خانه > پرسه در متن > ادبیات ایران > خیانت هم مثل قتل است | |||
خیانت هم مثل قتل استمجتبا پورمحسناز اينجا بشنويد. ناتاشا امیری معتقد است بحث خیانت زن به مرد در حال حاضر در ادبیات داستانی ما به وضوح پی گرفته میشود و نویسندگان سعی میکنند با گذر از سانسور به چنین مسألهای بپردازند.
خانم امیری، میخواستم بدانم از نظر شما چرا خیانت به سوژهی اصلی اغلب داستانها و رمانهای نویسندگان زن ایرانی در طول دههی اخیر تبدیل شده؟ البته نمیتوان با این قاطعیت گفت که خیانت تبدیل شده به یک سوژهی اصلی، ولی میتوانم این را قبول کنم که در اکثر داستانها، تعداد زیادی از خانمهای نویسنده به این مساله پرداختهاند شاید به این دلیل که آدم وقتی وارد حوزهی نوشتن میشود گاهی اوقات احساس میکند که باید این نوع سوژهها را بنویسد. خیانت هم جزء آن خطوط قرمزی است که خیلی در موردش صحبت نشده یعنی حتی یک شخص در خلوت خودش هم به سختی میتواند با چنین مسالهای ارتباط پیدا بکند، با خودش کنار بیاید و حتی گاهی اوقات از فکر کردن به آن احساس گناه میکند در نتیجه چنین موضوعی که تقریبا در ادبیات ما خیلی کم به آن پرداخت شده و آن هم به دلیل قدمت نه چندان طولانی ادبیات داستانی معاصر ماست، این قضیه باعث میشود خیلیها بخواهند در مورد آن مانور بدهند. علیالخصوص اینکه احساس میکنم در شرایط فعلی مانعی به آن شکل برایشان وجود ندارد برای نوشتن از آن زوایای نامکشوف روحشان، از آن ابعاد ناشناخته وجودشان. من در خیلی از خانمها میبینم که به این مساله میپردازند و در داستانهایشان آن را به شکلی نمایان میکنند ولی بیشتر آن چیزی که من دیدم به این ترتیب بوده که یک جوری یک زنی دچار روزمرگی و یکنواختی میشود و خیانت را یک جور راه حل میبیند برای تغییر زندگی که چندان باب میلش نیست. حقیقتش را بخواهید برای اینکه بخواهم تحلیلش کنم میتوانم بگویم خیانت یک جورهایی شبیه قتل است نمیتوان در موردش زیاد قضاوت کرد. یکی هست که با نقشهی قبلی میرود و یک شخص دیگر را میکشد مطمئنا در درجهی اول پیش وجدان خودش مسؤول خواهد بود حالا نه نزد قانون یا ابعاد دیگری که حالا در جامعه است. ولی یکی هست که در شرایطی قرار میگیرد که ناگزیر از قتل است یعنی مجبور است یکی را بکشد تا زندگی خودش را حفظ کند یا حداقل از شرافت خودش دفاع بکند. من فکر میکنم خیانت هم چنین حالتی دارد یعنی نمیشود همیشه اینطوری قضاوت کرد که خیانت رویکرد کاملا نادرستی دارد اشتباه است یا آن کسی که این عمل را مرتکب شده کاملا گناهکار است ما هیچ کدام در مقام قضاوت نیستیم ولی فکر میکنم اگر از این بعد نگاه کنیم میبینیم بین زنی که میداند دارد چه کار میکند و خیانت را یک راه حل برای خودش میداند با زنی که ناگزیر از خیانت است خیلی فرق وجود دارد. من فکر میکنم که اغلب خانمهای ما به این بعد دومی نپرداختهاند این بخش که بر فرض کسی ناگزیر شده و در شرایطی قرار گرفته که شاید اگر خود خواننده هم بخواند به او حق بدهد و حتی با او همدردی و همذاتپنداری کند. در مورد خیانت زن در داستانها صحبت میکنید؟ بله، حقیقت این است اگر چنانچه یک زنی احساس کند که در شرایطی قرار گرفته—شاید باز کردن ابعادش خیلی جذاب باشد—چهطور میشود که یک نفر بر فرض قتلی را انجام میدهد، چه طور میشود که یک نفر خیانت میکند و ناگزیر است که این کار را بکند. خودش نمیخواهد ولی شرایط یا محیط و یا بسیاری از مسائل درونی او را به این سمتوسو سوق میدهند. خانم امیری، خیانت زن که در داستانهای ما خیلی کم اتفاق میافتد به دلیل این محدودیتهایی است که به هر حال به خاطر سانسور داریم؟ من منظورم سانسور و اینها نیست، اتفاقا خیلی زیاد این قضیه را دیدهام، اینکه یک زن در چه شرایطی قرار میگیرد چون موضوعی است که در رمانهای ما زیاد روی آن مانور داده نشده بود. ولی الان احساس میکنم محدودیتی نیست. ببینید ما حالا به وضعیت وزارت ارشاد کاری نداریم میدانید آن مبحث جداگانهای است. من آن بعدی را دارم در نظر میگیرم که یک زنی شروع میکند به نوشتن دربارهی خیانت. خیلی از این داستانها اتفاقا مجوز هم گرفته، منتها اغلبش پایانش به این ترتیب بوده که آن زن خواسته این کار را انجام بدهد منتها بعد برگشته به همان عشقی که اول داشته و فهمیده که مثلا عشقی که داشته کمرنگ شده درنتیجه باز رویکرد خیانت یک جور عقیم مانده، اصولا تا تهاش نمیروند فقط این افکار یا این جور چیزها میآید در ذهنشان، من داستانهای زیادی در این زمینه خواندهام. یعنی در مورد مساله خیانت در آخر داستان قضاوت اخلاقی میشود یعنی بر اساس اصول مسلم. احتمالا، به خاطر بیمی که شاید در وضعیت وزارت ارشاد بوده، فقط حس و حالها بیان شده، منتها خب من دیدم چند تا داستان نمونه بود البته داستانهای خیلی قویای نبوده که بخواهم نام ببرم. میدانید اغلب این جور به نظر میآید که آدم وقتی درمورد یک موضوعی که کمتر روی آن مانور داده شده مینویسد این میتواند جذابیت بیشتری داشته باشد و مخاطب بیشتری هم جذب کند انگار که این میتواند یک پوئن مثبت باشد. البته من خودم شخصا به این قضیه زیاد اعتقاد ندارم. من میگویم آدم حتی میتواند یک موضوع کاملا دستمالی شده را یک طوری بنویسد که به نظر برسد دفعهی اول است که آدم دارد در موردش چیزی میخواند یا میشنود ولی خب خیلیها این اعتقاد را ندارند بیشتر سعی میکنند بروند در آن ابعادی که یک مقدار خب مایههای اروتیکی هم دارد. خانم امیری اول اینکه یک جایی شما گفتید خیانت مثل قتل است، شما خیانت را هم سطح قتل میدانید؟ شما تفاوتی بین این دو قائل هستید؟ خب، خیانت یک تجربهی بشری است ولی قتل فکر میکنم خیلی فرق میکند. چرا فرق میکند؟ آن هم یک نوع تجربه است. شما در نظر بگیرید یکی میرود یکی را میکشد منتها شرایطی که ایجاد میکند شما گاهی اوقات ممکن است با یک قاتل همذاتپنداری کنید. کسی که خیانت میکند به نظر من خیلی مجرمتر از قاتلی است که ناگزیر شده کسی را بکشد میدانید این دو تا را از این جهت با هم مقایسه کردم که قابل قیاس اولا بودند هر دو تاشان بالاخره جزو گناهان شمرده شدند.
اینکه شما گفتید ما نمونههایی از خیانت زن را داریم که به نظر من خیلی به ندرت است، اما بیشتر مد نظر من خیانت مردها بود در ادبیات داستانی زنان، چون در دههی گذشته اکثر کتابهایی که منتشر شده، مردی در آنها بوده که خیانت کرده به زنی که در طول داستان منفعل و مظلوم است، به نظر شما چرا این نگاه غالب شده؟ این نگاه همیشه غالب بوده، یعنی چیز جدیدی نیست، اتفاقا در برابر این چیزی که شما دارید میگویید آن جریانی که من الان گفتم ایجاد شد، خب زنها یک مقدار آزادی پیدا کردند، بعضی از زنها هم با جسارت شروع کردند به بررسی این بعد قضیه، که به عنوان یک اصل در دنیا شناخته میشود حالا غیر از اینکه یکسری از فمینیستها هستند که راهکارهایی را در قبال این مسأله پیدا کردند یعنی یک جور مردانه با احساسات خودشان برخورد میکنند در نتیجه در روابطی که ایجاد میکنند، آسیب کمتری هم میبینند. اما این چیزی را که شما میگویید من به این شکل ندیدم اگر هم در داستانها بوده خیلی به شکل عادی گفته شده یا رویکرد غالب داستان نبوده، شما اگر مورد خاصی مدنظرتان است میتوانید بگویید من در آن مورد صحبت کنم. اتفاقا این چیزی که حالا خیلی ذهن مرا مشغول کرده و شما هم در مورد آن گفتید یعنی خیانت. من احساس میکنم این چیزی است که زنها الان تلاش دارند بگویند، نمیگویم در گفتنش موفق بودهاند ولی خیلی تلاش میکنند بگویند، خیلی تلاش میکنند که آن زوایا را باز بکنند و بسیار هم امروز در جامعه شایع شده. ببینید مثلا ما در آثار خانم منیرو روانی پور هم چنین چیزی میبینیم یا در آثار خانم پاکسیما مجوزی. اتفاقا من دقیقا برعکس این چیزی که شما دارید میگویید دیدهام. در مورد خانم مجوزی؟ بله مثلا من دیدم که اتفاقا دارد میگوید زن خیانت میکند. ولی باز هم منفعل است و باز هم به همان نتیجهای میرسد که شما گفتید. نه، ببینید مساله پرداخت داستان است. من به خاطر همین گفتم نمیخواهم اسم ببرم، چون میگویم نمونههای چندان موفقی نبودهاند. من برای شما یک نمونهی خیلی بهتر را مثال میزنم مثلا در چراغها را من خاموش میکنم، ببینید نویسنده آمده و آن زن را در شرایطی قرار داره که بله عشقش کمرنگ شده. مردش هم مرد بدی نبوده، بلکه برعکس. خانم امیری این یک بخش قضیه است، بخش دیگری که مد نظر من است برخورد نویسندگان ما با خیانت یکی از شخصیتهای مرد داستانشان است نظرتان را راجع به این موضوع میخواستم. مثالی که آوردید کدام داستان خانم روانی پور را شما دقیقا میگوید .من اتفاقا در کارهای خانم روانیپور دقیقا این را ندیدم ولی یک جا اتفاقا یک زن محکم و قوی دیدم که خیلی از چارچوبها را شکسته، حالا آن چیزی که در ذهن من بوده، مثلا کنیزویش را در نظر بگیرید حالا در زمینهی آن شکل خیانت شما باید برای من حتما یک مثال بیاورید تا من ببینم در کدام زمان نوشته شده و بعد هم که شما دارید این را تعمیم میدهید که اصلا این جوری نیست. اما چیزی را الان من گفتم که زنها دارند یک سری از ابعاد خیانت را باز میکنند و برایتان نمونه هم آوردم که مهمترین آنها همین کار خانم زویا پیرزاد است که زن خیانت نکرد ولی داشت میرفت. چرا، من مهمتر از آن هم سراغ دارم اثر خانم شیوا مقانلو، اثر اخیرش. آهان، من آن را نخواندم یا مثلا کارهای خانم ارسطویی، خانم ارسطویی یک حالت خاصی از جسارت، در داستان نشان میدهد، بله، نشان میدهد که یک جاهایی محروم واقع شده ولی زنی که چارچوبها را شکسته، به شکل غالب میگویم نه اینکه در تکتک داستانهایش، ما با زنی حتی مواجه میشویم که گاهی اوقات به مردها رودست هم میزند. پس ببینید آن چیزی که الان شما دارید میگویید دیگر نیست اینکه بر فرض یک زن مظلوم که مثلا دچار خیانت همسرش شده، الان اگر یک مثال دقیق بیاورید اتفاقا خیلی هم خوب است. حالا میگویم خیلی از خانمها میتوانند پیشنهاد کنند راه حل سادهتر، دم دستیتر و حتی میتوانم بگویم غیر اخلاقیتری است که مقابله به مثل کنند، گویی که خیلی وقتها این کار را انجام میدهند ولی مثلا اثر خانم پیرزاد که برایتان گفتم آنجا دیگر هیچ موردی برای خیانت متقابل نیست شوهرش که به او خیانت نمیکرد منتها این یکی از زوایای نامکشوف روح زن است و همه هم این قضیه را میدانند منتها آقایان شاید زیاد در این جهان نبودهاند چون زنها کمتر به این مساله پرداخته بودند هیچ دلیلی گاهی اوقات وجود ندارد ولی آن عشق کم رنگ شده و آن زن دنبال یک عشق جدید میگردد، خب، اینجا البته میگویم خانم زویا پیرزاد بسیار نویسندهی اخلاقی هستند و به خاطر همین هم وارد خیلی از مباحث نشدند بر خلاف آلبادسس پدس منتها قضیه این جاست که این یک رویکرد است. این را که شما میگویید یک مسالهی عمومی است، نه اینکه من فقط در ادبیات دیده باشم ممکن است که در شوهر آهو خانم، خود آهو مورد خیانت قرار میگیرد و میپذیرد و قبول میکند که شوهرش سرش به سنگ بخورد و برگردد. خانم امیری، جز همان نمونه خانم پیرزاد که شما گفتید در نمونههای دیگر، در ادامهی همین بحثی که شما کردید شخصیتهای زن دنبال ضعفی در مرد میگردند یا میخواهند کار خودشان را توجیه کنند و در واقع هنوز در آثار آنها خیانت یک عمل غیر اخلاقی است که نمیتوان واردش شد، اگر هم شخصیتشان وارد آن قضیه شده، علتش این بوده که حالا شوهرش، مرد خوبی نبوده یا مثلا مرد ظالمی بوده؟ میگویم این توجیهاتی است که یک نویسنده ممکن است بکند. من هنوز نمونهی خیلی موثر فقط کار خانم زویا پیرزاد را میدانم که تا حد خیلی زیادی موفق بود. فقط این را میگویم هیچ کدام از کارهای دیگری که در این زمینه نوشته شد، اینگونه نبود. حداقل از نظر من یا خواستهاند بدون تجربه مطلبی را عنوان کنند که مثلا یک زن دارد خیانت میکند چرا، چون این مساله جذاب است چرا چون این مساله میتواند خیلی خواننده جذب بکند میتواند خیلی از نگاهها را متوجه خودش کند ولی مساله عمیقا باز نشده، ابعادش مشخص نشده که چه است همهاش انگار زن داستان لج دارد و میخواهد مثلا خیانت کند یک چنین حالتی انگار ایجاد شده، این هم در جواب پرسش شماست. گویا این را هم همهی ما میدانستیم ولی تنها چیزی که من حالا به ذهنم میآید همان داستان خانم پیرزاد است، بعد هم میگویم این ممکن است یکی از محورهای فرعی داستان باشد به این شکل بخواهد به خیانت و این چیزها بپردازد. من اثری به آن شکل ندیدم، فقط دیدم خیلی زنها داشتند تلاش میکردند که این مساله را یک جوری بازش کنند آن هم به علت جذابیت قضیه بود. البته در فیلمهای هالیوودی یا نظایر آن ابعاد زیادی از این قضیه باز شده، آنها روی این قضیه مانور دادند چون ممنوعیتی برای این قضیه نداشتند. البته، معمولا در فیلمهای هالیوودی هم به نتایج مشابهی میرسند مثل همین فیلم نخنماشدهی خیانتکار، در همان هم به چنین نتیجهای رسیدند؟ ببینید، آنها وقتی دارند یک چیزی را میگویند دقیقا حالا نکته همین است که او شوهرش را دوست دارد اصلا لزومی به خیانت نیست ولی اینجا ابعاد ناشناختهی روح آدم است، وسوسههاست. ما مدام در معرض وسوسهها قرار گرفتهایم من خانمهایی را میشناسم که همه دارند این کار را انجام میدهند و باب شده ما هم برویم این کار را انجام بدهیم در این حد، با این ساده لوحی، با این وسوسههایی که دوروبرشان است اینقدر زود تسلیم میشوند و خودشان را زیر سوال میبرند. یکی نیست بگوید شما مرگتان چیست، دردتان چیست که خودتان را وارد این بازیهای بیهوده میکنید. ولی خیانت هم یک تجربهی بشری است که فکر نمیکنم اینقدر نیاز به جبهه گرفتن نسبت به آن باشد؟ ببینید، قبلا از اینکه شما این سوالها را بپرسید من گفتم ما اصلا در مسند قضاوت نیستیم یکی با نقشه این کار را میکند اصلا گیریم او روحش پلید است اصلا آدم تاریکی است عین دو تا آدمی است که یکی میرود نان حلال به دست بیاورد یکی دیگر میرود دنبال حرص و طمع و بعد دچار انواع و اقسام تشویشها و اضطرابهایی میشود که ناشی از حرصی است که به خاطر پول داشته، خب میبینید این دو تا آدم خیلی با هم فرق میکنند تا یک زنی که ناگزیر شده در یک شرایطی قرار گرفته، ببینید ما که به جای آن زن نبودیم که آن کار را انجام داده، من دارم میگویم یکی از روی بیدردی این کار را انجام میدهد یکی واقعا دردی دارد. آخر چه کسی از روی بیدردی این کار را انجام میدهد حتما یک نیازی داشته؟ من دیدم، ببینید خیلی از زنها به دلیل اینکه من نویسندهام اسرارشان را به من میگویند شما وقتی که میروید روی کنه قضیه، حالا بعضی از زنها نسبت به عواطفشان خیلی پرتوقع هستند خیلی حس میگذارند منتها یک نکته را فراموش میکنند که یک مرد وقتی که میآید جلو با عواطف زنانه برخورد نمیکند او عواطف مردانهی خاص خودش را دارد. زنها با عواطف زنانه میروند جلو، توقع برایشان ایجاد میشود میگویند من همهی احساساتم را در طبق اخلاص گذاشتم ولی او حس مرا خیلی درک نکرد از بعد زنانه به قضیه نگاه میکنند و مرد را از مسند یک زن مورد قضاوت قرار میدهند و متهماش میکنند. خب، این یک بحث دیگر است ولی اینکه شما گفتید بعضیها از روی بیدردی خیانت میکنند... نه، اتفاقا بحث دیگری نیست دقیقا همین است. ببینید همین جوری خیانت میکند به این دلیل است یکی از ابعادش همین است میگوید حس من به اندازهی کافی جواب داده نشد. خب، یک نیازی داشته رفته آن نیازش را برطرف کند. قربان بعضی از آدمها بروم اینقدر نیازهاشان علیالخصوص در این زمینهها زیاد و اقناعناپذیر است. ببینید اصلا نفس بشر این جوری است اگر بخواهید مهار انسان را دست خودش بدهید اصلا نیازهایش، غرایزش مثل غذا خوردن یا... هیچ وقت سیراب نمیشود اصلا نفس بشر تقریبا میتوانم بگویم اینجوری است. منتها خب آدمهایی که مهارشان را دست نفس خودشان میدهند خود من شخصا نمیتوانم به آنها اطمینان بکنم یعنی به این آدمها یک جوری نگاه میکنم میگویم یک مقدار خودت را کنترل کن تو انسانی، تو روح خیلی بزرگی داری، ببین با خودت و روح خودت چه کار داری میکنی، من اینطور به آنها نگاه میکنم. کسی که خیانت هم میکند انسان است. بله، او دارد این کار را میکند میگوید من نفسم مثلا خیلی اقناع نشده در نتیجه به خودم این حق را دادم که مثلا به شوهرم بر فرض خیانت بکنم. گوش میکنید قضیه این است من نمیگویم شاید من هم اگر در جایگاه آن آدم با میزان آگاهی او بودم همین کار را میکردم در موردش قضاوت نمیکنم خود من میگویم اصولا خیلی مهارمان را دست غرایزمان ندهیم چون ما یک روح خیلی بزرگی در وجودمان است، میدانید یک مقدار ارزش برای روح خودمان قایل بشویم حتی در غذا خوردن هم به نظر من آدم باید تعادل را رعایت کند چقدر آدم باید هی هی بخورد. مثل این خانمهای چاقی که هستند خود من هم نمیخواهم کسی را متهم کنم چون یک دوره خیلی غذا میخوردم. ببین این دلیل بر این نیست که بگویم من اینجوریم همین است که هست، یک ذره باید آدم به خودش بیاید و فکر کند من چه کار دارم میکنم من با این غذا، نعمتی که خدا به من داده دارم چه طور برخورد میکنم، یک ذره تعادل داشته باشم. ببینید من نمیخواهم وارد این مباحث شوم ولی قضیه دقیقا همین است. طرف میآید و بعد خیانت سوم و چهارم و پنجم در راه است و بعد ببینید آدم با روح خودش چه میکند. ولی یک جایی یک کسی است واقعا ناگزیر است مثلا شوهرش معتاد است طلاقش نمیدهد خیلی از احساساتش را سرکوب کرده، کتکش زده و یک جوری خیانت تبدیل میشود به واکنش، میدانید واکنشی که زن ناگزیر است انجامش بدهد بعد این را هم میشود بازش کرد من در مورد نه این شخص، نه آن شخص قضاوت نمیکنم شخص خودم را گفتم. کلا بهتر است آدم زیاد به غرایزش میدان ندهد آدمهای غریزی خیلی آدمهای ابتدایی به نظر میآیند شما هم احتمالا در برخوردهایتان دیدهاید، ببینید یکی میزند توی گوش آدم، خب غریزیترین و ابتداییترین واکنش این است که شما بزنید توی گوشش دیگر. ولی یک جا است که آدم یک نگاهی به طرف میکند اصلا دل میسوزاند این یک دفعه یک حس بشری خیلی قشنگی را منتقل میکند در کمتر آدمی هم شما مشاهده میکنید منتها آدمهای خیلی کامل فقط میتوانند یک چنین واکنشی از خودشان نشان بدهند و چه خوب است که ما کامل بشویم و خودمان را ناقص نکنیم هی نرویم به سمت غرایض و مبنای زندگیمان را بر آن بگذاریم و الان هم میبینیم که این مساله خیلی شایع شده است و این را هم فقط در نظر بگیرید که الان در جامعهی ما حتی به جرات میتوانم بگویم خیانت خانمها خیلی بیشتر از خیانت آقایان است. این خب، دقیقا مسالهای است که من هم به آن رسیدم... بله، زیاد شده، شایعه شده و شاید هم یک نوع واکنش است نسبت به نسلهای قبل که ما داشتیم. فکر میکنم یک واکنش اجتماعی است کلا. خب زنها احساس میکنند خیلی محروم شدهاند، خیلی به آنها ظلم شده، حقوق و قانون اجازهی خیلی چیزها را به آنها نمیدهد ولی خب این هم باز دلیل بر این نمیشود هیچ کدام دلیل بر این نمیشود که یک انسان انسانیت خودش را زیر پا بگذارد ابعاد انسانیش را فقط دارم میگویم در هر شرایطی. |
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
آفرین ناتاشا. در این سیلاب کم مایگی و جسم مداری سطحی که راه افتاده و رادیو زمانه هم گویا برای خودش رسالتی در آن قایل شده تو از بزرگی روح حرف زدی- باز هم بزرگی از داخل ایران
-- جلیل ، Jun 30, 2007كسي كه پرخوري را صرفا به اين دليل درك ميكند كه زماني خودش هم پرخور بوده اگر بخواهد درمورد خيانت مصاحبه كند بهتر است بگويد من چون تا به حال اين كار را نكرده ام نظري در اين مورد ندارم. نه؟!
-- بدون نام ، Jun 30, 2007واقعا متین و صادقانه گفته اند این خانم و به همین خاطر هم به دل می نشیند و آدم راحت و بدون گارد گرفتن نظراتشان را می شنود، هر چند گاهی احساس کند که بر خلاف باور خودش است...
-- علی ، Jun 30, 2007راستی از کارهای ایشون کسی لینک داره تو وب؟
عكسهاي يادگاري خوبي گرفتيد!
-- ح.ش ، Jul 1, 2007خانم ناتاشا:
-- نوشين ، Jul 2, 2007باور نميکنم شما بعنوان يک نويسنده به همين سادگی خيانت و قتل را در کنار يک ديگر قرار دهيد !! اول اينکه ميدانيد کلمه خيانت
يک کلمه عاميامه است
و بايد عاميامنه انديشيد تا ان را بکار برد
اگر اين گفته را از زبان يک زن ويا مردی عامی که وجودشان مملو از حسادت و حس مالکيت نسبت به يکديگر می شنيديم حرجی بر انها وارد نبود .
اما شنيدن ان زبان سر کار به عنوان يک نويسنده بسيار حيرت انگيز است. عجيب تر انکه شما بين کلمه خيانت و قتل يک علامت تساوی هم گذاشته ايد !! از طرفی سر کار خيانت هم را تعريف نفرموديد و منطور سرکار از خيانت چيست ؟
اگر منطور شما هر نوع ارتباط جنسی يا عاطفی يکی از دونفر زن ومرد درخارج تعهد زناشويی با شخص ديگر است ؟
تصور نمی کنم کلمه خيانت بکار بردنش برای هر نوع
ارتباطی خارج از ازدواج در هر شرايطی معنای مساوی داشته باشد چون گاهی دلايل و شرايط گوناگون سبب اين ارتباطات ميشود
ناتاشا عزيز شما درباره عشق های مثلثی تا بجال هم حتما چيزی خوانده ايد ؟
در تاريخ ادبيات جهان ميتوانيد اسطورهای فراوانی از اين نوع عشق ها و يا به زعم سرکار خيانت ها پيدا کندد !۱
حتما به عقيده سر کار همه قهرمانان انها قاتلانی بيش نبوده اند !!
من کاری با کلئو پاترا .وو خسرو و شيرين و......ندارم انها مال زمان های دور بوده .اند
تنها در ادبيات معاصر جهان اگر کتاب " مادام بواری " نوشته گوستا فلوبر
و The Scarlet Letter
written by Nathaniel Hawthorne خوانده بوديد چنين قصاوت نمی فرموديد .
ارادتمند نوشين
مقایسه خیانت/ عشقی، زناشویی/ با قتل!! آن هم از چشم یک تاثیر گذار فرهنگی. واقعا چه پیش زمینه فرهنگی باعث یکی دانستن کشتن انسان و رابطه عاطفی یا جسمی/ به هزار و یک دلیل مختلف/ با شخصی دیگر می شود. برای همین عاشق شدن و یا ازدواج را با خریدن و مال خود کردن طرف یکی می دانیم. حتما همین اختلاف افکار است که در اینجا/غرب/ آدمها بعد از جدایی، عاشقانه یا زناشویی، بهترین دوست هم می مانند و در آنجا/ ایران/ بعد از جدایی تنفر و درگیری را نه تنها در خود که در تمام فامیل، فرزندان و دوستان منتشر می کنند. شخصا هر چه بیشتر از این مطالب می خوانم، مطمعن تر می شوم که این فرهنگ خراب تر از این است که بتوان امید به اصلاح و یا تغییر آن برای رسیدن به زندگی انسانی تر را داشت. مهدی هلند
-- مهدی ، Jul 2, 2007خدارو شکر اخلاق هنوز زنده است. بعضی ها فکر می کنند در این دوران مدرن هر کس هر کاری دلش خواست می تونه انجام بده. آفرین ناتاشای عزیز. زنده باشی
-- hamid ، Jul 2, 2007اساساً ما به دنیا آمده ایم تا به هم خیانت کنیم. بشر با خیانت آغاز می شود، در خیانت رشد می کند و در خیانت معنا می جوید. خیانت هم چندپلهو است. خیانت به کی؟ به خود یا دیگری؟ وفاداری به خود گرایش به خیانت به دیگری دارد و وفاداری به دیگری گرایش به خیانت به خود. تنها راه، آزادی است و خشت آزادی هم از خیانت زده شده است. هرچند من این لفظ را نه می پسندم و نه صادق می دانم. بار اخلاقی ترسناکی دارد. و آدم را احول می کند. "خیانت" آن روی اروتیک است. بگذریم از این که اساساً آن جا که حقیقت وجود ندارد، چون حقیقت زن است، پس خیانت به چه معنا است؟ مگر انقیاد؟
-- بردیا ، Jul 2, 2007ایشان بر خلاف ادعایشان، دقیقأ در صدد قضاوت اخلاقی و ارزش گذاری افراد خودشان را قرار دادند. از نظر ایشان خیانت زن تنها زمانی موجه است که توسط شوهرش زیر پا له شده باشه. و این نشون میده که ایشون چه نگاه محدود و یک بعدی نسبت به روانشناسی انسان دارند. برای یک نویسنده خوب شدن، شرط اول رهائی از دگماتیسم و ارزش گذاری است. البته نگاه وباورهای مذهبی ایشون کاملآ در نحوه قضاوت ایشون هویداست و مشخص میکنه که ایشون از چه جایگاهی صحبت می کنند.
-- مینا ، Jul 2, 2007ظاهرا به نظر میاد مصاحبه گر خیلی مسلط نیست.میخواد سعی کنه که مصاحبه شونده رو به چالش بکشه که به دلیل نداشتن دانش کافی و یا اینکه نداشتن تسلط بر زبان نتونسته این کار رو انجام بده. فکر کنم لازمه مصاحبه شونده حداقل تسلط زبانی داشته باشه و من من ( با کسر م) نکنه.
-- رها ، Jul 2, 2007با نظر این نویسنده محترم ، موافقم. خیانت هم مثل قتل است. مرد و زن نداره. باید به نفس ، به احترام پیوند زناشویی مهار زد.
-- بدون نام ، Jul 2, 2007ناتاشای عزيز، کاش تعريف دقيقی از خيانت می داديد. گفتن اين حرف که "قتل و خيانت را از اين جهت با هم مقایسه کردم که قابل قیاس اولا بودند هر دو تاشان بالاخره جزو گناهان شمرده شدند" از يک نويسنده در سطح شما بعيد است.
-- فاطمه ، Jul 3, 2007من با شما کاملاً موافقم که ما حق نداريم قضاوت کنيم. نکته ای که بسيار جالب است اين است که شما می گوييد که نمی خواهيد قضاوت کنيد و می کنيد. . . ولی خوشحالم که حرفتان را زده ايد. بهتر است همه بدانند که اين اسلام نيست که ما را اسير کرده، اين فرهنگ ماست، اين عرف ماست که اين ارزش ها و گناه و ثواب های قراردادی را برای ما ساخته است. اگر کسی که بسيار مذهبی است با همين استدلال خودتان به شما بگويد که موهايتان را که در همين عکس بيرون گذاشته ايد چه گناه بزرگی کرده ايد(می دانيم کم نيستند کسانی که همين طور هم فکر می کنند) بنابراين همسنگ زنی خیانتکار (همان خيانت با تعريف خودتان) به شوهرتان هستيد عکس العملتان چيست؟
خدا همه ی ما را به راه راست هدايت کند.
-- نازنين ، Jul 3, 2007من شدیدن احساس می کنم این مصاحبه کیفیت خوبی نداشت. مساله ی جالبی مورد توجه قرار گرفته ولی لحن صحبت ناتاشا امیری منو یاد معلم های پرورشی مدرسه ها می اندازه که وقتی بی کار می شن واسه بچه ها درس اخلاق می دن. برای نمونه، ایشون چند بار بر می گرده می گه "گوش می کنی؟!". این اصلن مودبانه نیست. دست کم ، از یک نویسنده انتظار نمی ره این جوری حرف بزنه. من دوست داشتم یه گفتگوی ساختار یافته تر بشنوم. راحت و خودمونی حرف زدن خوبه، به شرطی که لحن آدم دوستانه باشه.
-- مرتیا، لندن، کانادا ، Jul 3, 2007مجتبا پورمحسن هم یه جوری بی حال حرف می زنه و اجازه می ده گفتگو به مشاجره کشیده بشه. با احترام باید بگم، مصاحبه گر اصلن صدای مناسبی برای این کار نداره.
درباره ی مقایسه ی خیانت و قتل هم ... ولش کن طولانی می شه!
حرف دل خيلي از مردها زده شد
-- پيمان ، Sep 6, 2007در ایران متاسفانه بعضی از نویسندگان دارای دیدگاه نیستند بویژه از نوع هنری و انسانی آن و بعضی فارغ از سلایق اخلاقی نیستند و این برمی گردد به جهان بینی بسته ای که در آن اسیر مانده اند . صحبت کردن از خیانت تنها در ذهنیت برخوردار از دموکراسی معنا می دهد مخصوصا از نوع روابط باز جنسی که به آزادی فردی اشخاص مربوط می شود . الزاما این امر ربطی به قبول داشتن یا نداشتن خیانت جنسی از سوی نویسنده ندارد او می تواند این امر را در شرایط مختلف بسنجد در واقع از نویسنده چنین توقعی هست .
-- رخشانه ، Sep 7, 2007به نظرم اکثر خانمها حقایق رابطه های غیر مجازشون رو کاملا پنهان می کنند و این نویسنده گرامی با مصلحت اندیشی و کمی دل و دل کنون از حقیقت پنهان خانمها روگشائی نمودند بنده نه به عنوان یک مرد متاهل بلکه به عنوان یک انسان فارغ از جنسیت می خوام عرض کنم این محاسبه ریاضی رو خودتون یکبار حساب کنید اگر مردها بیشتر خیانتکار باشند خب هر مرد به جزء شریک زندگیش باید با یک خانوم دیگر رابطه برقرار کند تا خیانتکار محسوب بشه خب تا اینجا نتیجه می گیریم برای هرد مرد خیانتکار یک زن خیانتکار وجود دارد و و هردو به یک نسبت از نظر تعداد مرد و زن مساوی هستند اما اگر مرد به جزء شریک زندگیش با چهار خانوم دیگر رابطه برقرار کند اونوقت نتیجه می گیریم تعداد خانمهای خیانتکار چهار برابر مردهای خیانتکار هست . پس کمی واقعگرا باشیم که با غریزه جنسیمون روراست تر حرف بزنیم و از تعصب کوکورانه دور بشیم و کسی را متهم به چیزی که نیاز خودمون هست نکنیم بگذارید خانمها حرف بزنند تا مرد ها به خود بیایند شاید اینطوری مرحمی بر دل سوخته ما بذارند .
-- علی ، Jul 9, 2008آقای علی عزیز
-- الی ، Dec 20, 2009آیا در مقابل هر مرد متاهل چهار زن متاهل قرار گرفته است؟
باید بپذیریم که زن های متاهل خیانتکار تعدادشون زیاد شده ولی هنوز نسبت به یک به یک نرسیده چه برسه به چهار به یک!
سخنان این نویسنده عزیز در مجموع و به دور از جزییات واقعیت بود.