تاریخ انتشار: ۱۱ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
نگاهی به موسیقی فیلم ترور جسی جیمز به وسیله رابرت فورد بزدل

غم‌نامه‌ای برای جسی جیمز

پرویز جاهد
jahed@radiozamaneh.com

Download it Here!

اندرو دومینیک، فیلمساز استرالیایی با فیلم «ترور جسی جیمز به وسیله رابرت فورد بزدل» ثابت کرده که ژانر وسترن هنوز زنده است و همچنان می‌توان آثار حماسی و شاعرانه زیبایی در این ژانر بر اساس زندگی‌های قهرمانان نامی آن ساخت.

فیلمی که از کلیشه‌های معمول فیلم‌های وسترن جدید یعنی خشونت، هفت تیرکشی، سکس و تجاوز دوری کرده و از این نظر خاطره فیلم‌های کلاسیک وسترن و آثار هوارد هاوکز و جان فورد را در ذهن زنده می‌کند، اما به خاطر ساختار روایتی مدرن و شخصیت‌پردازی پیچیده‌اش، تفاوت‌های اساسی با وسترن‌های کلاسیک دارد.


جسی جیمز، چهره‌ اسطوره‌ای آمریکا در سال 1882

جسی جیمز، یاغی سنگدل و بی‌رحم و چهره‌ای افسانه‌ای و اسطوره‌ای آمریکا در سال 1882 کشته شد، اما پس از مرگش به صورت یک قهرمان محبوب درآمد و در ترانه‌ها، کتاب‌ها و بر پرده سینماها به زندگی خود ادامه داد.

ادبیاتی که پیرامون جسی جیمز ساخته و پرداخته شده اند، به او به چشم یک قهرمان نگاه کرده‌اند و علی‌رغم خشونت‌ها، بی‌رحمی‌ها و قتل‌های او، هرگز این پندار را رواج نمی‌دهند که او سزاوار مرگ یا اعدام بوده است.

برای بسیاری از مردم آمریکا در آن دوره، جسی جیمز یک رابین هود دنیای معاصر بود. کسی که با سرقت از بانک‌ها و قطارها، پول مردم محروم و ستمدیده را از دست سرمایه‌دارها و پولدارهای مفت‌خور درمی‌آورد و بین بیچارگان تقسیم می‌کرد.

ترور جسی جیمز به وسیله رابرت فورد بزدل با اینکه درباره جسی جیمز است، اما بر خلاف همه وسترن‌هایی که تاکنون درباره این یاغی مشهور ساخته شده از زاویه دید جسی جیمز نیست، بلکه از دید رابرت فورد، قاتل او بیان می‌شود.

فیلم بر سال‌های آخر زندگی جسی جیمز متمرکز شده و رویدادهای مرتبط با ترور او را بررسی می‌کند. تم اصلی فیلم، ارتباط پیچیده شهرت و جنایت است و پیامدهای دلبستگی و شیفتگی جنون‌آمیز به چهره‌های افسانه‌ای و مشهور. (این نوع شیفتگی را در فیلم تیرانداز دان سیگل بین جان وین و پسر لورن باکال نیز می‌بینیم و همچنین در فیلم کشتن جان لنون در مورد مارک دیوید چاپمن قاتل جان لنون.)


پوستر فیلم

ترور جسی جیمز، به جای تکیه بر رویدادهای تاریخی و افسانه‌های پیرامون زندگی جسی جیمز، بیشتر مطالعه‌ای است در باب حسادت، شیفتگی و انتقام. پژوهشی عمیق در رفتار دو کاراکتر اصلی یعنی جسی جیمز و آدم‌کش جوان و آماتوری با نام رابرت فورد که جوانی است جویای نام، جاه‌طلب و ایده‌آلیست که تمام آرزوی او این است که روزی در کنار چهره محبوبش یعنی جسی جیمز اسب براند. اما شیفتگی او مخرب، خود ویرانگرانه و مرگ‌بار است.

او با افسانه‌های جسی جیمز بزرگ شد و تمام مقاله‌ها و کتاب‌هایی را که در باره او نوشته شده جمع‌آوری کرده، اما در ضمن او تنها کسی است که جسی جیمز بدون اینکه بر زبان بیاورد از او می‌ترسد، چرا که انگار نیرویی درونی به او می‌گوید که تو روزی به دست همین جوان بزدل کشته خواهی شد.


کیسی افلک در نقش رابرت فورد

رابرت فورد هرگز فکر نمی‌کرد با کشتن جسی جیمز ننگ و بدنامی را برای خود بخرد و به چهره‌ای منفور در میان مردم بدل شود. او به شهرت می‌رسد، اما نه شهرتی که آرزوی آن را داشته. لحن فیلم اندیشمندانه است و با دیدی کاملا مدرن و معاصر ساخته شده.

یکی از تکنیک‌های جالب و مبتکرانه اندرو دومینیک، استفاده از صدای راوی به صورت وویس اور بر روی فیلم است که در ژانر وسترن تاکنون سابقه نداشته است. راوی نه تنها عامل ایجاد ارتباط بین رویدادهای فیلم است، بلکه اعمال و انگیزه های کاراکترها را نیز تحلیل و تفسیر می‌کند.

به علاوه لحن شاعرانه، گیرا و تاثیرگذارش، یکی از عناصر اصلی شاعرانگی فیلم است. ریتم کلام او و لحن غم‌خوارانه‌اش باعث ایجاد همذات پنداری تماشاگر با شخصیت جسی جیمز و بعد رابرت فورد می‌شود.

جسی جیمز تمام عمرش را در کنار ترس و با پارانویای ترس زندگی کرده و این ترس است که یک لحظه او را رها نمی‌کند. ترس از توطئه و خیانت، ترس از لو رفتن و فروخته شدن و ترس از نامردی و از پشت با تیر زده شدن. و سرانجام تمام کابوس‌ها و تخیلات شوم او به واقعیت تبدیل می‌شود و نزدیک‌ترین دوستانش یعنی رابرت فورد و برادرش چارلز به او خیانت کرده و در کمال نامردی او را از پشت با تیر می‌زنند.

ریتم فیلم بسیار کند و آرام است و این نیز در سینمای وسترن تا حدی بی‌سابقه است. دوربین به آرامی روی علف‌ها و گندم‌زارها حرکت می‌کند و یا در نمایی ثابت جسی جیمز را که به نقطه‌ای در دوردست نگاه می‌کند، در قاب می‌گیرد. با اینکه فیلم در کانادا فیلمبرداری شده، اما دشت‌های فراخ و پهناور، چشم‌اندازهای طبیعی وحشی از رودخانه‌ها، آب‌بندها و کوه‌ها، تداعی‌گر دشت‌های میسوری آمریکاست.

کار راجر دیکینز (Roger Deakins) فیلمبردار همیشگی برادران کوئن (فارگو، مردی که آنجا نبود، آه برادر کجایی، هیچ سرزمینی برای پیرمردها نیست) مثل همیشه عالی و خیره‌کننده است.


برد پیت در نقش جسی جیمز

بازی برد پیت در نقش جسی جیمز متفاوت با تمام نقش‌هایی است که از او دیده‌ایم و به خوبی شخصیت پیچیده، پر رمز و راز و غیر قابل پیش‌بینی او را تصویر کرده است.

موسیقی فیلم ترور جسی جیمز به وسیله رابرت فورد بزدل ساخته نیک کیو (Nick Cave) و وارن الیس (Warren Ellis) است. نیک کیو خواننده و آهنگساز راک استرالیایی است که با گروه بد سیدز (Bad Seeds) کار کرده. موسیقی او پرانرژی، جذاب و شورانگیز است. کیو دلبستگی زیادی به موسیقی فولکلوریک و کانتری آمریکایی دارد و زمینه‌های این گرایش را در موسیقی این فیلم نیز می‌توان دید.

نیک کیو قبلا با ویم وندرس در فیلم‌های بهشت بر فراز برلین، تا پایان جهان و دور، چنین نزدیک کار کرده و در صحنه‌ای از فیلم بهشت بر فراز برلین نیز ظاهر شده و به اجرای موسیقی پرداخته است.
او همین‌طور در فیلم مستند من مرد توام (I’m Your Man) که در ستایش از لئونارد کوئن ساخته شد، شرکت کرد و دو ترانه معروف کوئن یعنی I’m Your Man و سوزان را اجرا کرد. از نیک کیو همچنین آهنگ People Ain’t No Good در فیلم شرک 2 استفاده شده است.


نیک کیو و وارن الیس، آهنگسازان فیلم

وارن الیس آهنگساز و نوازنده استرالیایی است که با گروه درتی ثری (Dirty Three) و نیک کیو کار کرده است. این دومین همکاری نیک کیو و وارن الیس در سینما و موسیقی فیلم است. آنها قبلا برای فیلم وسترن غیرمتعارف پیشنهاد (Proposition) ساخته جان هیلکو، فیلمساز استرالیایی نیز موسیقی ساخته بودند که سر و صدای زیادی کرد.

پیشنهاد، یک وسترن خشن و سادیستی به سبک وسترن های اسپاگتی بود در حالی که ترور جسی جیمز بیشتر به سبک وسترن‌های شاعرانه و امپرسیونیستی رابرت آلتمن و آرتورپن نزدیک است.

ساختن موسیقی برای نمایش وویتسک اثر کارل گئورگ بوشنر، نمایشنامه‌نویس اکسپرسیونیست آلمانی که در سال 2005 در لندن به روی صحنه آمد و نمایشنامه مسخ بر اساس رمان کافکا که در سال 2006 درلندن اجرا شد، از نمونه‌های دیگر همکاری نیک کیو و وارن الیس در ساختن موسیقی برای صحنه است.

موسیقی فیلم ترور جسی جیمز بر خلاف موسیقی دیگر فیلم‌های وسترن است و تفاوت زیادی با موسیقی المر برنشتاین یا دیمتری تیومکین در وسترن‌های کلاسیک یا آثار انیو موریکونه برای وسترن‌های اسپاگتی دارد.

لحن آن لحنی عاطفی، محزون، سوزناک و مرثیه‌گونه است تا لحنی حماسی و با شکوه. بیشتر اتمسفریک است و به خوبی فضاسازی می‌کند و ریتم آرام آن با ضرب‌آهنگ آرام فیلم و فضای شوم و توطئه آمیز آن هماهنگ است. تماشاگر از ابتدا می‌داند که جسی جیمز کشته می‌شود و رابرت فورد هم او را می‌کشد.

آهنگسازان نیز با درک این پیش آگاهی تماشاگر، موسیقی این فیلم را ساخته‌اند. سازها خیلی دقیق و مناسب انتخاب شده اند و موسیقی نیک کیو و وارن الیس، افسون کننده و گیراست.

موسیقی از ابتدا لحنی عاطفی و غمخوارانه نسبت به جسی جیمز دارد و سرنوشت شومی را که در انتظار اوست، زمزمه می‌کند. قطعه‌ای را که اکنون می‌شنوید، قطعه‌ای است با نام Rather Lovely Thing که تم اصلی فیلم است. قطعه‌ای زیبا و بی‌نظیر که با پیانوی آرام و محزون نیک کیو شروع می‌شود و با ویولن فولک الیس ادامه پیدا می‌کند. قطعه‌ای کشدار و ملودراماتیک که خبر از سرنوشت‌ تیره و شوم شخصیت‌های نگون بخت فیلم می‌دهد.


نیک کیو، آهنگساز

بیشتر قطعات فیلم با دو ساز ویولن و پیانو اجرا شده‌اند. مثل قطعه‌ای که برای رابرت فورد ساخته شده، A Song for Bob، قطعه‌ای بسیار محزون و سوزناک است و بر سرنوشت غم‌انگیز و تراژیک رابرت فورد مویه می‌کند. او نیز مانند جسی جیمز بازنده‌ای بیش نیست و همه چیز خود را باخته است.

قطعه بعدا چی می‌شه (What Happens Next) نیز یک قطعه مدرن دراماتیک است. حسی از ندامت، دریغ و حسرت در این قطعه است که از احساس درونی رابرت فورد برمی‌آید.

موسیقی فیلم ترور جسی جیمز، نه تنها قابلیت و توانایی‌های فردی نیک کیو و وارن الیس را جداگانه به نمایش می‌گذارد، بلکه نشانه همکاری خلاق و گروهی آن دو با یکدیگر است.

ترکیب استادانه سازهای مختلف مثل ویولن، ویولن سل، ویولا و گیتار در قطعه‌ی Moving On بسیار زیبا و گوش‌نواز است. چشم‌اندازهای پهن و گسترده دشت‌های میسوری و کانزاس، این امکان را به موسیقی نیک کیو و وارن الیس می‌دهد تا در فیلم خودنمایی کند.

اما این فقط رابرت فورد نیست که نیک کیو و وارن الیس در مرگ او مویه سرایی می‌کنند. آهنگی برای جسی (Song For Jesse)، قطعه‌ای است که برای شخصیت اصلی فیلم یعنی جسی جیمز ساخته شده. ترکیب صدای زنگ‌ها و پیانو بیانگر روح کودکانه و زخمی جسی جیمز است.

نیک کیو و وارن الیس در موسیقی این فیلم، موسیقی سنتی و ملودی‌های کانتری آمریکایی را با سبک آبستره و فوتوریسی خود ترکیب کرده‌اند.

قطعه قطار پول (The Money Train)، اجرایی زیبا و عالی از ترکیب موسیقی آکوستیک و الکترونیک است که کیفیتی مینی مالیستی دارد. این قطعه را در صحنه سرقت قطار می‌شنویم.

اما نیک کیو نه تنها موسیقی این فیلم را ساخته بلکه در صحنه‌ای از این فیلم نیز در نقش یک نوازنده دوره گرد ظاهر شده است. صحنه‌ای است که رابرت فورد بعد از کشتن جسی جیمز وارد میخانه‌ای می‌شود که نیک کیو در آنجا ترانه‌ای را که در مدح جسی جیمز و لعن رابرت فورد بزدل ساخته می‌خواند:
ای رابرت فورد،

ای بزدل حقیر پست،

من نمی‌دانم چه حسی داری،

تویی که نان جسی را خوردی و در رختخوابش خوابیدی،

اما بعد جسی بیچاره را در گورش دفن کردی.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

وبلاگ شما در بین 100 وبلاگ برتر نظر سنجی پرشین بلاگ قرار دارد از شما دعوت میکنیم در مراسمی که به همین مناسبت برای تقدیر از وبلاگ نویسان برتر ترتیب داده شده است شرکت فرمائید . برای ثبت نام و دریافت اطلاعات بیشتر می توانید از روز یکشنبه یازدهم خرداد بین ساعات 16 تا 20 با تلفن های زیر تماس حاصل فرمایید .
تاریخ برگزاری 23 خرداد ماه
محل برگزاری دانشکده مدیریت دانشگاه تهران
ساعت : 16 الی 19
09354224229
09359459999

-- روابط عمومی جشن پرشین بلاگ ، May 31, 2008

سلام
اطلاعات تون درباره ی موسیقی فیلم فوق العاده بود
دست مریزاد

-- بدون نام ، Jun 2, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)