تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
نگاهی به بخت‌های تصاحب نخل طلای جشنواره کن ۲۰۰۸

نخل طلا از آن کيست؟

Download it Here!

روز سه‌شنبه، هفتمین روز فستیوال فیلم کن بود و دیگر چیزی به پایان آن نمانده است. تا کنون از میان فیلم‌های به نمایش درآمده در بخش مسابقه، چند فیلم شانس بیشتری برای دریافت نخل طلا دارند. از میان آن‌ها می‌توان به فیلم «سکوت لورنا» ساخته‌ی برادران داردن، فیلم‌سازان بلژیکی اشاره کرد که قبلاً دو بار به خاطر فیلم‌های «بچه» و«روزتا» نخل طلا را دریافت کرده‌اند.


نمایی از «سکوت لورنا» ساخته برادران داردن

«سکوت لورنا» فیلمی درباره‌ی یکی از مهم‌ترین مشکلات اروپای امروز، یعنی بردگی مدرن، مهاجرت غیرقانونی و مافیای قاچاق انسان است. لورنا دختری از آلبانی به کمک یک باند مافیای روسی به بلژیک آمده و به طور ساختگی با مردی بلژیکی به نام کلودی که معتاد به هرویین است، ازدواج می‌کند تا تابعیت بلژیکی بگیرد و بعد از گرفتن تابعیت بلژیکی نیز، از او جدا شده و به عقد یک عضو مافیای روسی دربیاید تا از این طریق برای او نیز تابعیت بلژیکی بگیرد.

لورنا کارت اقامت بلژیک خود را می‌گیرد و با صحنه‌سازی از کلودی جدا می‌شود. اما در نهایت مجبور می‌شود به دستور مافیای روسی او را از بین ببرد. وقتی لورنا پی می‌برد که از کلودی حامله است، می‌خواهد بچه را نگه دارد؛ اما مافیای روس اجازه‌ی این کار را نمی‌دهد و از او می‌خواهند که بچه را سقط کند. اما لورنا تصمیم می‌گیرد به هر قیمتی شده، بچه را نگه دارد.

«سکوت لورنا» مثل همه‌ کارهای برادران داردن فیلمی رئالیستی و ساده درباره‌ی آدم‌های واقعی‌ست که در دنیای امروز برای بقا مبارزه می‌کنند. همه چیز در این فیلم طبیعی و واقعی است. از حرکت‌های پیچیده‌ی دوربین یا نماهای غیرطبیعی خیری نیست. زندگی ریتم طبیعی خود را دارد و فیلم‌سازان از همان ریتم دنباله‌روی می‌کنند.

با این حال، فیلم علی‌رغم موضوع تکان‌دهنده‌ی آن و بیان رئالیستی فیلم‌سازان، کمی ناپخته و تصنعی به نظر می‌رسد و بسیاری از ماجراهای آن قابل پیش‌بینی است. و در مجموع فیلم در سطح کارهای قبلی برادران داردن نمی‌ایستد.


بازیگران فیلم «سکوت لورنا» و کارگردانان آن، برادران داردن در کنفرانس مطبوعاتی (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

برادران داردن پس از نمایش فیلم در یک کنفرانس مطبوعاتی شرکت کردند و به سوالات خبرنگاران پاسخ دادند. از آن‌ها درباره‌ی شیوه‌ی کارگردانی‌شان پرسیدم و این که چگونه مسئولیت کارگردان را بین خود تقسیم می‌کنند.

لوک داردن در پاسخ به پرسش من گفت: «ما تقریباً از زمان نوشتن فیلم‌نامه تا انتخاب بازیگران و تمرین با آن‌ها با یکدیگر کار می‌کنیم. بعد از آماده کردن صحنه، دوربین و صدا و دیگر تکنسین‌ها را صدا می‌زنیم و آن‌گاه یکی از برادران - معمولا ژان پیر - کنار می‌کشد و بغل مآنتیور ویدئو می‌نشیند و دیگری صحنه را کارگردانی می‌کند.

بعد با هم به تماشای نماهای فیلم‌برداری شده می‌نشینیم و اگر مشکلی بود، رفع می‌کنیم. پس از آن در مرحله‌ی مونتاژ و صداگذاری نیز، اغلب با هم مشورت کرده و می‌دانم که این کار، کار ساده‌ای نیست.»

در این‌جا ژان پیر داردن به شوخی می‌گوید که همه‌ی حرف‌های لوک دروغ است و باور نکنید.

از لوک داردن پرسیدم آیا با اتحاد کشورهای اروپا و پیوستن کشورهای اروپای شرقی به اتحادیه اروپا، فکر می‌کند مشکل مهاجرت غیرقانونی و قاچاق انسان در این منطقه حل می‌شود یا خیر؟

داردن در پاسخ گفت: «در حالی که دولت ما و دولت‌های اروپايی نتوانستند راه حلی برای این مسأله پیدا کنند، من چه می‌توانم بگویم!؟ ما با سیاست‌های این کشورها در مورد مهاجران موافق نیستیم و سعی می‌کنیم به این موضوع از دید انسانی نگاه کنیم. قوانینی که در این مورد وضع می‌شود، معمولاً جنبه‌ی انسانی این موضوع را در نظر نمی‌گیرند.»

اگر برادران داردن امسال با «سکوت لورنا» جایزه‌ی نخل طلا را ببرند، این سومین بار است که آن‌ها برنده‌ی جایزه می‌شوند و این اتفاقی منحصر به فرد در تاریخ فستیوال فیلم کن خواهد بود.


سامان سالور، کارگردان «ترانه تنهایی تهران» (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

روز دوشنبه هم‌چنین فیلم «ترانه‌ی تنهایی تهران» ساخته‌ی سامان سالور، تنها فیلم ایرانی شرکت‌کننده در کن در بخش دو هفته‌ی کارگردان‌ها به نمایش درآمد و استقبال خوبی از آن شد.

«ترانه‌ی تنهایی تهران» فیلمی رئالیستی درباره‌ی زندگی دو آدم تنها و بی‌کس است که کارشان نصب آنتن‌های ماهواره در خانه‌های شمال شهر تهران است و یکی از آن‌ها ادعا می‌کند که در دوران جنگ بی‌سیم‌چی بوده است.

نگاه واقع‌گرایانه‌ی سالور به آدم‌های حاشیه‌نشین و طرد شده‌ی جامعه بسیار جالب است. مردانی که در تنهایی غریبانه‌ی‌شان با رؤیاها، فانتزی‌ها و کابوس‌هایشان زندگی ‌می‌کنند و در حسرت آغوش یک زن یا سرپناهی برای ماندن می‌سوزند.

اما به اعتقاد من «ترانه‌ی تنهایی تهران» نسبت به فیلم قبلی سالور، یعنی «چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» فیلم ساده‌تری است و از آن نگاه تجربی و آوانگارد سالور در آن فیلم، تقریبا در این‌جا خبری نیست.

به علاوه، شخصیت‌ها تقریباً تک‌بعدی‌اند و عمق لازم را ندارند. داستان هم خط روایی ساده‌ای دارد و بار اصلی فیلم بر روی مونولوگ‌های طولانی حمید، آدم کوتاه‌قد و پرحرف فیلم است که یک‌بند حرف می‌زند و می‌خواهد بامزه باشد. اما بیشتر از آن که بامزگی کند، آزاردهنده است.

اما «دبورا یانگ» منتقد آمریکایی مجله‌ی «هالیوود ریپورتر» در یادداشتی این فیلم را ستود و نوشت که در غیاب فیلم‌های کیارستمی، نادری و سمیرا مخملباف، فیلم «ترانه‌ی تنهایی تهران» نام و اعتبار سینمای کشورش را حفظ می‌کند.

یانگ علاوه بر ستایش از کارگردانی و بازیگری بازیگران آماتور فیلم، از فیلم‌برداری تورج اصلانی نیز تعریف کرده و تصویری را که او از جنگل آسفالت تهران ارائه می‌کند، عالی دانست.


مارکو تولیو جیوردانا، کارگردان «خون وحشی» (عکس: پرویز جاهد، زمانه)

فیلم «خون وحشی» ساخته‌ی مارکو تولیو جیوردانا از ایتالیا با بازی مونیکا بلوچی از فیلم‌هایی بود که روز گذشته در بخش ویژه‌ی کن به نمایش درآمد و مورد استقبال وسیع مردم قرار گرفت. تماشاگران بعد از نمایش فیلم دقایقی طولانی برای آن دست زدند و مونیکا بلوچی و دیگر بازیگران آن را مورد تحسین قرار دادند.

در فیلم «خون وحشی» جیوردانا، تاریخ ایتالیا را با تاريخ سینمای این کشور می‌آمیزد و اثری گیرا و جذاب درباره‌ی تاریخ ایتالیا در دوران فاشیسم و سینمای فاشیستی این کشور می‌سازد.

«خون وحشی» مطالعه‌ای دقیق درباره‌ی رابطه‌ی فاشیسم و سینمای ایتالیا بود که در قالب یک داستان دراماتیک درباره‌ی عشق دو مرد، یکی فاشیست و دیگری کمونیست به یک زن بیان می‌شد؛ با فیلم‌برداری و طراحی صحنه‌ی بسیار خوب.

تصاویر سیاه و سفید اول فیلم، یادآور کارهای روسلینی مثل «آلمان، سال صفر» بود. در دورانی که دو گرایش قالب در سینمای ایتالیا، یعنی سینمای باشکوه فاشیستی و سینمای نئورئالیستی ایتالیا در یک چالش بزرگ با هم قرار دارند و جلوه‌هایی از این چالش را در این فیلم می‌بینیم.


نمایی فیلم گومارا ساخته ماتیو گارون

اما فیلم «گومارا» ساخته‌ی ماتیو گارون از ایتالیا یکی از بهترین و جذاب‌ترین فیلم‌های بخش مسابقه بود که تا کنون به نمایش درآمده است. داستانی تکان‌دهنده درباره‌ی مافیا، زندگی گانگستری و جنایت‌های سازمان‌دهی‌شده در ناپل امروز.

فیلمی درباره‌ی آدم‌هایی که خشونت تنها ابزار و اسلحه تنها زبان آن‌هاست و قرار نیست مثل کارهای اینوریتو گونزالس در جایی به هم برسند. بلکه این خشونت و میل مفرط و پایان‌ناپذیر به قتل و آدم‌کشی و گرایش به قاچاق مواد مخدر تبهکاری و گانگستریسم است که دنیای تلخ، سیاه و ترسناکی فیلم را اشباع کرده و حلقه‌ی ارتباطی بین داستان‌های مختلف آن شده است.

بیان رئالیستی گارون در نمایش زندگی آدم‌های مختلف از طبقات اجتماعی مختلف، به ویژه کودکان و نوجوانان ناپلی که در حسرت گانگستر شدن، تعلق به دسته‌های مافیایی، داشتن اسلحه و ارتکاب به جنایت می‌سوزند و سرانجام قربانی این وسوسه‌ی شیطانی خود می‌شوند، بسیار تکان‌دهنده و هولناک است.

گانگستر جوانی در فیلم است که مثل آلکاپون صورت زخمی حرف می‌زند و رفتار می‌کند. فیلم «گومارا» نمایش موفقی در کن داشته و اکثر منتقدان آن را شایسته‌ی دریافت نخل طلا می‌دانند.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

thanks

-- behrooz ، May 22, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)