خانه > پرویز جاهد > فستيوال فيلم > سه زن، شکافها و پيوندهای سه نسل | |||
سه زن، شکافها و پيوندهای سه نسلپرویز جاهدjahed@radiozamaneh.com
کمکم به روزهای پایانی فستیوال فیلم ادینبرا نزدیک میشویم. در روزهای گذشته فیلمهای سه زن ساخته منیژه حکمت؛ ورشوی تاریک (Warsaw Dark) ساخته کریستوفر دویل؛ مشت خرکی (Donkey Punch) ساخته اولیور بلک برن؛ گندم قرمز (The Red Awn) ساخته کای شانگجون؛ فقط یک داستان عشقی دیگر (JustAnother Love Story) ساخته اول بورندال؛ تیرکمان(Slingshot) ساخته بریلانته مندوزا (فيلمساز فيليپينی که امسال با فيلم سرويس در فستيوال کن امسال شرکت داشت) و پاریس ساخته سدریک کلاپیش به نمایش درآمد.
سه زن سه زن دومین فیلم بلند منیژه حکمت پس از زندان زنان با استقبال بسیار گرم تماشاگران فستیوال فیلم ادینبرا مواجه شد. داستانی زیبا درباره سه نسل از زنان یک خانواده ـ مادر بزرگ، مادر و دختر ـ که به موازات هم روایت میشود. مینو که نقش او را نیکی کریمی به زیبایی بازی میکند یک کارشناس فرش است که میخواهد مانع از فروش قالیچه ارزشمند و کمیاب و خروج غیرقانونی آن از کشور شود. مادرش که بیماری فراموشی دارد به خاطر غفلت او قالیچه را برداشته و مفقود میشود. از سوی ديگر دخترش نيز که دانشجوی رشته عکاسی است بیخبر شهر را رها کرده و سر به بیابان میگذارد. شکاف بین نسلها، ثروت ملی که به غارت میرود و جستجوی سه زن برای شناخت ریشههای خود، درونمایههای اصلی فیلم حکمت را تشکیل میدهد. لحظههایی از گذشته و حال زندگی سه زن مثل تار و پود یک فرش به هم بافته میشود و در پایان آنها بعد از گذراندن لحظاتی بحرانی و پر التهاب به آرامش معنوی زیبایی میرسند. مادر بزرگ در امامزادهای دوردست قالیچه را زیرانداز خود کرده و به خواب میرود؛ دختر بعد از آشنايی با دانشجوی باستان شناسی عارف مسلک (که به همراه گروهی ديگر در بيابان سرگرم عمليات حفاری است) و مشاهده مرگ تراژیک زنی روستایی، تصميم به بازگشت میگيرد و مینو (نيکی کريمی) در جستجوی مادر و دخترش به شناختی نسبی از خود و آنها میرسد. حرفها و نحوه برخورد یکی از اعضای این گروه (صابر ابر) که همان گروه معروف موسیقی زیرزمینی راک ۱۲۷ است، به خوبی بیانگر تفاوت نگاه دو نسل مختلف به زندگی است. از ميان سه زن، شخصيت مينو و شخصيت مادرش خوب پرداخت شدهاند اما شخصيت دختر (پگاه آهنگرانی) تا حد زيادی سست و پادرهواست. ظاهرا او قرار است نماينده نسلی باشد که دچار بحران و اغتشاش فکریاند اما فيلمساز روی انگيزههای او چندان کار نکرده است.
بعد از پایان نمایش فیلم سه زن، نظرات برخی از تماشاگران حاضر در سالن را درباره مفهوم فیلم و دریافت آنها از ایران و تصویر زندگی ایرانی در این فیلم جویا شدم. نیکول که دانشجوی دوره دکترا در دانشگاه ادینبرا است چنین جواب میدهد: «من این فیلم را خیلی دوست دارم. این فیلم درباره زنان و زندگی زنانه است. این فیلم با فیلمهای دیگر ایرانی فرق دارد. چون بیشتر در شهر میگذرد و در فضای شهری. این نوع فیلمها یک نوع نگاه به فرهنگهای متفاوت و درک زندگی مردم آنهاست. وقتی به ایران میاندیشی همیشه تصویری از ایران سنتی و محافظهکار به ذهنت میرسد. اما زندگی مدرن شهری در ایران فرق چندانی با زندگی مردم در بریتانیا یا اروپا ندارد. تضاد آن وقتی است که از شهر بیرون میروی و میبینی که زندگی مردم سنتی چقدر با مردم شهری فرق دارد.» غنا نیز که یک مهندس آلمانی است درباره این فیلم چنین میگوید: «این فیلم یک زندگی مدرن شهری را تصویر میکرد که در تضاد با زندگی سنتی قرار داشت. من ابتدا چنین زندگی مدرنی را از ایران انتظار نداشتم. به خاطر اینکه بیشتر تصاویری که از ایران دیدهایم مربوط به زندگی روستایی بوده است. این فیلم خیلی تاثیرگذار بود. همینطور تضاد بین زندگی سنتی و مدرن برای من جالب بود. چیزی که دیگر اینجا وجود ندارد و صدها سال است که از بین رفته.»
مستند شاعرانه ترنس ديويس فیلم از زمان و از شهر (Of Time and the City)؛ مستندی شاعرانه درباره شهر لیورپول است که ترنس دیویس، کارگردان کهنهکار انگلیسی درباره زادگاهش ساخته و یکی از زیباترین و باشکوهترین فیلمهای مستندی است که درباره یک شهر ساخته شده است. دیویس با لحن و صدایی شبیه پرویز بهرام، گوینده و دوبلور سرشناس ایرانی، نریشنی را که با لحنی شاعرانه و در عین حال طنزآمیز نوشته شده بر روی فیلم میخواند. این نریشن که به سبک اشعار تیاسالیوت نوشته شده در همراهی با موسیقی مالر تاثیر فوقالعادهای در فیلم پیدا کرده است. ترنس دیویس در جلسه نمایش فیلم گفت که همیشه تحت تاثیر اشعار الیوت بوده که با صدای الک گینس از تلویزیون میشنیده است. دیویس در این فیلم خاطرات دوران کودکیاش را در شهر لیورپول با همه دلبستگیهایش تصویر کرده است. از تماشای مسابقه فوتبال در استادیوم بزرگ این شهر گرفته تا تماشای فیلمهای وسترن، کمدی، ملودرام در سینما ریس و شرکت در مراسم دعای روز یکشنبه در کلیسای شهر به همراه خانواده.
نگاه او به لیورپول در دهه ۶۰ و ۷۰ نگاهی نوستالژیک و آمیخته با حسی از اندوه و دریغ است. در آغاز فیلم او میگوید که اگر لیورپول وجود نداشت، باید اختراع میشد. تصاویر آرشیوی فیلم بسیار غنی و پربار است و جلوههای متنوع و رنگارنگی از این شهر قدیمی و تاریخی بریتانیا که به عنوان پایتخت فرهنگی اروپا شناخته شده است، ارائه میکند. ترنس دیویس، بعد از پایان نمایش فیلم در گفت و گویی جذاب و شنیدنی با دان بوید (Don Boyd)، منتقد و تهیه کننده سرشناس انگلیسی شرکت کرد. در این گفت و گو وی حرفهای جالبی درباره زندگی شخصیاش از جمله هموسکچوال بودنش و بیاعتقادیاش به خداوند و کلیسا و مشکلات فیلمسازی در بریتانیای امروز مطرح کرد. وی درباره دیدگاه خانوادهاش نسبت به سکس و همجنسگرا بودن او گفت: وی درباره لیورپول امروز گفت:
ورشوی تاریک ورشوی تاريک (Warsaw Dark) دومین ساخته کریستوفر دویل فیلمبردار برجسته سینما و کسی که تعدادی از درخشان ترین فیلمهای سینمایی سالیان اخیر مثل در حال و هوای عشق، قهرمان (Hero)، ۲۰۴۶ و آمریکایی آرام را فیلمبرداری کرده، تریلری سیاسی درباره لهستان امروز است. دویل، فیلم را بر مبنای یک ماجرای واقعی سیاسی یعنی ترور وزیر ورزش لهستان به دست گروههای مخالف سیاسی ساخته. تریلری به سبک فیلمهای نوآر دیوید لینچ که فساد سیاسی، فحشا، شهوت جنسی و رفتار سادیستی را به هم میآمیزد و تصویری تاریک از شهر ورشو ارائه میکند. اما تفاوت فیلم دویل با فیلمهای لینچ در این است که برخلاف ساختار پیچیده و دنیای پر رمز و راز فیلمهای لینچ، فیلم دویل طرح سادهای دارد اما بیهوده تلاش میکند که آن را پیچیده سازد. دویل در جلسه نمایش فیلم درباره شباهت فیلم خود با امپراطوری درون دیوید لینچ گفت که فیلم او ربطی به فیلم لینچ ندارد و تنها شباهتشان این است که هر دو در لهستان ساخته شدهاند.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
گروه ۱۲۷ یک گروه راک است٬ نه رپ.
-- علی ، Jul 1, 2008من با اين گروه آشنايی ندارم. اشتباه از من است و تصحيح می شود. ممنون از تذکر شما.
-- پرويز جاهد ، Jul 2, 2008