خانه > پرویز جاهد > موسيقی فيلم > آلمانی خوب، ادای دینی به فیلمهای نوآر دههی ۴۰ | |||
آلمانی خوب، ادای دینی به فیلمهای نوآر دههی ۴۰پرویز جاهدjahed@radiozamaneh.com
از تامس نیومن، آهنگساز آمریکایی قبلا موسیقی فیلم «راه فنا» را در این برنامه شنیدید. امروز کار دیگری را از این آهنگساز جوان و خلاق با عنوان «آلمانی خوب» محصول سال ۲۰۰۶ به کارگردانی استیون سودربرگ با بازی جرج کلونی و کیت بلانشت برایتان انتخاب کردهام. ماجرای فیلم در زمان پایان جنگ جهانی دوم در برلین بعد از پیروزی متفقین و شکست هیتلر میگذرد. «جیکوب» با بازی جرج کلونی، یک خبرنگار جنگی آمریکایی است که در سال ۱۹۴۵ به برلین میرود تا از کنفرانس صلح که بین قوای متفقین در آنجا جریان دارد، گزارش تهیه کند.
جیکوب که خاطرهی عشقی قدیمی در برلین دارد، به جستوجوی معشوق قدیمیاش «لنا» در فضای آشفته و پرهرج و مرج برلین برمیآید. اما به زودی پی میبرد که لنا همسر «امیل براند» دانشمند اتمی نازی است که آمریکاییها و روسها هر کدام به انگیزهی متفاوتی به دنبال او هستند. لنا که یهودی است و از هلوکاست جان سالم به در برده، رازی دارد که آن را از جیکوب پنهان میکند. جیکوب بعد از قتل مرموز رانندهاش «تولی» درگیر ماجرایی پیچیده و شبکهای از توطئهها و فساد سیاسی در میان روسها و آمریکاییها میشود. در فضایی پرآشوب که آمریکاییها و روسها سرگرم بحث در مورد سرنوشت اروپا هستند. متحدانی که میدانند بهزودی بهعنوان دشمن رودرروی هم قرار خواهند گرفت. سودربرگ فیلم را به سبک فیلمهای کلاسیک و نوآر آمریکایی پس از جنگ دههی ۴۰ ساخته است. بسیاری از منتقدان، سبک تصویری فیلم و موسیقی آن را ستودهاند؛ اما از شخصیتپردازی ضعیف، طرح داستانی مغشوش و شیوهی روایت ناهموار آن انتقاد کردهاند.
فیلم از نظر ظاهر، تمام جلوهها و عناصر یک فیلم نوآر را دارد، اما کمبودهایی هم دارد که مانع از تبدیل آن به یک فیلم نوآر واقعی و درخشان میشود. مهمترین ضعف آن شخصیتپردازی سودربرگ است. شخصیتها آن گرما و جذابیت شخصیتهای کلاسیک نوآر را ندارند و یخزده و بیروح به نظر میرسند و همذاتپنداری تماشاگران را برنمیانگیزند. موسیقی تامس نیومن نیز علیرغم نزدیکیاش به موسیقی فیلمهای آن دهه و لحن نوستالژیک آن، نمیتواند کمکی در این زمینه کرده و کمبود حس عاطفی و گرمای فیلم را جبران کند. موسیقی نیومن از نظر عاطفی شنونده را عمیقاً درگیر نمیکند و لحن سردش تماشاگر را از فیلم دور نگه میدارد. سودربرگ برای بازسازی فضای فیلمهای نوآر دههی ۴۰ تلاش زیادی کرده است. او تا حد زیادی توانسته قواعد بصری ژانر نوآر و فیلمهای کلاسیک دههی ۴۰ را رعایت کند. اما از نظر شیوهی روایت و داستانگویی واقعا ضعف نشان میدهد. او بهجای تکیه بر عناصر روایتی نوآر بیش از حد خود را درگیر مسئلهی سیاسی فیلم میسازد. بحثها و گفتوگوهای طولانی آدمها در فیلم خستهکننده و عذابآور است. با این حال «آلمانی خوب» اگرچه موفق نمیشود یک فیلم نوآر هالیوودی درخشان باشد، اما از نظر درونمایهی سیاسی تا حد زیادی به فیلم «مرد سوم» اثر «کارول رید» نزدیک است و تصویری سیاه و هولناک از جنگ و پیامدهای آن ارائه میکند.
کیت بلانشت با گونههای استخوانی و چهرهی زجرکشیدهاش، یادآور زنهای فیلمهای اکسپرسیونیستی است؛ اگرچه خصوصیات ویرانگرانه و پر رمز و راز یک زن «فم فتال» فیلمهای نوآر را هم دارد. از سوی دیگر در پشت لایهی عاشقانهی ظاهری فیلم، پرسشی عمیق نهفته است که پرسش اصلی بسیاری از فیلمهای اکسپرسیونیستی آلمانی است. این که چه کسی بیگناه است و چه کسی مسئول این همه فجایع و جنایتهاست، و آیا اصلاً آلمانی خوب وجود داشته است. آنطور که امیل براند دانشمند نازی در صحنهای از فیلم میگوید: «خیلی راحت است که همهی تقصیرها را به گردن جنگ بیندازیم» «آلمانی خوب» حکایت فساد، تباهی، دورویی و نفاق تمام نیروهای درگیر در جنگ است؛ در دورانی که سه قدرت بزرگ جهانی در برلین پایتخت شهر که اینک خرابهای بیش نیست، اروپا را مثل یک کیک قطعه قطعه میکنند. تامس نیومان آهنگساز فیلم امروز در میان آهنگسازان آمریکایی نام معتبری است. آهنگسازی که با فیلمسازان سرشناسی چون سام مندس، رابرت آلتمن و استیون سودربرگ کار کرده و موسیقی فیلمهای مشهوری چون «زنان کوچک»، «زیبايی آمریکایی» و «رستگاری شاوشنک»، « بازيگر» و «راه فنا» را ساخته است. نيومن برای زنان کوچک و رستگاری شواشنک نامزد دريافت اسکار شد و به خاطر زيبايی آمريکايی، جايزه گرمی (Grammy) را به دست آورد. سبک موسيقی او مينیماليستی است و از دهه ۸۰ بيشتر با موسيقی الکترونيک کار کرده است. اما در آلمانی خوب، نیومن نیز همانند سودربرگ که به فضا و سبک فیلمهای نوآر دههی ۴۰ نظر داشته، تحت تأثیر موسیقی فیلمهای نوآر این دوره، یعنی آثار «ميکلوش روژا»، «مکس استینر»، «فرانس واکسمن»، «برنارد هرمان» و پدرش «آلفرد نیومن»، سبک کلاسيک را برای موسيقی این فیلم در نظر گرفته است. به علاوه وی اين موسيقی را يک ادای دين به آهنگسازان فيلم های نوآر و موسيقی پدرش، آلفرد نيومن دانسته است.
موسیقی «آلمانی خوب» از نظر ارکستراسیون و هارمونی به شدت یادآور موسیقی فیلمهای دههی ۴۰ است. اما نیومن با این که از سبک آهنگسازان متقدم تأثیر گرفته، اما کارش به هیچ وجه تقلیدی محض از آثار آنان نیست؛ بلکه او تمام خلاقیت، دانش و مهارت خود را بهکار گرفته است تا موسیقیای با الهام با موسیقی آن دوره، اما متناسب با فضا و سبک فیلم سودربرگ خلق کند. اين موسيقی نشان میدهد که نيومن قدرت آهنگسازیاش را بعد از رستگاری شواشنگ و راه فنا، از نظر ملوديک و هارمونيک گسترش بخشيده است. تم اصلی فیلم، یک قطعهی فانفار باشکوه است که با سازهای زهی، برنجی و طبل اجرا شده است؛ یک قطعهی سمفونیک کامل به سبک آثار برنارد هرمن که برای تیتراژ اول فیلم ساخته شده است. لحن آن هشداردهنده است و فضای تیرهی پس ازجنگ را به خوبی توصیف میکند. فضا و آمبیانس اصلی موسیقی فیلم «آلمانی خوب» بهوسیلهی سازهای زهی ساخته شده که گاهی در کنار سازهای برنجی قرار میگیرند. قطعهی «River Havel» به خوبی بیانگر این ویژگی کار نیومن است. یکی از ویژگیهای موسیقی فیلم «آلمانی خوب» استفادهی نیومن از ساز تقریباً فراموششدهای مثل چنگ در برخی قطعات است. کاری نوآورانه که از ویژگیهای منحصر به فرد و خلاقانهی نیومن در ساختن موسیقی فیلم است. قطعهی «A good dose» یک قطعهی رمانتیک و بسیار لطیف است که با ویلون و چنگ اجرا میشود؛ قطعهای که بیانگر عشق جیکوب و لنا در دل تیرگیها و خرابههای جنگ است. قطعات نیومان برای موسیقی «آلمانی خوب» با این که کوتاهاند، اما نقش مهمی در ساختن فضای پررمز و راز و نوآرگونهی فیلم دارند. قطعهی «Safe house» یا «خانهی امن»، قطعهی ارکسترال تند بسیار کوتاهی است که با ویلونسل شروع شده و بعد با همنوایی ارکستر سازهای زهی دنبال میشود. موسیقی به خوبی نشان میدهد که این خانه بر خلاف اسمش، اصلاً امن نیست. حال به قطعهی «Dora» از موسیقی اين فیلم گوش میدهیم. قطعهای سمفونیک که شروع آن شبیه کارهای «اسمه تاناست» است و ریتم آرامی دارد؛ اما بعد ریتم تند و پرهیجانی میگیرد. اما قطعهی «آلمانی خوب» نغمهی عاشقانهای است که شروع آن همانند قطعهی «Dora» است. اما با وارد شدن چنگ و با ویلون آلتو حالت رمانتیک میگیرد. ملودی آن شبیه ملودیهای اروپای شرقی است.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
مرسي آقاي جاهد عزيز براي بررسي خوب و کوتاه فيلم و به ويژه موسيقي آن. تنها بيان اين نکته به نظر من مهم است که فيلم الماني خوب از نظر سبک پرداخت در واقع يک فيلم پسامدرني و يک برداشت پسامدرني از فيلم کلاسيک است. مهمترين علت اين مبحث در اين است که کارگردان هر اپيزود فيلم را توسط يک فيگور به نمايش مي گذارد. يعني هر بخش فيلم از چشم انداز نگاه يک فيگور و مونولوگ دروني او مطرح ميشود و اينگونه ما در واقع بک يک فيلم موزاييکي و يک پازل روبرو هستيم و با پنج شش جهان و روايت متفاوت از يک شرايط مشابه و در نهايت با شش هفت واقعيت متفاوت و برداشت متفاوت که با هم در عين حال يک کثرت در وحدت را تشکيل ميدهند. قدرت بزرگ فيلم آلماني خوب در واقع در ايجاد اين سبک پست مدرني يک فيلم کلاسيک است. مثل نقاشي وارول از عکس گوته. من با کارهاي نوار آشنايي ندارم اما ميدانم که معمولا فيلم کلاسيک اين حالت چندچشم اندازي و چندروايتي را ندارد. اين طور نيست؟
-- داريوش برادري ، Jul 7, 2008داريوش برادری عزيز
من بيشتر فيلم را اثری مدرن در اين ژانر می بينم تا پست مدرن. اين نکته حتی در موسيقی تامس نيومن نيز مشهود است که آهنگسازی مينی ماليست است ولی سعی کرده در اين کار بيشتر به سبک و حال و هوای موسيقی فيلم های کلاسيک نوآر نزديک شود تا يک نوع موسيقی پست مدرن مينی ماليستی برای آن بسازد. البته راه تاويل باز است و شما هم می توانيد قرائت پست مدرنيستی از اين فيلم داشته باشيد. سپاس از توجه شما.
-- پرويز جاهد ، Jul 7, 2008