خانه > پرویز جاهد > موسيقی فيلم > مه ۶۸ به روايت برتولوچی | |||
مه ۶۸ به روايت برتولوچیپرویز جاهددر این برنامه به مناسبت چهلمین سال بزرگداشت شورشهای ماه مه ۱۹۶۸ پاریس، فیلمی را انتخاب کردهام که ارتباط تنگاتنگی با این رویداد مهم سیاسی تاریخ معاصر جهان دارد.
رؤیابینها (Dreamers) ساخته برناردو برتولوچی، بازسازی پاریس ۱۹۶۸ و روزهای پرالتهاب آن است. برتولوچی این فیلم را بر اساس رمان معصومین مقدس (HolyInnocents) نوشته ژیلبر ادر (Gilbert Adair) نویسنده فرانسوی ساخته که درباره بیداری سیاسی، بحران بلوغ و آزادی جنسی در بستر رویدادهای مه ۱۹۶۸ پاریس است. اما برتولوچی با تغییرات زیادی که در رمان ژیلبر میدهد، آن را به فیلمی درباره عشق به سینما تبدیل میکند. رویکرد رمان به سکس نسبت به فیلم بیپرواتر و گستاخانهتر است. بهویژه رابطه همجنسگرایانه بین دو شخصیت فیلم، تئو و متیو که برتولوچی آن را کاملاً حذف کرده است. داستان از زاویه دید متیو یک جوان آمریکایی بیان میشود که در آستانه شورش مه ۱۹۶۸ در پاریس درس میخواند. متیو در مقابل در بسته سینماتک پاریس با ایزابل و برادر دوقلوی او تئو آشنا میشود که در تظاهراتی که به نفع هانری لانگلوآ از سوی گدار، تروفو و دیگر موج نوییهای فرانسه برپا شده، شرکت کردهاند. این، دورهای است که آندره مالرو، وزیر فرهنگ فرانسه، بودجه سینماتک پاریس را قطع کرده و هانری لانگلوا را از مدیریت سینماتک برکنار کرده است و این موضوع واکنش اعتراضی تند سینماگران و روشنفکران فرانسوی را برانگیخته است.
سه جوان فیلم چنان که برتولوچی خود گفته است، نماینده سه مؤلفه اصلی شورش مه ۱۹۶۸و اتوپیاهایی است که آن را احاطه کرده است: سینما، سکس و انقلاب. برتولوچی تصاویر آرشیوی و مستند از شورشهای مه ۶۸ و تصاویر تظاهرات مقابل سینماتک را با صحنههای بازسازیشده مربوط به آن دوره تلفیق کرده و در پیوند با نماهایی از فیلمهای کلاسیک سینما و موج نو فرانسه مثل کریدور شوک، دسته غریبهها و پیرو خله؛ خاطره آن عصر را گرامی داشته است. برتولوچی با انتخاب این سه دانشجوی جوان و قرار دادن آنها در یک بستر تاریخی به بازخوانی این دوران با رویکردی فرویدی مارکسیستی پرداخته است. داستان بر روی سه جوان دانشجو مترکز شده که عاشق سینما تک پاریس، فرهنگ و موسیقی دهه ۶۰ هستند: موسیقی جانیس جوپلین، جیمی هندریکس، فیلمهای گدار و کتاب سرخ مائو. رابطه میان آنها و گفتگوها و بحثهای طولانیشان پیرامون سکس، عشق، سیاست و جنگ ویتنام؛ بازتاب فضای فلسفی و سیاسی آن روزگار است. برتولوچی این سه شخصیت را با الهام از مثلث عشقی دسته غریبهها (Band apart)ی گدار ساخته است. در صحنهای از فیلم آنها برای شکستن رکورد دو قهرمانان دسته غریبهها در موزه لوور فرانسه، عین حرکت آنها ر ا تکرار میکنند. آنها در غیاب پدر و مادر تئو و ایزابل، خود را در آپارتمان آنها حبس کرده و به بازی سکس و سینما مشغول میشوند.
رؤیابینها تصویر عصیان یک نسل طغیانگر و ساختارشکن است. برهنگی، اروتیسم، مصرف مواد مخدر و لاس زدن با فلسفه، سیاست و سینما در رؤیابینها بازتاب طبیعی و واقع گرایانه فضای فرهنگی دهه ۶۰ است. ماکسی میلیان لیکی آن را استمناء فانتزی برتولوچی درباره رویدادهای مه ۶۸ خوانده است. به اعتقاد او، آنها که دنبال روح انقلابی و ستیزهجویانه رویدادهای مه ۶۸، اعتصابات کارگری، تصویر کارخانهها و دانشگاهها و بیانیههای سیاسی هستند، با دیدن فیلم برتولوچی سرخورده میشوند. به نظر او رؤیابینها بین این واقعیتها و موقعیت اگزیستانسیالیستی سه جوان دانشجوی فیلم فاصله گذاری میکند. فیلم برتولوچی چنان که خود گفته است، تصویر دقیق مه ۶۸ نیست، بلکه رویای آن است. سه شخصیت اصلی فیلم بدون توجه به رویدادهای پیرامونشان خود را در آپارتمان و دنیای ذهنی ساخته خود که آمیختهای از سینما، سکس، مواد مخدر و لاس زدن سیاسی با اندیشههای مائو است، حبس کردهاند و با بحرانهای جنسی و هویتی خود درگیر هستند. آنها چنان که از عنوان فیلم برمیآید، رؤیابینهایی هستند که در رویاهای خود زندگی میکنند و با فانتزیهای خود سرگرم اند. از این زاویه، رویکرد برتولوچی در این فیلم، رویکردی لیبرال است تا رویکردی رادیکال که با خواستههای جنبش مه ۶۸ همخوان باشد.
متیو شخصیتی محافظهکار و نماینده یک آمریکایی سادهلوح است. در مقابل ایزابل شخصیتی ستیزه جوست که با اغواگری جنسیاش می خواهد توجه متیو را جلب کند. در این میان تئو، شخصیتی بینابین و خنثی است که میان دو نیروی متضاد یعنی متیوی محافظهکار و ایزابل شورشی که بر او تسلط دارد، سرگردان مانده. او از نظر جنسی نیز در فیلم منفعل و بیشتر نظارهگر است و بین دو جهان زنانه و مردانه معلق مانده و تنها زمانی قادر است خود را ارضا کند که ایزابل به او دستور دهد.
این واقعیت را حتی پدر تئو نیز دریافته و در صحنهای از فیلم که آنها دور میز شام نشسته اند و بحث سیاسی می کنند، به او یادآور می شود. پدر که دل خوشی از حرکت های سیاسی رادیکال و اعتراضی بیرون ندارد و آن را هرج و مرج می داند، تئو را سرزنش کرده و می گوید تو نمی توانی با نظاره کردن از بیرون جهان را تغییر بدهی بدون اینکه در آن مشارکت داشته باشی. بخش مهمی از فیلم در درون آپارتمان تئو و ایزابل میگذرد. زمانی که بیرون از آپارتمان آنها دانشجویان و کارگران درگیر قیام و مبارزه هستند. تضاد بین رویدادهای خارجی و داخلی کاملا پیدا است. اما این ظاهر قضیه است و این دیالکتیک بین درون و بیرون است که در نهایت منجر به خودآگاهی و بلوغ کاراکترها میشود. سنگی که در پایان فیلم به شیشه آپارتمان آنها میخورد، زنگ بیداری و خودآگاهی آنهاست و فراخوانی است برای پیوستن آنها به شورش. اما این ایزابل و تئو هستند که در نهایت به شورش ملحق میشوند و متیوی محافظه کار و غیر انقلابی ترجیح میدهد کنار بایستد و نظاره گر آنها باشد.
تنها آهنگ اوریژینال که در فیلم اجرا میشود، آهنگی است به نام هی جو (Hey Joe) که در اصل متعلق به جیمی هندریکس است اما در این فیلم آن را با صدای مایکل پیت، بازیگر نقش متیو می شنویم. این آهنگ در صحنهای از فیلم که سه جوان به جای کافههای روشنفکری پاریس در وان حمام، ماری جوآنا مصرف میکنند و درباره سیاست و جنگ ویتنام بحث میکنند، به گوش می رسد.
برتولوچی درباره موسیقی فیلم رؤیابینها گفته است: «در بیشتر فیلمهایم، این خود فیلم است که موسیقی را دیکته میکند. در رؤیابینها به هرحال تمام موسیقی مربوط به آهنگهای اواخر دهه ۶۰ است، سالها قبل از اینکه فیلم من ساخته شود. الان میفهمم که برخی از صحنههای فیلمام تحت تاثیر این آهنگها ساخته شده.» فردیناند، نام قطعهای است از موسیقی فیلم پیرو خله (و در ضمن نام شخصیت اصلی این فیلم) که آنتوان دو هامل، آهنگساز فرانسوی برای گدار ساخته است. او آهنگساز فیلم تعطیلات آخرهفته (Weekend) گدار نیز بوده است. درواقع برتولوچی با ارجاع به قسمتی از فیلم از نفس افتاده در صحنهای که جین سیبرگ روزنامه هرالد تریبیون نیویورک را در پاریس فریاد میزند و استفاده از موسیقی فیلم پیروخله، به این فیلم های خاطره انگیز گدار ادای دین کرده است. اینک به آهنگی از گروه دورز (Doors) با عنوان جاسوس (The Spy )گوش میدهیم. گروه راک آمریکایی که در ۱۹۶۵ بهوجود امد و خواننده اصلی آن جیم موریسون بود. این آهنگ مربوط به صحنهای است که متیو برای نخستین بار وارد اتاق ایزابل میشود و درباره متعلقات شخصی او و اشیای آیکونیک داخل اتاق او کنجکاوی میکند. اهنگ لامر (La Mer) از آهنگهای زیبا و خاطرهانگیز فرانسوی است که در فیلمهای بسیاری از جمله ماه تلخ پولانسکی، نجات سرباز رایان و رفقای خوب اسکورسیزی از آن استفاده شده است. آهنگساز و خواننده آن شارل ترنه فرانسوی است که آن را در ۱۹۴۳ هنگام مسافرت با قطار نوشت. خواننده ای که در سال ۲۰۰۱ درگذشت.
این آهنگ زیبا را آخرین بار در فیلم پروانه و لباس غواصی جولیان اشنابل شنیدیم. در رؤیابینها هنگامی که ایزابل با متیو سرگرم عشقبازی است، با شنیدن این آهنگ که از اتاق تئو به گوش میرسد، منقلب شده و میگرید. این صحنه نشاندهنده رابطه عمیق و پیچیده دو جوان است که از سطح یک رابطه خواهر برادری فراتر میرود. نیویورک هرالد تریبیون (New York Herald Tribune) نام آهنگی است از فیلم ازنفس افتاده گدار که ماریتال سولاس، آهنگساز الجزایریتبار فرانسوی آن را ساخته. سولاس آهنگساز جاز و پیانیست برجسته ای بود که با موسیقی دانان بزرگ جاز مثل جینگو رینهارت و سیدنی بشی کار کرده و یکی از مشهورترین کارهایش در سینما ساختن موسیقی فیلم از نفس افتاده گدار است. اما آخرین قطعه از موسیقی امشب مربوط است به آهنگی به نام من پشیمان نیستم (I’m Not Regret) با صدای ادی پیاف، خواننده ملی و افسانهای فرانسه که در دهه ۶۰ درگذشت. آهنگی که پیاف آن را در زمانی که دولت فرانسه درگیر جنگ الجزایر بود، به لژیون خارجی فرانسه تقدیم کرد. این آهنگ را در آخر فیلم رؤیابینها، زمانی که دانشجویان شورشی در خیابانهای پاریس سنگربندی کردهاند و با کوکتل مولوتوف به نیروهای پلیس حمله میکنند، میشنویم. صحنهای است که ایزابل و تئو نیز به صف انقلابیون میپیوندند. اما متیو، درمانده و مستاصل به آنها نگاه میکند. متیو تا آنجا که به سینما و سکس مربوط بود در کنار آنها ماند اما وقتی پای سیاست و انقلاب پیش آمد، پا پس کشید و در مقابل گرایشهای آنارشیستی و هنجارشکنانه آنها ایستاد.
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
لینکدونی
آخرین مطالب
موضوعات
آرشیو ماهانه
|
نظرهای خوانندگان
نقد فوق العاده ای بود رفیق .ممنون
-- هادی خوجینیان ، May 5, 2008اطلاعات آقای جاهد و نقدی که نوشته بودند در خور توجه بود و بسیار قابل استفاده و خوب بود. که اگر چه دنیای آن سه جوان که آقای برتولوچی در فیلم خودبه تصویر کشیده شاید هیچ وقت در عالم واقعیت نمونه یی نداشته باشد اما تاثیر رویدادی مثل شورشهای مه 1968 -که شاید به شود گفت بعبارتی انقلاب نیمه تمامی بود که تاثیرات خاص خود را در جامعه فرانسه گذاشت- در دگرکون کردن آدمها امری بعید نیست . در ضمن ترانه معروف ادیت پیاف نام فرانسویش (Je ne regret de rien)است
-- تیزبین ، May 5, 2008اطلاعات در مورد فیلم عالی بودند؛ مسئله نگاه برتولوچی به مه 68 خیلی مورد مناقشه بوده؛ برخی فکر می کنند سرک کشیدن برتولوچی به درون آپارتمان و بزرگ کردن سکس و مواد مخدر در واقع نگاه لیبرالی به مه 68 است . در حالی که این درست نیست؛ صحنه پایانی فیلم به روشنی نظر برتولوچی نسبت به مه 68 رو روشن می کنه؛ همان طور که آقای جاهد هم اشاره کردند، انقلاب و آن سنگ آنها را از این خلسه در می آورد و در واقع ایزابل و باقی را که می رفت خودشان را بکشند، دوباره به خیابان و زندگی فرا می خوا
-- امیر.ی ، May 6, 2008کلی لذت بردم جناب جاهد. دستتون درد نکنه.
-- آیدین پوری ، May 6, 2008خیلی خوب بود. لطفاً بیشتر بنویسید. هفتهای یک مطلب خیلی کم است.
-- SAEID ، May 7, 2008