تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    

به یاد یوسف شاهین، کارگردان مؤلف سینمای مصر

پرویز جاهد
jahed@radiozamaneh.com

یوسف شاهین، فیلم‌ساز مؤلف و برجسته‌ی مصری و از چهره‌های پیشگام سینمای مدرن مصر، روز یک‌شنبه بر اثر سکته‌ی مغزی در سن ۸۲ سالگی در بیمارستانی در شهر قاهره از دنیا رفت و با مرگ او یکی از رساترین صداهای مستقل و تأثیرگذار دنیای عرب برای همیشه خاموش شد.


یوسف شاهین، کارگردان مؤلف مصری

نیکلای سرکوزی، رییس‌جمهور فرانسه در بیانیه‌ای که به مناسبت مرگ شاهین صادر کرد، او را مدافع جدی آزادی بیان نامید.

در واقع شاهین در تمام طول عمرش برای آزادی بیان مبارزه کرد و با استبداد، دیکتاتوری و سانسور در همه اشکالش از شکل حکومتی و دولتی آن گرفته تا گرایش‌های بنیادگرایانه و تعصب‌آمیز مذهبی در جامعه‌ی مصر، شجاعانه جنگید.

او مدافع روح تساهل فرهنگی در برابر نیروهای سرکوب‌گر و اقتدارگرای مذهبی و سیاسی بود. شاهین در طی نیم قرن، بیش از ۴۰ فیلم ساخت و یکی از شناخته‌شده‌ترین فیلم‌سازان عرب در دنیای غرب بود.

یوسف شاهین به دلیل تربیت خاص دوران کودکی‌اش، انگلیسی و فرانسه را بهتر از عربی حرف می زد و برخی از فیلم‌هایش با حمایت فرانسوی‌ها ساخته شد. به همین دلیل، برخی از مصری‌ها، عرب بودن او را زیر سوال می‌بردند.

فستیوال فیلم لوکارنو در سال ۱۹۹۶ با برگزاری برنامه‌ی مرور بر آثار یوسف شاهین، از او تجلیل کرد و فستیوال فیلم کن نیز در سال ۱۹۹۷ جایزه یک عمر دستاورد سینمایی را به او اهدا کرد.

فیلم‌های شاهین؛ به دلیل داشتن صراحت بیانی در تصویر کردن مسائل جنسی سرکوب ‌شده در جامعه‌ی اسلامی مصر و رویکرد انتقادی تند و تیزش علیه سرکوب و فساد سیاسی حکومت این کشور، مخالفت زیادی را در حکومت و در میان بنیادگرایان اسلامی برانگیخت.

در سال ۱۹۹۴ یک وکیل بنیادگرای مسلمان مصری موفق شد تا حکم توقیف فیلم «مهاجر» او را به دلیل ارائه برداشت نادرست از داستان حضرت یوسف، از دادگاه مصر بگیرد.

یوسف شاهین فیلم‌ساز مستقلی بود و بسیاری از فیلم‌هایش را با سرمایه‌ی شخصی ساخت، چرا که حکومت مصر به خاطر نگاه انتقادی تند و تیزش نه تنها از او حمایت نمی‌کرد، بلکه بسیاری از آثارش را سانسور یا توقیف کرد.


شاهین در سال ۱۹۲۶ در یک خانواده‌ی مسیحی لبنانی در اسکندریه زاده شد. او از کودکی به سینما و تئاتر علاقه داشت و برای تحصیل در این رشته به آمریکا رفت و به مدت دو سال در مدرسه پاسادنا پلی هاوز (Pasadena Play House) لس‌آنجلس در رشته‌ی سینما و هنرهای دراماتیک تحصیل کرد.

پس از بازگشت به مصر، نخستین فیلمش را با نام «بابا امین» در سال ۱۹۵۰ در سن ۲۳ سالگی کارگردانی کرد. شاهین کارش را در دوره‌ای شروع می‌کند که در واقع دوران اوج و طلایی سینمای مصر است و این سینما در داخل کشور و کشورهای خاورمیانه از جمله ایران محبوبیت بسیاری دارد و فیلم‌ها و بازیگران مصری، مانند فریدالاطرش و عبدالوهاب الگوی فیلم فارسی‌سازان در دهه‌ی سی است.

اما سینمای شاهین از جنس دیگری بود و با سینمای ملودرام و سطحی‌نگر مصری آن زمان به کلی فرق داشت. فیلم‌های اولیه‌ی شاهین با سبکی رئالیستی بیانگر امیدها و ناکامی‌های طبقات محروم جامعه‌ی مصر بود و مبارزه‌ی مردم برای برقراری عدالت اجتماعی در آن به شدت جریان داشت.


شاهین در سال ۱۹۵۱ با فیلم «فرزندان نیل»، به فستیوال کن دعوت شد.

در سال ۱۹۵۳ فیلم «آسمان جهنم» را ساخت که درباره مبارزه‌ی یک دهقان روستایی با یک زمین‌دار فئودال بود. موضوعی که درون‌مایه بسیاری از فیلم‌های بعدی او از جمله فیلم زمین شد. با این فیلم یوسف شاهین، بازیگری به نام عمر شریف را به دینای سینما معرفی کرد.

اما فیلمی که نام شاهین را بر سر زبان‌ها انداخت، فیلمی بود با نام «ایستگاه مرکزی» (۱۹۵۸) که دربردارنده‌ی ویژگی‌های اصلی سبک فیلم‌سازی او بود. در این فیلم شاهین خود نقش یک روزنامه‌فروش ساده و فقیر را بازی می‌کرد که به زنی که در ایستگاه قطار لموناد می‌فروشد، علاقه پیدا می‌کند.

ایستگاه مرکزی، ملودرامی جسورانه درباره‌ی محرومیت‌ها و سرکوب جنسی، جنون و خشونت در میان اقشار حاشیه‌ای قاهره بود که نام شاهین را در فستیوال فیلم برلین مطرح ساخت. پایان تراژیک فیلم برای تماشاگر ساده پسند مصری که به ملودرام های ساده با پایان خوش عادت کرده بود، بسیار آزاردهنده بود.

در ۱۹۶۳ یوسف شاهین، فیلم «صلاح‌الدین» را ساخت. یک فیلم حماسی سه ساعته که به طریقه‌ی سینماسکوپ ساخته شده بود. درباره‌ی صلاح‌الدین، سلطان مصری که در قرن دوازدهم میلادی، اورشلیم را از دست اشغال‌گران صلیبی و نیروهای ریچارد شیردل آزاد کرد.

کسی که مرهم مخصوص را در اختیار دشمن‌اش، یعنی ریچارد شیردل قرار می‌دهد تا او که تیرخورده است بتواند خود را معالجه کند. بسیاری از منتقدان، فیلم را تمثیلی از جمال عبدالناصر، رهبر ملی مصر و مبارزه‌ی او با صهیونیسم اسراییل دانستند.

شاهین فیلمنامه این فیلم را به کمک نویسنده‌ی مشهور مصری، نجیب محفوظ و عبدالرحمان شرقاوی نوشت.

شرقاوی، نویسنده‌ی رمان مشهور «زمین» بود که شاهین آن را در سال ۱۹۶۹ به فیلم برگرداند. اثری حماسی درباره‌ی فئودالیسم در مصر و بر محور تضاد بین دهقانان فرودست و مالکان زورگو و ستمگر که تولید آن نزدیک به هشت سال طول کشید و از سوی منتقدان مصری به عنوان بهترین فیلم تاریخ سینمای مصر شناخته شد.


یوسف شاهین در سال ۱۹۷۲ فیلم «گنجشک» را ساخت. یکی از غیرمتعارف‌ترین فیلم‌های او که با همکاری لطفی الخولی فیلم‌ساز آوانگارد مصری آن را ساخت. فیلمی که داستانش در بستر جنگ شش روزه اعراب و اسراییل می‌گذشت و در آن صحنه‌ای بود که مردم پس از اعلام شکست جمال عبدالناصر در جنگ با اسراییل، به خیابان‌ها ریخته و شعار می دادند؛ ما شکست نمی خواهیم، ما می خواهیم بجنگیم. این فیلم به وسیله حکومت انورسادات توقیف شد.


پوستر فیلم «اسکندریه، چرا»

در ۱۹۷۶ شاهین، فیلم «بازگشت فرزند ولخرج» را ساخت که یک تراژدی موزیکال موفق بود.
اما در میان کارهای شاهین، «سه‌گانه‌ی اسکندریه» او بسیار شهرت دارد. فیلم «اسکندریه؛ چرا» نخستین قسمت از این تریلوژی بود که شاهین در سال ۱۹۷۸ درباره‌ی زادگاهش اسکندریه ساخت. فیلمی اتوبیوگرافیک درباره‌ی دانشجویی مصری به نام یحیی که عاشق هالیوود است و رویای ساختن فیلم را در سر می‌پروراند.



در ۱۹۴۲ نیروهای آلمانی به رهبری مارشال رومل معروف به روباه صحرا وارد اسکندریه می‌شوند. عده‌ی زیادی از مردم به استقبال‌شان می‌روند، اما یهودی‌ها از شهر می‌گریزند. پسر عموی یحیی که همجنس‌باز است، سربازان مست انگلیسی را می‌خرد تا با آلمانی‌ها بجنگند

ویژگی مهم این فیلم روایت اول شخص آن بود که به مسئله‌ی هویت فرهنگی در میان کشورهای عربی می‌پرداخت. «اسکندریه؛ چرا» جایزه‌ی خرس نقره‌ای برلین را در سال ۱۹۷۹ به دست آورد.

در قسمت دوم این سه‌گانه با عنوان «یک داستان مصری» که در سال ۱۹۸۲ ساخته شد، یحیی (شخصیت اصلی همان فیلم) را در میانسالی می‌بینیم که فیلم‌ساز است و برای جراحی قلب به لندن می‌رود (مثل خود شاهین) و یک رابطه‌ی همجنس‌گرایانه کوتاه با یک راننده تاکسی در آنجا دارد. در این فیلم صحنه‌هایی از فیلم‌های شاهین به عنوان فیلم‌‌های یحیی در زمانی که گذشته‌اش را مرور می‌کند، به نمایش درمی‌آید.

خاطره در فیلم‌های بعد از دهه‌ی ۸۰ شاهین نقش مهمی را بازی می‌کند، چه در سه‌گانه‌ی اسکندریه که درباره‌ی شهری است که همیشه سمبل تساهل و مدارا در برابر مسلمانان، یهودیان و مسیحی‌ها بوده و چه در «خداحافظ بناپارت» که در سال ۱۹۸۵ بر اساس جنبه‌ی فرهنگی اعزام بناپارت به مصر ساخته شد. رویدادی که به اعتقاد شاهین: « نتیجه‌ی این مواجهه حیرت‌انگیز، تولد دوباره‌ی وجدان مصری بود وجدانی از گذشته که به انسانیت تعلق داشت.»


پوستر فیلم «خداحافظ بناپارت»

خداحافظ بناپارت از جمله معدود فیلم‌هایی از یوسف شاهین و سینمای معاصر مصر بود که در سال ۱۳۶۵ در جشنواره‌ی فیلم فجر تهران به نمایش درآمد و بسیاری از علاقه‌مندان جدی سینما در ایران را که با سینمای نوین مصر و آثار یوسف شاهین آشنایی نداشتند، به خود جلب کرد. بعد از این دوره نیز به دلیل قطع رابطه سیاسی ایران و مصر، ارتباط تماشاگران ایرانی با سینمای مصر و آثار یوسف شاهین به کلی قطع شد.

یوسف شاهین در سال ۱۹۸۹ با ساختن «اسکندریه»، دوباره و دوباره که قسمت سوم از سه‌گانه‌ی اسکندریه بود، این تریلوژی را تکمیل کرد. این قسمت مربوط به اعتصاب فیلم‌سازان مصری است و یحیی نیز فیلم‌سازی است که به اعتصابیون ملحق می‌شود.

وی که ابتدا با مردی به نام امیر رابطه دارد، به دنبال آشنایی با بازیگر زیبایی به نام نادیا تصمیم می‌گیرد با او بماند و بعد از اعتصاب فیلمی با شرکت او بسازد.

سه‌گانه‌ی اسکندریه، روایت‌های نیمه اتوبیوگرافیک از زندگی یوسف شاهین و خاطرات کودکی و جوانی‌اش در اسکندریه بود؛ دوران عشق‌اش به سینمای هالیوود و آمریکا. در این باره می‌گوید: «من آمریکا را خیلی دوست داشتم. چون در آنجا درس خواندم و نخستین عشق‌ام در آنجا بود. برخی فکر می‌کنند که من از آمریکا نفرت دارم که صحت ندارد؛ اما من به آن سمپاتی هم ندارم.»

سه‌گانه‌ی اسکندریه، از نظر سبکی با بقیه‌ی آثار رئالیستی شاهین تفاوت داشت و رویکرد فانتزی، موزیکال و سوررئالیستی آن خیلی شبیه آثار فدریکو فلینی بود. به علاوه درون‌مایه آنها نیز در جامعه‌ی متعصب و سنتی مصر، یک تابوشکنی محسوب می‌شد: تابوی عشق جنسی یک مرد مصری به سربازی انگلیسی از یک سو و عشق یک مرد مسلمان به یک زن یهودی از سوی دیگر.

یوسف شاهین در فیلم‌های آخرش بعد از دهه‌ی نود به انتقاد از بنیادگرایی اسلامی پرداخت. بعد از توقیف فیلم مهاجر، فیلم «سرنوشت» را در پاسخ به این حرکت ضد دموکراتیک سیاسی ساخت.

سرنوشت، فیلمی تاریخی بود درباره‌ی زندگی ابن رشد، فیلسوف بزرگ و آزاداندیش اسلامی که در قرن دوازدهم در آندلس اسپانیا زندگی می‌کرد و درک متعادلی از اسلام داشت و شاگردانش را به خواندن فلسفه یونانی دعوت می‌کرد؛ اما با مخالفت مسلمانان تندرو مواجه شده و کتاب‌هایش جمع‌آوری شد.

یوسف شاهین در سال ۱۹۹۱ به سفارش تلویزیون فرانسه فیلمی ۲۲ دقیقه‌ای درباره‌ی قاهره ساخت با عنوان «قاهره از دید یوسف شاهین» که در آن تصویر شهر قاهره به تصویر فیلم‌ساز بدل می‌شود.

وی در سال ۱۹۹۲، نمایشنامه‌ی کالیگولا نوشته‌ی آلبرکامو را نیز در کمدی فرانس پاریس به روی صحنه برد که استقبال زیادی از آن شد.


نمایی از فیلم «هرج و مرج» ساخته‌ی یوسف شاهین

آخرین فیلم یوسف شاهین، فیلمی به نام «هرج و مرج» بود که سال گذشته، در حالی که به شدت بیمار بود، آن را با همکاری خالد یوسف، فیلم‌ساز مصری ساخت.

هرج و مرج، داستان پلیس فاسد و قدرتمندی است که خون مردم شهر قاهره را در شیشه کرده و از آنها باج می‌گیرد و به دلیل نفوذش در دستگاه‌های امنیتی مصر، هیچ‌کس قادر نیست با او مبارزه کند.

او عاشق دختر جوانی در همسایگی‌اش می‌شود، اما دختر عاشق وکیل جوان و باشرفی است که با فساد مالی و اخلاقی در دستگاه پلیس مبارزه می‌کند. مبارزه بر سرعشق دختر سرانجام پلیس فاسد را به رویارویی با این وکیل جوان می‌کشاند.

تقابل خیر و شر، مطلق‌گرایی و نگاه سیاه و سفید به جامعه‌ی مصر در این فیلم شاهین، به شدت یادآور فیلم‌های فارسی قبل از انقلاب بود. نگاه سطحی، رمانتیک و شعاری فیلم و شخصیت‌های کلیشه‌ای و دیالوگ‌های پیش پاافتاده آن، تحمل فیلم را برای بیننده دشوار می‌کرد.

هرج و مرج، علی‌رغم نگاه انتقادی تند و صریح آن به حکومت و جامعه‌ی مصر امروز، از نظر سینمایی فیلم بسیار ضعیفی بود و اعتباری برای یوسف شاهین کسب نکرد. اما نام یوسف شاهین به اعتبار فیلم‌های خوبی که در گذشته ساخت، در خاطر سینمادوستان جهان باقی خواهد ماند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)