تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۳۸۷ • چاپ کنید    
گفت وگوی پرویز جاهد با حمید فرخ نژاد، هنرمند سینمای ایران:

تئوری دایی‌جان ناپلئونیِ مدیرانِ وزارت ارشاد

پرویز جاهد

حمید فرخ‌نژاد، بازیگر گزیده‌کار سینمای ایران، به گفته‌ی خودش قرار بود امسال پرکارترین بازیگر جشنواره فیلم باشد اما کم‌کارترین شد. او از نگاه بسته‌ی مدیران فرهنگی جدید دلخور است. فرخ‌نژاد در گفت و گو با زمانه از آنچه بر آثارش آمده، می‌گوید:

Download it Here!

حمیدجان، شما امسال قرار بود که سه فیلم در جشنواره داشته باشید. ولی گویا فقط یکی است، دو تای دیگر حذف شده است.
بله، آن یکی هم منتظریم مثلاً یکی پاش بشکند و این مثلاً از روی نیمکت بلند شود و به زمین برود.

یک مقدار توضیح می‌دهید؟
والا حقیقتش قرار بود که امسال سه تا فیلم از من در جشنواره باشد، فیلم آتشکار ساخته محسن امیر یوسفی، فیلم پوست موز ساخته علی اکرمی و فیلم حقیقت گمشده آقای محمد احمدی که ماحصل دو سال گذشته بود. یکی مال پارسال و دو تای دیگر مال امسال بودند که متاسفانه قرار بود پرکارترین مرد جشنواره باشیم اما بیکارترین مرد جشنواره شدیم. متاسفانه آن دو فیلم، راه پیدا نکردند و تلاش‌ها و داد و فریادهای عوامل سازنده آن هم برای نمایش محدود برای مطبوعات هم، تا الان که به جایی نرسیده است.

کدام فیلم‌ها حذف شدند؟
فیلم‌های آتشکار و پوست موز. درواقع فیلم حقیقت گمشده هم در بخش رزرو است که توی مسابقه نیست.


حمید فرخ‌نژاد در کنار امیر یوسفی کارگردان فیلم آتشگاه/ عکس از پرویز جاهد

پس امسال سیمرغی برای شما در کار نیست؟
سال‌ها است که برای ما سیمرغی درکار نیست. من الان سال‌ها است که دیگر به...

ولی شما به هرحال یک سیمرغ دارید.
دوتا دارم.

یکی برای عروس آتش...
یکی برای بازیگری عروس آتش و یکی هم برای نوشتن فیلمنامه آن.

به عنوان بازیگر یک سیمرغ دارید؟
بله.

و امسال هم امید داشتید که با فیلم آتشکار، سیمرغ را بگیرید؟
والا نمی‌دانم. من بقیه فیلم‌ها را ندیده بودم ولی به نظرم فیلم خیلی خوبی است. در کارنامه خودم، به نظرم فیلم خیلی محترمی بود و خیلی سعی کردم که متفاوت باشم. گو اینکه جا داشت برای خوب بودن. حالا اگر دیده می‌شد، فکر می‌کنم فیلمی بود که مورد توجه تماشاگر عام و خاص قرار می‌گرفت. این را می‌توانم قول بدهم.

به اعتقاد من خیلی خوب بازی کردی در این فیلم. نه هیچ مشکلی داشتی و اصلاً گریمت، گریم خاصی بود و...
اصلاً گویش آن، گویش خاصی بود. گویش اصفهانی بود. یکی از اتهاماتی که همیشه بر من وارد می‌شد این بود که می‌گفتند، این آبادانی است و هرکاری کند آبادانی است و هیچ کاری هم نمی‌توان کرد. هم به لحاظ فیلمی که کار کردم، هم به لحاظ شرایط ارایه آن و نوع شخصیتی که بود؛ به نظرم در کارهای من، یک کار ویژه بود که متاسفانه تا الان دیده نشده است.


حمید فرخ‌نژاد/ عکس از پرویز جاهد

خب، شما موفقیت‌های بین‌المللی هم داشتید. مثلاً جایزه بهترین بازیگر کارلو وی واری را گرفتید. از آن طرف، جایزه جشنواره مسکو را هم گرفتید. تعجب‌آور است که به هرحال با شما اینطوری برخورد می‌شود...
خیلی جالب است. من داستان زیاد دارم و حالا نمی‌دانم در حوصله برنامه شما هست یا نه. من یادم می‌آید وقتی این جایزه کالیاری را گرفتم، جالب و دردناک و غم‌انگیز است، من آن موقع سر فیلم خودم در آبادان بودم. داشتم فیلم خودم را می‌ساختم. همان فیلم مرحوم خودم – سفر سرخ - که آن هم توقیف شد...

آن چرا توقیف شد؟
حالا به شما می‌گویم. به من زنگ زدند و گفتند به جشنواره بیا و من گفتم که من الان سر فیلمبرداری هستم و نمی‌توانم و گفتند که جایزه را برایت می‌فرستیم. چند ماه بعد جایزه را برای من فرستادند. وقتی رفتم فرودگاه مهرآباد، جایزه را بگیرم، یک اتفاق خیلی نادری برای من افتاد و به من گفتند که برای گرفتن جایزه‌ات باید گمرکی بدهی. خب یک تندیسی بود و هرچقدر من توضیح دادم که این در هرجای دنیا اگر بود، وزیر ارشاد می‌آمد و با من عکس می‌گرفت، وزیر ارشاد هرجای دنیا. می‌گفتم چون جایزه خیلی معتبری است و برای بازیگری تا حالا نداشتیم. خلاصه هرچه توضیح دادم، گفتند نه. درواقع این مجسمه را نشان من می‌دادند و می‌گفتند که قیمت این، اینقدر ارزیابی شده و باید اینقدر پول به عنوان گمرکی بدهی که داستانی داشتیم.

جایزه مسکوی من هم خیلی جالب بود. فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ در ایران اصلا در بخش مسابقه پذیرفته نشد، بعد همین فیلم رفت به یک جشنواره معتبر مسکو و یکی از پنج جایزه اصلی آن جشنواره را گرفت. یعنی می‌خواهم بگویم همان فیلم هم در ایران، در بخش مسابقه، راه داده نشد.

ما در سینمای ایران فیلم‌های اینطوری زیاد داریم. فیلم‌هایی است که اینجا ساخته می‌شود. اینجا نمایش داده می‌شود یا نمی‌شود ولی به هرحال اگر هم نمایش داده بشود، خیلی هم تحویل گرفته نمی‌شود. ولی می‌رود آن طرف و جایزه می‌گیرد.
خب، اینجا، طبیعی است که هر کشوری و هر سیستمی و هر مدیریت فرهنگی، یک شاخص‌ها و ویژگی‌های خاص خودش را دارد برای انتخاب کارهایی که در آنجا نمایش داده می‌شود و مثلاً به آن اهمیت و نگاه بیشتری می‌شود. ولی چیزی که اینجا ما در سیستم مدیریت فرهنگی‌مان با آن درگیر هستیم و به شدت آزار‌دهنده است، این بحث بی‌قاعده و بی‌قانون بودن نظرها است.

سیستم ممیزی درواقع...
سیستمی که درواقع برنامه‌ریزی می‌کند. مثلاً چند سال پیش فیلمی از آقای فرمان‌آرا در جشنواره فجر نمایش داده شد به اسم خانه‌ای روی آب. این فیلم در مراسم اختتامیه همان سال، جایزه بهترین فیلم دینی را گرفت. بعد همین فیلم، موقع اکران داشت توقیف می‌شد. اتفاقی که می‌افتد، سلیقه‌ای است و حسی است. به همین خاطر...

یعنی یک وحدت نظر وجود ندارد؟
نه تنها وحدت نظر وجود ندارد، بلکه ثبات هم وجود ندارد. یعنی فیلمی که من ساختم و هیچوقت به آن اجازه نمایش داده نشد،‌ تمام بچه‌هایی که در وزارت ارشاد آن موقع بودند، هرکسی را که می‌دیدید، می‌گفت به به، عجب فیلمی. و همه کسانی که در تلویزیون بودند در آن زمان، می‌گفتند چه فیلم مزخرفی است. و جلوی نمایش آن را گرفتند.

نگفتید چرا این فیلم توقیف شد؟
آخر چرایی برای آن وجود ندارد.

دلیلی برای توقیف ارائه نکردند؟
دلیلی ندارند. یعنی وقتی یک اتفاق اینطوری می‌افتد، خیلی به سلیقه‌ی افراد برمی‌گردد.


حمید فرخ‌نژاد/ عکس از احمد شاهوند

به شما گفتند که فیلم را نشان نمی‌دهند.
نشان ندادند. چیزی هم نگفتند. ولی مشکل از آنجایی شروع می‌شود که همه را با یک چوب می‌زنند. مثلاً به من می‌گویند به دلیل نداشتن چیز کیفی. خب این کیفی یعنی چه؟ شما دیگر نمی‌توانی تشخیص بدهی که کدام فیلم به لحاظ کیفی رد شده و کدام فیلم به لحاظ معنایی با آن مخالفت داشتند و یک چیز کلی می‌گویند. مثلاً می‌گویند فلان فیلم در شان نظام نبود. آخر این یعنی چه؟ شاید براساس شرایطی باشد و این فیلم هم بیاید و جایزه هم بگیرد و سازنده آن را حتی ببوسند. می‌خواهم بگویم که این اتفاق زیاد افتاده است. خیلی از فیلم‌ها بی‌دلیل و بی‌جهت، اجازه نمایش پیدا نکرده. متاسفانه اینجا بیشتر بحث چی گفت، مطرح نیست. بلکه بحث کی گفت مطرح است. یعنی یک مقداری برمی‌گردد به سازنده‌های فیلم. یک مقدار زیادی برمی‌گردد به سابقه ذهنی که از خیلی آدم‌ها است. آن چیزی که این وسط از بین می‌رود، خود فیلم است.

به هر حال مردم شما را به عنوان بازیگر شناختند. ولی یک تجربه سینمایی به عنوان کارگردان هم داشتید که ناکام مانده است. حالا باز هم حاضری با این شرایط فیلم بسازید؟
اگر راستش را بخواهید من خودم را بیشتر کارگردان می‌دانم. در دانشگاه هم کارگردانی خواندم و بیشتر دغدغه‌هایم این بود. بیشتر دستیاری می‌کردم، فیلم کوتاه می‌ساختم.

بعد یک فیلم بازی کردم به اسم عروس آتش. بعد از آن یک فیلم ساختم با نام سفر سرخ. این عروس آتش دیده شد و این سفر سرخ هیچوقت دیده نشد. که خوب یا بد نمی‌دانم ولی به این سمت آمدم. یعنی شرایط به گونه‌ای رقم خورد که به این سمت آمدم. چون کسی که فیلم توقیفی دارد، خیلی شرایط سختی پیدا می‌کند برای ادامه کار در نظر تهیه‌کننده‌های خصوصی و دولتی. یعنی به نوعی شما به سمت و سویی هدایت می‌شوید که خیلی محتاط و خیلی مواظب شما هستند و دست و بال شما خیلی بسته است.

خیلی محافظه‌کار می‌شوید.
محافظه‌کار می‌کنند شما را. بعد با شما با محافظه‌کاری برخورد می‌کنند. یعنی درواقع این، هست و کاری هم نمی‌توان کرد. چون سینمای ما خیلی خیلی وابسته به سیستم دولتی است و اگر وام نباشد، اگر نگاتیو دولتی نباشد، اگر تجهیزات دولتی نباشد؛ درنتیجه ساختن شما هم به همین دلیل...

شما می‌توانید در چنین فضایی، سینمای مستقل داشته باشید؟
به زحمت و به سختی. این است که می‌بینید سینمای مستقل ما با حداقل امکانات به سیستم ویدیویی رو آورده، با لوکیشن‌های محدود، با نابازیگر. همه اینها نشانه‌های این است که این سینما، سینمایی است که به لحاظ مالی فقیر است و پشتوانه سینمای تجاری و حتی سینمای جشنواره‌ای ما هم که تهیه کننده‌هایی که از آن طرف دارند را ندارند. یا پشتوانه سینمای دولتی ما که بیشتر به ساخت فیلم‌هایی با مضامین سیاسی و مذهبی رویکرد دارد و به آنها کمک می‌کند. این سینمای مستقل ما، با حداقل‌ها است دیگر.

چیزی که می‌بینیم این است که شاکله و ساختار اصلی سینمای مستقل ما در قناعت و سادگی و روی آوردن به تفکر است. چون اگر غیر از این باشد نمی‌تواند ادامه بدهد. والا نه بودجه دولتی پشت آن است، نه بودجه خارجی و نه بودجه سینمای تجاری که از دل خود بازار تجاری سینمای ایران بیرون می‌آید و نه در قالب موارد سینمایی است که استقبال عمومی داشته باشد.


حمید فرخ‌نژاد و هدیه تهرانی در فیلمِ چهارشنبه سوری

در سینمایی که حرف خاص می‌زنیم، خب عوام هم حوصله شنیدن حرف‌های خاص را ندارند. این نامه‌ای را هم که آدم‌های سینمایی ایران نوشتند، گوشزدی بود که به این سینمای بی‌کس برسید. سینمایی که آبرو و بضاعت فرهنگی ما است و اتفاقاً خیلی مهجور و بی‌کس و کار، در گوشه‌ای افتاده است و روز به روز ضعیف تر می‌شود، چه به لحاظ معنوی و چه به لحاظ استقبال عمومی. نه از آن حمایتی می‌شود و نه چیزی به آن تعلق می‌گیرد و نه تهیه کننده‌ای جرات دارد که پا پیش بگذارد برای ساختن چنین فیلم‌هایی.

چون سرمایه آن برگشت ندارد.
سرمایه آن در معرض خطر است و این نوع فیلم‌ها با مخاطب خاص ارتباط برقرار نمی‌کند.

شکل‌های پیچیده ممیزی دارد. یعنی هم در ارشاد است که هیات نظارتی وجود دارد و می‌تواند فیلم را بخواباند و از آن طرف اگر فیلم پروانه نمایش داشته باشد، شما معتقدید که به نوعی با اکران آن‌...
بله، در بخش خصوصی من اصلاً یادم است همین فیلم طبل بزرگ زیر پای چپ، دو سه هفته در چند تا سینما بود و خیلی‌ها اصلا ًنرفتند و نفهمیدند که این فیلم کی آمد و کی رفت. ولی فیلمی بود که به نوعی، ماهیت ضد‌جنگ داشت. بالاخره یک جنگی در این کشور رخ داده و سینمای جنگ ما هم ششدانگ دراختیار سیستم دولتی است. الان اتفاقاتی هم که دارد می‌افتد، جوانانی هستند که من واقعاً به جرات می‌توانم بگویم، عرصه‌ای ندارند تا جایی فیلم بسازند و می‌آیند از رانت‌های دولتی استفاده می‌کنند برای اینکه فیلم بسازند. یک فیلم جنگی بسازند.

ولی بحث من این است که یکی از معدود ژانرهایی که صد‌در‌صد در اختیار سیاست‌گذاری دولتی بود، سینمای جنگ ما بود. الان کجا‌ست. اینکه همه درها را ببندیم و فقط بگوییم همه از این زاویه نگاه کنید، نتیجه‌اش این می‌شود. هر فیلمی بخواهد یک کم متفاوت نگاه کند، اجازه ندارد. سینمای جنگ هم خب، یک سینمایی است که صد‌درصد فقط تیر و تفنگ و توپ و تانک و مسلسل می‌خواهد که همه چیز دست دولت است. یعنی آن سیستم سیاستگذاری که به تو این امکانات را می‌دهد و می‌گوید اینطوری بساز؛ خب این، اینطوری ساختن، اینطوری دیدن بود که آن را به اینجا کشاند. چون الان واقعاً دیگر وجود ندارد. حتی به ضرب و زور هنرپیشه‌های مطرح که اسم آنها در فیلمی باعث پرفروش شدن آن فیلم می‌شود؛‌ آنها در سینمای جنگ ما هم که می‌آیند، باز کار نمی‌کند. ملت نمی‌خواهند ببینند. خب دارم به مسوولین می‌گویم که این جزو معدود نمونه‌هایی بود که صد‌درصد در اختیار شما بود؛ چرا ناکام است؟ چرا وجود ندارد. خب این بر اثر سیاست‌های غلط است. چون یک عده‌ای وقتی می‌آیند و در مسند این کار می‌نشینند خیلی تاکید دارند که آنگونه که ما می‌گوییم، فکر کنید. آنگونه که ما می‌بینیم، ببینید. و یکسری فیلم‌های با ارزش ما واقعاً در تلاقی با مدیریت‌های بسته هدر رفتند.

همین امسال یک چالشی بین سینماگران مستقل، فیلم‌سازان فرهنگی که قالب آنها هم جوانان هستند با وزارت ارشاد و مسوولین جشنواره بود. به نظر شما این نشان‌دهنده چه وضعیتی در سینمای ایران است؟
این وضعیتی که الان یک عده از دوستان آمدند و الان می‌خواهند طور دیگری سینما را بینند، یک عده مدیر جدید... سینما دارد کار خودش را می‌کند حالا سخت‌تر، سینه‌خیز با بدبختی و غیره، دارد می‌رود. یک زمانی، زمان آقای بهشتی، خیلی باز بود این سینما و واقعاً سینمای ما پیشرفت کرد. نطفه‌ی خیلی از سینماگران هنرمند و هنری و با ارزش ما در آن مقطع بسته شد و آنها مجال پیدا کردند. الان این اتفاق دارد خیلی سخت می‌افتد. خیلی راحت و فقط به این دلیل که یک عده‌ای فکر می‌کنند این سیاست‌ها برای سینما درست است. اینها می‌روند و یک سیستم دیگری بعداً خواهد آمد و یا اینها تعدیل می‌شوند و این وسط فیلم‌سازان هستند که با تغییر مدیریت‌...

خیلی‌ها آمدند خیلی سخت گرفتند و رفتند، کسی یادش نیست. ولی یک بهشتی است در سینمای ما که همه مدیون او هستند. همه از او یاد می‌کنند. یک آدمی که من یادم است می‌گفت اگر به این فیلم اجازه بدهم؛ خیانت کرده‌ام به آرمان‌ها. به من بگویند در آن سال‌های دهه ۶۰ از الان خیلی سفت‌تر بود و دستورالعمل‌های عجیب و غریب‌تر داشتیم و الان هم هستند خیلی از فیلم‌سازانی که رو به تلویزیون آوردند و می‌گویند تا این سیستم است، ما بیاییم در تلویزیون کار بکنیم. در شرایطی که یک کم سخت‌تر است، به آنجا رو می‌آورند.


فرخ‌نژاد، پشت صحنه‌ی یک فیلم

برای خودت چطور. آیا می‌روی برای بازیگری برای سریال‌های تجاری؟
نمی‌دانم.

به هرحال شما به عنوان یک بازیگر سخت کار و گزیده کار شناخته شدی که خیلی سلکتیو عمل می‌کنی...
بعد از ۹ سالی که آمدم در کاربازیگری، از سال ۷۹ تا الان، من ۹ فیلم در کارنامه‌ام دارم که متاسفانه ۳ تای آن اجازه نمایش پیدا نکرده است. این شرایط وجود دارد. من همیشه می‌گویم ببینید با این شرایط تنگ‌نظرانه که سینمای مستقل ما چقدر تحت فشار قرار داده است. از آن طرف یک سینمای کامل و تجاری هم خیلی لازم است. لازمه سینما است. مثلاً سینمای هنری، سینمای دولتی، سینمای تجاری که عامه مردم با آن ارتباط برقرار کنند. همه اینها لازم است. ولی متاسفانه عملاً در شرایطی قرار گرفتیم که سینمای مستقل و صاحب فکر ما به شدت تحت فشار و مظلوم واقع شده، ولی سینمای تجاری ما - که آن هم لازم است وجود داشته باشد - خیلی راحت و قوی دارد راه خود را می‌رود. هیچ کسی هم با او کاری ندارد.

درواقع آن سینمای عامه پسند ما را که زیاد هم عمیق نیست، می‌گویم. هیچوقت هم مشکل ممیزی پیدا نمی‌کند. ولی سینمای متفکر ما متاسفانه با مشکل روبرو است. این یک کمی غم‌انگیز است برای حکومت و درواقع سیستمی که داعیه کار فرهنگی داشته و رئوس برنامه‌هایش، حمایت از سینمای روشنفکری، مستقل و سینمای عمیق بوده است؛ این کمی منافات دارد با آن چیزهایی که گفته می‌شد.

ارزیابی شما از جشنواره امسال چیست؟
ما همیشه این دغدغه را داشتیم، آن موقع که من دانشجو بودم، می‌گفتم برویم این فیلم‌ها را ببینیم، شاید در طول سال دیده نشود. مثلاً حک و اصلاح کنند فیلم‌ها را. به نوعی معمولاً اصل فیلم را نشان می‌دادند. الان آنطور نیست. یعنی ممیزی یک گام آمده این طرف‌تر. ولی الان مدیریت فرهنگی حال حاضر گفته همه فیلم‌هایی که در جشنواره هستند، ‌فیلم‌هایی هستند که پروانه نمایش دارند بنابراین برای خود من انگیزه‌ای نیست که الان بروم و آنها را ببینم، می‌گذارم در طول سال می‌روم و می‌بینم که بیکارم نباشم. الان همانطور که گفتم، جشنواره امسال، بسته‌تر شده با نگاه اشخاصی که الان سر کار هستند. اینها رسالت خودشان می‌بینند که اینطوری سینما را ببینند.

چطور می‌بینند سینما را؟
همینطوری که الان هست می‌بینند دیگر. یعنی فیلم‌ها را با حساسیت بیشتر می‌بینند. یعنی یک تئوری است که من اسم آن را تئوری دائی‌جان ناپلئونی می‌گذارم در ارشاد هست که همه چیز را به همه چیز ربط می‌دهند و از آن استنتاج‌های عجیب و غریب می‌کنند. اینطوری نیست. این سینما‌گران واقعاً دارند آبرو کسب می‌کنند برای مملکت و...

چرا جلوی آتشگاه را گرفتند و فکر می‌کنید که سرنوشت این فیلم چه خواهد شد؟
وقتی من فیلم سفر سرخ را ساختم، دوستان خیرخواهی می‌گفتند صحبت نکن، مصاحبه نکن، انشاء‌الله درست می‌شود. بعد ما صحبت نکردیم، مصاحبه نکردیم و هیچ اتفاقی هم نیفتاد و درست هم نشد و فیلم هم الان تقریباً حدود ۹-۸ سال است که در لابراتوار خاک می‌خورد و هیچ اتفاقی برای آن نیفتاده است.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

چرا جلوی آتشگاه را گرفتند ... آتشكار

-- بدون نام ، Mar 25, 2008

بزرگ ترین و اساسی ترین مشکل وزارت ارشاد همان اسم لعنتی "ارشاد" است. تا وقتی که روی این وزارت چنین اسم خفت باری هست مشکل باقی ست. کم و زیاد می شود اما از بین نمی رود. تا وقتی که بخواهند هنرمندان را ارشاد اسلامی (آن هم ارشاد به اسلامی که خودشان هم دقیقا نمی گویند چیست!) کنند اتفاقا خیلی منطقی تر است وضعیت فرهنگ و هنر به همین سمتی برود که دارد می رود!

-- اشکان ، Mar 25, 2008

من هر وقت مصاحبه‌ای از این آقای جاهد می‌خوانم اعصابم خراب می‌شود.بیشتر از این که به دنبال یک گفتگوی روشنگر باشد،از مصاحبه‌شونده تعریف و تمجید می کند و تمام سعی‌اش این است که بر هنر و استعداد طرف و مظلومیت او تأکید کند تا شاید جملاتی هم از او علیه وضعیت موجود بیرون بیاورد.

-- علیرضا ، Mar 25, 2008

ممنون اقای جاهد لطف بزرگی در حق طرفدارای حمید کردیدکه تشنه ی یه مصاحبه درست حسابی بودند مرسییی

-- بدون نام ، Mar 26, 2008

چیزی که بیش از همه شما را عصبانی می کند اهمیت ندادن دولت ایران است به ارزش اخلاقی مورد نظر شما از جوایز بین المللی. آیا واقعاً جوایز بین المللی این همه ارزش دارند؟

-- میم ، Mar 26, 2008

آ ت ش ک ا ر اینجا هم مظلوم واقع شد!

-- راضیه ، Mar 27, 2008

حمید فرخ نژاد قدرتمندترین بازیگر حال حاضر سینمای ایران
اقایان وزارتخانه ای ای کاش قدر یه همچین گوهر گرانقدری رو در زمینه هنر می دونستید و با بی مهری موجبات ارزدگی خاطرش را فراهم نمی نمودید
اما افسوس در مملکت ما و در نزد این حضرات تنها چیزی که ارزش ندارد هنر افراد است

-- بی نام ، Mar 30, 2008

به خدا از وقتی که از نزدیک دیدمش دارم دیوونه میشم خداییش عشق است

-- SERJ ، Apr 7, 2008

حمید واقعا نابغه ایی .واقعا برات متاسفم توی ایران به دنیا اومدی .اینجا واسه تو جای رشد کردن نیست .جایی که خوشگلای بی سواد و بی استعداد حرف اول را می زنن متاسفم اینجا به دنیا اومدی.

-- بدون نام ، Apr 8, 2008

حمید فرخ نژاد را اولین باردرهیئت یک جوان جنوبی متعصب و در فیلم "عروس آتش" خسرو سینایی دیدیم و با وجود این که نقشش منفی بود از نوع حرکات و لهجه اش خوشمان آمد. "ارتفاع پست"، نخستین همکاری اش با ابراهیم حاتمی کیا بود. فیلمی که از روی یک ماجرای واقعی ساخته شده بود و فرخ نژاد این بار دیگر کاملا ثابت کرد که چه بازیگر خوب و توانایی است."به رنگ ارغوان" حاتمی کیا را نتوانستیم ببینیم و هنوز هم داریم حسرتش را می خوریم، چون داستان فیلم آنقدر بدیع و خاص هست که بی صبرانه منتظر نتیجه کار باشیم، هرچند که دیگر بعید است این اتفاق لااقل در سینماها بیفتد.پارسال و در "چهارشنبه سوری" اصغر فرهادی از دیدن بازی خوب فرخ نژاد لذت یردیم و امسال هم منتظر بودیم تا در "پوست موز" علی عطشانی ببینیمش که البته نشد. هفته گذشته آخرین قسمت سریال "حلقه سبز" حاتمی کیا پخش شد و همین قضیه بهانه ای است تا کمی درمورد فرخ نژاد بنویسیم، البته با تمرکز بر سریال و نقش عجیب و غریب حسن گلاب."حلقه سبز" دومین تجربه تلویزیونی حاتمی کیا بعد از "خاک سرخ" است که از همان ابتدا حساسیت ها و کنجکاوی های زیادی را پیرامون خود ایجاد کرده بود. داستان از این قرار است که یک جوان معلول دچار مرگ مغزی می شود و مسئولان بیمارستان تصمیم می گیرند قلبش را به یک بیمار اهدا کنند. در این میان یکی از پزشکان زن بیمارستان قادر است روح حسن را ببیند و با او ارتباط برقرار کند و از این طریق متوجه می شود که روح حسن راضی نیست قلبش اهدا شود. این ماجرا همین طوری ادامه پیدا می کند تا اینکه نهایتا روح حسن عاشق خانم دکتر می شود و آخرسر هم که دیدیم معشوق نیز به سرنوشت عاشق دچار می شود و هردو با هم به دیار باقی سفر می کنند.خود این داستان چندخطی به تنهایی هم جذاب است و هم کشش دراماتیک لازم برای ساخت یک سریال را دارد، این در جواب اساتیدی که در مخالفت با "حلقه سبز" می فرمایند داستانش کشش یک فیلم سینمایی را هم ندارد. اما آیا حاتمی کیا توانسته از تمام ظرفیتهای چنین داستانی به خوبی استفاده کند و سریال پرکشش و درگیرکننده ای بسازد؟ ظاهرا که خیر.چه اشکالی دارد؟ حالا که به بهانه سریال داریم از فرخ نژاد می نویسیم بگذارید کمی هم به بهانه فرخ نژاد از "حلقه سبز" بنویسیم! سریال حاتمی کیا فضای صمیمی و دوست داشتنی ای دارد، آدم می تواند کاملا درگیرش شود و حواسش را جمع کند و منتظر بماند تا ببیند چه اتفاقات جدیدی قرار است بیفتد. این طوری بود که ما به انتظار نشستیم ولی متاسفانه هیچ اتفاق جدیدی نیفتاد. حتی وقتی به دلایلی نشد که چند قسمت از سریال را ببینیم و دوباره مشغول دیدن قسمتهای جدید شدیم اصلا حس نکردیم که چیزی از داستان را از دست داده ایم و به این ترتیب فهمیدیم که "حلقه سبز" کار خیلی موفقی در کارنامه حاتمی کیا به حساب نمی آید.این چند خط که مثلا نقد "حلقه سبز" است درست شبیه خود سریال است، اگر این طوری است که 16،15 قسمت یک سریال باید همین اندازه اطلاعات و محتوا و سرگرمی تحویل مخاطبش بدهد که "حلقه سبز" داده پس نقدش هم این طوری می شود که می بینید.اما در همین سریال صمیمی ولی بی ملاط حاتمی کیا نیز حمید فرخ نژاد خوبی را شاهدیم. خیلی سخت است که یک سری دیالوگ و موقعیت را بارها و بارها تکرار کنی و انگیزه و اشتیاقت را ازدست ندهی. این نشان می دهد که فرخ نژاد به کارش ایمان دارد و همه می دانیم که این مساله چقدر در پیشرفت آدم موثر است.فرخ نژاد یک بازیگر واقعی است که المان های ثابت فردیش را در هر نقشی وارد می کند و گرچه بعضی ها این را یک ضعف در کارنامه بازیگرانی چون او و مثلا خسرو شکیبایی تلقی می کنند ولی به نظر من چنین امری نه نشانه ضعف که اتفاقا دلیل قدرت تالیف بالای بازیگر است.حمید فرخ نژاد را دوست داریم و ازته دل آرزو می کنیم که سالهای سال در سینمای ایران بماند و بدرخشد.

-- بدون نام ، Apr 8, 2008

احساس می کردم فجر بیست و ششم بتونه جشنواره خوبی از آب دربیاد اما با کنار گذاشته شدن یکسری از آثار و انتخاب برخی دیگه مشخص شد که آسمون هنوز هم همون رنگه...جالبه فیلم دایره زنگی حذف میشه و آن مرد آمد انتخاب...دیگه ببینید چه خبره...از طرفی دیگه مارلون براندوی سینمای ایران هم امسال نباید توی جشنواره باشه اونم در شرایطی که به گمانم فیلم آتشکار می تونست اون رو به سیمرغ دومش برسونه...حمید فرخ نژاد همیشه بدشانس بوده...درست به همون اندازه که بازیش تاثیر گذاره و نوشته هاش فوق العاده...حیف...مثل اینکه فیلمهای امسالش رو هم باید به به رنگ ارغوان، ارتفاع پست و چهارشنبه سوری اضافه کرد...امسال هم فجریها نخواستن اون رو ببینن.

-- خالقی ، Apr 9, 2008

سلاممممم حميد عزيزم اميد وارم كه هر جا هستي حالت خوب باشد خواستم بگم كه قبل از اينكه بازي تو را در سريال حلقه ي سبز ببينم اصلاً نمي شناختمت وتنها بازيگر محبوبم داخل آقايون آقاي پرستويي عزيز بود ولي انقدر خوب نقست را بازي كردي كه به عنوان دومين بازيگر محبوبه من بين آقاييون شناخته شدي خيلي دوستت دارم واميد وارم كه هر جاي اين كره ي خاكي كه هستي سالم و تن درست باشي .

-- مريم ، Apr 15, 2008

سلامممم حميد عزيزم اميد وارم كه هر جاي اين كره ي خاكي كه هستي حالت خوب باشه خيلي هنرمندي ميدوني چرا چون فقت يك هنر مند ميتونه خود شرا تو دل طرفدار ها جا كنه با با باحال _ خوش تيپ _سلطان حلقه ي سبز _-هميشه دوستت دارم .

-- مريم ، Apr 15, 2008

حمید جان تو بهترینی

-- حمید جان بهترینی ، May 1, 2008

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)