تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
رافائل آزکونا فرناندز،‌ رمان‌نويس و فيلمنامه‌نويس اسپانيايی

درگذشت رافائل آزکونا فرناندز

پرویز جاهد


رافائل آزکونا فرناندز

رافائل آزکونا فرناندز، داستان‌نويس و فيلمنامه‌نويس اسپانيايی در سن 81 سالگی درگذشت. او نه تنها در سينمای اسپانيا از جايگاه معتبری برخوردار بود بلکه از مهم‌ترين فيلمنامه‌نويسان سينمای اروپا به شمار می‌رفت.

رافائل در طی پنج دهه فعاليت‌اش در سينما بيش از 90 فيلمنامه نوشت که از ميان آنها فيلمنامه‌های "عصر زيبا" (Belle Epoque) ساخته فرناندو تروئبا (1992) و "آه کارملا" ساخته کارلوس سائورا (1990) از شهرت بيشتری برخوردارند. او همينطور نويسنده‌ی فيلمنامه "زبان پروانه" ساخته لوئيس کوئرداست که آن را بر اساس چند داستان کوتاه از نويسنده معاصر اسپانيايی مانوئل ريواس نوشت. داستان کودک هفت ساله‌ای به نام مونچو که در دوران جنگ داخلی اسپانيا شاهد رويدادهايی هولناک و تکان دهنده است. فيلمی که برنده اسکار بهترين فيلم خارجی سال 1990 شد.


پوستر فیلم "عصر زیبا"

فيلمنامه‌های آزکونا، مهر و امضا خودش را داشت و هر بازيگری با خواندن يک سطر از آن می‌توانست بفهمد که رافائل آن را نوشته است.

آثار اوليه او داستان آدم‌هايی بود که زير چکمه‌های ديکتاتوری فرانکو خرد و تحقير شدند. طنز اجتماعی سياه از زندگی افراد فرودست اجتماع، ويژگی اصلی آثار رافائل بود.

رافائل، فرزند يک خياط فقير اسپانيايی بود و در نوشتن همان دقت و ظرافتی را که پدرش در دوخت و دوز لباس‌ها به کار می‌برد، به کار می‌بست.

نويسندگی در اسپانيای آن روزگار حرفه ای نبود که رافائل بتواند زندگی‌اش را از راه آن بگذراند. از اين رو برای گذران زندگی ناچار شد دست به کارهای مختلفی چون لوله کشی، حسابداری و کارگری در کارخانه‌ها بپردازد.

بعد به مادريد مهاجرت کرد و آنجا روزها کارش اين بود که در کافه‌ها بنشيند و به رفت و آمد مردم فقيری چشم بدوزد که بعدها به قهرمانان رمان‌ها و فيلمنامه‌های او بدل شدند.

در همين دوران به مجله ادبی و طنز "ال کوردونيز" پيوست که به شدت با سانسور فرانکو درگير بود. تا اينکه مارکو فرری فيلمساز برجسته ايتاليايی به سراغش آمد و او را به عنوان فيلمنامه‌نويس به کار گرفت.

نخستين فيلمنامه او "آپارتمان کوچک" (1959) بود که آن را بر اساس رمانی از خودش نوشت و مارکو فرری آن را ساخت. داستان مرد فقيری که برای خانه‌دارشدن و زندگی با نامزد جوانش مجبور می‌شود با زن پيری ازدواج کند تا آپارتمان‌اش را بعد از مرگ صاحب شود.

فيلمنامه بعدی او "اتومبيل کوچک" (1960) هم دوباره برای مارکو فرری بود. داستان مرد معلولی که در حسرت داشتن يک ويلیچر برقی است و مجبور می شود آن را از دوست افليج‌اش بدزدد. ماجرايی که در واقع از رمان او با نام «مردگان تسخيرناپذيرند بچه» الهام گرفته شده بود.


پوستر فیلم "زبان پروانه"

يکی ديگر از فيلم نامه های او برای فرری، "سورچرانی" بود که در فستيوال کن 1973 به نمايش درآمد و به عنوان اثری فاسد و غيراخلاقی از سوی منتقدان فيلم شناخته شد.

هنگاهی که فرری در دهه شصت به ايتاليا برگشت، آزکونا رابطه حرفه‌ای طولانی‌اش را با لوئيس گارسيا برلانگا آغاز کرد و برای فيلم های "پلاسيدو" (1961) و "جلاد" (1963) ساخته برلانگا فيلمنامه نوشت. فيلم نامه‌هايی تلخ و غم‌انگيز که با طنز و طعنه آغشته بود. آثاری در باره مردم ميهن‌اش که در فقر و فلاکت و استبداد حکومت فرانکو دست و پا می‌زدند.

آموزه او برای فيلمنامه‌نويسان تازه کار اين بود:
«سعی نکنيد در باره اولين چيزی که برايتان اتفاق افتاد بنويسيد چرا که ممکن است يک نفر ديگر نيز قبلا به آن فکر کرده باشد.»



رافائل دوست داشت در کافه‌ها بنشيند و با علاقمندان سينما و ادبيات به بحث و گفتگو درباره آثارش بپردازد و تجربه‌هايش را در نوشتن با آنها سهيم شود.

آخرين فيلمنامه‌اش "آفتابگردان‌های کور" بود که خوزه لوئيس کوئردا آن را ساخت و به زودی به نمايش درمی‌آيد.


رافائل آزکونا فرناندز

آزکونا هيچگاه از مرگ نمی‌هراسيد و می‌گفت:
«ما به دنيا می‌آیيم و بعد هم می‌ميريم. به همين سادگی.»

او در1926 به دنيا آمد و روز 24 مارچ در مادريد بر اثر بيماری سرطان کبد درگذشت.

رافائل آزکونا، 6 بار برنده جايزه سينمايی گويا شد و در 1994 مدال طلايی هنرهای زيبا و در 1998 جايزه گويای يک عمر دستاورد سينمايی را به دست آورد.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)