خانه > پرویز جاهد > هفت هنر > دنيای تاريک مارک روتکو | |||
دنيای تاريک مارک روتکوپرويز جاهدjahed@radiozamaneh.comنمایشگاهی از آثار مارک روتکو، نقاش مدرنیست آمریکایی در گالری تیت مدرن لندن برپاست. برخی از آثار این گالری را روتکو خود به موزه تیت بریتانیا اهدا کرده و برخی دیگر از موزه یادبود کاوامورا در ژاپن و موزه ملی هنر واشنگتن، امانت گرفته شدهاند. مارک روتکو، یکی از چهرههای برجسته مکتب آبستره نیویورک بود که در سال ۱۹۷۰ خودکشی کرد. نمایشگاه تیت مدرن، شامل آخرین کارهای روتکو قبل از مرگ خودخواسته اوست، به ویژه کارهای سریالی او و تابلوهای بزرگ قهوهای روی خاکستری و سیاه روی خاکستری. فضای گالری، فضایی سنگین، گرفته و غمانگیز است و بازدیدکننده به محض ورود، احساس افسردگی میکند. انگار وارد گورستان شده باشی و حس تنهایی و مرگ و رها شدن در خلا تو را رها نمیکند. در واقع روتکو یکی از بدبینترین هنرمندان مدرن قرن بیستمی است. آثار او مجموعهای از مستطیلهاست که تنها رنگهای کدر و تیره را نشان میدهند. بسیاری از تماشاگران با دیدن این مستطیلهای رنگی بزرگ تیره، از خود میپرسند واقعاً روتکو کیست و با این مستطیلها و رنگها چه میخواهد بگوید؟ آیا این نقشها اصلاً معنی دارند و چیزی را میرسانند یا تنها نقشهایی رنگی و دکوراتیوند؟ روتکو بیش از سی تابلوی بزرگ آفرید. این کارها را به زحمت میتوان دکوراتیو خواند، چون رنگها مرده و تیرهاند و هیچ نشاطی در بیننده برنمیانگیزند. آثار روتکو نیز همانند همه آثار آبستره، قابل تأویل و تفسیر بودهاند و دریافتهای متفاوت و گاه متضادی از آنها ارائه شده است. برخی آثار او را مفسر پوچی و بیهودگی تعبیر کرده و عدهای دیگر، هنر او را نمونه متعالی و درخشان هنر دینی و مذهبی پنداشتهاند. مارک روتکو کیست؟ نام اصلی مارک روتکو، مارکوس روتکوویچ بود و در ۲۵ سپتامبر ۱۹۰۳ در لیتوانی به دنیا آمد. خانواده او از مهاجران یهودی بودند که در زمان کودکیاش (زمانی که ۱۰ ساله بود) به آمریکا مهاجرت کردند. وی در آمریکا درس خواند و پس از پایان تحصیلات دبیرستانی، از دانشگاه ییل بورس دریافت کرد، اما نتوانست تحصیلاتش را در آنجا تمام کند. آشیل گورگی، نقاش بزرگ آوانگارد، از استادان وی در «مدرسه جدید طراحی» نیویورک بود. وی خاطرات تلخی از دوران کودکی و زندگی در روسیه داشت و برخی از منتقدان هنر، دلبستگی او به فرمهای مستطیلی شکل را ناشی از خاطره ذهنی او از تصویر گورهای یهودیانی میدانند که او در کودکی شاهد قتل عام آنها به وسیله قزاقهای روسی بوده است. این هراس روتکو از یهودیستیزی در آمریکا نیز با او بود و در سال ۱۹۴۰ بعد از پذیرش ملیت آمریکاییاش، از ترس رشد نازیسم در آمریکا، نام خود را به مارک روتکو تغییر داد. روتکو در سال ۱۹۲۸، اولین نمایشگاه گروهی و در ۱۹۳۳، نخستین نمایشگاه انفرادیاش را در نیویورک برگزار کرد. وی در سال ۱۹۳۶، کتابی نوشت که هیچگاه آن را تمام نکرد. در این کتاب او به بررسی شباهتهای بین هنر مدرن و نقاشیهای کودکان پرداخت. روتکو در سال ۱۹۴۰، به همراه عدهای از هنرمندان نیویورکی، فدراسیون نقاشان و مجسمهسازان مدرن را تأسیس کرد که هدف آنها جدا نگه داشتن هنر از تبلیغات و بهرهبرداریهای سیاسی بود. او دلبسته فرم، رنگ و فضا بود و برخلاف دوستان هنرمندش به جای تأثیرپذیری از زندگی و محیط شهری، به اساطیر و کهن نمونهها توجه میکرد. برداشت او از اساطیر برداشتی کاملاً مدرن بود و با تفسیرهای اجتماعی او از شرایط جهان تطبیق میکرد. بعد به مطالعه آثار یونگ و فروید پرداخت و نظرات این دو متفکر و روانشناس بزرگ قرن، به ویژه در زمینه ارتباط رویاها و کهن نمونهها با ناخودآگاه جمعی، برایش اهمیت بسیاری یافت و تأثیر عمیقی بر کارهایش گذاشت. همینطور مطالعه آثار نیچه به خصوص کتاب «تولد تراژدی» او. برای او این اندیشه نیچه که تراژدیهای یونانی میتوانند انسان را از هراس زندگی فانی برهانند، بسیار جذاب بود. روتکو در سال ۱۹۷۰ در سن ۶۶ سالگی با خوردن مقدار زیادی داروی خوابآور و بریدن بازوهایش در استودیویش در منهاتان خودکشی کرد. در این زمان او بیش از حد افسرده، تنها و منزوی بود و رابطهاش را با جهان پیرامونش قطع کرده بود. با مرگ او کارهایش دوباره مورد توجه قرار گرفت.
سبک روتکو سبک روتکو، سبکی انتزاعی است. نقاشی که رنگ، اساس کار اوست. رنگ نه تنها ماده کار اوست بلکه موضوع کار او هم هست. رنگ حتی عنوان کارهای او نیز هست: قرمز، آلبالویی، قهوهای، قرمز روی آلبالویی، قهوهای روی خاکستری و عناوینی از این دست. تابلوهای روتکو که در این نمایشگاه عرضه شدهاند، انتزاع محضاند و در آنها تنها كمپوزیسیون و تركیب چند رنگ مشخص و بافت رنگی دیده میشود. روتکو، استفاده انتزاعی و ذهنی از رنگ را جایگزین تركیببندی فیگوراتیو كرد. وی خود رسیدن به این نوع نقاشی انتزاعی و استفاده خاص از رنگ را نتیجه مطالعه آثار نیچه و تجربه جنگ جهانی دوم دانسته است. ویژگی سبکی اصلی کارهای روتکو، تکرار و واریاسیونهای مختلف یک تم است، چرا که روتکو معتقد بود: «اگر هر چیزی به یک بار نشان دادن میارزد، پس بهتر است که بارها تکرار شود و از طریق تکرار توجه مخاطب را به آن جلب کند.» وی این ایده را در نقاشیهای رنگیاش در دهه پنجاه به کار گرفت. در اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت که روتکو مفهوم نقاشی سریالی را ابداع کرد، این ایده اهمیت بیشتری یافت. یکی از اولین مجموعههای نقاشیهای سریالی، مجموعه چهارفصل بود که روتکو در فاصله بین ۱۹۵۸ تا ۱۹۵۹ برای استفاده در رستوران چهارفصل در آسمانخراش سیگرم که در خیابان پارک نیویورک افتتاح شد، خلق کرد اما هرگز در آنجا نصب نشد چرا که وی به این نتیجه رسید که رستوران شلوغ و پر سر و صدا، فضای مناسبی برای نقاشیهایش نیست. با این حال بعد از دهه شصت، روتکو به نقاشیهای دیواری و سریالی توجه بیشتری نشان داد در عین حال که به کشیدن تابلوهای منفرد نیز ادامه داد. نقاشیهای روتکو بیشتر در ابعاد بزرگاند. وی خواهان رابطه نزدیک بین اثرش و تماشاگر بود به همین دلیل دست به آفرینش تابلوهای عظیم زد. خود در این مورد چنین توضیح میدهد: «کشیدن یک تابلوی کوچک به معنی قرار گرفتن در خارج از تجربه خودت است اما کشیدن یک تابلوی بزرگ یعنی تو در داخل آن قرار میگیری و نمیتوانی بر آن حکم کنی».
اتاقهای نه گانه آثار روتکو در گالری تیت مدرن در نه بخش یا اتاق به نمایش گذاشته شده است. اتاق اول: نقاشیهای رستوران چهارفصل در سال ۱۹۵۸، روتکو قراردادی برای کشیدن تعدادی نقاشی دیواری برای فضای داخلی رستوران چهارفصل نیویورک، امضا کرد. او یک سالن بزرگ ورزشی قدیمی را برای این کار اجاره کرد که به او اجازه میداد کارهایش را در ابعاد بزرگ انجام دهد. اما علیرغم شور و شوق اولیه برای این کار، روتکو به تدریج در این مورد دچار تردید شد و سرانجام نیز قراردادش را بهم زد. در نیمه دوم دهه شصت، نورمن رید، مدیر گالری تیت (نه تیت مدرن) با روتکو توافق کردند که این کارها را در قسمتی از گالری تیت به نمایش بگذارند. از سپتامبر ۱۹۶۹، نورمن رید ماکت مقوایی کوچکی از فضای طراحی شده در گالری تیت برای نمایش آثار روتکو، تهیه کرد. پس از آن بود که روتکو تصمیم گرفت نه تابلوی بزرگ دیواریاش را به گالری تیت اهدا کند. این نقاشی ها در قسمتی از گالری تیت که به اتاق روتکو مشهور است، به طور دائم به نمایش گذاشته شده است. روزی که گالری تیت بریتانیا، نقاشیهای اهدایی روتکو را دریافت کرد، همان روز خبر خودکشی او در مطبوعات جهان منعکس شد. اتاق دوم: حرکت به سمت سیاهی روتکو در اواخر دهه پنجاه برای مقابله با این برداشت که تابلوهایش دکوراتیو است، به تیره کردن رنگهایش پرداخت. چهار تابلوی تیره قرمز که در سال ۱۹۵۸ کشیده، نخستین تجربههای او در این زمینه است. تابلوهایی با کمپوزیسیون عمودی که لایههایی از رنگ بر یک زمینه مونوکروماند. در این تابلوها رنگها هنوز ملایماند ـ طیفی از رنگهای قرمز، آلبالویی و سیاه. روتکو خود این مجموعه را «تراژیک» نام نهاده است. در حالی که بعدها در برابر اینگونه نامگذاریها مقاومت کرد و ترجیح داد تابلوهایش با همان رنگها شناخته شوند یا بدون عنوان باقی بمانند. اعتقاد روتکو بر این بود که همه هنرهای جدی و عمیق درباره مرگاند. نقاشیهای روتکو مثل دریچههایی به جهان تاریکیاند. جهانی سرد و غمزده و خوفناک که در آن امید و نشاطی نیست. انگار روتکو در تمام لحظاتی که نقاشی میکرده به پایان جهان میاندیشیده و آن را تصویر میکرده است.
اتاق سوم در این بخش، هشت تابلوی بزرگ از مجموعه تابلوهای موزه کوامورای ژاپن و گالری ملی هنر واشنگتن به تماشا گذاشته شده است. اتاق چهارم: تکنیک روتکو در اتاق چهارم گالری، تکنیک کار روتکو به نمایش درآمده. عکسهایی که از روتکو گرفته شده، بیشتر او را در استودیویش در حالی که سیگار به دست روبهروی تابلوی نقاشیاش ایستاده و به آن خیره شده، نشان میدهد. این عکسها اطلاعات زیادی درباره استودیوی نقاشی او به بیننده میدهند اما درباره تکنیک و شیوه کار روتکو هیچ نمیگویند. روتکو ترجیح میداد تابلوهایش زیر نور ملایم و در مکانی نسبتاً تاریک آویخته و دیده شود. در چنین شرایطی تشخیص تکنیک نقاشی او بسیار دشوار است. روتکو تقریباً درباره تکنیک کارش حرفی نزده و هیچ توضیحی در مورد شیوه کارش نداده. او حتی دوست نداشت کسی او را هنگام نقاشی کشیدن تماشا کند. تحلیلهای جدید در مورد روتکو و تکنیک نقاشیاش با استفاده عکاسی دیجیتال از روی آثار او و اظهارات دستیاران استودیوی نقاشی او انجام گرفته است. تکنیکی که در ظاهر و در نگاه اول بسیار ساده و ابتدایی به نظر میرسد اما در واقع اینطور نیست. عکاسی دیجیتال از تابلوی آلبالویی روی قرمز که در ابعاد بسیار بزرگ کشیده شده، رمز کار روتکو را آشکار کرده است. مستطیلی با زمینه قرمز که چهارچوب مربع شکلی به رنگ آلبالویی تیره را در خود جای داده است. اما این فقط ظاهر تابلوست. اگر دقیق نگاه کنی میبینی که تکنیک کار او آنطور که مینماید ساده نیست بلکه ترکیبی پیچده از لایههای رنگی متعدد است که روی هم قرار گرفتهاند و در نهایت به این شکل درآمدهاند. در این بخش از گالری تیت، مراحل پیچیده به وجود آمدن تابلوی سیاه روی آلبالویی که محصول ۱۹۵۸، است نشان داده شده. این آنالیز تابلوی روتکو با استفاده از تکنیکهای عکاسی دیجیتال و زیر نور ماورا بنفش انجام گرفته است. تابلوها به ظاهر ساکن و ایستا به نظر میرسند اما در واقع پویا و پرتحرکاند. موادی که روتکو در زمان خود از آن استفاده کرده، مواد خاص و منحصر به فردی نبود. بلکه این شیوه و متد و تکنیک لایهبندی رنگها و ترکیب این رنگها با هم بود که کار او را منحصر به فرد و خاص جلوه میداد. با این تکنیک، ضربههای قلم مو در آثار او به طرز کاملاً برجستهای پیداست. هنر روتکو، پیچیدهترین و انتزاعیترین شکل هنر مدرن است که به نهایت سادگی و ایجاز رسیده است. او خود را از همه نقشها و فیگورهای رئالیستی متعارف جدا کرده و به فرمهای مستطیلی رنگی بسنده کرده است.
اتاق پنجم: معنویت دینی در آثار روتکو در این اتاق، تابلوهای سه گانه کوچک روتکو که در فاصله سالهای بین ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۶ کشیده به نمایش گذاشته شده است. وی این تابلوها را با مداد گرافیتی روی کاغذ سیاه کشیده. تابلوهایی که در واقع لتهای خاکستری روی زمینههای سیاهاند. طرحهای مدادی کوچک که در واقع اسکچهایی هستند برای مجموعهای از تابلوهایی که روتکو برای نمازخانه کلیسای هوستون کشیده است. در ۱۹۶۴ دومینیک و جان دی منیل، غولهای نفتی تگزاس که عاشق هنر مدرن و کلکسیونر بزرگ آثار مدرن بودند از روتکو خواستند چند کار آبستره را برای نمازخانه کلیسای کوچک در حال تأسیسی در هوستون نقاشی کند. وی ۱۴ نقاشی در ابعاد بزرگ در استودیویش کشید اما قبل از نصب آنها در کلیسا، خودکشی کرد. کلیسا یک سال پس از مرگ روتکو آماده شد و این نقاشیها در آنجا نصب گردید. روتکو هنرمندی بود که اعتقاد دینی خاصی نداشت اما نقاشیهایی که برای نمازخانه کلیسای هوستون آفرید، مورد تفسیرهای مذهبی قرار گرفت و همه روزه علاوه بر عاشقان هنر مدرن، هزاران زائر مسیحی را به شوق دیدن تابلوهای او به سوی این کلیسا میکشاند. نقاشی برای نمازخانه کلیسای هوستون، پروژهای بود که به ایده روتکو در مورد همزمانی خلق نقاشی و ایجاد فضایی برای نمایش دائمی آن، تحقق میبخشید. مردم برای خواندن نماز و دعا به این کلیسا میآیند و به نقاشیهای روتکو به عنوان جلوههایی از معنویت در هنر نگاه میکنند. با اینکه روتکو در زندگی آدم مذهبیای نبود و اعتقادات دینی خاصی نداشت اما هیچکس دقیقاً نمیتواند بگوید نقاشیهایی که او برای نمازخانه کلیسای هوستون کشید فاقد جنبههای مذهبی و معنویاند. میتوان گمان کرد که زمان خلق این نقاشیها، نور ایمان در دل روتکو تابیده باشد و او متأثر از این تحول درونی دست به آفرینش این آثار زده باشد. بتی آدامز از مفسران مذهبی آثار روتکو میگوید: «این نقاشیها درباره جمعه مقدساند. روتکو در تاریکترین دوره زندگیاش آنها را کشید. اما همانطور که در صحن ورودی نمازخانه میبینید، نقاشیها متمایل به بنفش شده و نورانیتر میشوند.» جان بنویل، رماننویس انگلیسی نیز هنر روتکو را کاملاً مذهبی میداند و معتقد است او یکی از معدود نقاشان مذهبی دوران ماست. به اعتقاد بنویل «هنگامی که وارد گالری تیت میشوی یا به درون صحن نمازخانه کلیسای هوستون قدم میگذاری، حس عمیقی از معنویت در فضا جاری است. نقاشیهای گالری تیت به عنوان مثال دارای درونمایههای روشن انجیلیاند.» به اعتقاد بنویل، نقاشیهای روتکو مثل دروازههای سنگی بزرگی است که به روی تاریکی گشوده میشوند. وی میگوید دو بار با فاصله ۱۵ ساله از نقاشیهای روتکو بازدید کرده است و هربار حس متفاوتی داشته. دفعه اول در ۱۵ سال قبل، دیدن این تابلوها برایش آرامشبخش بودهاند اما اینبار از دیدن آنها احساس ترس کرده است. اتاق ششم در این بخش از گالری تیت مدرن، تابلوهایی با عنوان میکسد مدیا (Mixed Media) روی بوم از روتکو نمایش داده میشود. تابلوها بیشتر متمایل به سیاه، قهوهای و یا بنفش تیرهاند. نقاشیهای روتکو به تدریج تیرهتر و تیرهتر شدند. در این مجموعه، روتکو از رنگهای آلبالویی و قرمز فاصله گرفته و به رنگهای سیاه و قهوهای تمایل پیدا میکند. تحول سبکی او ارتباط تنگاتنگی با تغییر شرایط روحی و ذهنی او دارند و بدون آگاهی از این تغییرات درک تحول تدریجی هنر او میسر نیست. تابلوهای سیاه در نگاه اول، کاملاً سیاه به نظر میرسند اما با تماشای دقیق و طولانی، میتوان رگههایی از رنگهای دیگر را هم در آن دید. تو گویی که روتکو در دل سیاهی و تاریکی، هنوز نور را میبیند. به نظر میرسد روتکو در سیاهی مطلق و تاریکی، آغاز آفرینش را میبیند. انگار وی برای رسیدن به حقیقت از آغاز شروع کرده و همه رنگها را کنار گذاشته و سیاهی را برگزیده است.
اتاق هفتم روتکو توجه عمیقی به بافت، کمپوزیسیون و غلظت رنگی تابلوهایش داشت. همزمان با کار روی تابلوهای بزرگ، روتکو، طراحی و نقاشی روی کاغذ را در ابعاد کوچک ادامه میداد. کار روی کاغد به او این امکان را می داد که تمرین بیشتری روی کمپوزیسیون داشته باشد و تکنیکهای نقاشیاش را توسعه بخشد. در این بخش، آن دسته از کارهای روتکو که به عنوان مقدمهای بر مجموعه نقاشیهای دیواری او برای آسمانخراش سگرم کشیده، به تماشا گذاشته شده است. اتاق هشتم در اتاق هشتم گالری نیز، تعدادی از کارهای روتکو که کمپوزیسیونهایی مرکب از رنگهای قهوهای و خاکستریاند و در سال ۱۹۶۹ آنها را کشیده، نشان داده میشود. اتاق نهم تابلوی سیاه روی خاکستری، آخرین تجربه روتکو در زمینه استفاده از رنگ در نقاشی است. آثار روتکو پرسشهای فلسفی زیادی را درباره مفهوم هستی در ذهن انسان برمیانگیزند. پرسشهایی که اغلب هیچ جوابی ندارند. به قول ریچل کمپل، مورخ هنر، اگر در برابر تابلوی روتکو قرار گرفتید و احساس پوچی کردید، در این صورت این تابلوها دارای قویترین مفهوماند چرا که شما را به مفهوم پوچی رساندند. کتی میچل، کارگردان تئاتر نیز معتقد است نقاشیهای روتکو با اینکه در ظاهر بیانگر چیز خاصی نیستند اما به شدت آدم را تحت تأثیر قرار میدهند. روتکو معتقد بود تنها موضوعهایی اهمیت دارند که تراژیک و بیزماناند. بسیاری تاریکی و سیاهی نقاشیهای آخر روتکو را با خودکشی او و پایان تراژیک زندگیاش مرتبط میدانند. برخی آنها را با نقاشیهای داوینچی یا ادوارد مانش مقایسه کردهاند. برخی درونمایه آن را مثل یک تئاتر تراژیک پوچی و سرشار از حس مرگ و خودکشی دانستهاند. نقاشیهای روتکو همانند کارهای داوینچی، اغلب سر در جهان مرگ را تصویر میکنند. منابع: Ambushed by Rothko. Jonathan Jones. Guardian. Hypnotic, inspirational and spiritual. Interviews by Hermione Hoby. The Observer.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
پرویز به عنوان یک گزارش از این آدم وکارهایش بسیار موجز نوشتی با نثر صمیمی .
-- ايرج سالاروند ، Dec 11, 2008هر چند
نگاه پنهاهت در قضاوت دنیایی سیاه او و یقین ات برای انتقال شادی و درک زمان هم در انتخاب این شخص عزیز و کارهایش مثل همیشه _
معلوم بود.