثال از داستان های صادق هدايت برات بيارم تا درستی بفهمی يعنی چی:
«به سر و وضع خودش خيلی پرداخته بود، اما جار می زد که ساختگی است. همين توذوق می زد» (سگ ولگرد).
«قيافه اش تو ذوق می زد» (سه قطره خون).
معنای «توذوق زدن» هم که پيداست. يعنی آنچه «تو سر ذوق می زنه»، «ذوق رو تباه و ضايع می کنه». برای محکم کاری معنای «ذوق» را هم بيارم تا به بحثی که خواستی درباره «کيچ» در حوزه ی هنر بکنی اما متأسفانه ضايع کردی نزديک تر بشيم. يعنی معنای دقيق «کيچ» Kitsch درست مخالف معنای ذوق است. ذوق: «دريافتی درونی و ذهنی که به وسيله ی آن مزيت اثری بر اثر ديگر ادراک می شود؛ يا توانايی درک يا خلق اثر ادبی يا هنری و توانايی لذت بردن از آنها».
آخر سر هم اميدوارم که توذوقت نزده باشم و دفعه بعد دقيق تر بنويسی.
پرداختن به این واژه و مفهوم، از واجباتی بود که روی زمین مانده بود. تلاشی است شایسته و قابل تقدیر.
-- مهدی عبدالله زاده ، Oct 19, 2007دوست خوش ذوق، آقای حمیدرضا، یک: حتمن دقت نکرده اید که در فرهنگ دودن، اگر آلمانی بلد باشید و( kitschen= schmieren, eigentlich= Geschmiertes ) را از آن جا آورده باشید، قبل از آن نوشته: veraltend یعنی منسوخ شده. دو: اگر نگاهی به این متنhttp://www.stud.uni-hannover.de/~koerst/texte/kitsch.pdf بیاندازید، خواهید دید که آمده: ( (Straßenschmutz oder Schlamm zusammenkehren که دقیقن یعنی «روفتن گل و لای» سه: معنای «سبیل چرب کردن» و «سرسری نوشتن، سرسری کشیدن!!!» و بعد هم «سبیل کسی را چرب کردن» را از کجا آورده اید، معلوم نیست. چهار: می شد حرف های تان را دوستانه تر هم بزنید. خوش ذوق بمانید.
-- ناصر غیاثی http://www.naserghiasi.com/blog/ ، Oct 19, 2007جالب است. دست شما درد نکند.
-- مهران مروج ، Oct 20, 2007سلام!
-- پویا ، Oct 20, 2007من کیچ را اینگونه تعریف می کنم :
هنری که در راستای اهدافی غیر از "تعهد هنری" خلق شده باشد!
ناقص است اما من را راضی می کند!
موفق باشید.
ما كه نفهميديم
-- كاوه ، Oct 21, 2007ولي انگار كيچ يا همون باسمه كه ميگيد يعني چيزي كه فقط ظاهري و خالي بندي باشه و اين ظاهري و تو خالي بودنش اگر دقت كني پيدا باشه ولي در همون حال جذاب، عامه پسند و هلو برو تو گلو هست.
آره؟ درست فهميدم يا نه؟
لطفن جواب بده آقا ناصر
ناصر خان! ايکاش تمام اون مقاله آلمانی درباره Kitsch رو ترجمه کرده بودی تا حق مطلب ادا شود. ترجمه گزينشی مطلبی اون هم دست و پا شکسته و به اسم تأليف خُب کمی اشکال داره. البته می تونی بگی که ای بابا کدوم کار ما ايرونی ها درست و حسابی و پايه ای هست که حالا کار من باشه! با اين همه معلومه که زحمت کشيدی هر چند نيمه کاره. اما به قول معروف: "کار اون کرد که تموم کرد"
-- حميدرضا ، Oct 21, 2007کیچ در هنر به نظر من به کالاهای بنجل هنری گفته میشود.
-- رزاقی ، Oct 21, 2007متاسفانه قطارهایی که حامل اینگونه کالا هستند خیلی سنگین
میروند.
پویای عزیز "تعهد هنری" به نظر من وجود نداره سلیقه هنری جالبتره .
مثلا من به عنوان هنرمند جز خودم با چه کسی میتوانم
عهد ببندم.چه تعهدی بدم.پیمان بستن هنرمند را زندانی میکنه.
هنر باید پویا(همچون نامتان) باشد.
شاد باشید. با مهر. رزاقی
هر چیز اشک انگیز و رشک انگیزی که با زرق و برقش یا با جلال و جبروتش یا با شکوه ساختگی اش نگاه را از آدمی بگیرد، آدمی را مسخ کند، ذهن او را فلج کند، با این قصد که در مناسبات قدرت، مجذوب قدرت شود، هر چند که خود پایمال قدرت است، به این هنر مردم فریب اما پر زرق و برق کیچ گویند. کیچ هنر تازه به دوران رسیده ها هم هست و اهمیت این بحث در این است که در روزگار ما، یعنی دقیق تر از دهه هشتاد به این ور در ادبیات، در سینما و در نقاشی و در مجسمه سازی کیچ به تناوب رونق داشته است. نمونه اش: مجسمه مرلین مونرو ساخته جف کونز. دمت گرم و غمت کم ناصر خان.
-- دوستدار ، Oct 21, 2007Hamid reza ,
-- kamal ، Oct 21, 2007lotfan in lahn'e kenai'eh dar'e zesht ra dar yek bahse adabi niavarid.
Mamnoon
بله، کاوه خان، این را هم می شود به نوعی گفت، اما همه این نیست. دست پیداکردن به یک تعریف از کیچ ممکن نیست. گل پلاستیکی نمود کیچ شده ی گل زنده است: نیازی به مواظبت ندارد.
-- ناصر غیاثی http://www.naserghiasi.com/blog/ ، Oct 21, 2007پس از خواندن کتاب کوندرا مدتها برای درک بهتر واژه کیچ فرهنگها و اینترنت را گشتم.اطلاعات کمی بدست اوردم .توضیحات روشن و واضح شما برای من که صرفا علاقه مند به هنر و ادبیات هستم کامل بود فقط ای کاش زودتر این مطالب را نوشته بودید .حالا یک سوال کیچ بودن کیچ نوشتن کیچ کشیدن بد است؟یعنی منظورم اینکه کلاس هنر هنرمند را پایین میاورد؟مثلا در کتاب کوندرا بار هستی گفته شده بود که اثر بینوایان کیچ است .نظر شما چیه؟با تشکر
-- صدف حسامی ، Nov 11, 2007KITCH YANI HONARE MOTE4ALIE MOBTAZAL
-- HAJAR ، Dec 19, 2008